در این آیات و آیات دیگر مشابه آنها دو مطلب بیان گردیده است:
1. ایمان و گرایش به خوبى ها جز با اذن خدا تحقّق نمى یابد.
2. خداوند هدایت همه انسانها را اراده نکرده است.
این دو مطلب که دو اصل قرآنى در مسأله هدایت و ضلالت بشمار مى روند هر چند به ظاهر چنین مى نمایند که انسان در هدایت و گمراهى خویش فاقد اراده و حق انتخاب است، لکن اگر آیات یاد شده و آیات دیگر مشابه آنها را با دقت مورد مطالعه قرار دهیم خواهیم دید که هیچ گونه ارتباطى با نظریه «جبر» ندارند.
این که جز با خواست و مشیت خداوند کسى را یاراى ایمان و گرایش به سوى خوبى ها نیست، یکى از اصول توحیدى قرآن است که براى هیچ مؤثرى جز آفریدگار یکتا استقلالى در تأثیر قائل نیست قرآن اگر چه قانون اسباب و مسببات را محترم مى شمارد ولى آن را در طول اراده خدا مى داند نه در عرض آن.
ایمان به خدا و گرایش به سوى خوبى ها از پدیده هاى هستى است و به حکم قانون علیت در تحقق خود، به اسباب و شرایط ویژه اى نیازمند است که انتخاب و اراده انسان از جمله عوامل و اسباب پیدایش آن مى باشد ولى با توجه به اصل قرآنى یاد شده (سلسله علل به اراده آفریدگار هستى منتهى مى گردد) اراده و خواست انسان آنگاه مؤثر واقع مى شود که از پشتوانه اراده خداوند نیز برخوردار باشد، در غیر این صورت عقیم و بى اثر خواهد بود.
از توضیحات یاد شده روشن شد که این اصل قرآنى هرگز، اراده و اختیار انسان را درهدایت و یا ضلالت او نفى نمى کند آنچه را نفى مى کند استقلال اراده او در تأثیرگذارى است و همان گونه که یادآور شدیم این اصل یکى از مهمترین اصول اعتقادى قرآن و فلسفه اسلامى است.