جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الکبیر، المتکبر

زمان مطالعه: 6 دقیقه

الکبیر والمتکبّر لغةً

اشتقّ الکبیر والمتکبّر من مادّة «کبر»، والکبر یدلّ على خلاف الصغر، والکبر والکبریاء بمعنى العظمة (1)

قال ابن الأَثیر: «فی أَسماء اللّه تعالى المتکبّر والکبیر، أَی: العظیم ذو الکبریاء»(2)، فالکبیر والعظیم متقاربان فی المعنى، ومن هنا ذکر بعض اللغویّین صفة أُخرى فی تفسیر کلّ من الصفتین(3)

الکبیر والمتکبّر فی القرآن والحدیث

استعملت مشتقّات مادّة «کبر» فی شأن الباری سبحانه ثمان مرّات فی القرآن الکریم، فقد وردت صفة «الکبیر» مقرونةً بصفة «العلی» خمس مرّات فی القرآن الکریم(4)، وجاءت مرّةً واحدةً بهذه الصورة: «عالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهادَةِ اَلْکَبِیرُ

فصل پنجاه و نهم

کبیر، مُتکبِّر

واژه‌شناسى «کبیر» و «متکبّر»

دو صفت «کبیر (بزرگ)» و «متکبّر (یگانه بزرگ)»، از مادّه ی «کبر» برگرفته شده‌اند و کِبَر بر متضادّ صِغر (کوچکى) دلالت دارد و کِبْر و کِبریا به معناى عظمت (سترگى) است.

ابن اثیر گفته است: در نام‌هاى خداى متعال، متکبّر و کبیر، یعنى سترگِ داراى بزرگى.

پس کبیر و عظیم، معنایى نزدیک به هم دارند. از این رو، برخى واژه‌شناسان، در تفسیر هر یک از این دو صفت، صفت دیگر را ذکر کرده‌اند.

کبیر و متکبّر، در قرآن و حدیث

بر گرفته‌هاى مادّه ی «کبر»، هشت بار در قرآن کریم به خدا نسبت داده شده است. صفت «کبیر» در قرآن همراه با صفت «علىّ» پنج بار و یک بار به

اَلْمُتَعالِ»(5)، ومرة بهذه الصورة «وَ لَهُ اَلْکِبْرِیاءُ فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ»(6) ووردت صفة «المتکبّر» مرّةً واحدة مقرونةً بصفة «الجبّار»(7)، وقد ذکرت الأَحادیث معنیین للکبیر والمتکبّر، هما:

1. صفة الذات

الکبیر والمتکبّر بوصفهما صفتین ذاتیتین یدلاّن على عظمة اللّه، وفی الحدیث: «الکِبریاءُ رِداءُ اللّهِ عز و جل، فَمَن یُنازِعُ اللّهَ رِداءَهُ یَغضَب عَلَیهِ»(8) قال الزجّاج: «هذه الصفة لا تکون إِلاّ للّه خاصّة، لأَنّ اللّه سبحانه وتعالى هو الذی له القدرة والفضل الذی لیس لأَحد مثله، وذلک الذی یستحقّ أَن یقال له: المتکبّر، ولیس لأَحدٍ أَن یتکبّر؛ لأَنّ النَّاس فی الحقوق سواء، فلیس لأَحد ما لیس لغیره»(9) وعندما یستعمل الکبر والتکبّر بشأن الإنسان فإنّه یعنی ادّعاء العظمة والاستعلاء مع العُجب بالنفس، وذلک لا یلیق به، ومن هنا فهو مذموم.

قال الراغب: «الکبر الحالة التی یتخصّص بها الإنسان من إِعجابه بنفسه، وذلک أَن یرى الإنسانُ نفسه أَکبر من غیره، و أَعظم التکبّر، التکبّر على اللّه بالامتناع من قبول الحقّ والإذعان له بالعبادة»(10)

قال ابن الأَثیر فی تفسیر المتکبّر: «التاء فیه للمتفرّد والتخصّص لا تاء

صورت: «عالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهادَةِ اَلْکَبِیرُ اَلْمُتَعالِ؛ داناى نهان و آشکار، بزرگِ بلندْپایه» و یک بار نیز به صورت: «وَ لَهُ اَلْکِبْرِیاءُ فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ؛ در آسمان‌ها و زمین، بزرگى از آنِ اوست» به کار رفته است و صفت «متکبّر»، یک بار همراه با صفت «جبّار» آمده است. در احادیث، دو معنا براى کبیر و متکبّر ذکر شده است:

1. صفت ذات

کبیر و متکبّر، به عنوان صفت ذاتى، بر عظمت خدا دلالت مى‌کنند. در حدیث آمده است: «بزرگى، رداىِ خداوند عز و جل است. پس هر کس در جامه ی خدا با او بستیزد، [خدا] بر او خشم مى‌گیرد».

زجّاج مى‌گوید: این صفت، تنها از آنِ خداست؛ زیرا خداى پاک والاست که توانایى و بخششى دارد که کسى همانند آن را ندارد و او سزاوارِ آن است که به او گفته شود: متکبّر (بسیار بزرگ) و کسى را نمى‌سزد که [بر دیگرى] بزرگى ورزد؛ زیرا مردم در حقوق برابرند. پس کسى، چیزى که دیگرى نداشته باشد، ندارد.

هر گاه کبر و تکبّر درباره ی انسان به کار مى‌رود، به معناى ادّعاى بزرگى و برترى همراه با خودبینى است و این شایسته ی انسان نیست و از این رو، نکوهیده است. راغب مى‌گوید: کبر، حالتى است که ویژه ی انسان است و از خودبینى او حاصل مى‌آید و آن، چنان است که انسان، خود را بزرگ‌تر از دیگرى مى‌بیند و بزرگ‌ترین تکبّر، تکبّر ورزیدن در برابر خداست، به معناى خوددارى از پذیرش حق و اقرار به بندگى او.

ابن اثیر، در تفسیر متکبّر گفته است: تاء (باب تفعّل) در آن، براى تفرّد

التعاطی والتکلّف»(11) لذلک المتکبّر- من باب تفعّل- یدلّ على التفرّد واختصاص الکبریاء باللّه.

وقد جاء فی حدیث أَنّ الذات الإلهیّة هی أَکبر من أَن توصف: «اللّهُ أکبَرُ مِن أن یوصَفَ»(12)

2. صفة الفعل

الکبیر والمتکبّر بوصفهما من صفات الفعل تعنیان خالق المخلوقات الکبیرة. قال الإمام الصادق علیه السلام: «إِنَّما قُلنا: إِنَّهُ قَوِیٌّ، لِلخَلقِ القَوِیِّ، وکَذلِکَ قَولُنا: «العَظیمُ وَالکَبیرُ»(13)

59 / 1

صِفَةُ کِبرِیائِهِ

الکتاب

«عالِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهادَةِ اَلْکَبِیرُ اَلْمُتَعالِ».(5)

«وَ لَهُ اَلْکِبْرِیاءُ فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ».(6)

الحدیث

5152. الإمام علیّ علیه السلام: لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ الجَلیلُ المُتَکَبِّرُ عَلى کُلِّ شَیءٍ، فَالعَدلُ أَمرُهُ،

و تخصّص است، نه تاء تعاطى و تکلّف. از این رو، متکبّر (از باب تفعّل) بر یگانگى و اختصاص بزرگى به خدا دلالت مى‌کند. نیز در حدیثى آمده است که ذات خدا، بزرگ‌تر از آن است که وصف شود: «اللّه أکبرُ من أن یوصَف».

2. صفت فعل

کبیر و متکبّر به عنوان صفت فعل، به معناى آفریدگارِ آفریده‌هاى بزرگ است. امام صادق علیه السلام ‌مى‌فرماید: «همانا به‌دلیل آفرینش [آفریده‌هاى] نیرومند، گفتیم که او (خدا) نیرومند است و گفتار ما «سترگ» و «بزرگ» نیز چنان است».

59 / 1

ویژگى بزرگى او

قرآن

«[خداوند،] داناىِ نهان و آشکار، و بزرگِ بلندمرتبه است».

«و بزرگى در آسمان‌ها و زمین، [تنها] از آنِ اوست، و اوست عزّتمند فرزانه».

حدیث

5152. امام على علیه السلام: جز خدا، خدایى نیست؛ شکوهمند یگانه ی بزرگ بر فراز همه چیز، که

وَالصِّدقُ وَعدُهُ.(14)

5153. فاطمة علیها السلام: الحَمدُ للّهِ‌ِ المُتَکَبِّرِ فی سُلطانِهِ، العَزیزِ فی مَکانِهِ، المُتَجَبِّرِ فی مُلکِهِ.(15)

5154. الإمام زین العابدین علیه السلام: أَنتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ الأَحَدُ المُتَوَحِّدُ… الکَبیرُ المُتَکَبِّرُ.(16)

5155. الإمام الباقر علیه السلام: الکِبرُ (17) رِداءُ اللّهِ، وَالمُتَکَبِّرُ یُنازِعُ اللّهَ رِداءَهُ.(18)

5156. الإمام الصادق علیه السلام- فی ذِکرِ أَسماءِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالى-: هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ… العَزیزُ الجَبّارُ المُتَکَبِّرُ العَلِیُّ العَظیمُ.(19)

5157. عنه علیه السلام- فی تَمجیدِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالى-: أَنتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ… العَزیزُ الجَبّارُ المُتَکَبِّرُ.(20)

5158. الزهد عن موسى بن علیّ عن أبیه: بَلَغَنی أَنَّ نوحا علیه السلام قالَ لاِبنِهِ سامٍ:… یا بُنَیَّ، لا تَدخُلَنَّ القَبرَ وفی قَلبِکَ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِنَ الکِبرِ، فَإِنَّ الکِبرِیاءَ رِداءُ اللّهِ عز و جل فَمَن یُنازِعِ اللّهَ رَداءَهُ یغَضَب عَلَیهِ.(21)

دادگری، کار او و راستی، وعده ی اوست.

5153. حضرت فاطمه علیها السلام: ستایش، از آنِ خداست؛ یگانه بزرگ در سلطه ی خود، پیروزمند شکست ناپذیر در جایگاه خود، بسیار چیره در فرمان‌روایىِ خود.

5154. امام زین العابدین علیه السلام: تو خدایى. جز تو خدایى نیست؛ یکتاى یگانه… بزرگِ یگانه ی بزرگ.

5155. امام باقر علیه السلام: بزرگى، رداى خداست(22) و بزرگى‌ فروش، با خدا، بر سرِ رداى او مى‌ستیزد.

5156. امام صادق علیه السلام- در یاد کرد نام‌هاى خداى والا و بلندپایه-: اوست رحمتگرِ مهربان… عزّتمندِ چیره ی یگانه ی بزرگِ بلندپایه ی سترگ.

5157. امام صادق علیه السلام- در بزرگداشت خداى والا و بلندپایه-: تویى خدا. جز تو خدایى نیست… عزّتمندِ چیره ی یگانه ی بزرگ.

5158. الزهد، ابن حنبل- به نقل از موسى بن على، از پدرش-: به من رسیده که نوح علیه السلام‌ به پسرش سام گفت: «… پسرم! مبادا به گور در آیى و در دلت هم‌وزن ذرّه‌اى کبر باشد؛ زیرا بزرگى، رداى خداوند عز و جل است. پس هر کس با خدا در رداى او بستیزد، [خداوند] بر او خشم گیرد».

59 / 2

ما لا یُوصَفُ کِبرِیاؤُهُ بِهِ

5159. الإمام الصادق علیه السلام: وَاللّهُ عز و جل لا یُشَبَّهُ بِشَیءٍ، وإِنَّما قُلنا: إِنَّهُ قَوِیٌّ لِلخَلقِ القَوِیِّ، وکَذلِکَ قَولُنا: العَظیمُ وَالکَبیرُ، ولا یُشَبَّهُ بِهذِهِ الأَسماءِ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالى.(23)

راجع: ج 5 ص 164 (معنى اللّه أکبر).

59 / 2

آنچه بزرگى او، به آن، وصف نمى‌گردد

5159. امام صادق علیه السلام: خداوند عز و جل به چیزى همسان انگاشته نمى‌شود، و گفتیم: «او نیرومند است»، به دلیل آفرینش [موجودات] نیرومند و از همین قبیل است تعابیر ما: «سترگ» و «بزرگ»، و خداوند عز و جل به این نام‌ها همانند نمى‌گردد.

ر. ک: ج 5 ص 165 (معناى اللّه اکبر).


1) معجم مقاییس اللغة: ج 5 ص 153- 154؛ الصحاح: ج 2 ص 801؛ النهایة: ج 4 ص 140.

2) النهایة: ج 4 ص 139.

3) المصباح المنیر: ص 523 و ص 417؛ معجم مقاییس اللغة: ج 4 ص 355 و ج 5 ص 153.

4) الحجّ: 62، لقمان: 30، سبأ: 23، غافر: 12، النساء: 34.

5) الرعد: 9.

6) الجاثیة: 37.

7) الحشر: 23.

8) راجع: ص 576 ح 5158.

9) تاج العروس: ج 7 ص 431.

10) مفردات ألفاظ القرآن: ص 697.

11) النهایة: ج 4 ص 140.

12) راجع: ج 5 ص 246 ح 4111.

13) راجع: ص 578 ح 5159.

14) الدروع الواقیة: ص 255، الإقبال: ج 1 ص 182 من دعاء إدریس علیه السلام، بحار الأنوار: ج 97 ص 223 ح 3.

15) فلاح السائل: ص 421 ح 290، بحارالأنوار: ج 86 ص 103 ح 8.

16) الصحیفة السجّادیّة: ص 185 الدعاء 47.

17) الکِبْرُ: العَظَمَةُ (النهایة: ج 4 ص 140).

18) الکافی: ج 2 ص 309 ح 4 عن معمّر بن عمر بن عطاء، تحف العقول: ص 292 نحوه، بحار الأنوار: ج 73 ص 214 ح 4.

19) الکافی: ج 1 ص 112 ح 1، التوحید: ص 191 ح 3 کلاهما عن إبراهیم بن عمر.

20) الکافی: ج 2 ص 516 ح 2، المحاسن: ج 1 ص 108 ح 95 کلاهما عن عبداللّه بن أعین، ثواب الأعمال: ص 28 ح 1 عن زرارة ابن أعین، بحار الأنوار: ج 86 ص 371 ح 3.

21) الزهد لابن حنبل: ص 67، الدرّ المنثور: ج 5 ص 88.

22) ردا، جامه‌اى است که روى همه ی لباس‌ها پوشیده مى‌شود و در این جا، کنایه از لازمه ی جدا ناشدنى است؛ یعنى بزرگى، همواره با خدا و ذاتىِ اوست و از او جداشدنى نیست.

23) بحار الأنوار: ج 3 ص 194 عن المفضل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل.