در مقابل قوانین ثابت و پایدار در اسلام یک رشته مقرراتى است که با دگرگونى اوضاع و شرایط، آنها نیز دگرگون مىشوند، این مقررات در حقیقت لباس اجرایى احکام اسلامند نه متن احکام و در عین حال این مقررات با تمام دگرگونىها، براى خود چارچوب مخصوصى دارند، اینک مثالهایى یادآور مىشویم:
1. تحصیل قدرت و تکمیل وسایل دفاعى در برابر دشمن حکم ثابتى دارد ولى لباس آنکه جنبهى اجرایى دارد، پیوسته دگرگون مىشود؛ لذا اسلام در شیوهى دفاع و نوع سلاح جنگى و شیوهى جلوگیرى از نفوذ دشمنان، احکام خاصى ندارد بلکه باید با در نظر گرفتن اوضاع و احوال موجود، مقررات و احکامى از طرف حکومت اسلامى در نظر گرفته شود؛ و از راهى که به حفظ مقاصد اسلامى کمک کند، اقدام گردد، از این نظر، اسلام در تقویت بنیهى دفاعى به وضع یک اصل کلى دست زده و مصداق و نوع اسلحه و تاکتیک را معین نمىکند و مىفرماید:
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ.(1)
»براى دفاع از خود و اسلام تا مىتوانید قوه و نیرو تهیه کنید«.
و اگر در ذیل آیه از اسب نام مىبرد، براى بیان مصداق رایج آن زمان است، زیرا نیرومندترین وسیلهى نقل و انتقال و مرکب جنگى آن زمان، اسب بوده است.
2. اسلام در مسایل مربوط به حفظ امنیت داخلى، و برقرارى نظم و آرامش، مقررات خاصى وضع نکرده است، و تمام اینها را به نظر حکومت اسلامى یعنى مقامى که از نظر قوانین اسلام صلاحیت حکومت را دارد موکول کرده است.
3. اسلام به تحصیل دانشهاى مفید دعوت نموده، و توسعه و گسترش فرهنگ اسلامى و انسانى را خواستار شده است، ولى ناگفته پیداست که وسایل گسترش و نحوهى تحصیل نسبت به شرایط زمانى و مکانى تغییر مىیابد، و دگرگون مىگردد.
البته باید توجه داشت که تشخیص احکام ثابت از مقررات متغیر، در صلاحیت مراجع عالى شرع است و هیچ شخص و مقامى نمىتواند بدون مراجعه و تصدیق این مقامات عالى شرع در این موارد اظهارنظر کند.
ما در اینجا دامن سخن را در این پرسش به پایان مىرسانیم و معتقدیم این بحث به بررسى بیشترى نیاز دارد.
و یادآور مىشویم یکى از علل خاتم بودن آیین اسلام همین است: آنچه که مربوط به اصل حکم است پایدار بوده و آنچه که مربوط به شیوه و لباس اجرایى آن است متغیر دانسته شده است و اگر همه را یکسان معرفى مىکرد نمىتوانست آیین خاتم باشد.
شما اگر دگرگونىهاى جامعه بشرى را-در این چند قرن که از انقلاب
صنعتى غرب مىگذرد-ملاحظه کنید، خواهید دید که تمام دگرگونىها، به لباس اجرایى احکام مربوط است و الاّ احکام هماهنگ با فطرت یا موضوعات مصلحت آفرین و مفسدهخیز، در تمام جوامع احکام ثابت و پایدار است.
حتّى دگرگونىهایى که در مورد زندگى زن پدید آمده، نتوانسته فطریات او را دگرگون سازد. بالأخره او زن است، باید مادر باشد و باید به وظایف مادرى قیام کند و در غیر این صورت شیرازهى زندگى از هم مىپاشد.
زن و مرد آنگاه که تشکیل خانواده مىدهند، یک اجتماع کوچک است و اجتماع کوچک براى خود سرپرست و رئیس دارد و مسلما در این مورد مرد قوىتر از زن است و موارد استثنایى میزان قضاوت نیست.
1) انفال / 60.