1. تعریف دین به صورت مطلق بى آن که آن را در قالب شریعت خاصى مانند شریعت موسى و یا عیسى و غیره بریزیم.
2. منشأ پیدایش دین و این که آیا براى آن علت درونى وجود دارد و دین ندایى است که انسان آن را از درون مىشنود یا عامل خارجى مانند عامل اقتصادى و یا ترس و خوف از طبیعت، پدید آورندهى آن است.
3. نقش دین در رفع نیازهاى فردى، اجتماعى، مادى و روانى انسان.
4. انتظار از دین چیست و باید چه نقشى در حیات انسانى داشته باشد؟
5. وجود شرور در جهان آفرینش و صدور آن از خداى یگانه خیّر و نیکوکار چگونه متصور است؟
6. ارتباط علم و دین و این که آیا هر دو همسو مىباشند و یا این که گاهى ناهمسویى میان آنان پدید مىآید و در صورت تعارض چه باید کرد؟
7. معنا دارى گزارههاى دینى و ملاک معنا دارى چیست؟
8. زبان دین و این که آیا گزارههاى کلامى جنبه خبرى دارند و از واقعیت خارج از ذهن حکایت مىکنند یا فاقد معنى خبرى بوده و کاربرد دیگرى دارند، مانند سمبلیک و غیره که به طور تفصیل بیان مىشود.
اینها یک رشته مسائلى است که در فلسفه دین مطرح مىباشند، البته «جان هیک» در کتاب خود مسائلى همانند بقاى روح و تجرد آن را به عنوان جزیى از فلسفه دین مطرح کرده است که شاید به بحثهاى فلسفى شبیهتر باشد تا به بحثهاى فلسفه دین.
باید توجه نمود که هر چند، فلسفه دین، دانش نو ظهور است ولى برخى از مسائلى را که استخدام کرده است قرنها پیش در فلسفه و کلام اسلامى (نه به این عنوان) مورد بررسى قرار گرفتهاند مانند:
1. مسئله پیدایش دین در کتاب و سنت و کتابهاى فلسفى و کلامى ریشهیابى شده و به عنوان ندایى از درون معرفى شده و آمدن پیامبران و آموزگاران الهى به عنوان احیا کنندهى فطرت و پرورش دهندهى آن معرفى گردیدهاند.
2. مسئله شرور و ارتباط آن با خداى یگانه، عادل، دادگر، حکیم و توانا در کتب فلسفى، فصولى به خود اختصاص داده است.
3. مسئله تعارض دین و عقل سپس تعارض دین و فلسفه، و امروز به نام تعارض دین و علم یکى از بحثهاى مهم در کلام و اصول فقه است.
4. مسئله زبان دینى در مواردى مطرح مىباشد که در نوشتار حاضر به آنها اشاره مىشود.
بنابراین، فلسفهى غنى اسلامى مىتواند ما را در پاسخگویى به این مسائل به خوبى یارى کند.