جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انسان موجود انتخاب‌گر است

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اصولا اخلاق از آن موجود آگاه و انتخاب‌گر است، زیرا معلم اخلاق اصول ارزشها را به انسان‌ها توصیه مى‌کند، و او را به پیمودن راهى فرمان مى‌دهد و از پیمودن راه دیگر بازمى‌دارد.

و به اصطلاح او را در جهتى قرار مى‌دهند که به تکامل برساند، ناگفته پیداست یک چنین طرح از آن موجودى است که ارزشها را بشناسد و با کمال آگاهى اصول سعادت‌زا را بر بدبختى‌زا ترجیح دهد. و اگر او را فاقد انتخاب و آزادى بیندیشیم که پیوسته به سوى یکى از دو ارزشها در حرکت مى‌باشد هر نوع توصیه و سفارش درباره او لغو خواهد بود.

مسأله‌ى آزاد بودن انسان یک نوع پیچیدگى دارد، زیرا انسان از طرفى در خود نشانه‌هاى جبر را مشاهده مى‌کند، و از جهت دیگر واقعیت اختیار و آزادى را در خود لمس مى‌نماید؛ از این جهت مدتى در حیرت و سرگردانى به سر مى‌برد، تا سرانجام یکى از دو طرف مسأله را برمى‌گزیند.

مثلا از طرفى مشاهده مى‌کند که او هرگز از طریق اختیار و آزادى گام به این جهان نگذارده، و ناخواسته در یک نظام خاصى رشد و نمو کرده است، و هر یک از عوامل «وراثت«، «فرهنگ» و «محیط» ناخواسته در روح و روان او اثرات خاصى نهاده است و سرانجام او تا حدودى در پرتو این عوامل پیش از تولد و یا پس از آن، به صورت یک موجود دست بسته درآمده که باید در مسیر خاصى پیش برود.

و اگر او آزاد مطلق، و یک فرد تام الاختیار بود، نباید یک چنین عوامل خارج از اختیار، وجود او را فراگیرد، این از یک طرف.

از طرف دیگر او پس از رشد و نمو و پس از بلوغ به پایه درک و تعقل، واقعیت آزادى را در اعماق دل درک مى‌کند، و خود را در انجام کارى ملزم و مجبور نمى‌بیند، درست است که بى‌اختیار گام به این جهان نهاده و در نظام ناخواسته‌اى پرورش یافته است، ولى اکنون زمام زندگى را به دست گرفته، و به گونه‌اى مى‌تواند با مشکلات و موانع مبارزه کند، و به هر سو که بخواهد، عنان زندگى را متوجه سازد.

معنى آزادى این نیست که تمام خصوصیات وجودى یک فرد از لحظه تولد تا لحظه مرگ در اختیار او باشد. یا عوامل تولید و رشد و تربیت را به آزادى برگزیند، بلکه واقعیت آن این است که انسان میان حرکت دادن دست، و گردش قلب، کاملا احساس تفاوت کند و خود را نسبت به اولى مسئول و انتخابگر بداند، در حالى که خود را نسبت به دومى چنین نیندیشد، و سرانجام در این نیمه راه زندگى، خود را در گزینش هر کارى آزاد بداند.

درست است که در قلمرو زندگى، بخشى از سرنوشت‌ها خارج از اختیار فرد انسان است، چه بسا انسان ناخواسته طعمه حریق مى‌گردد، و یا در کام سیل و زلزله فرو مى‌رود، و یا در نبردهاى خونین که خواسته فرد نیست مى‌غلطد ولى در عین حال، نسبت به یک رشته از کارها، احساس اختیار و آزادى مى‌کند، و در برابر اراده نافذ خود، مانع و رادعى نمى‌بیند، و او نسبت به کارهایى که از کف اختیار او بیرون است، هیچ‌گونه مسئولیت و یا کیفر و پاداشى ندارد، مسئولیت او نسبت به کارهایى است که زمام آنها را در دست دارد، و مى‌تواند عنان آن ‌را به هر طرف که بخواهد، بگرداند.

در پایان یادآور مى‌شویم که قرآن درباره آزادى انسان مى‌فرماید:

»مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبِیدِ«.(1)

»هر کس کار نیکى انجام دهد به سود خود انجام داده و هر کس کار بد انجام دهد به زیان خود انجام داده است و خداى تو بر بندگان ستم نمى‌کند«.

در آیه دیگر مى‌فرماید: «وَ قُلِ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ«.(2)

»بگو (آیین) حق از جانب پروردگارتان آمده هر کس بخواهد ایمان بیاورد و هر کس بخواهد کفر ورزد«.


1) فصلت / 46.

2) کهف / 29.