برهان اشعرى بسیار سطحى و دور از شأن یک متکلم متفکر است، زیرا حاصل گفتار او این است: چون حرکت ارتعاشى از نظر حدوث مخلوق خدا است، پس حرکت اختیارى انسان نیز به همین ملاک مخلوق خدا است.
پاسخ این استدلال روشن است زیرا اشتراک آنان در حدوث بیش از این ثابت نمى کند که هر دو به خاطر حدوث، به محدثى، نیاز دارند و امّا این که محدث هر دو یکى است، هرگز از این برهان به دست نمى آید، حتى ممکن است فردى بگوید حرکت اضطرارى، به خاطر خروج آن از قلمرو اختیار و اراده انسان، مخلوق خدا است ولى حرکت اختیارى به خاطر وقوع آن در قلمرو اراده و قدرت انسان، مخلوق خود او است.
از این بیان، نا استوارى برهان رازى در «محصل» نیز روشن گشت زیرا خلاصه برهان او این است که چون حرکات اختیارى انسان، ممکن است و هیچ ممکن، بى نیاز از واجب نیست، پس حرکات انسان نیز مخلوق خدا بوده، و از آن بى نیاز نخواهد بود.
رازى به خاطر پختگى در کلام، برهان اشعرى را از «حدوث» به «امکان» تغییر داده و مسأله را پخته تر مطرح کرده است ولى این برهان بیش از این نمى رساند که مجموع عوالم امکانى متکى به خدا بوده، و مستند به او مى باشند، ولى این استناد به دو صورت مى تواند محقق گردد:
1. استناد مباشرى و این که خدا مستقیماً مبدأ تمام آثار باشد، و در حقیقت یک علت جانشین مجموع علل طبیعى و غیر طبیعى گردد.
2. با ایجاد عوالم امکانى به صورت نظام علّى و معلولى، به تمام موجودات با حفظ مراتب، قوه و قدرت، تأثیر و ایجاد بخشد که هر مرتبه اى، مسبب از مرتبه مافوق، و سبب مادون خود باشد و فیض الهى از طریق اسباب و مسببات و علل و معالیل، به تمام موجودات برسد و در عین حال مجموع سلسله با مراتب گوناگون خود، مسنتد به ذات او، و قائم به وى بوده باشد در این صورت فعل بشر مخلوق خود بشر بوده و در عین حال مخلوق خدا نیز خواهد بود. از آن نظر که بشر فاعل مباشرى و صرف کننده قدرت اکتسابى در جهت فعل مى باشد، مخلوق او بوده و از آن جهت که خود انسان و قدرت مکتسب او مخلوق خدا است، طبعاً فعل او نیز مخلوق تسبیبى خدا خواهد بود، و سرانجام نیاز بشر به صورت امکان با استناد به واجب، ولو از طریق وسایط مرتفع خواهد شد.
و به دیگر سخن: امکان حاکم بر اشیاء بیش از این ایجاب نمى کند که هر ممکن، متکى به واجب گردد خواه بدون واسطه یا با واسطه. و امّا این که هر موجود ممکنى باید به طور مستقیم و بدون واسطه از او صادر گردد، چنین چیزى مقتضاى امکان نیست.
روى این بیان همان طور که نیاز ممکن برطرف مى شود، توحید در خالقیت نیز که یک اصل عقلى و قرآنى است کاملاً محفوظ مى باشد زیرا خالق اصیل و مؤثر مستقل در همه مراتب و سلسله ها یکى است و خالقیت غیر او به اذن و مشیت خدا و به قدرت او انجام مى گیرد.