جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تحلیل نظر

زمان مطالعه: 4 دقیقه

این تفسیر بسان تفسیرهای دیگر ناشی از یک غرور ملی است و بشر با علم کوتاه و مغز کوچک خود می خواهد تمام اسرار جهان هستی را درک کند و زاویه تاریکی را در قلمرو و فکر خود باقی نگذارد.

این همان غرور علمی است که دامنگیر برخی از دانشمندان شده و با هزار زور

می خواهند به تمام مجهولات خود لباس علم بپوشانند، در صورتی که مجهولات انسان با معلومات وی قابل مقایسه نیست. وما أوتیتم من العلم إلا قلیلا (1) و ما در این جا به نقد این نظریه می پردازیم:

1- ما درباره وجود شخصیت دوم و ضمیر مخفی و شعور نا خود آگاه شک نداریم و پیش از آنکه غرب گام در میدان تحقیق بگذارند فلاسفه اسلامی در مبحث نفس بحثهایی را در این باره مطرح کرده اند و در روایات اسلامی اشاره ای به آن نیز شده است. ولی آنان روی چه اصلی می گویند وحی همان تراوش ضمیر باطن است که قسمتی از روح و روان پیامبر را تشکیل می دهد؟ اعتقاد به شعور مخفی و ضمیر ناخود آگاه دلیل بر این نیست که وحی، همان یافته های پیامبر از ذهن ناخودآگاه است.

2- تجلیات شعور باطن در افراد صحیح و سالم بسیار کم و نادر است، زیرا قلمرو ذهن خود آگاه در افراد سالم، کاملاً به وسیله مسائل و فعالیتهایی که به کار روزانه بستگی دارد اشغال شده و تمام توجه آدمی معطوف به این گونه از فعالیتها است دیگر مجالی برای فعالیت ذهن ناخود آگاه باقی نیست و ضمیر باطن معمولاً در افراد بیمار، خسته، نگران، میگسار، و شکست خورده تجلی می نماید، زیرا دریچه ذهن ناخود آگاه این گروه به عللی باز و مجال فعالیت برای آنها باقی است.

خلاصه تجلی شعور باطن در زندگی انسان بسیار کم است و در شرایط خاصی مانند رؤیا یا دگرگونیهای زندگی که توجه او را از عالم خارج کم می کند و به ضمیر باطن متوجه می سازد، تجلی می نماید.

ولی هرگز این شرایط در پیامبران وجود نداشته است و قرآن مجید بر پیامبر اسلام در ظرف 23 سال نازل گردیده و در این مدت کوتاه قلمرو خود آگاه او کاملاً از طرف مسائل و فعالیتهای سیاسی و تبلیغی و دهها گرفتاریهای روزانه اشغال بود، و تمام توجه او معطوف به این فعالیتها بود و بسیاری از آیات مربوط به جهاد در صحنه های

خونین نبرد نازل شده و در آن حالت شخصیت روحی او مقهور مسائل جاری روز بوده است.

اگر پیامبران آسمانی افراد گوشه گیر، بیمار، و خسته و شکست خورده در زندگی بودند و شرایط فعالیت ضمیر باطن، در آنها موجود بود، جا داشت که یک چنین توهم پیرامون وحی آسمانی که مدعی آن هستند، رخ دهد، ولی پیامبران آسمانی که در طول دوران نبوت خود مردانی مجاهد و مبارز که فکری جز اصلاح اجتماع، و رهبری مردم و حلّ مشکلات زندگی، و بالا بردن سطح معنویات نداشتند در یک چنین شرایط چگونه شخصیت دوم آنان می تواند فعالیت کند و حقایقی را از ضمیر باطن به روح خود آگاه القاء کند.

فعالیت شخصیت باطنی غالباً در افرادی است که مبتلا به بیماری هیستری (2) باشند و این مطلب مورد تصدیق روانکاوان می باشد زیرا در این هنگام اعصاب کنترل خود را از دست می دهد و رازهایی که در ذهن خود آگاه مخزون و مستور می باشد و انسان به عللی از اظهار آن خودداری می کنند از مرز دو ذهن گذشته و در سطح ذهن ناخود آگاه وارد می گردد، در این موقع بهتر می توان به ضمیر باطن افراد پی برد، و گاهی چنین افراد یک سلسله مطالب بی اساس و پرت و پلایی می گویند که ریشه آنها به جایی بند نیست و اگر احیاناً یک سلسله مطالب صحیح از درون شخصیت، به ظاهر آن تجلی نماید، ولی بسیارکم و غالباً با موهومات و افسانه ها توأم است.

3- لازم به تذکر این است که باید منبع آگاهیها «ضمیر ناخود آگاه» را مورد بررسی قرار داد و محتوای ضمیر باطن چیزی نیست که با انسان همزاد باشد، و سرانجام منبع الهام بخش، و تولید کننده افکار و آراء گردد، بلکه کلیه محتویات آن اندیشه هایی است که از ضمیرخودآگاه عبور نموده و در نهانگاه ضمیر ناآگاه پنهان می شود.

افکار و آگاهیهایی که انسان به عللی نمی خواهد در ضمیر خودآگاه به صورت یک اندیشه پایدار بماند، کوشش می نماید، به دست فراموشی سپرده شود، و همین

اندیشه سبب می شود که این نوع از افکار، از سطع ضمیر خود آگاه، به ذهن ناخود آگاه فرار کند و خود را در آنجا مخفی و پنهان سازد، هر چند در شرایط خاصی به صورت غیر ارادی در ضمیر آگاه آشکار می گردد، و چه بسا خود را از طریق زبان سر نشان می دهد.

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «ما أضمر أحد شیئاً إلاّ ظهر فی فلتات لسانه وصفحات وجهه» (3) هیچ کس چیزی را در نهانگاه دل، مخفی نساخت، مگر اینکه آثار آن در سخنان غیر ارادی، و رنگ و رخسار او آشکار می گردد «رنگ رخسار خبر می دهد از سرّ درون«.

با توجّه به این اصل که ضمیر مخفی خود منبع الهام بخش نیست، چگونه می تواند منبعی برای انبوه معارف و حکم، و قوانین تابناک و استوار، و روشهای متین و حیاتبخش باشد که متن رسالت پیامبران را تشکیل می دهد، در چه زمانی ضمیر خود آگاه پیامبران آکنده از این معارف و اسرار بوده و سپس به عللی واپس خوانده شده در شرایطی خود را ظاهرگشته است.


1) اسراء / 85.

2) بیماری روحی و عصبی است که مبتلای به آن دچار اختلال و وهم و ضعف می شود.

3) نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 26.