جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

برکات و اسرار عجیب کوه‏ها (1)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

در نخستین بخش از این آیات مردم را دعوت به مطالعه نشانه‏هاى خداوند در آسمان و زمین مى‏کند؛ و بعد از اشاره‏اى به چگونگى خلقت شتر و همچنین برپا شدن آسمان که با آن همه عظمت‏اش بدون ستون برپا است، به وضع کوه‏ها اشاره کرده مى‏فرماید: «آیا آنها به کوه‏ها نگاه نمى‏کنند که چگونه در جاى خود نصب شده‏اند»؟ وَالىَ الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ‏

این تعبیر ممکن است اشاره به ثبات و استقرار کوه‏ها در جاى خود و جلوگیرى از لرزش‏هاى زمین- که در آیات بعد به آن اشاره خواهد شد- باشد و یا اشاره به ایستادگى در مقابل طوفان‏ها و تند بادها، و ایجاد پناهگاه‏هاى مطمئن براى بشر، و مخازنى براى نگهدارى آب‏ها، به صورت چشمه‏ها و

قنات‏ها و نهرها.

این تعبیر ممکن است اشاره ظریفى به مسأله طرز تشکیل کوه‏ها و پیدایش آنها باشد که علم امروز از آن پرده برداشته، و مى‏گوید کوه‏ها بر اثر عوامل مختلفى به وجود مى‏آید: گاه به خاطر چین خوردگى‏هاى زمین و گاه بر اثر آتشفشان‏ها، و گاه نتیجه آبرفت‏هاى ناشى از باران است که اطراف آن را مى‏شوید و با خود مى‏برد و قسمت محکم و پر صلابت بر جاى خود ثابت مى‏ماند.

در درون دریاها نیز کوه‏هاى بسیارى از رسوبات حیوانات مانند مرجان‏ها به وجود مى‏آید که به آنها کوه‏ها و جزایر مرجانى مى‏گویند.

تمام این معانى ممکن است در جمله کَیْفَ نُصِبَتْ «چگونه برپا و ثابت شده» جمع باشد.

در دوّمین بخش از آیات به عنوان بیان نعمت‏هاى الهى مى‏فرماید: «آیا ما زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم، و کوه‏ها را میخ‏هاى زمین»؟ ألَمْ نَجَعَل اْلأَرْضَ مِهاداً- وَ الْجِبالَ أَوْتاداً

«اوْتادْ» جمع «وَتَد» (بر وزن حسد) به میخ‏هاى بزرگ و محکم گفته مى‏شود؛ و بعضى آن را به میخ‏هایى که در زمین فرو مى‏کنند و طناب خیمه را به آن مى‏بندند تفسیر کرده‏اند. (1)

در اینکه چگونه کوه‏ها به منزله میخ‏هاى زمین است؟ تفسیرهاى متعدّدى وجود دارد: نخست اینکه امروز ثابت شده کوه‏ها ریشه‏هاى عظیمى در اعماق زمین دارند. این ریشه‏ها به هم پیوسته و چون زرهى پوسته زمین را در بر گرفته و آن را در برابر فشارهاى ناشى از حرارت درونى حفظ مى‏کند؛ و اگر آنها نبودند سطح زمین آرام و قرار نداشت.

از این گذشته همانگونه که جاذبه ماه و خورشید بر اقیانوس‏ها اثر مى‏گذارد،

و تولید جزر و مد مى‏کند؛ این تأثیر در خشکى‏ها نیز وجود دارد، و زره کوه‏ها، پوسته زمین را در مقابل این فشار عظیم نیز مقاوم مى‏سازد.

از سوى سوم کوه‏ها به صورت دیوارهاى بلندى مناطق مختلف زمین را در مقابل تندبادها و طوفان‏ها حفظ مى‏کند؛ به طورى که اگر صفحه روى زمین همه‏جا به شکل بیابان بود زندگى انسان به خاطر این طوفان‏هاى کوبنده بر سطح آن غیر ممکن بود.

از همه اینها گذشته چون کوه‏ها مرکز مهمّى براى ذخیره آبها است به منزله میخ‏هاى محکمى براى نظم زندگى بشر محسوب مى‏شود.

در تفسیر المیزان آمده است که ممکن است تعبیر «اوتاد» «میخ‏ها» به خاطر این باشد که غالب کوه‏هاى زمین نتیجه آتشفشان‏ها است که مواد مذاب درونى زمین بیرون ریخته و بردهانه آتشفشان به صورت میخى بر زمین باقى مانده و آتشفشان را به کنترل خود درآورده است. (2)

در آیه سوم و چهارم و پنجم، از کوه‏ها تعبیر به «رواسى» (موجودات ثابت و پابرجا) شده؛ مى‏گوید: «خداوند در زمین کوه‏ها و نهرها قرار داد» و جَعَلَ فِیْها اْلأَرْضِ رَواسِىَ أَنْ تَمِیْدَ بِکُمْ وَ انْهاراً وَ سُبُلًا لَعَلّکُمْ تَهْتَدُوْنَ‏

همین معنى در آیه پنجم نیز دیده مى‏شود.

روى هم رفته از این آیات سه گانه به خوبى استفاده مى‏شود که یکى از فوائد مهم کوه‏ها، جلوگیرى از حرکات ناموزون و لرزش‏هاى زمین است.

«تَمِیْد» از مادّه «مَیْد» (بر وزن صید) به معنى اضطراب اشیاء بزرگ است؛ و بعضى گفته‏اند به معنى حرکت توأم با اضطراب به چپ و راست است، شبیه حرکت کشتى‏هاى خالى در روى امواج آب، و «میدان» را از این رو میدان گویند که به هنگام مسابقه یا جنگ در آن حرکت مى‏کنند.

درباره تأثیر کوه‏ها در جلوگیرى از حرکات پوسته زمین بر اثر فشارهاى‏

درونى، و جاذبه جزر و مد ماه و خورشید، و اضطراب‏هاى ناشى از طوفان‏هاى مداوم، در آیات قبل سخن گفته‏ایم و نیاز به تکرار نیست.

همچنین از این آیات اجمالًا استفاده مى‏شود که پیدایش نهرها رابطه‏اى با پیدایش کوه‏ها دارد؛ و به راستى چنین است. نهرهاى عظیمى که در تمام طول سال جریان دارند و سرزمین‏هاى تشنه را سیراب مى‏کنند از برکت آبهایى است که در دل کوه‏ها یا در قلّه آنها به صورت برف و یخ ذخیره شده است؛ به همین دلیل کوه‏هاى عظیم دنیا سرچشمه نهرهاى عظیم جهان است.

و از آنجا که وجود کوه‏ها ممکن است این اشتباه را براى بعضى ایجاد کند که آنها بخش‏هاى زمین را از یکدیگر جدا مى‏کنند، و طریق عبور و مرور را مى‏بندند، در آیات فوق آمده است که خداوند جاده‏ها و درّه‏هایى در آنها قرارداد، تا انسان‏ها هدایت یابند و به مقصد برسند!

این نکته نیز جالب است که همیشه در لابه‏لاى کوه‏هاى عظیم و سر به فلک کشیده، دژها و جاده‏هایى است که به انسان‏ها اجازه عبور مى‏دهد. یعنى در عین آنکه دیوار عظیمى است در مقابل طوفان‏ها، مانع عبور و مرور انسان‏ها نمى‏شود؛ و کمتر اتفاق مى‏افتد که این کوه‏ها بخش‏هایى از زمین را کاملًا از هم جدا کنند.

این نکته نیز حائز اهمّیّت است که اگر سطح زمین صاف بود به خاطر حرکت سریع‏اش به دور خود و لغزش تند قشر هوا بر سطح آن ممکن بود چنان داغ و سوزان گردد که زندگى بر سطح آن غیر ممکن شود.

ولى خداوند بزرگى که زمین را مهد آرامش انسان قرار داده؛ به کوه‏ها دستور فرموده که پنجه‏هاى خود را در قشر هوا بیندازند، و آن را همراه خود به دور زمین بچرخانند، تا از لغزش هوا و تولید گرما و حرارت جلوگیرى به عمل آید.

بنابراین به خوبى مى‏بینیم که وجود این قطعات سنگ بى‏جان چه نقش مؤثّرى در حیات موجودات جاندار در ابعاد مختلف دارد.

ضمناً کوه‏ها به خاطر چین و شکن‏هاى فراوان، سطوح وسیعى ایجاد

مى‏کنند و قسمت قابل استفاده زمین را به چندین برابر وسعت مى‏دهند، و در عین حال بسیارى از آنها محل روئیدن درختان جنگلى فراوان و انواع گیاهان داروئى و غذائى و مراتع آباد هستند که بر اهل فن پوشیده نیست.

شاید به همین جهت در ششمین آیه، بعد از بیان قراردادن کوه‏ها در زمین، سخن از برکات زمین و غذاهاى آن به میان آمده؛ مى‏فرماید: «بر بالاى زمین کوه‏هایى قرارداد، و برکاتى در آن آفرید، و مواد غذائى را در آن مقدر فرمود وَ جَعَلَ فِیْها رَواسِىَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیْها وَقَدَّرَ فِیْها أَقْواتَها

زیرا بدون شک هم خود کوه‏ها و هم آب‏هایى که از دامنه آنها سرازیر مى‏شود نقش بسیار مؤثّرى در تولید مواد غذائى دارند.

جالب اینکه در پایان این آیه مى‏گوید: سَواء لِلسّائِلیْنَ شاید اشاره به این معنى که این مواد غذائى درست مساوى نیاز نیازمندان و تقاضا کنندگان است؛ و تعبیر به «سائلین» ممکن است اشاره به همه انسان‏ها و حیوانات و گیاهان باشد- و اگر به صورت جمع مذکر عاقل ذکر شده به اصطلاح از باب تغلیب است- آرى همگى به زبان حال تقاضاى «اقوات» دارند.

«اقْواتْ» جمع «قُوْت» به معنى مادّه غذائى است. بعضى از مفسّران آن را فقط به باران تفسیر کرده‏اند، و بعضى به مواد غذائى نهفته در دل خاک؛ ولى ظاهر این است که اشاره به تمام مواد غذائى است که از زمین بیرون مى‏آید یا در آن پرورش پیدا مى‏کند، و تعبیر به «قَدَّرَ» از مادّه «تقدیر» شاید اشاره به این باشد که قبل از آفرینش انسان و سایر موجودات زنده، تمام نیازمندى‏هاى آنها اندازه‏گیرى و پیش‏بینى شده است! (مضمون آیه هفتم در آیات قبل آمده است.)

در هشتمین آیه به چهار نعمت مهم الهى اشاره مى‏کند: زمین مستقر و آرام به گونه‏اى که انسان و موجودات زنده دیگر به راحتى بتوانند بر آن زندگى کنند، و ایجاد نهرها در لابلاى قطعات زمین، و آفرینش کوه‏هاى محکم و پابرجا، و

ایجاد مانع میان دو دریا (از آب شیرین و شور) تا با یکدیگر مخلوط نشوند.

این چهار نعمت به طرز جالبى با یکدیگر ارتباط دارند. کوه‏ها مایه آرامش زمین، و سرچشمه پیدایش نهرها است، و این نهرها هنگامى که به دریاهاى آب شور مى‏ریزند با یک حجاب نامرئى مدّت‏ها جدا مى‏مانند و مخلوط نمى‏شوند، و این حجاب چیزى جز تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین نیست؛ و به تعبیر دیگر تفاوت وزن مخصوص آنها سبب مى‏شود که آب‏هاى شیرین نهرها تا مدّت زیادى در آب شور حل نشوند، و این فایده بسیار مهمّى براى کشت و زرع مناطق ساحلى دارد، زیرا به کمک جزر و مد این آب‏هاى شیرین به عقب رانده مى‏شوند و زمین‏هاى زیادى را زیر کشت فرو مى‏برند و باغ‏هاى سرسبز و مزارع آباد به وجود مى‏آورند.

بى‏جهت نیست که در پایان این آیه مى‏فرماید: «آیا معبود دیگرى با خداوند است؟!» أَإِلهٌ مَعَ اللهِ «بلکه اکثر آنها نمى‏دانند» بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُوْنَ‏

آرى آنها از اسرار این همه نعمت‏ها و برکات بى‏خبرند. نعمت‏هایى که در هر گوشه و کنار جهان وجود دارد، و هریک نشانه‏اى است براى آن ذات بى‏نشان، امّا این بى‏خبران از آن محجوب‏اند.

نهمین و دهمین آیه اشاره به بعضى دیگر از ویژگى‏ها و منافع کوه‏ها نموده است. نخست بعد از ذکر آفرینش سایه‏ها که انسان را در مقابل گرماى سخت و سوزان آفتاب حفظ مى‏کند، به پناهگاه‏هایى اشاره مى‏فرماید که در کوه‏ها وجود دارد؛ مى‏فرماید: «و از کوه‏ها براى شما پناهگاه‏هایى قرارداد» وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ الْجِبالِ أَکْناناً.

«اکنان» جمع «کنّ» (بر وزن جِن) به گفته مجمع‏البیان به معنى محلّى است که انسان را در خود مى‏پوشاند. ولى بعضى آن را به معنى هر نوع پوشش ذکر کرده‏اند حتى پیراهن را براى انسان «کِنّ» مى‏دانند؛ و منظور از «اکنان جبال» همان غارها و شکاف‏هایى است که انسان مى‏تواند از آنها به عنوان پناهگاه براى خود

استفاده کند. ممکن است اهمّیّت پناهگاه‏هاى کوهستانى و غارها براى ساکنان آسوده خاطر شهرها هرگز روشن نباشد؛ ولى براى مسافران بى‏دفاع، و بیابانگردها و شبان‏ها و تمام کسانى که در آفتاب داغ تابستان یا سرماى سخت زمستان و زیر باد و باران گرفتار مى‏شوند اهمّیّت حیاتى دارد، بسیار مى‏شود که آنها را از مرگ حتمى نجات مى‏دهد؛ به خصوص اینکه این گونه پناهگاه‏ها در زمستان‏ها غالباً گرم و در تابستان‏ها سرد است.

از این گذشته در دوران‏هاى پیش و حتى امروز گروهى از انسان‏ها خانه‏هایى در دل کوه‏ها مى‏تراشند، خانه‏هایى بسیار محکم و کاملًا امن در برابر حوادث مختلف طبیعى. چنانکه در قرآن مجید درباره «اصحاب الحجر» (قوم ثمود) آمده است وَ کانُوا یَنْحِتُوْنَ مِنَ الجِبالِ بُیُوْتاً آمِنِیْنَ: «آنها براى خود خانه‏هاى امن و امانى در دل کوه‏ها مى‏تراشیدند» (3)

این یکى دیگر از منافع کوه‏ها است.

در قسمت دیگرى از این آیات اشاره به جادّه‏هایى شده است که خداوند آنها را به رنگ‏هاى مختلف سفید و سرخ و گاهى کاملًا سیاه آفریده است وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیْضٌ وَ حُمرٌ مُختْتَلِفٌ ألْوانُها وَ غَرابِیْتُ سُوْدٌ

«جُدد» جمع «جُدّه» (مانند غدد و غدّه) به معنى جاده و راه است. «بیض» جمع «ابیض» به معنى سفید، و «حمر» جمع «احمر» به معنى سرخ و «غرابیب» جمع «غربیب» (بر وزن کبریت) به معنى سیاه پر رنگ است، و کلاغ را به همین جهت «غراب» گویند و «سود» جمع «اسود» به معنى سیاه است و در اینجا به عنوان تأکید بعد از کلمه «غرابیب» آمده است.

جادّه‏هاى مختلف کوهستانى، با رنگ‏هاى کاملًا متفاوت، از این نظر داراى اهمیّت است که به مسافران براى پیدا کردن مقصد خود کمک کرده، و آنها را از گمراهى نجات مى‏دهد. بعلاوه این تفاوت رنگ‏ها نشانه تفاوت مواد ترکیبى سنگ‏ها، و گاه دلیل وجود معادن مختلفى است که در دل آنها نهفته است.

در یک جمع‏بندى از مجموع این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که آفرینش کوه‏ها با فوائد بسیار مهم و حیاتى و سرنوشت ساز آنها، از نشانه‏هاى مهم علم و قدرت پروردگار و دلائل حکمت و رحمت او نسبت به انسان‏ها است؛ و به خوبى نشان مى‏دهد که آفرینش این جهان، و جزء جزء موجوداتش، تا چه اندازه پر معنى و پر محتوا است که هر قدر در آنها مطالعه شود اسرار تازه‏اى کشف و به دنبال آن عشق و علاقه جدیدى نسبت به آفریدگار آنها براى انسان پیدا مى‏شود.


1) تفسیر مراغى، جلد 30، صفحه 4.

2) المیزان، جلد 20، صفحه 259.

3) سوره حجر، آیه 82.