جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تعدیل غرایز سرکش

زمان مطالعه: 3 دقیقه

انسان با غرایز گوناگونى آفریده شده است غرایزى که با هم در تضاد و نزاع بوده و در عین حال هر یک در بقای حیات نقش مؤثری دارند.

»خودخواهى» در انسان که از آن به «حب ذات» تعبیر مى‌کنند، از غرایز حیاتى است که اصل وجود آنها ضرورى و طغیانشان بسیار خطرناک است. انسان براى حفظ خویشتن از دو نیروى غضب و شهوت بهره مى‌گیرد، و به مال و فرزند، عشق مى‌ورزد، و بر جاه و مقام بوسه مى‌زند، هر یک از این غرایز در بقاى انسان و ادامه زندگى، نقش مؤثرى دارد، انسان پیراسته از غضب، قوه دفاعى را از دست مى‌دهد و در نتیجه طعمه درندگان و درنده صفتان مى‌گردد، و همچنان که انسان پیراسته از شهوت، بقاى نسل را به خطر مى‌افکند، و یا رهیده از حب مال و فرزند، از کار و فعالیت دست مى‌کشد، جان خویش و فرزندان را در معرض خطر قرار مى‌دهد و همچنین است دیگر غرایز که اصل وجود آنها بسیار مفید و سودمند، ولى در صورت طغیان و سرکشى، زیانبار و ویرانگر مى‌باشند.

در حالى که انسان با این رشته از غرایز مجهز است، یک رشته تمایلات متعالى در او نهفته است که در تلطیف غرایز پیشین کاملا مؤثر مى‌باشد، جان او با عاطفه و مهر، عفت و پاکى، عدالت و دادگرى کرامت و ایثار، خمیر گردیده و در روح و روان او تمایلات و کششهاى ضد غرایز نخست پدید مى‌آورد.

نقش دین که بیانگر رابطه‌ى او با اخلاق هستیم، این است که غرایز متضاد و خواسته‌هاى درونى او به سوى کمال رهبرى مى‌کند به گونه‌اى که انسان از تمام خواسته‌هاى درونى به صورت زیبا بهره بگیرد، در حالى که نه سعادت او لطمه ببیند، و نه انسانیت او با خطر روبه‌رو شود.

بخش مهمى از دستورات اجتماعى آیین اسلام مربوط به موضوع رهبرى تمایلات درونى است که به برخى – به صورت گذرا – اشاره مى‌کنیم:

1. در اعمال غریزه‌ى خشم، دفاع از جان و مال را لازم دانسته و کشته شدن در این طریق را شهید نامیده و در عین حال خونریزى بى‌هدف و تعدّى فراتر از حدّ لزوم را ممنوع اعلام کرده و مى‌فرماید:

»… فَمَنِ اِعْتَدى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اِعْتَدى عَلَیْکُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّهَ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّهَ مَعَ اَلْمُتَّقِینَ» (بقره / 194(.

»اگر کسى بر شما تعدى کرد، به عنوان مجازات به همان اندازه بر او تعدى کنید و از زیاده روى در انتقام بپرهیزید خدا با پرهیزگاران است«.

2. اعمال غریزه جنسى، مایه بقاى انسان است، از این جهت در تعدیل این غریزه کوشیده است که اعمال آن از طریق زناشویى صورت بگیرد، و فرموده است:

»النکاح سنّتى و من أعرض عن سنّتى فلیس منّى«(1)

»ازدواج از سنت‌هاى من است کسى که از سنت من روگردان گردید، از من نیست«.

و در نتیجه از دو چیز که نقطه مقابل آن است جلوگیرى نموده است:

الف: رهبانیت و عزب گرایى.

ب: زنا و روسپى گرى.

درباره انحراف نخست فرموده است: «لا رهبانیة فى الإسلام«، و نیز کردار راهب و راهبه‌ها را، بدعتى در آیین مسیح اعلام نموده است و فرمود:

»… وَ رَهْبانِیَّةً اِبْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ…» (حدید / 27(.

»تجردگرایى که از جانب خود ابداع کرده و ما بر آنها ننوشته بودیم«.

و در مورد انحراف دوم مى‌فرماید:

»وَ لا تَقْرَبُوا اَلزِّنى إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَساءَ سَبِیلاً» (اسراء / 32(.

»به زنا نزدیک نشوید، بسیار زشت و راه بدى است«.

3. علاقه به مال از نظر اسلام یک امر غریزى است و ریشه در وجود انسان دارد و در این مکتب، کار و کسب و فعالیت سالم پاداش بزرگ دارد و ثروت حلالى که انسان پس از خود، به جاى گذارد، نام خیر دارد چنان که مى‌فرماید: «… إِنْ تَرَکَ خَیْراً…» (بقره / 180(، در عین حال از دنیا پرستى، و دنیاگرایى که ثروت از مسیر وسیله، بیرون رفته و به صورت هدف درآید، جلوگیرى کرده است، و دنیا خواهى را اساس هر کار خطا و زشت دانسته است چنان که مى‌فرماید: «حبّ الدّنیا رأس کلّ

خطیئة«.

انسان و جامعه در حال رشد و حرکت در سایه تعدیل این غرایز به کمال مى‌رسد و اگر جامعه بشرى دچار فساد و بدبختى مى‌گردد، معلول طغیان این غرایز است.

مطالعه کتابهاى فقهى و اخلاقى و حدیثى در مسایل مربوط به اخلاق و غرایز نفسانى این حقیقت را کاملا روشن مى‌سازد.


1) وسائل الشیعة: 14.