جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بحثى درباره ی تعداد اسماى حسناى لفظى

زمان مطالعه: 5 دقیقه

علاّمه طباطبایى مى‌گوید:

دلیلى در آیات قرآن کریم نیست که تعداد اسماى حسنا (نام‌هاى زیبا) را معیّن کند؛ بلکه سخن خداوند در این آیه‌ها:

«اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى.(1).

خداوند که بجز او خدایى نیست، اسماى حسنا دارد».

«وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها.(2).

اسماى حُسنا از آنِ خداست، پس او را به آنها بخوانید».

«لَهُ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ.(3).

اسماى حسنا از آنِ اوست، هر چه در آسمان‌ها و زمین هست، او را تنزیه مى‌کند».

و آیه‌هایى شبیه اینها، ظاهرش آن است که هر نام موجود و زیباترینِ آنها در معنا، از آنِ خداى متعال است. پس اسماى حسناى او، به هیچ شماره‌اى محدود نمى‌شود.

و آنچه از این نام‌ها که در الفاظ کتاب الهى آمده است، صد و بیست و اندى نام است که عبارت‌اند از:

الف – اله (خدا)، اَحَد (یگانه)، اوّل (نخستین)، آخِر (واپسین)، اَعلى (برتر)، اَکرم (گرامى ترین)، اَعلم (داناترین)، اَرحمُ الراحمین (بخشنده‌ترینِ بخشندگان)، اَحکمُ الحاکمین (حاکم‌ترینِ حاکمان)، اَحسنُ الخالقین (بهترینِ آفرینندگان)، اَهل التقوى (شایسته ی پروا)، اَهل المغفره (شایسته ی آمرزیدن)، اَقرب (نزدیک‌ترین)، اَبقى (پاینده‌ترین)؛

ب – بارئ (آفریدگار)، باطن (نهان)، بدیع (نوآور)، بَر (نیکوکار)، بصیر (بینا)؛

ت – توّاب (بازگردنده)؛

ج – جبّار (جبران کننده)، جامع (گردآورنده)؛

ح – حکیم (فرزانه)، حلیم (بردبار)، حى (زنده)، حق، حمید (ستوده)، حسیب (بسنده)، حفیظ (نگاهدار)، حَفىّ (پذیرنده)؛

خ – خبیر (آگاه)، خالق (آفریدگار)، خلاّق (نوآفرین)، خیر (نیک)، خیر الماکرین (بهترینِ چاره‌گران)، خیر الرازقین (بهترینِ روزى‌رسانان)، خیر الفاصلین (بهترینِ فیصله‌دهندگان)، خیر الحاکمین (بهترینِ حکم‌دهندگان)، خیر الفاتحین (بهترینِ گشایشگران)، خیر الغافرین (بهترینِ پوشانندگان)، خیر

الوارثین (بهترینِ میراث‌بران)، خیر الرّاحمین (بهترینِ مهربانان)، خیر المُنزلین (بهترینِ جاى‌دهندگان)؛

د – ذو العرش (داراى سریر [فرمان‌روایى])، ذو الطَّول (باسخاوت)، ذو الانتقام (انتقام‌گیرنده)، ذو الفضل العظیم (داراى لطف بزرگ)، ذو الرحمه (داراى رحمت)، ذو القوّه (نیرومند)، ذو الجلال و الإکرام (صاحب جلال و شکوه)، ذو المعارج (داراى والایى‌ها)؛

ذ – رحمان (بخشاینده)، رحیم (بخشنده)، رئوف (مهربان)، رَبّ (پروردگار)، رفیع الدرجات (بلندْمرتبه)، رزّاق (روزى‌رسان)، رقیب (مراقب)؛

ر – سمیع (شنوا)، سلام (سلامت‌بخش)، سریع الحساب (زود حسابرس)، سریع العقاب (زود کیفردهنده)؛

ز – شهید (گواه)، شاکر (قدردان)، شکور (بسیار سپاس‌گزار)، شدید العقاب (سخت‌کیفر)، شدید المِحال (سختگیر)؛

س – صمد (بی نیاز؛ بی نیاز کننده ی هر نیازمندى)؛

ش – ظاهر (پیدا)؛

ص – علیم (بس دانا)، عزیز (همیشه پیروز)، عَفُو (درگذرنده)، عَلى (والا)، عظیم (باعظمت)، علاّم الغیوب (دانا به نهان‌ها)، عالم الغیب و الشهادة (آگاه به غیب و حضور)؛

ض – غنىّ (توانگر)، غفور (آمرزشگر)، غالب (مسلّط)، غافر الذنب (پوشاننده ی گناه)، غفّار (بسیار آمرزنده)؛

ط – فالق الإصباح (شکافنده ی سپیده)، فالق الحَبّ و النوى (شکافنده ی دانه و هسته)، فاطر (پدیدآورنده)، فتّاح (گشایشگر)؛

ظ – قوىّ (نیرومند)، قُدّوس (منزّه)، قیّوم (برپادارنده)، قاهر (چیره)، قهّار (بسیار چیره)، قریب (نزدیک)، قادر (توانا)، قدیر (همیشه پُرتوان)، قابل التّوب (توبه پذیرنده)، القائم على کُلّ نفسٍ بما کَسَبَت (چیره بر هر آنچه انسان به دست مى‌آورد)؛

ع – کبیر (بزرگ)، کریم (بزرگوار)، کافى (کفایت‌کننده)؛

غ – لطیف (ریزبین)؛

ف – مَلِک (فرمان‌روا)، مؤمن (پناه‌دهنده)، مُهَیمِن (پُرهیمنه)، متکبّر (بس سترگ)، مصوِّر (تصویرگر)، مجید (باشکوه)، مُجیب (اجابت‌کننده)، مُبین (آشکار)، مولى (اختیاردار)، محیط (فراگیر)، مُقیت (نگه‌دارنده)، متعالى (والا)، مُحیى (زنده‌کننده)، متین (استوار)، مقتدر (با اقتدار)، مستعان (آن که از وى کمک خواهند)، مُبدى (آغازگر)، مالک المُلک (صاحب حقّ فرمان‌روایى)؛

ق – نصیر (یاور)، نور؛

ل – وهّاب (بسیار بخشنده)، واحد (یکتا)، ولى (سرپرست)، والى (فرمان روا)، واسع (وسعت‌دهنده)، وکیل، ودود (مهرورز)؛

م – هادى (راهنما).

گذشت که گفته ی قرآن: «وَ لِلّهِ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى؛ و نام هاى زیبا، از آن خداست»، «وَ لَهُ اَلْأَسْماءُ اَلْحُسْنى؛ و نام‌هاى زیبا، براى اوست»، ظاهرش این است که معانى این نام‌ها، به طور حقیقى و اصیل، از آنِ خداست و به تبع از آن

غیر اوست.پس او مالک حقیقىِ اسم‌هاست؛ ولى غیر او، تنها آنچه را از این میان دارد که خدا به او داده باشد، و با این همه، آنچه را خدا به غیر خود داده، از مِلک او بیرون نمى‌رود. براى مثال، حقیقت علم، از آنِ خداى سبحان است، و غیر خدا، بهره‌اى از آن ندارد، مگر علمى را که خدا به او بخشیده باشد، و با این همه، علم، از آنِ خداست و از مِلک و سلطنت خدا بیرون نمى‌رود.

امّا آنچه که هر دو فرقه [ى شیعه و اهل سنّت]، به طور مستفیض(4) از پیامبر صلى الله علیه و آله ‌نقل کرده‌اند که: «خداوند، 99 نام دارد؛ صد نام منهاى یکى. هر که آنها را به شمار آورَد، به بهشت درمى‌آید» یا شبیه به این کلمات، هیچ دلالتى بر توقیفى بودن [اسماى الهى] ندارد. این، از نگاه بحث تفسیرى است؛ امّا حکم شرعى آن، مربوط به علم فقه است و احتیاط در دین، اقتضا مى‌کند که در نام بردن، به همان نام‌هایى بسنده شود که از طریق نقل رسیده‌اند. البته جارى کردن [دیگر نام‌ها بر زبان] و اطلاق نمودن [آنها بر خداوند]، بدون این که آنها را «نام» بشمریم، آسان [و بى‌اشکال] است.(5).

3 / 2

عدد الأَسماء التکوینیّة

الکتاب

«وَلَوْ أَنَّ ما فِی اَلْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ اَلْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اَللّهِ إِنَّ اَللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ».(6).

«قُلْ لَوْ کانَ اَلْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ اَلْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَلوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً».(7).

«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اَللّهِ لا تُحْصُوها».(8).

الحدیث

4054. الإمام الصادق علیه السلام – فی تَفسیرِ قَولِهِ تَعالى: «قُلْ لَوْ کانَ اَلْبَحْرُ…» -: قَد أَخبَرَکَ أَنَّ کَلامَ اللّهِ عزوجل لَیسَ لَهُ آخِرٌ و لا غایَةٌ، و لا یَنقَطِعُ أَبَدا.(9).

تعلیق

أَسماء اللّه و کلماته التکوینیّة بمعناها العامّ تشمل جمیع مخلوقات اللّه، و على هذا الأَساس فإنّ کلمات اللّه لا عدَّ لها و لاحصر، و المخلوقات غیر قادرة على إِحصائها، و لکن هذا لا یعنی طبعا أَنّ اللّه غیر قادر على إِحصائها؛ فهو تعالى یعلم عدد جمیع مخلوقاته؛ و لهذا نرى القرآن الکریم یعلن: «وَ أَحْصى کُلَّ شَیْءٍ عَدَداً»(10).، «لا یُغادِرُ

3 / 2

تعداد نام‌هاى تکوینى

قرآن

«و اگر همه ی آنچه از [جنسِ] درخت در زمین هست، قلم‌هایى باشند و دریا، [مرکّب شود و] هفت دریاى دیگر به یارى‌اش آیند [و سخنان خدا را بنویسند، باز هم] سخنان خدا، پایان نمى‌گیرند. بى‌گمان، خداوند، شکست‌ناپذیرِ حکیم است».

«بگو: اگر دریا براى [نوشتنِ] کلمات پروردگارم مرکّب شود، بى‌گمان، دریا پایان مى‌گیرد، پیش از آن که کلمات پروردگارم پایان بیابد؛ حتّى اگر [دریاى دیگرى] همانند آن را به کمک بیاوریم».

«و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمى‌توانید آنها را بشمرید».

حدیث

4054. امام صادق علیه السلام – در تفسیر سخن خداى متعال: «بگو: اگر دریا براى [نوشتنِ] کلمات پروردگارم مرکّب شود،…» -: [این آیه،] به تو خبر داده است که سخن خداوند عزوجل نه پایانى دارد و نه سرانجامى، و هرگز گسسته نمى‌شود.

بیان

نام‌هاى خداوند و کلمات تکوینىِ او، به معناى عام، شامل همه ی مخلوقات خداست و بر این اساس، کلمات خدا حدّ و حصرى ندارند و مخلوقات را یاراى شمردن آنها نیست؛ امّا این بدان معنا نیست که خودِ خداوند هم نتواند آنها را بشمارد. خداوند متعال، تعداد همه ی مخلوقات خود را مى‌داند و از این روست که مى‌بینیم قرآن کریم، اعلان مى‌دارد:

«هر چیزى را به عدد، شماره کرده است».

صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلاّ أَحْصئها»(11).، «وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنهُ کِتاباً».(12).

و إِضافة إِلى الأَسماء و الکلمات التکوینیّة العامّة، فإنّ للّه تعالى أَسماء و کلمات تکوینیّة خاصّة أَیضا تذکر تحت عنوان «أَسماء اللّه الحسنى»، أو «أَمثاله العلیا»، أو «آیاته الکبرى»، أَو «اسم اللّه الرضیّ»، و مصداقُها البارز الأَنبیاءُ و الأَولیاء و أَهل البیت علیهم السلام.

«هیچ کوچک و بزرگى را فرو ننهاده، مگر آن که شماره‌اش کرده است».

«و هر چیزى را شماره و ثبت کرده‌ایم».

خداوند، افزون بر نام‌ها و کلمات عامّ تکوینى، نام‌ها و کلمات خاصّ تکوینى نیز دارد که از آنها با عنوان «اسماى حُسناى خدا» و یا «امثال عُلیا» و یا «آیات کبرا» و یا «اسم مرضىّ خدا» یاد مى‌شود و مصداق بارز آنها، پیامبران و اولیا و اهل بیت علیهم السلام هستند.


1) طه: آیه ی 8.

2) اعراف: آیه ی 180.

3) حشر: آیه 24ی.

4) «مستفیض»، به روایتى مى‌گویند که از چندین طریق نقل شده است؛ ولى به حدّ تواتر نمى‌رسد.

5) المیزان فى تفسیر القرآن: ج 8 ص 356-359.

6) لقمان: 27.

7) الکهف: 109.

8) إبراهیم: 34، النحل: 18.

9) تفسیر القمّی: ج 2 ص 46 عن أبی بصیر، تفسیر نور الثقلین: ج 3 ص 313 ح 256.

10) الجنّ: 28.

11) الکهف: 49.

12) النبأ: 29.