اللطیف لغةً
«اللطیف» فعیل بمعنى فاعل من مادّة «لطف» وهو یدلّ على رفق، ویدلّ على صغر فی الشیء(1) لَطُفَ الشیء فهو لطیف: صغر جسمه، وهو ضدّ الضخامة، ولطف اللّه بنا لطفا: رَفَقَ بنا، فهو لطیفٌ بنا(2)
اللطیف فی القرآن والحدیث
لقد جاءت صفة «اللطیف» إِلى جانب صفة «الخبیر» خمس مرّات فی القرآن الکریم(3)، وجاءت بشکل «لطیف لما یشاء»(4) وبشکل «لطیف بعباده»(5) مرّة واحدة فی کلّ منهما.
وقیل فی البحث اللغویّ أَنّ اللطیف یستعمل بمعنى «الرفیق»، و «الصغیر».
واژهشناسى «لطیف»
صفت «لطیف»، بر وزن فعیل، به معناى فاعل و از ریشه ی «لطف» است که بر همراهى و نرمى و نیز خُردى چیزى دلالت مىکند. جمله ی «لَطُفَ الشىء»، به این معناست که: «جسم آن چیز، ظریف است» و مقصود از آن، سِتَبر و بزرگ نبودن است. جمله ی «لَطَف اللّه بنا لطفاً»، به این معناست که: «خدا با ما همراهى و مدارا کرد، و او با ما دوست و همراه است».
لطیف، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، صفت «لطیف»، پنج بار همراه با صفت «خبیر» آمده است و یک بار به صورت: «لطیف است در هر آنچه بخواهد» و یک بار به صورت: «لطیف است به بندگانش».
در بحث واژگانى، گفته شد که لطیف، به دو معناى «رفیق» و «صغیر (کوچک)» به کار مىرود. در قرآن و احادیث، معناى نخست، که صفتى فعلى
والمعنى الأَوّل الذی هو صفة فعلیّة یُوصف به اللّه سبحانه فی القرآن والأَحادیث إِذ أنّه تعالى یلطف بعباده ویتکرّم علیهم.
أَمّا المعنى الثانی فلا یستعمل فی اللّه- جلّ شأنه- لأَنّه لیس بجسم فیکون صغیرا، من هنا إِذا دار الکلام حول المعنى الثانی للطیف فی الأَحادیث فقد صُرّح بأنّه إِذا قیل للّه لطیف فمن حیث إنّه خلق المخلوقات اللطیفة والصغیرة وهو یعلم بها.(6)
61 / 1
مَعنى لُطفِهِ
5173. الإمام علیّ علیه السلام: الحَمدُ لِلّهِ الکَریمِ فی مُلکِهِ، القاهِرِ لِمَن فیهِ، القادِرِ عَلى أَمرِهِ، المَحمودِ فی صُنعِهِ، اللَّطیفِ بِعِلمِهِ، الرَّؤوفِ بِعِبادِهِ، المُستَأثرِ فی جَبَروتِهِ فی عِزِّ جَلالِهِ وهَیبَتِهِ.(7)
5174. عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ وتَعالى لا یَخفى عَلَیهِ ما العِبادُ مُقتَرِفونَ فی لَیلِهِم ونَهارِهِم، لَطُفَ بِهِ خُبرا و أَحاطَ بِهِ عِلما.(8)
5175. عنه علیه السلام: لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ اللَّطیفُ بِمَن شَرَدَ عَنهُ مِن مُسرِفی عِبادِهِ، لِیرَجِعَ عَن عُتُوِّهِ وعِنادِهِ.(9)
است، درباره ی خدا به کار رفته است؛ زیرا او به بندگانش لطف و کَرَم مىکند.
امّا معناى دوم در مورد خدا صادق نیست؛ زیرا او جسم نیست تا خُرد باشد. از این رو، در احادیث، وقتى درباره ی معناى دوم لطیف سخن به میان آمده، تصریح شده است که اگر به خدا لطیف گفته مىشود، از این جهت است که او آفریدههاى ظریف و صغیر را آفریده و به آنها علم دارد.(10)
61 / 1
معناى لطف خدا
5173. امام على علیه السلام: سپاس و ستایش، براى خدایى است که در فرمانروایىاش کریم و بر اهل مملکتش چیره و بر فرمانش تواناست؛ کسى که در صُنعش ستوده، در علمش باریکبین و به بندگانش مهرورز است؛ او که قدرت مطلقش و عزّت باشکوه و هیبتش را به خود اختصاص داده است.
5174. امام على علیه السلام: آنچه بندگان در شب و روزشان انجام مىدهند،- بر خداى که پاک و والاست- پوشیده نیست و او نسبت به این اعمال، باریکبین است و احاطه ی علمى دارد.
5175. امام على علیه السلام: خدایى جز اللّه نیست؛ او که نسبت به بندگانِ اسرافکارى که از او مىگریزند، مهربان است، تا از سرکشى و ستیزهجویى باز گردند.
5176. عنه علیه السلام: یُجیبُ دَعوَةَ منَ یَدعوهُ، ویَرزُقُ عَبدَهُ ویَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفِیٍّ وبَطشٍقَوِیٍّ.(11)
5177. عنه علیه السلام- فِی الدِّیوانِ المَنسوبِ إِلَیهِ-:
وکَم لِلّهِ مِن لُطفٍ خَفِىِّ
یَدِقُّ خِفاهُ عَن فَهمِ الذَّکِیِّ
وکَم یُسرٍ أَتى مِن بَعدِ عُسرٍ!
وفَرَّجَ کُربَةَ القَلبِ الشَّجِیِّ
وکَم أَمرٍ تُساءُ بِهِ صَباحا
وتَأتیکَ المَسَرَّةُ بِالعَشِیِّ
ولا تَجزَع إِذا ما نابَ خطبٌ
فَکَم للّهِِ مِن لُطفٍ خَفِیِّ(12)
5178. الإمام الحسن علیه السلام: رَبُّنَا اللَّطیفُ بِلُطفِ رُبوبِیَّتِهِ.(13)
5179. الإمام الصادق علیه السلام: سَمَّیناهُ لَطیفا لِلخَلقِ اللَّطیفِ، ولِعِلمِهِ بِالشَّیءِ اللَّطیفِ مِمّا خَلَقَ مِنَ البَعوضِ وَالذَّرَّةِ، ومِمّا هُوَ أَصغَرُ مِنهُما لا یَکادُ تُدرِکُهُ الأَبصارُ وَالعُقولُ؛ لِصِغَرِ خَلقِهِ مِن عَینِهِ وسَمعِهِ وصورَتِهِ، لا یُعرَفُ مِن ذلِکَ لِصغَرِهِ الذَّکَرُ مِنَ الاُنثى، ولاَ الحَدیثُ المَولودُ مِنَ القَدیمِ الوالِدِ، فَلَمّا رَأَینا لُطفَ ذلِکَ فی صِغَرِهِ ومَوضِعَ العَقلِ فیهِ وَالشَّهوَةَ لِلسِّفادِ، وَالهَرَبَ مِنَ المَوتِ، وَالحَدَبَ عَلى نَسلِهِ مِن وَلَدِهِ، ومَعرِفَةَ بَعضِها بَعضا، وما کانَ مِنها فی لُجَجِ البِحارِ، و أَعنانِ السَّماءِ، وَالمَفاوِزِ وَالقِفارِ، وما هُوَ مَعَنا فی مَنزِلِنا، ویَفهَمُ بَعضُهُم بَعضا مِن مَنطِقِهِم، وما یَفهَمُ مِن أَولادِها، ونَقلِهَا الطَّعامَ إِلَیها وَالماءَ، عَلِمنا أَنَّ خالِقَها لَطیفٌ، و أَنَّهُ لَطیفٌ بِخَلقِ اللَّطیفِ.(14)
5176. امام على علیه السلام: [خدا] به دعاى کسى که او را مىخوانَد، پاسخ مىدهد و به بندهاش روزى مىرساند و به او مهر مىورزد و داراى لطف و مهربانىِ پنهان و غلبه ی نیرومند است.
5177. امام على علیه السلام- در دیوان منسوب به ایشان-:
خداى را چه مِهرهاست نهان که /
نهانش از فهم زیرک، پوشیده است.
و چه بسیار آسانى که در پىِ دشوارى است /
و اندوه دل دردمند، بگشوده است.
و چه بسیار کارى که صبح تو را بیازارد /
و در شام به تو شادمانى آورَد.
و چون حادثه ی سختى روى داد، بىتابى مکن /
که خداى راست بسى لطفِ پنهان.
5178. امام حسن علیه السلام: پروردگار ما با لطف پرورگارىاش لطیف است.
5179. امام صادق علیه السلام: ما خدا را از این رو «لطیف» مىنامیم که موجود ریز آفریده است و بدان، آگاهى دارد؛ موجودى همچون پشه و مورچه و کوچکتر از آن دو که به خاطر کوچکىِ چشم و گوش و پیکرش، با چشم و عقل، درک نمىشود و از کوچکى آن، نر از ماده، و نوزاد از پدر پیر، تشخیص داده نمىشود. پس چون ظرافت چنین موجودى را در کوچکىاش، و دارا بودن عقل و شهوت، جفتگیرى، گریز از مرگ، مراقبت از فرزند، و شناخت یکدیگر مىبینیم، و نیز ظرافت موجوداتى را که در قعر دریاها و پهنه ی آسمان و دشتها و بیابانهایند، و موجودات ریزى که در منازل ماست، و این که سخنان یکدیگر را مىفهمند و مقصود فرزندانشان را فهمیده، براى آنها غذا و آب مىبرند، مىبینیم، پى مىبریم که آفریدگار اینها، لطیف است و لطیف بودن او به معناى آفریدن موجودات لطیف و ریز [و به کار بردن ظرافت در آفرینش آنها] است.
5180. الإمام الرضا علیه السلام: و أَمَّا اللَّطیفُ فَلَیسَ عَلى قِلَّةٍ وقَضافَةٍ(15) وصِغَرٍ، ولکِن ذلِکَ عَلَى النَّفاذِ فِی الأَشیاءِ، وَالاِمتِناعِ مِن أَن یُدرَکَ، کَقَولِکَ لِلرَّجُلِ: لَطُفَ عَنّی هذَا الأَمرُ، ولَطُفَ فُلانٌ فی مَذهَبِهِ، وقَولِهِ یُخبِرُکَ أَنَّهُ غَمَضَ فیهِ العَقلُ وفاتَ الطَّلَبُ وعادَ مُتَعَمِّقا مُتلَطِّفا لا یُدرِکُهُ الوَهمُ، فَکَذلِکَ لُطفُ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالى عَن أَن یُدرَکَ بِحَدٍّ أَو یُحَدَّ بَوَصفٍ، وَاللَّطافَةُ مِنَّا الصِّغَرُ وَالقِلَّةُ، فَقَد جَمَعَنا الاِسمُ وَاختَلَفَ المَعنى.(16)
5181. عیون أخبار الرضا عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی خادم الرضا علیه السلام: دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنادِقَةِ عَلَى الرِّضا علیه السلام وعِندَهُ جَماعَةٌ، فَقالَ:… أَخبِرنی عَن قَولِکُم: إِنَّهُ لَطیفٌ وسَمیعٌ وحَکیمٌ وبَصیرٌ وعَلیمٌ، أَیَکونُ السَّمیعُ إِلاّ بِأُذُنٍ، وَالبَصیرُ إِلاّ بِالعَینِ، وَاللَّطیفُ إِلاّ بِالعَمَلِ بِالیَدَینِ، وَالحَکیمُ إِلاّ بِالصَّنعَةِ؟
فَقالَ أَبُو الحَسَنِ علیه السلام: إِنَّ اللَّطیفَ مِنّا عَلى حَدِّ اتِّخاذِ الصَّنعَةِ، أَوَما رَأَیتَ الرَّجُلَ یَتَّخِذُ شَیئا یَلطُفُ فِی اتِّخاذِهِ؟ فَیُقالَ: ما أَلطَفَ فُلانا! فَکَیفَ لا یُقالُ لِلخالِقِ الجَلیلِ: لَطیفٌ؟ إِذ خَلَقَ خَلقا لَطیفا وجَلیلاً، ورَکَّبَ فِی الحَیَوانِ مِنهُ أَرواحَها، وخَلَقَ کُلَّ جِنسٍ مُتَبایِنا من جِنسِهِ فِی الصّورَةِ، لا یُشبِهُ بَعضُهُ بَعضا، فَکُلٌّ لَهُ لُطفٌ مِنَ الخالِقِ اللَّطیفِ الخَبیرِ فی تَرکیبِ صورَتِهِ.
ثُمَّ نَظَرنا إِلَى الأَشجارِ وحَملِها أَطایِبَها المَأکولَةَ، فَقُلنا عِندَ ذلِکَ: إِنَّ خالِقَنا لَطیفٌ لا کَلُطفِ خَلقِهِ فی صَنعَتِهِم.(17)
5180. امام رضا علیه السلام: و امّا لطیف بودن خدا، به معناى کمى و نازکى و خُردى نیست؛ بلکه به معناى نفوذ [علمى] در چیزها و امتناع از درک شدن است؛ مانند این که به کسى مىگویى: «این کار لطیف، از من سر زد» و «فلانى در مذهبش لطیف است». این سخن، بدان معناست که عقل در آن چیز یا مذهب، در مانده است و خواستنِ آن، بىنتیجه است و آن موضوع، عمیق و ظریف است و وهم، آن را درک نمىکند.
در مورد لطف خدا نیز به همین صورت است. او برتر و بالاتر از درک شدن به صورت امرى محدود یا محدود شدن به واسطه ی توصیف است، در حالى که لطافت در ما به معناى کوچکى و کمى است. پس ما و خدا در نام «لطیف» مشترکیم، امّا در معناى لطیف، تفاوت وجود دارد.
5181. عیون أخبار الرضا علیه السلام- به نقل از محمّد بن عبد اللّه خراسانى، خدمتگزار امام رضا علیه السلام-: در حالى که گروهى در نزد امام رضا علیه السلام بودند، ملحدى وارد شد و پرسید:… معناى سخن شما که مىگویید: خدا، لطیف و شنوا و فرزانه و بینا و داناست، چیست؟ آیا شنوا بودن با گوش، و بینا بودن با چشم، و لطیف بودن با کار دو دست، و فرزانه بودن با فرآورده نیست؟
امام علیه السلام پاسخ داد: «لطیف بودن ما در فرآورى است. آیا ندیدهاى که وقتى کسى در کارى ظریفکارى مىکند، گفته مىشود: «فلانى چهقدر لطیف است»؟! پس چگونه به آفریدگار ارجمند، لطیف گفته نشود، در حالى که آفریده ی لطیف (ریز) و جلیل (درشت) را آفریده است و در حیوان از آفریده [ها] روحى قرار داده است و پیکره ی هر جنس را با جنس دیگر، متفاوت آفریده، به گونهاى که شبیه یکدیگر نیستند؟ پس همه ی این آفریدهها، در ترکیب پیکرهشان لُطفى از آفریدگار لطیف و آگاه هست.
پس از این، به درختان و بار میوههاى پاکیزه ی خوردنى آنها نگاه مىکنیم و مىگوییم: به راستى که آفریدگار ما سراسر لطف است؛ امّا نه مثل لطفِ سر زده از آفریدگان در فرآوردههایشان.
5182. الکافی عن أبی الحسن علیه السلام(18) -لِلفَتحِ بنِ یَزیدَ الجُرجانِیِّ-: یا فَتحُ إِنَّما قُلنا: اللَّطیفُ لِلخَلقِ اللَّطیفِ [و] لِعِلمِهِ بِالشَّیءِ اللَّطیفِ، أَوَلا تَرى -وَفَّقَکَ اللّهُ وثَبَّتَکَ- إِلى أَثَرِ صُنعِهِ فِی النَّباتِ اللَّطیفِ وغَیرِ اللَّطیفِ، ومِنَ الخَلقِ اللَّطیفِ، ومِنَ الحَیَوانِ الصِّغارِ، ومِنَ البَعوضِ وَالجِرجِسِ(19) وما هُوَ أَصغَرُ مِنها ما لا یَکادُ تَستَبینُهُ العُیونُ، بَل لا یَکادُ یُستَبانُ لِصِغَرِهِ الذَّکَرُ مِنَ الأُنثى، وَالحَدَثُ المَولودُ مِنَ القَدیمِ، فَلَمّا رَأَینا صِغَرَ ذلِکَ فی لُطفِهِ، وَاهتِداءَهُ لِلسِّفادِ وَالهَرَبَ مِنَ المَوتِ، وَالجَمعَ لِما یُصلِحُهُ، وما فِی لُجَجِ البِحارِ، وما فی لِحاءِ الأَشجارِ وَالمَفاوزِ والقِفارِ، وإِفهامَ بَعضِها عَن بعضٍ مَنطِقَها، وما یَفهَمُ بِهِ أَولادُها عَنها، ونَقلَهَا الغِذاءَ إِلَیها، ثُمَّ تَألیفَ أَلوانِها؛ حُمرَةٍ مَعَ صُفرَةٍ، وبَیاضٍ مَعَ حُمرَةٍ، و أَنَّهُ ما لا تَکادُ عُیونُنا تَستَبینُهُ لِدَمامَةِ خَلقِها، لا تَراهُ عُیونُنا ولا تَلمِسُهُ أَیدینا، عَلِمنا أَنَّ خالِقَ هذَا الخَلقِ لَطیفٌ لَطُفَ بِخَلقِ ما سَمّیناهُ، بِلا عِلاجٍ ولا أَداةٍ ولا آلَةٍ.(20)
5183. الإمام الجواد علیه السلام: سَمَّیناهُ لَطیفا لِعِلمِهِ بِالشَّیءِ اللَّطیفِ، مِثلِ البَعوضَةِ و أَخفى مِن ذلِکَ، ومَوضِعِ النُّشوءِ مِنها، وَالعَقلِ وَالشَّهَوةِ لِلسِّفادِ والحَدَبِ عَلى نَسلِها، وإِقامِ بَعضِها عَلى بَعضٍ، ونَقلِهَا الطَّعامَ وَالشرّابَ إِلى أَولادِها فِی الجِبالِ وَالمفاوِزِ وَالأَودِیَةِ وَالقِفارِ، فَعَلِمنا أَنَّ خالِقَها لَطیفٌ بِلا کَیفٍ، وإِنَّمَا الکَیفِیَّةُ لِلمَخلوقِ المُکَیَّفِ.(21)
5182. الکافى- به نقل از فتح بن یزید جرجانى- امام رضا علیه السلام فرمود: «اى فتح! از آن رو به خدا لطیف مىگوییم که موجود لطیف و ریز آفریده و به جهت آگاهى او به چیز خُرد؛ خدا به تو توفیق و استوارى دهد، مگر اثر آفرینش خدا را در گیاهان ریز و درشت، آفریدههاى خُرد، حیوان کوچک و پشه و پشه ی ریز و کوچکتر از آن که به چشم نمىآید، بلکه از کوچکى آن نَر و ماده، و نوزاد و پیر بودنش معلوم نیست، نمىبینى؟
پس چون به کوچکى این موجودات در لطافتشان و راهیابىشان به جفتگیرى و گریز از مرگ، و گِردآوردن منافعشان و جاندارانى که در قعر دریاها و پوست درختان و دشتها و بیابانها، و فهماندن سخنانشان به یکدیگر و صداهایى که بچّهها به واسطه ی آن، مقصود والدین را مىفهمند و غذا بردن والدین براى بچّهها، همین طور ترکیب رنگهایشان: سرخى با زردى، سفیدى با سرخى مىنگریم، و چون از خُردى آفرینش آنها چشمهاى ما آنها را باز نمىشناسد و چشمهایمان آنها را نمىبینند و دستهایمان لمسشان نمىکنند، پى مىبریم که آفریدگارِ این آفریدهها لطیف است و در آفرینش آنچه نام بردیم، بدون چارهجویى و ابزار و آلت، ظرافت و لطافت به خرج داده است.
5183. امام جواد علیه السلام: خدا را به دلیل آگاهىاش از چیز خُرد، لطیف مىنامیم، همچون آگاهىاش از پشه و پنهانتر از پشه، و محلّ پیدایش آن، و عقل و شهوت جفتگیرى و مراقبت از فرزندش، و پرداختن به امور یکدیگر، و بردن غذا و آب براى فرزندانشان در کوهها و بیابانها و درّهها و سرزمینهاى متروک. پس [وقتى به این امور نگریستیم] دانستیم که آفریدگار اینها بدون آن که ذاتش کیفیت و یکرنگى داشته باشد، لطیف است؛ بلکه کیفیت، تنها از آنِ آفریده ی داراى چگونگى است.
61 / 2
ما لا یُوصَفُ لُطفُهُ بِهِ
5184. الإمام علیّ علیه السلام: لَطیفٌ لا یُوصَفُ بِالخَفاءِ.(22)
5185. عنه علیه السلام: إِنَّ ربّی لَطیفُ اللَّطافَةِ، لا یُوصَفُ بِاللُّطفِ(23)(24)
5186. عنه علیه السلام: لَطیفٌ لا بِتَجَسُّمٍ.(25)
61 / 2
آنچه لطف خدا، بدان وصف نمىشود
5184. امام على علیه السلام: [خداوند عز و جل] لطیف است و به نهان بودن،(26) وصف نمىشود.
5185. امام على علیه السلام: پروردگار من به ظرافت، لطیف است [و موجودات ریز و ظریف را با ظرافت آفریده است]؛ امّا ذاتش به خُردى (ریزى) توصیف نمىشود.
5186. امام على علیه السلام: لطیف است، نه از آن رو که تجسّم یابد.
1) معجم مقاییس اللغة: ج 5 ص 250.
2) المصباح المنیر: ص 553.
3) الأنعام: 103؛ الحجّ: 63؛ لقمان: 16؛ الأحزاب: 34؛ الملک: 14.
4) یوسف: 100.
5) الشورى: 19.
6) قد یطلق لفظ اللطیف على الباری سبحانه وتعالى، ویراد به: «الذّات الّتی لا یملک إدراکها»، کما فی الحدیث 5180، وانسجام هذا المعنى مع معنى «الدقیق الصغیر»، بلحاظ أنّ الموجودات الدقیقة جدّا- الّتی لا یمکن رؤیتها بالعین- لایمکن إدراکها، فإذا للطیف معنیان: الأوّل: الّذى لایمکن إدراکه. الثانی: الخالق للأشیاء الدقیقة.
7) الدروع الواقیة: ص 182، ص 92، بحار الأنوار: ج 97 ص 142.
8) نهج البلاغة: الخطبة 199، بحار الأنوار: ج 33 ص 450 ح 661.
9) البلد الأمین: ص 112، بحار الأنوار: ج 90 ص 171 ح 19.
10) گاهى نیز، همچون حدیث 5180، لطیف بودن خدا، به این معناست که ذات خدا، درک شدنى نیست. تناسب این معنا با معناى ریز و خُرد، این است که موجودات بسیار ریز به چشم نمىآیند. بنا بر این، اگر بخواهیم «لطیف» را به فارسى معنا کنیم، باید بگوییم: مهربان و باریک بین و غیر قابل ادراک و آفریننده ی موجودات ریز.
11) المصباح للکفعمی: ص 968، بحار الأنوار: ج 77 ص 340 ح 28؛ شرح نهج البلاغة: ج 19 ص 141، مطالب السؤول: ص 60، کنز العمّال: ج 16 ص 210 ح 44234.
12) الدیوان المنسوب إلى الإمام علیّ علیه السلام: ص 650 ح 506.
13) کفایة الأثر: ص 161 عن هشام بن محمّد عن أبیه، بحار الأنوار: ج 43 ص 363 ح 6.
14) بحار الأنوار: ج 3 ص 195 عن المفضّل بن عمر.
15) القَضْف: الدقّة (لسان العرب: ج 9 ص 552).
16) الکافی: ج 1 ص 122 ح 2، التوحید: ص 189 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 148 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد نحوه، بحار الأنوار: ج 4 ص 178 ح 5.
17) عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 132 ح 28، التوحید: ص 252 ح 3، الاحتجاج: ج 2 ص 355 ح 281، بحار الأنوار: ج 3 ص 37 ح 12.
18) المراد بأبی الحسن علیه السلام هنا الثانی [الإمام الرضا علیه السلام] على ما صرّح به الصدوق.
19) الجِرْجِس: لغة فی القِرْقِس؛ وهو البعوض الصغار (مجمع البحرین: ج 1 ص 282).
20) الکافی: ج 1 ص 119 ح 1، التوحید: ص 186 ح 1 وص 63 ح 18 نحوه وکلّها عن الفتح بن یزید الجرجانی، بحار الأنوار: ج 4 ص 291 ح 21.
21) الکافی: ج 1 ص 117 ح 7، التوحید: ص 194 ح 7، الاحتجاج: ج 2 ص 468 ح 321 کلاهما نحوه وکلّها عن أبی هاشم الجعفری، بحار الأنوار: ج 4 ص 154 ح 1.
22) نهج البلاغة: الخطبة 179، بحار الأنوار: ج 4 ص 53 ح 29؛ تذکرة الخواصّ: ص 157 عن ابن عبّاس وفیه «بالجفا» بدل «بالخفاء».
23) أی رقّة القوام، وصغر الحجم، وعدم اللون، والاشتمال على الصنع الغریب (شرح الکافی لمحمّد صالح المازندرانی: ج 4 ص 164).
24) الکافی: ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام و ص 306 ح 1، الأمالی للصدوق: ص 423 ح 560، الاختصاص: ص 236، إرشاد القلوب: ص 374 والأربعة الأخیرة عن الأصبغ بن نباتة، روضة الواعظین: ص 40، بحار الأنوار: ج 4 ص 304 ح 34.
25) الکافی: ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام وص 37 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن محمّد بن یحیى بن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام والقاسم بن أیّوب العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام، الأمالی للمفید: ص 255 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام، الأمالی للطوسی: ص 23 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام، تحف العقول: ص 63، بحار الأنوار: ج 4 ص 229 ح 3.
26) در نسخه ی دیگرى از اصل عربى حدیث، به جاى «خَفا»، واژه ی «جفا» آمده که بر اساس آن، ترجمه ی حدیث این چنین خواهد شد: «لطیف است و به خشونت، وصف نمىشود». در واژهشناسى «لطیف»، گفته شد که یکى از معانى لطیف، «مهربان» است. بنا بر این، خدا، چون مهربان است، نمىتواند خشن باشد. همچنین، یکى از معانى لطیف، «غیر قابل ادراک» است؛ امّا باید توجّه داشت که غیر قابل ادراک بودن خدا به این معنا نیست که نهان شده است؛ زیرا او از راه آفریدگانش خود را نمایانده است.