جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تحریم کتب ضلال

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در کتاب‌هاى فقهى موضوعى به نام «کتب ضلال» مطرح مى‌باشد و فقیهان اسلام مى‌گویند، حفظ و نگهدارى چنین کتاب‌هایى ممنوع است.

اکنون این سؤال مطرح مى‌شود که این تحریم با آزادى اندیشه و بیان چگونه سازگار است؟

در تحلیل این پرسش، نخست باید مقصود از «کتب ضلال» را بیان کرد، سپس به بیان علّت این ممنوعیت پرداخت. در تفسیر کتب ضلال سه احتمال وجود دارد:

1. مقصود از «ضلال» اندیشه‌هاى باطل و بى‌پایه است هرچند با عقیده و شریعت ارتباطى نداشته باشد.

مسلّما حفظ یا نشر این نوع کتاب‌ها حرام نیست، فرض کنید فرضیه‌ى بطلمیوس امروز به صورت یک اندیشه‌ى باطل و بى‌اساس درآمده است؛ ولى نه نشر آن حرام است و نه حفظ آن، بلکه باید در تاریخ علم، به این نوع کتاب‌ها مراجعه کرد و سیر دانش بشرى را تبیین نمود.

گذشته از این، باید این نوع آثار را به‌عنوان تکریم از مؤلّفان حفظ کرد و به نسل حاضر تفهیم کرد که این اندیشه‌هاى غلط وسیله‌ى رسیدن به دانش‌هاى کنونى بوده و اگر چنین روزگارى بر بشر نمى‌گذشت، هرگز از نردبان علم بالا نمى‌رفت.

2. مقصود از کتب ضلال کتاب‌هایى است که در عین حق بودن محتوا، مایه‌ى

گمراهى گروهى مى‌گردد، مانند کتاب‌هاى عرفا که از نظر محتوا نزد اهل معرفت مفهوم صحیحى دارد امّا اگر در دست افراد ناوارد قرار گیرد مایه‌ى گمراهى آنها مى‌شود.

شیخ محمود شبسترى در گلشن راز مى‌گوید:

روا باشد أنا الحقّ از درختى

چرا نبود روا از نیک‌بختى

ظاهر این شعر جز حلول خدا در بدن عارف چیز دیگرى نیست ولى هیچ اندیشمندى چنین اندیشه‌اى را در سر نمى‌پروراند تا چه رسد به عارفان الهى که در درجه والایى از معرفت قرار دارند، امّا افراد ناآگاه از مطالعه این کتاب‌ها، جز حلول و امثال آن، چیزى دستگیرشان نمى‌شود.

جلوگیرى از نشر این کتاب‌ها امکان‌پذیر نیست ولى باید در اختیار ناآگاهان و لغزندگان قرار نگیرد.

3. کتاب‌هایى که اصولا براى گمراه کردن مسلمانان نوشته شده و نویسنده از طریق اغوا و تحریف حقایق مى‌خواهد سیماى تابناک اسلام را کریه نشان دهد یا در پوشش اسلام مکتب‌هاى باطل را ترویج کند، مسلّما نشر این کتاب‌ها براى باورهاى اسلامى مضر بوده و افراد را به گمراهى مى‌کشد.

حکم این نوع کتاب‌ها، حکم داروهاى سمّى است که در تمام داروخانه‌ها در قفسه معیّنى با علامت خاص، قرار مى‌گیرند.

درست است اندیشه و بیان باید آزاد باشد البته مشروط بر این‌که نویسنده لااقل هدف صحیحى را تعقیب کند نه این‌که به اصطلاح در استخدام حزب‌هاى باطل درآمده و براى پیاده کردن افکار آنان به این خدعه و حیله دست بزند.

همه‌ى کتاب‌هایى که از طرف گروهک‌ها و بالأخص مارکسیست‌ها درباره‌ى اسلام نوشته شده جز بدبین کردن و یا سوزاندن باورها هیچ هدفى را تعقیب نمى‌کنند.

اصولا اسلام براى اصول خود ارزش والایى قایل است.

هرگاه نشر کتاب‌هاى ضلال با این اصول در تضاد باشد مفاد آن این است که اسلام به مخالف اجازه دهد که آن را از بین ببرد و در هیچ نقطه‌ى جهان چنین آزادى نه مترقّب و نه میسور و نه ممکن است.

امروز مسایلى از قبیل تعدّد قرائت‌ها یا تجربه‌ى دینى یا «پلورالیسم» و امثال آنها به‌گونه‌اى که مطرح مى‌شود جز تزلزل ایمان و نابودى باورها نتیجه‌اى ندارد. چگونه یک لیبرالیست از اسلام انتظار دارد که به او تا این حد آزادى دهد که منتهی به فناى آن گردد.

آیا یک لیبرالیست این آزادى را به دیگرى مى‌دهد که او را نابود سازد؟! امروز اصول لیبرالیسم در جهان از قداست خاصى برخوردار است که کسى امکان مبارزه با آن را ندارد.

ایمان و اخلاق جامعه در نظام اسلامى از ارزش بالایى برخوردار است، آزادى اندیشه و قلم نیز احترام خاصى دارد امّا باید آزادى اندیشه و بیان در مسیر سعادت بشر قرار گیرد.

در پایان نکته‌اى را متذکّر مى‌شویم:

پس از پدیده‌ى «اینترنت» سخن درباره‌ى نشر کتب ضلال یا حفظ آن دیگر مطرح نیست، امروز جهان به صورت دهکده‌ى واحدى درآمده و همه‌ى افکار اعم از صحیح و باطل مى‌تواند بدون مانع و مزاحم در اختیار همگان قرار گیرد، البته با این تفاوت که این پدیده فعلا در اختیار همگان نیست ولى در آینده‌ى نزدیک فراگیر مى‌شود ولى امکان گسترش آن در آینده فعلا نباید دستاویزى براى نشر کتب ضلال قرار گیرد.