جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

برابرى مؤمنان و یهودیان و نصارى در برابر خدا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قرآن مجید، گروههایى را که به آنان «مؤمن و یهودى و نصرانى، صابئى» گفته مى‌شود، در برابر خدا یکسان و نجات همگان را در ایمان به خدا و عمل صالح مى‌داند چنان که مى‌فرماید:

»إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اَلَّذِینَ هادُوا وَ اَلنَّصارى وَ اَلصّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره / 62(.

»کسانى که به آیین اسلام ایمان آورده‌اند (مسلمانان) و همچنین یهود و نصارى و صابئین، هرگاه ایمان راستین به خدا و قیامت داشته و عمل صالح انجام دادند، اجر و پاداش آنان نزد خدا محفوظ است، و نه از عذاب قیامت بر آنان بیمى است و نه اندوهگین مى‌باشند«.

پس در رستگارى دو چیز کافى است: 1. ایمان به خدا، 2. عمل صالح، و هر دو در تمام شرایع متحقق است.

ولى باید توجه نمود که آیه یاد شده هدفى را تعقیب مى‌کند که ارتباطى به مدعاى «پلورالیست» ندارد. و با توجه به آیات دیگرى که در مورد هر دو گروه (نصارى، یهودیان) وارد شده مى‌توان هدف آیه را به دست آورد.

اوّلا: یهود و نصارى خود را فرزندان و حبیبان خدا معرفى مى‌کردند، چنان که مى‌فرماید: «وَ قالَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اَللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ…» (مائده / 18(.

»یهود و نصارى گفتند، ما فرزندان و محبوبان خدا هستیم«.

ثانیا: آنان مدعى بودند که مجرمان آنها فقط چند روزى بیش در آتش نخواهند ماند. چنانکه مى‌فرماید: «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا اَلنّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُودَةً…» (بقره / 80(.

و ثالثا: آنان رستگارى را در گروه نصرانى و یهودى بودن مى‌انگاشتند و انتساب به این دو گروه را در رستگارى کافى مى‌دانستند و ابراهیم را نیز به یکى از آن دو فرقه منتسب مى‌کردند، چنان که مى‌فرماید:

»وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا…» (بقره / 135(.

خدا در مقابل این ادعاى خودخواهانه آنان، یادآور مى‌شود که رستگارى در گرو آنچه شما مى‌گویید نیست، نه یهودان فرزندان خدا و محبوبان درگاه اوست و نه نصارى، و نه هدایت بر محور یهودى بودن و نصرانى بودن مى‌چرخد، رستگارى از آن ایمان به خدا و عمل صالح است، نه در گرو این نامهاى تهی و خودخواهى‌هاى بى‌جهت و لذا در آیه ی دیگر مى‌فرماید:

»… تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ – بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره / 111 – 112(.

»آنچه یهود و نصارى مى‌گویند آرزو و خیال خامى بیش نیست بگو اگر راستگو هستید بر گفتار خود گواهى بیاورید، بلکه رستگارى از آن کسى است که تسلیم خدا شود در حالى که او نیکوکار است براى او پاداشى نزد پروردگار مى‌باشد و براى او اندوهى و حزنى نیست«.

بنابراین، هدف آیه رسمیت بخشى به این آیین‌ها نیست بلکه روشن کردن این جهت است که رستگارى در تمام شرایع در گرو ایمان و عمل صالح است نه انتساب به یهودیت یا نصرانیت یا گروه‌هاى دیگر، این انتساب‌ها تا با ایمان و عمل نیک همراه نباشد سودى نمى‌بخشد.

روشن‌تر بگویم، یهود خودخواه، خود را ملت برگزیده، محبوب خدا، که باید دیگران را به بردگى بگیرد، مى‌اندیشید، نصارى از طریق اعتقاد به فدا شدن مسیح در بخشودگى گناهان، و مسأله عشاء ربانى، و دستگاه گناه بخشى کشیشان، بر خود نوعى مصونیت تصور مى‌کردند و سرانجام هر دو گروه نسبت به تعالیم الهى عملا بى‌اعتنا بودند.

قرآن در نقد این نوع اندیشه که مانع از هر نوع تحقق تحول در روح و روان انسان است هشدار مى‌دهد که این‌ها ملاک نجات نیست بلکه نجات در ایمان و عمل نهفته است.

در این صورت مضمون آیه کوچک‌ترین ارتباطى به رسمى بودن همه این شرایع در تمام زمان‌ها ندارد. بلکه بر اصل واحدى تأکید مى‌کند که در تمام شرایع از اعتبار خاصى برخوردار بوده است و آن اینکه، نام‌ها، القاب، انتساب‌ها مایه نجات نیست، همه باید با ایمان و عمل صالح مجهز شوند و امّا در زندگى از کدام شریعت پیروى نمایند و انواع و خصوصیات عمل صالح را از کدام آیین بگیرند، آیه در صدد تبیین آن نیست در این قسمت باید به آیات دیگر مراجعه کرد.