القاهر، القهّار لغةً
«القهّار» مبالغة فی «القاهر» ومن مادّة «قهر» بمعنى الغلبة(1)، ولذلک نجد أَنّ القاهر والقهّار صفتان نسبیّتان تعبّران عن نوعٍ من ارتباط موجود بموجود آخر.
القاهر، القهّار فی القرآن والحدیث
استعمل القرآن الکریم صفة «القاهر» مرّتین بقوله: «وَ هُوَ اَلْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ»(2)، واستعمل صفة «القهّار» ستّ مرّات مع صفة «الواحد»(3)،
وقاهریّة اللّه سبحانه فی الأَحادیث بنحو مطلق وبالنسبة إلى کلّ ما سواه. من جهة أُخرى، إنّ قاهریّة اللّه لیست کقاهریّة المخلوقات التی تشوبها الحیلة والمکر والنصب عادةً، وغالبیّتها فی جهة تصاحبه مغلوبیّتها من جهة أُخرى، بل إنّ قاهریّته تعالى تعنی أنّ جمیع الموجودات لمّا کانت مخلوقة للّه وقائمة به فهی محتاجة إلیه
فصل پنجاه و سوم
قاهر، قهّار
واژهشناسى «قاهر» و «قهّار»
صفت «قهّار (بسیار چیره)»، مبالغه در «قاهر (چیره)» از مادّه ی «قهر» به معناى چیرگى است. از این روست که قاهر و قهّار، دو صفت نسبى هستند که بیانگر گونهاى از پیوند یک موجود با موجودى دیگرند.
قاهر و قهّار، در قرآن و حدیث
قرآن کریم، صفت «قاهر» را دو بار با تعبیر: «هُوَ اَلْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ؛ اوست چیره بر فراز بندگانش» و صفت «قهّار» را شش بار همراه با صفت «واحد (یکتا)» به کار برده است.
در احادیث، چیره بودن خداى سبحان، به گونه ی مطلق و نسبت به همه ی چیزهاست. از سوى دیگر، چیره بودن خدا، مانند چیره بودن آفریدهها نیست؛ چرا که چیرگى آفریدهها معمولاً با حیله و نیرنگ و درماندگى آمیخته است و چیره بودن آنها از یک جهت، همراه با مغلوب بودن از جهتى دیگر است. چیرگى خداى والا، به این معناست که چون موجودات، آفریده ی خدا هستند و به او پا برجایند، در هستى و همه ی شئون خود، به او نیازمندند و در پیشگاه او، جامه ی
فی وجودها وجمیع شؤونها وترتدی لباس الذلّة والمسکنة أَمامه.
53 / 1
مَعنى قاهِریَّتِهِ
5028. الإمام علیّ علیه السلام: الواحِدُ الصَّمَدُ، وَالمُتَکَبِّرُ عَنِ الصّاحِبَةِ وَالوَلَدِ، رافِعُ السَّماءِ بِغَیرِ عَمَدٍ، ومُجرِی السَّحابِ بِغَیرِ صَفَدٍ(4)، قاهِرُ الخَلقِ بِغَیرِ عَدَدٍ.(5)
5029. الإمام الرِّضا علیه السلام:… أَمَّا القاهِرُ فَلَیسَ عَلى مَعنى عِلاجٍ ونَصبٍ وَاحتِیالٍ ومُداراةٍ ومَکرٍ، کَما یَقهَرُ العِبادُ بَعضُهُم بَعضا، وَالمَقهورُ مِنهُم یَعودُ قاهِرا وَالقاهِرُ یَعودُ مَقهورا، ولکِن ذلِکَ مِنَ اللّهِ- تَبارَکَ وتَعالى- عَلى أَنَّ جَمیعَ ما خَلَقَ مُلَبَّسٌ بِهِ الذُّلُّ لِفاعِلِهِ، وقِلَّةُ الاِمتِناعِ لِما أَرادَ بِهِ، لَم یَخرُج مِنُه طَرفَةَ عَینٍ أَن یَقولَ لَهُ: «کُن» فَیَکونُ، وَالقاهِرُ مِنّا عَلى ما ذَکَرتُ ووَصَفتُ، فَقَد جَمَعَنَا الاِسمُ وَاختَلَفَ المَعنى، وهکَذا جَمیعُ الأَسماءِ وإِن کُنّا لَم نَستَجمِعها.(6)
5030. الإمام الکاظم علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-:… أَنتَ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ، قَیّومٌ لا تَنامُ، قاهِرٌ لا تُغلَبُ ولا تُرامُ، ذُو البَأسِ الَّذی لا یُستَضامُ.(7)
53 / 2
قاهِرُ الأَعداءِ وَالأَضدادِ
5031. رسول اللّه صلى الله علیه و آله- فِی الدُّعاءِ-: یا صاحِبَ الغُرَباءِ، یا ناصِرَ الأَولیاءِ، یا قاهِرَ الأَعداءِ.(8)
خوارى و بینوایى بر تن دارند.
53 / 1
معناى چیرگى خدا
5028. امام على علیه السلام: [اوست] یگانه بىنیاز و فراتر از همسر و فرزند، بر افرازنده ی آسمانْ بىستونها و روانکننده ی ابرْ بدون بند، و چیره بر آفریدگانْ بدون لشکر.
5029. امام رضا علیه السلام:… امّا قاهر، به معناى [چیره شدن با] کارپردازى و خستگى و چارهجویى و نرمى و نیرنگ زدن نیست، آن سان که بندگان، برخى بر برخى چیره مىگردند و مقهور ایشان، قاهر، و قاهرشان مقهور مىگردد؛ ولى چیره بودن درباره ی خدا- که والا و بلندپایه است- به این [معنا] است که بر [تنِ] همه ی آنچه آفریده، در برابر سازنده ی خویش و در خوددارى از خواسته ی او، جامه ی خوارى پوشیده شده است. دیده بر هم زدنى، از صدور فرمانِ «باش!» نگذشته که آن به وجود مىآید. قاهر از ما، چنان است که یاد کردم و وصف نمودم. پس [ما و خدا] در نام [«قاهر»] مشترکیم و معنا متفاوت است. و همه ی نامها بدین سان است، اگرچه همه ی آنها را [در این گفتار] گرد نیاوردیم.(9)
5030. امام کاظم علیه السلام- در دعا-:… تو عزّتمند سختکیفرى. پایندهاى هستى که به خواب نمىروى، چیرهاى هستى که مغلوب نمىگردى و جُسته نمىشوى(10) و داراى چنان نیرومندىاى هستى که [هیچ گاه] مورد ستم واقع نمىشود.
53 / 2
چیره بر دشمنان و هَماوردان
5031. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعا-: اى یار غریبان! اى یاور دوستان! اى چیره بر دشمنان!
5032. الإمام علیّ علیه السلام: اللّهُ أَکبَرُ القاهِرُ لِلأَضدادِ، المُتَعالی عَنِ الأَندادِ، المُتَفَرِّدُ بِالمِنَّةِ عَلى جَمیعِ العِبادِ.(11)
5033. عنه علیه السلام: اِتَّسَعَت رَحمَتُهُ لِأَولِیائِهِ فی شِدَّةِ نِقمَتِهِ، قاهِرٌ مَن عازَّهُ، ومُدَمِّرٌ من شاقَّهُ، ومُذِلٌّ مَن ناواهُ، وغالِبٌ مَن عاداهُ.(12)
53 / 3
القاهِرُ لِکُلَّ شَیءٍ
5034. الإمام علیّ علیه السلام: لا شَیءَ إِلاَّ اللّهُ الواحِدُ القَهّارُ الَّذی إِلیهِ مَصیرُ جَمیعِ الأُمورِ، بِلا قُدرَةٍ مِنها کانَ ابتِداءُ خَلقِها، وبِغَیرِ امتِناعٍ مِنها کانَ فَناؤُها، ولَو قَدَرَت عَلَى الاِمتِناعِ لَدامَ بَقاؤُها.(13)
5035. الإمام زین العابدین علیه السلام- حینَ سُئِلَ کَیفَ الدَّعوَةُ إِلى الدِّینِ؟-: تَقولُ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَدعوکُم إِلَى اللّهِ عز و جل وإِلى دینِهِ، وجِماعُهُ أَمرانِ: أَحَدُهُما مَعرِفَةُ اللّهِ عز و جل، وَالآخَرُ العَمَلُ بِرِضوانِهِ، وإِنَّ مَعرِفَةَ اللّهِ عز و جل أَن یُعرَفَ بِالوَحدانیَّةِ وَالرَّأَفَةِ وَالرَّحمَةِ وَالعِزَّةِ وَالعِلمِ وَالقُدرَةِ وَالعُلُوِّ عَلى کُلِّ شَیءٍ، و أَنَّهُ النّافِعُ الضّارُّ القاهِرُ لِکُلِّ شَیءٍ.(14)
5036. الإمام الصادق علیه السلام: بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ، لا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ،
5032. امام على علیه السلام: خدا بزرگتر [از وصف شدن] است و چیره ی بر هماوردان، برتر از همتایان، و یگانه در نعمت دادن به همه ی بندگان است.
5033. امام على علیه السلام: رحمت او بر دوستانش، در عین سختىِ کیفرش، گسترده است. بر آن که با او بستیزد، چیره است و کسى را که با او مخالفت کند، نابود کننده است و کسى را که با او به خصومت برخیزد، خوار کننده است و بر آن که با او دشمنى ورزد، غلبه کننده است.
53 / 3
چیره بر همه چیز
5034. امام على علیه السلام: [پس از فناى دنیا] چیزى جز خداى یکتاى چیره نیست؛ همو که بازگشت همه ی امور به سوى اوست. [دنیا] در آغازگرىِ آفرینش، از خود قدرتى نداشت و از نابودىاش نیز نمىتواند خوددارى کند و اگر مىتوانست خوددارى کند، بقاى آن پیوسته مىگشت.
5035. امام زین العابدین علیه السلام- در پاسخ به سؤال درباره ی چگونگى فرا خواندن به سوى دین-: مىگویى: به نام خداى رحمتگر مهربان. شما را به سوى خداى عز و جل و به سوى دین او، فرا مىخوانم و همه ی دین، دو امر است: یکى از آن دو، شناخت خداوند عز و جل و دیگرى، عمل کردن براى خشنودى اوست. شناخت خداوند عز و جل آن است که به یگانگى و مهرورزى و مهربان بودن و شکست ناپذیرى و دانش و توانایى و فرادستى بر همه چیز و این که او زیانرسانِ سودبخشِ چیره بر همه چیز است، شناخته شود.
5036. امام صادق علیه السلام: به نام خداى رحمتگر مهربان. هیچ توان و نیرویى نیست، مگر از
اللّهُ رَبُّ المَلائِکَةِ وَالرّوحِ وَالنَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ، وقاهِرُ مَن فِی السَّماواتِ وَالأَرَضینَ، وخالِقُ کُلِّ شَیءٍ ومالِکُهُ….(15)
5037. الإمام العسکریّ علیه السلام- فی شَرحِ «الم»-: الأَلِفُ حَرفٌ مِن حُروفِ قَولِ اللّهِ، دَلَّ بِ «الأَلف» عَلى قَولِکَ اللّهُ، ودَلَّ ب «اللاّم» عَلى قَولِکَ المَلِکِ العَظیمِ القاهِرِ لِلخَلقِ أَجمَعینَ، ودَلَّ بِ «المیم» عَلى أَنَّهُ المَجیدُ المَحمودُ فی کُلِّ أَفعالِهِ.(16)
جانب خداى والاى سترگ. خدا، خداوندگارِ فرشتگان و روح و پیامبران و فرستادگان است و بر کسانى که در آسمانها و زمینها هستند، چیره است و آفریدگار همه چیز و مالک همه چیز است.
5037. امام عسکرى علیه السلام- در تفسیر آیه ی: «الم»-: الف، حرفى از حروف سخن خداست. با «الف»، بر گفتار تو: «اللّه»، دلالت کرد. با «لام»، بر گفتار تو: «فرمانرواى سترگِ چیره بر همه ی آفریدگان» دلالت کرد و با «میم»، بر ارجمند و ستوده بودنش در همه ی کارهایش دلالت کرد.
1) المصباح المنیر: ص 518.
2) الأنعام: 18، 61.
3) یوسف: 39، الرعد: 16، إبراهیم: 48، ص: 65، الزمر: 4، غافر: 16.
4) الصَّفَد: القَید (لسان العرب: ج 3 ص 512).
5) مهج الدعوات: ص 144، بحار الأنوار: ج 94 ص 232 ح 8.
6) الکافی: ج 1 ص 122 ح 2 عن علیّ بن محمّد، التوحید: ص 190 ح 2، عیون أخبار الرضا: ص 149 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد، بحار الأنوار: ج 4 ص 179.
7) بحار الأنوار: ج 95 ص 448 ح 1 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی.
8) البلد الأمین: ص 410، بحار الأنوار: ج 94 ص 396.
9) با توجّه به ادامه ی گفتار امام علیه السلام، منظور، آن است که معناشناسى نامهاى دیگرى هم که در سخنان ایشان نیامده، بر همین پایه انجام مىشود.
10) یعنى ذات خدا را نمىتوان جُست و یافت.
11) البلد الأمین: ص 93، بحار الأنوار: ج 90 ص 139 ح 7.
12) نهج البلاغة: الخطبة 90، بحار الأنوار: ج 4 ص 310 ح 38.
13) نهج البلاغة: الخطبة 186، الاحتجاج: ج 1 ص 479 ح 116، بحار الأنوار: ج 4 ص 256 ح 8.
14) الکافی: ج 5 ص 36 ح 1، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 141 ح 239 کلاهما عن الزهری.
15) طبّ الأئمّة لابنی بسطام: ص 44، بحار الأنوار: ج 94 ص 204 ح 1.
16) معانی الأخبار: ص 25 ح 4 عن محمّد بن زیاد ومحمّد بن سیّار، التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام: ص 63 ح 33 عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 10 ص 15 ح 7.