جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انقطاع و لقاء (1)

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در نخستین مرتبه ی انقطاع نفس اماره می میرد و زندگی عقلانی انسان آغاز می شود و در بالاترین مرتبه ی آن دیده ی دل، به نور لقاء خدا روشن می گردد و انسان به بالاترین درجه ی خداشناسی می رسد. به این معنا در مناجات شعبانیه تصریح شده است:

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک.(1)

خدایا، بالاترین مرتبه ی انقطاع به خود را به من عنایت کن و دیده های دل ما را با روشنایی نظر آن به سوی خودت تابناک فرما.

امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:

الوصلة بالله فی الانقطاع عن الناس.(2)

وصلت با خدا در انقطاع از مردم است.

و در روایتی دیگر:

لن تتصل بالخالق حتی تنقطع عن المخلوق.(3)

هرگز به وصل آفریدگار نمی رسی تا از آفریده منقطع شوی.

بدین گونه انسان با دست یافتن به کیمیای محبت مراحل و منازل خداشناسی را با سرعت و یکی پس از دیگری طی می کند و به مقصد اعلای انسانیت می رسد. بنابراین، همان طور که از امام صادق علیه السلام روایت شده، خردمند واقعی کسی است که اندیشه و تلاش خود را برای تحصیل کیمیای محبت خدا به کار گیرد.

متن روایت این است:

ان اولوا الالباب الذین عملوا بالفکرة حتی ورثوا منه حب الله، فان حب الله اذا ورثه القلب و استضاء به أسرع الیه اللطف… فاذا بلغ هذه المنزلة جعل شهوته و

محبته فی خالقه، فاذا فعل ذلک نزل المنزلة الکبری فعاین ربه فی قلبه.(4)

صاحبان خرد آنهایند که اندیشه را به کار گرفتند تا آنجا که آنها را به محبت خدا رساند، زیرا وقتی محبت خدا به دل برسد و قلب با نور محبت روشن شود. لطف و عنایت الهی با سرعت آن را فرا می گیرد… تا اینکه در بالاترین مراتب عشق، انسان شهوت و محبت خود را در آفریدگار خود خلاصه می کند و بدین ترتیب به والاترین منزل تکامل عروج می کند و خدای خود را در دل مشاهده می نماید.

آخرین سخن درباره ی رمز دیدار خدا و کلید این رمز حدیثی است از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که فرمود:

یقول الله عز و جل: اذا کان الغالب علی العبد الاشتغال بی جعلت بغیته و لذته فی ذکری، فاذا جعلت بغیته و لذته فی ذکری عشقنی و عشقته، فاذا عشقنی و عشقته رفعت الحجاب فیما بینی و بینه.(5)

خداوند عز و جل فرماید: وقتی اشتغال به من بر بنده ای غلبه کند خواست و لذت او را در یاد خود قرار می دهم و در این هنگام او عاشق من می شود و من عاشق او! و در این هنگام حجاب را از میان خود و او بر می دارم.

امام زین العابدین علیه السلام در دعایی که به دعای مکارم الأخلاق موسوم است، پس از بیان مشروح کمالات نفسانی انسان به صورت دعا و نیایش، در پایان رمز رسیدن به قله ی تکامل و آراستگی به صفات انسانی را در چند جمله خلاصه کرده به خداوند چنین عرض می کند.

و نبهنی لذکرک فی اوقات الغفلة و استعملنی بطاعتک فی ایام المهلة و انهج لی الی محبتک سبیلا سهلة اکمل لی بها خیر الدنیا و الآخرة.(6)

خدایا، در اوقات غفلت مرا به یاد خود آگاه کن و در ایام فرصت مرا به طاعت خود وادار و به سوی محبت راهی آسان بر من هموار ساز تا بدین وسیله خیر دنیا و آخرت را بر من کامل گردانی.

محبت خدا در بالاترین مرتبه ی خداشناسی انسان را آنچنان از خود فانی می سازد که هیچ چیز جز خدا نمی خواهد؛ هر چه بخواهد برای خداست، هر چه بگوید برای خداست، هر چه ببیند برای خداست، هر جا برود برای خداست و بالاخره اراده ی انسان در اراده ی خدا فانی می شود و به تعبیر دیگر اراده ی انسان اراده ی خدا می گردد و در اینجاست که انسان خلعت خلافت الهی و ولایت تکوینی می پوشد و خوارق عادات و استجاب دعوات از او مشاهده می گردد. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده است که خداوند متعال می فرماید:

لا یزال عبد یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فأکون سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و قلبه الذی یعقل به، فاذا دعانی اجبته و اذا سألنی اعطیته.(7)

بنده ی من پیوسته با انجام نوافل به من نزدیک می شود تا آنجا که مورد علاقه و محبت من واقع می گردد، پس من گوش او می شوم که به آن می شنود و چشمش که با آن می بیند و زبانش که با آن می گوید و قلبش که با آن تعقل می کند. در این هنگام دعایش را مستجاب می کنم و هر چه بخواهد به او می دهم.

در احادیث دیگر نیز پیامبر اکرم تأکید می کند که اگر انسان به معرفت حقیقی خدا برسد و آفریدگار جهان را آن گونه که باید بشناسد هر دعایی از او مستجاب می گردد.

لو عرفتم الله حق معرفته لزالت بدعائکم الجبال.(8)

اگر خدا را آنچنان که باید شناخته بودید هر آینه کوه ها با دعای شما از جا کنده می شد!

لو عرفتم الله حق معرفته لمشیتم علی البحور و لزالت بدعائکم الجبال.(9)

اگر خدا را آنچنان که باید شناخته بودید قطعا می توانستید روی دریاها راه بروید و با دعای شما کوه ها برکنده می شد!

با تقدیم چند بیت از حافظ و غزلی از عارف زاهد، فقیه فیسلوف و ادیب معاصر، رهبر کبیر انقلاب اسلامی مبحث شناخت خدا را به پایان می بریم:

طفیل هستی عشقند آدمی و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری

چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

که جام جم نکند سود وقت بی بصری

بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش

که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری

امام خمینی رضوان الله علیه:

آید آن روز که خاک سر کویش باشم

ترک جان کرده و آشفته ی رویش باشم

ساغر روح فزا از کف لطفش گیرم

غافل از هر دو جهان بسته ی مویش باشم

سر نهم بر قدمش بوسه زنان تا دم مرگ

مست تا صبح قیامت ز سبویش باشم

همچو پروانه بسوزم بر شمعش همه عمر

محو چون می زده در روی نکویش باشم

رسد آن روز که در محفل رندان سرمست

رازدار همه اسرار مگویش باشم

یوسفم گر نزند بر سر بالینم سر

همچو یعقوب دل آشفته ی بویش باشم


1) بحارالأنوار، جلد 94، صفحه ی 99.

2) غررالحکم، شماره ی 175.

3) غررالحکم، شماره ی 7429.

4) بحارالأنوار، جلد 70، صفحه ی 25.

5) کنزالعمال، حدیث 1872.

6) صحیفه ی سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.

7) مضمون این حدیث از طرق عامه و خاصه روایت شده است. مراجعه شود به میزان الحکمه، جلد 8، صفحه ی 110، باب 3330؛ غایة التقرب، متن فوق در کنزالعمال، حدیث 1155.

8) کنزالعمال، حدیث 5881.

9) کنزالعمال، حدیث 43001.