بحثی که در پیش روی دارید، به تجزیه و تحلیل شرور و بلاها از دیدگاه فلسفه اسلامی می پردازد و تحلیل و بررسی آن از دیدگاه فلاسفه غرب، به فصل آینده واگذار می شود.
در این فصل، بعد از طرح موضوع بحث، به ذکر چهار نکته مقدماتی پرداخته شده، سپس مسئله تصادم شرور با چهار اصل مسلّم:
1- توحید در خالقیت.
2- نظام احسن.
3- حکمت خداوند.
4- عدل الهی.
مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
مسئله شرور از مسائل مهمی است که اندیشه موحدان را از نامهای بس دیرینه، به خود معطوف داشته و وجود جوانه های به ظاهر شرور در جهان طبیعت، بهانه ای در دست بدبینان نسبت به صانع و صفات والای او شده است. آنان بر اثر «ظاهربینی» تصور می کنند که اعتقاد به وجود خدای قادر، دادگر،حکیم، مهربان
و خیرخواه مطلق، با نارسایی ها و کاستی ها و به اصطلاح آلام، مصائب، آفات و شداید هماهنگ نیست. اگر خدای جهان دارای چنین ویژگیهاست، چگونه می توان ناملایمات طبیعی و بشری را که پیوسته متوجه انسان است تفسیر کرد؟ از این جهت، این مسئله از زمانهای دور فکر محقّقان را به خود جلب کرده و به حق درباره آن بحثهای عمیق و دلپذیری انجام داده اند؛ ولی مع الوصف هنوز در انظار گروهی مشکل شرور حل نشده و به تلاش جدیدی نیاز دارد. بعضی از متکلمان مسیحی معاصر روی این مسئله تکیه کرده، چنین وانمود می کنند که مشکل شرور به حا ل خود باقی است.
در این میان از دو نویسنده نام می بریم که هر کدام به پرورش اشکالات پرداخته و پاسخهای داده شده را، به گونه ای تعضیف نموده اند: یکی «جان هاسپرز» است که در کتاب «فلسفه دین«، تحت عنوان «برهان غایی» (ص 95- 134) متعرض این مسئله شده و دیگری «جان هیک» که در فصل چهارم، کتاب «فلسفه دین«، تحت عنوان «مسئله شر» (ص 89- 118) به بحث از آن پرداخته است.
در میان فلاسفه اسلامی، گذشته بر شیخ الرئیس در کتاب اشارات (1)، صدر التمألهین (979- 1050 هـ. ق) در کتاب اسفار، مسئله شرور را در هشت فصل، محققانه بحث کرده است. (2) بهره گیری از آن تحقیقات، در گرو آشنایی به زبان فسلفه الهی و بالأخص حکمت متعالیه است.
مسئله شرور در فصل خدا شناسی به قدری مهم است که برخی به خاطر ناتوانی از حلّ آن، به ثنویت گراییده و خالق خیر را غیر خالق شر دانسته اند. در این مورد عقاید مجوس، به عنوان ثنویه و مانویه معروف است و نیازی به بیان ندارد. چنان که در روزگار ما برخی به خاطر پیچیدگی این مسئله، به طبیعت گرایی روی آورده و به گفته جان هیک: «برای بسیاری از افراد، بیش از هر چیز دیگر، این عمق دهشتناک و وسعت رنج و آلام بشری است که تصور آفریننده مهربان را ناپذیرفتنی
می گرداند و آنان را به جانب یکی از نظریه های متعدد طبیعت گرایانه در باب دین، متمایل می کند«. (3).
1) شرح اشارات، ج 2، ص 320- 328.
2) اسفار، ج 7، ص 67 به بعد.
3) فسفله دین، تألیف جان هیک، ترجمه بهرام راد، ص 89.