در نخستین بخش از این آیات مردم را دعوت به مطالعه نشانههاى خداوند در آسمان و زمین مىکند؛ و بعد از اشارهاى به چگونگى خلقت شتر و همچنین برپا شدن آسمان که با آن همه عظمتاش بدون ستون برپا است، به وضع کوهها اشاره کرده مىفرماید: «آیا آنها به کوهها نگاه نمىکنند که چگونه در جاى خود نصب شدهاند»؟ وَالىَ الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ
این تعبیر ممکن است اشاره به ثبات و استقرار کوهها در جاى خود و جلوگیرى از لرزشهاى زمین- که در آیات بعد به آن اشاره خواهد شد- باشد و یا اشاره به ایستادگى در مقابل طوفانها و تند بادها، و ایجاد پناهگاههاى مطمئن براى بشر، و مخازنى براى نگهدارى آبها، به صورت چشمهها و
قناتها و نهرها.
این تعبیر ممکن است اشاره ظریفى به مسأله طرز تشکیل کوهها و پیدایش آنها باشد که علم امروز از آن پرده برداشته، و مىگوید کوهها بر اثر عوامل مختلفى به وجود مىآید: گاه به خاطر چین خوردگىهاى زمین و گاه بر اثر آتشفشانها، و گاه نتیجه آبرفتهاى ناشى از باران است که اطراف آن را مىشوید و با خود مىبرد و قسمت محکم و پر صلابت بر جاى خود ثابت مىماند.
در درون دریاها نیز کوههاى بسیارى از رسوبات حیوانات مانند مرجانها به وجود مىآید که به آنها کوهها و جزایر مرجانى مىگویند.
تمام این معانى ممکن است در جمله کَیْفَ نُصِبَتْ «چگونه برپا و ثابت شده» جمع باشد.
—
در دوّمین بخش از آیات به عنوان بیان نعمتهاى الهى مىفرماید: «آیا ما زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم، و کوهها را میخهاى زمین»؟ ألَمْ نَجَعَل اْلأَرْضَ مِهاداً- وَ الْجِبالَ أَوْتاداً
«اوْتادْ» جمع «وَتَد» (بر وزن حسد) به میخهاى بزرگ و محکم گفته مىشود؛ و بعضى آن را به میخهایى که در زمین فرو مىکنند و طناب خیمه را به آن مىبندند تفسیر کردهاند. (1)
در اینکه چگونه کوهها به منزله میخهاى زمین است؟ تفسیرهاى متعدّدى وجود دارد: نخست اینکه امروز ثابت شده کوهها ریشههاى عظیمى در اعماق زمین دارند. این ریشهها به هم پیوسته و چون زرهى پوسته زمین را در بر گرفته و آن را در برابر فشارهاى ناشى از حرارت درونى حفظ مىکند؛ و اگر آنها نبودند سطح زمین آرام و قرار نداشت.
از این گذشته همانگونه که جاذبه ماه و خورشید بر اقیانوسها اثر مىگذارد،
و تولید جزر و مد مىکند؛ این تأثیر در خشکىها نیز وجود دارد، و زره کوهها، پوسته زمین را در مقابل این فشار عظیم نیز مقاوم مىسازد.
از سوى سوم کوهها به صورت دیوارهاى بلندى مناطق مختلف زمین را در مقابل تندبادها و طوفانها حفظ مىکند؛ به طورى که اگر صفحه روى زمین همهجا به شکل بیابان بود زندگى انسان به خاطر این طوفانهاى کوبنده بر سطح آن غیر ممکن بود.
از همه اینها گذشته چون کوهها مرکز مهمّى براى ذخیره آبها است به منزله میخهاى محکمى براى نظم زندگى بشر محسوب مىشود.
در تفسیر المیزان آمده است که ممکن است تعبیر «اوتاد» «میخها» به خاطر این باشد که غالب کوههاى زمین نتیجه آتشفشانها است که مواد مذاب درونى زمین بیرون ریخته و بردهانه آتشفشان به صورت میخى بر زمین باقى مانده و آتشفشان را به کنترل خود درآورده است. (2)
—
در آیه سوم و چهارم و پنجم، از کوهها تعبیر به «رواسى» (موجودات ثابت و پابرجا) شده؛ مىگوید: «خداوند در زمین کوهها و نهرها قرار داد» و جَعَلَ فِیْها اْلأَرْضِ رَواسِىَ أَنْ تَمِیْدَ بِکُمْ وَ انْهاراً وَ سُبُلًا لَعَلّکُمْ تَهْتَدُوْنَ
همین معنى در آیه پنجم نیز دیده مىشود.
روى هم رفته از این آیات سه گانه به خوبى استفاده مىشود که یکى از فوائد مهم کوهها، جلوگیرى از حرکات ناموزون و لرزشهاى زمین است.
«تَمِیْد» از مادّه «مَیْد» (بر وزن صید) به معنى اضطراب اشیاء بزرگ است؛ و بعضى گفتهاند به معنى حرکت توأم با اضطراب به چپ و راست است، شبیه حرکت کشتىهاى خالى در روى امواج آب، و «میدان» را از این رو میدان گویند که به هنگام مسابقه یا جنگ در آن حرکت مىکنند.
درباره تأثیر کوهها در جلوگیرى از حرکات پوسته زمین بر اثر فشارهاى
درونى، و جاذبه جزر و مد ماه و خورشید، و اضطرابهاى ناشى از طوفانهاى مداوم، در آیات قبل سخن گفتهایم و نیاز به تکرار نیست.
همچنین از این آیات اجمالًا استفاده مىشود که پیدایش نهرها رابطهاى با پیدایش کوهها دارد؛ و به راستى چنین است. نهرهاى عظیمى که در تمام طول سال جریان دارند و سرزمینهاى تشنه را سیراب مىکنند از برکت آبهایى است که در دل کوهها یا در قلّه آنها به صورت برف و یخ ذخیره شده است؛ به همین دلیل کوههاى عظیم دنیا سرچشمه نهرهاى عظیم جهان است.
و از آنجا که وجود کوهها ممکن است این اشتباه را براى بعضى ایجاد کند که آنها بخشهاى زمین را از یکدیگر جدا مىکنند، و طریق عبور و مرور را مىبندند، در آیات فوق آمده است که خداوند جادهها و درّههایى در آنها قرارداد، تا انسانها هدایت یابند و به مقصد برسند!
این نکته نیز جالب است که همیشه در لابهلاى کوههاى عظیم و سر به فلک کشیده، دژها و جادههایى است که به انسانها اجازه عبور مىدهد. یعنى در عین آنکه دیوار عظیمى است در مقابل طوفانها، مانع عبور و مرور انسانها نمىشود؛ و کمتر اتفاق مىافتد که این کوهها بخشهایى از زمین را کاملًا از هم جدا کنند.
این نکته نیز حائز اهمّیّت است که اگر سطح زمین صاف بود به خاطر حرکت سریعاش به دور خود و لغزش تند قشر هوا بر سطح آن ممکن بود چنان داغ و سوزان گردد که زندگى بر سطح آن غیر ممکن شود.
ولى خداوند بزرگى که زمین را مهد آرامش انسان قرار داده؛ به کوهها دستور فرموده که پنجههاى خود را در قشر هوا بیندازند، و آن را همراه خود به دور زمین بچرخانند، تا از لغزش هوا و تولید گرما و حرارت جلوگیرى به عمل آید.
بنابراین به خوبى مىبینیم که وجود این قطعات سنگ بىجان چه نقش مؤثّرى در حیات موجودات جاندار در ابعاد مختلف دارد.
ضمناً کوهها به خاطر چین و شکنهاى فراوان، سطوح وسیعى ایجاد
مىکنند و قسمت قابل استفاده زمین را به چندین برابر وسعت مىدهند، و در عین حال بسیارى از آنها محل روئیدن درختان جنگلى فراوان و انواع گیاهان داروئى و غذائى و مراتع آباد هستند که بر اهل فن پوشیده نیست.
—
شاید به همین جهت در ششمین آیه، بعد از بیان قراردادن کوهها در زمین، سخن از برکات زمین و غذاهاى آن به میان آمده؛ مىفرماید: «بر بالاى زمین کوههایى قرارداد، و برکاتى در آن آفرید، و مواد غذائى را در آن مقدر فرمود وَ جَعَلَ فِیْها رَواسِىَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیْها وَقَدَّرَ فِیْها أَقْواتَها
زیرا بدون شک هم خود کوهها و هم آبهایى که از دامنه آنها سرازیر مىشود نقش بسیار مؤثّرى در تولید مواد غذائى دارند.
جالب اینکه در پایان این آیه مىگوید: سَواء لِلسّائِلیْنَ شاید اشاره به این معنى که این مواد غذائى درست مساوى نیاز نیازمندان و تقاضا کنندگان است؛ و تعبیر به «سائلین» ممکن است اشاره به همه انسانها و حیوانات و گیاهان باشد- و اگر به صورت جمع مذکر عاقل ذکر شده به اصطلاح از باب تغلیب است- آرى همگى به زبان حال تقاضاى «اقوات» دارند.
«اقْواتْ» جمع «قُوْت» به معنى مادّه غذائى است. بعضى از مفسّران آن را فقط به باران تفسیر کردهاند، و بعضى به مواد غذائى نهفته در دل خاک؛ ولى ظاهر این است که اشاره به تمام مواد غذائى است که از زمین بیرون مىآید یا در آن پرورش پیدا مىکند، و تعبیر به «قَدَّرَ» از مادّه «تقدیر» شاید اشاره به این باشد که قبل از آفرینش انسان و سایر موجودات زنده، تمام نیازمندىهاى آنها اندازهگیرى و پیشبینى شده است! (مضمون آیه هفتم در آیات قبل آمده است.)
—
در هشتمین آیه به چهار نعمت مهم الهى اشاره مىکند: زمین مستقر و آرام به گونهاى که انسان و موجودات زنده دیگر به راحتى بتوانند بر آن زندگى کنند، و ایجاد نهرها در لابلاى قطعات زمین، و آفرینش کوههاى محکم و پابرجا، و
ایجاد مانع میان دو دریا (از آب شیرین و شور) تا با یکدیگر مخلوط نشوند.
این چهار نعمت به طرز جالبى با یکدیگر ارتباط دارند. کوهها مایه آرامش زمین، و سرچشمه پیدایش نهرها است، و این نهرها هنگامى که به دریاهاى آب شور مىریزند با یک حجاب نامرئى مدّتها جدا مىمانند و مخلوط نمىشوند، و این حجاب چیزى جز تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین نیست؛ و به تعبیر دیگر تفاوت وزن مخصوص آنها سبب مىشود که آبهاى شیرین نهرها تا مدّت زیادى در آب شور حل نشوند، و این فایده بسیار مهمّى براى کشت و زرع مناطق ساحلى دارد، زیرا به کمک جزر و مد این آبهاى شیرین به عقب رانده مىشوند و زمینهاى زیادى را زیر کشت فرو مىبرند و باغهاى سرسبز و مزارع آباد به وجود مىآورند.
بىجهت نیست که در پایان این آیه مىفرماید: «آیا معبود دیگرى با خداوند است؟!» أَإِلهٌ مَعَ اللهِ «بلکه اکثر آنها نمىدانند» بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُوْنَ
آرى آنها از اسرار این همه نعمتها و برکات بىخبرند. نعمتهایى که در هر گوشه و کنار جهان وجود دارد، و هریک نشانهاى است براى آن ذات بىنشان، امّا این بىخبران از آن محجوباند.
—
نهمین و دهمین آیه اشاره به بعضى دیگر از ویژگىها و منافع کوهها نموده است. نخست بعد از ذکر آفرینش سایهها که انسان را در مقابل گرماى سخت و سوزان آفتاب حفظ مىکند، به پناهگاههایى اشاره مىفرماید که در کوهها وجود دارد؛ مىفرماید: «و از کوهها براى شما پناهگاههایى قرارداد» وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ الْجِبالِ أَکْناناً.
«اکنان» جمع «کنّ» (بر وزن جِن) به گفته مجمعالبیان به معنى محلّى است که انسان را در خود مىپوشاند. ولى بعضى آن را به معنى هر نوع پوشش ذکر کردهاند حتى پیراهن را براى انسان «کِنّ» مىدانند؛ و منظور از «اکنان جبال» همان غارها و شکافهایى است که انسان مىتواند از آنها به عنوان پناهگاه براى خود
استفاده کند. ممکن است اهمّیّت پناهگاههاى کوهستانى و غارها براى ساکنان آسوده خاطر شهرها هرگز روشن نباشد؛ ولى براى مسافران بىدفاع، و بیابانگردها و شبانها و تمام کسانى که در آفتاب داغ تابستان یا سرماى سخت زمستان و زیر باد و باران گرفتار مىشوند اهمّیّت حیاتى دارد، بسیار مىشود که آنها را از مرگ حتمى نجات مىدهد؛ به خصوص اینکه این گونه پناهگاهها در زمستانها غالباً گرم و در تابستانها سرد است.
از این گذشته در دورانهاى پیش و حتى امروز گروهى از انسانها خانههایى در دل کوهها مىتراشند، خانههایى بسیار محکم و کاملًا امن در برابر حوادث مختلف طبیعى. چنانکه در قرآن مجید درباره «اصحاب الحجر» (قوم ثمود) آمده است وَ کانُوا یَنْحِتُوْنَ مِنَ الجِبالِ بُیُوْتاً آمِنِیْنَ: «آنها براى خود خانههاى امن و امانى در دل کوهها مىتراشیدند» (3)
این یکى دیگر از منافع کوهها است.
در قسمت دیگرى از این آیات اشاره به جادّههایى شده است که خداوند آنها را به رنگهاى مختلف سفید و سرخ و گاهى کاملًا سیاه آفریده است وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیْضٌ وَ حُمرٌ مُختْتَلِفٌ ألْوانُها وَ غَرابِیْتُ سُوْدٌ
«جُدد» جمع «جُدّه» (مانند غدد و غدّه) به معنى جاده و راه است. «بیض» جمع «ابیض» به معنى سفید، و «حمر» جمع «احمر» به معنى سرخ و «غرابیب» جمع «غربیب» (بر وزن کبریت) به معنى سیاه پر رنگ است، و کلاغ را به همین جهت «غراب» گویند و «سود» جمع «اسود» به معنى سیاه است و در اینجا به عنوان تأکید بعد از کلمه «غرابیب» آمده است.
جادّههاى مختلف کوهستانى، با رنگهاى کاملًا متفاوت، از این نظر داراى اهمیّت است که به مسافران براى پیدا کردن مقصد خود کمک کرده، و آنها را از گمراهى نجات مىدهد. بعلاوه این تفاوت رنگها نشانه تفاوت مواد ترکیبى سنگها، و گاه دلیل وجود معادن مختلفى است که در دل آنها نهفته است.
—
در یک جمعبندى از مجموع این آیات به خوبى استفاده مىشود که آفرینش کوهها با فوائد بسیار مهم و حیاتى و سرنوشت ساز آنها، از نشانههاى مهم علم و قدرت پروردگار و دلائل حکمت و رحمت او نسبت به انسانها است؛ و به خوبى نشان مىدهد که آفرینش این جهان، و جزء جزء موجوداتش، تا چه اندازه پر معنى و پر محتوا است که هر قدر در آنها مطالعه شود اسرار تازهاى کشف و به دنبال آن عشق و علاقه جدیدى نسبت به آفریدگار آنها براى انسان پیدا مىشود.
—
1) تفسیر مراغى، جلد 30، صفحه 4.
2) المیزان، جلد 20، صفحه 259.
3) سوره حجر، آیه 82.