المُبین والمبیّن لغةً
«المبین» اسم فاعل من أَبان، یُبینُ، إِبانةً. «المُبیِّن» اسم فاعل من بیّن، یُبیّن، تبیینا، کلاهما مشتقٌ من مادّة «بین» وهو یدلّ على الفراق والوصل، وهو من الأَضداد(1) «المُبین» و «المبیِّن» یستعملان لازمین ومتعدّیین بمعنى الواضِح والموضِح(2) کلاهما مشتقّ من المعنى الثانی، أَی: الوصل؛ لأَنّ البیان الواضح والشخص الموضِح یوصلان المخاطب إِلى مقصوده وکشف مراده.
المبین والمبیّن فی القرآن والحدیث
لقد وردت صفة «المبین» للّه تعالى مرّةً واحدةً فی القرآن الکریم بقوله سبحانه: «أَنَّ اَللّهَ هُوَ اَلْحَقُّ اَلْمُبِینُ»(3)، ولم تُنسب صفة «المبیّن» إِلیه جلّ شأنه ولکنّه استعمل کثیرا فی هیئة الفعل من بیّن، یبیّن.
واژهشناسى «مبین» و «مبیِّن»
صفت «مُبین (روشن)»، اسم فاعل از «أبان، یُبین، إبانةً» است و صفت «مبیِّن (روشنگر)»، اسم فاعل از فعل ثلاثى مزید باب تفعیل، یعنى: «بیَّن، یُبَیِّن، تبیینا». هر دو صفت، از ریشه «بین» مشتق شدهاند و این ریشه بر دو معناىِ ضدّ هم، دورى و پیوند، دلالت مىکند.
این دو صفت، به صورت لازم و متعدى، به معناى روشن و روشنگر به کار مىروند. هر دو صفت از معناى دوم ریشه ی «بین»، یعنى پیوند مشتق شدهاند؛ چرا که بیان روشن و شخص روشنگر، مخاطب را به مقصود مىرساند.
مبین و مبیّن، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، صفت «مبین» یک بار به معناى «روشن» در این سخن خداى پاک: «خدا، همان حقّ روشن است» به خدا نسبت داده شده است و صفت «مبیِّن» به او نسبت داده نشده است، امّا به صورت فعلى «بیّن، یبیِّن»، در موارد بسیارى به کار رفته است.
وکما قیل فی البحث اللغویّ فإنّ المبین والمبیّن و أَفعالهما تستعمل بصیغة اللازم وبصیغة المتعدّی، لکنّ الذی یبدو من استعمالات القرآن والأَحادیث هو أَنّ المبین ورد بصیغة اللازم والمبیّن و أَفعاله بصیغة المتعدّی.
لقد قال الإمام علیّ علیه السلام فی تفسیر صفة «المبین» الواردة مرّةً واحدةً فی القرآن الکریم:
«هُوَ اللّهُ الحَقُّ المُبینُ، أَحَقُّ و أَبیَنُ مِمّا تَرَى العُیونُ»(4)
والمبین فی هذا الحدیث الذی یفسّر الآیة أَیضا، بصیغة اللازم، وقد ورد تبیین اللّه متعدّیا فی الآیات القرآنیّة بصورة «یبیّن الآیات»، و «یبیّن الحدود»، و «یبیّن سنن الذین من قبل»، و «تبیّن للناس ما یتّقون».
64 / 1
هُوَالحَقُّ المُبینُ
الکتاب
«یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اَللّهُ دِینَهُمُ اَلْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اَللّهَ هُوَ اَلْحَقُّ اَلْمُبِینُ».(3)
الحدیث
5207. الإمام علیّ علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ الَّذِی انحَسَرَتِ الأَوصافُ عَن کُنهِ(5) مَعرِفَتِهِ، ورَدَعَت عَظَمَتُهُ العُقولَ فَلَم تَجِد مَساغا إِلى بُلوغِ غایَةِ مَلَکوتِهِ(6)؛ هُوَ اللّهُ الحَقُّ المُبینُ، أَحَقُّ و أَبیَنُ مِمّا تَرَى العُیونُ، لَم تَبلُغهُ العُقولُ بِتَحدیدٍ فَیَکونَ مُشَبَّها،
همان طور که در بحث واژهشناسى گفته شد، صفات مبین و مبیِّن و افعالشان، هم به صورت لازم به کار مىروند، هم به صورت متعدّى؛ امّا به نظر مىرسد که در قرآن و احادیث، صفت مبین به صورت لازم به کار مىرود و صفت مبیِّن و افعال مربوط به آن، به صورت متعدّى.
امام على علیه السلام در تفسیر صفت «مبین»- که تنها یک بار در قرآن کریم به کار رفته- مىفرماید: «اوست خدایى که حقّ روشن است. حقیقىتر و روشنتر است از آنچه دیدگان مىبینند». در این حدیث که تفسیر کننده آیه ی یاد شده نیز هست، صفت مبین به صورت لازم به کار رفته است. در آیات قرآن، مبیِّن بودن خدا، به معناى متعدّى به صورتهاى: «نشانهها را روشن مىکند»، «حدود خدا (احکام الهى) را روشن مىکند»، «سنّتهاى پیشینیان را روشن مىسازد» و «براى مردم، آنچه را باید از آن بپرهیزند، روشن مىکند» به کار رفته است.
64 / 1
اوست حقّ روشن
قرآن
«آن روز خدا، پاداش کامل آنان را مىدهد، و مىدانند که خدا، همان حقّ روشن است».
حدیث
5207. امام على علیه السلام: ستایش، از آن خدایى است که توصیفها از رسیدن به کُنه معرفتش باز مانْد و سترگى او، دست رد به سینه ی عقل زد و در نتیجه، عقل، راهى براى رسیدن به نهایت ملکوت او نیافت. اوست خداى حقّ روشن، حقیقىتر و روشنتر از آنچه دیدهها مىبینند و خِرَدها بهوسیله ی معیّن کردن حدود به او نمىرسند تا
ولَم تَقَع عَلَیهِ الأَوهامُ بِتَقدیرٍ فَیَکونَ مُمَثَّلاً.(7)
64 / 2
مُبَیِّنُ الآیاتِ
«وَ اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اَللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اَللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ اَلنّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اَللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ».(8)
«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ اَلْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنّا لَکُمُ اَلْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ».(9)
همانندى داشته باشد و اوهام، از راه مشخّص کردن اندازه بر او واقع نمىشوند تا همانندى براى او انگاشته شود.
64 / 2
روشن کننده ی نشانهها
«و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دلهاى شما پیوند داد تا بهوسیله ی نعمت او باهم برادر شدید، و بر لبه ی پرتگاهى از آتش بودید، پس شما را از آن رهانید. این گونه، خدا، نشانههاى خود را براى شما روشن مىکند تا راه یابید.
اى کسانى که ایمان آوردهاید! از غیرِ خودتان همراز مگیرید، که در کار شما از هیچ تباهىاى فروگذار نکنند. دوست دارند شما در رنج باشید. دشمنى از دهانشان پیداست، و البته آنچه دلهایشان پنهان مىکند، بزرگتر است. بهراستى که براى شما، نشانهها را روشن کردیم، اگر خِردورزى کنید».
1) الصحاح: ج 5 ص 2082.
2) المصباح المنیر: ص 70.
3) النور: 25.
4) راجع: ص 58 ح 5207.
5) کُنْهُ الأَمرِ: حَقِیقتُه (النهایة: ج 4 ص 206).
6) المَلَکُوتُ: العِزّة والسلطان (مجمع البحرین: ج 3 ص 1717).
7) نهج البلاغة: الخطبة 155، بحار الأنوار: ج 4 ص 317 ح 42.
8) آل عمران: 103.
9) آل عمران: 118. راجع: الحدید: 17، المائدة: 75 وراجع البقرة: 118، 187 و 230، المائدة: 89، الأنعام: 105، النور: 18 و 58 و 59، النساء: 26، التوبة: 115.