القادر، القدیر لغةً
إِنّ «القادر» اسم فاعل من مادّة «قدر»، و «القدیر» فعیل بمعنى فاعل من مادّة «قدر» وهو یدلّ على مبلغ الشیء وکنهه ونهایته(1) قَدْر الشیء: مبلغه. قَدَرْتُ الشّیءَ من التقدیر. قَدَرْتُ على الشیء: قویتُ علیه وتمکّنت منه والاسم القدرة(2) و «القدیر» و «القادر» یکونان من القدرة، ویکونان من التقدیر(3)
ولمّا کانت صفات «المقتدر»، «والمُقیت»، و «المهیمن» قریبةً من صِفتَی «القدیر» و «القادر» فی المعنى، فإنّنا نشیر إِلیها أَیضا.
«فالمقتدر» اسم فاعل من اقتدر، یقتدر، اقتدار، من مادّة «قدر». والاقتدار على الشیء: القدرة علیه(4) قال ابن الأَثیر: فی أسماء اللّه تعالى «القادِر، والمُقْتَدِر،
فصل پنجاه و دوم
قادر، قدیر
واژهشناسى «قادر» و «قدیر»
صفت «قادر (توانا / توانمند)»، اسم فاعل از مادّه ی «قدر»، و صفت «قدیر (پُر توان / بسیار توانا)»، فعیل به معناى فاعل از مادّه ی «قدر» است و بر اندازه و غایت و نهایت شىء، دلالت دارد. «قدرُ الشىء»، یعنى: «اندازه ی آن» و «قدرتُ الشىء»، یعنى: «آن چیز را اندازه گذاردم» و «قَدَرتُ على الشىء»، یعنى: «بر آن، نیرو یافتم / بر [انجام دادن] آن، توانا گشتم» و اسم از این فعل، «قدرت» است و «قدیر» و «قادر»، مىتواند [بر گرفته] از «قدرت» یا «تقدیر» باشد.
از آن جا که صفات «مقتدر» و «مُقیت» و «مُهَیمِن»، از لحاظ معنا به دو صفت «قدیر» و «قادر» نزدیکاند، به این صفات نیز اشاره مىکنیم:
صفت «مقتدر»، اسم فاعل از اقتدر، یقتدر، اقتدار، از مادّه ی «قدر» است و اقتدار بر یک شىء، یعنى توانایى بر آن. ابن اثیر مىگوید: در نامهاى خداى متعال، قادر
والقَدِیر» فالقادر: اسم فاعل، من قَدَر یَقْدِر؛ والقدیر: فَعیل منه، وهو للمبالغة. والمقتدر: مُفْتَعِل، من اقْتَدَر، وهو أَبْلَغ.(5)
و «المُقیت» اسم فاعل من «قوت» وهو یدلّ على إِمساک وحفظ وقدرة على شیء. المُقیت: الحافظ والشاهد والقادر والمقتدر(6)
و «المهیمن» مُفَیْعل من الأَمانة، أَصله مُؤَیمن، فأُبدلت الهاء من الهمزة. المهیمن: الرقیب، الشاهد، القائم بأُمور الخلق، المؤتمن(7)
القادر، القدیر فی القرآن والحدیث
لقد وردت صفة «القدیر» فی القرآن الکریم خمسا و أَربعین مرّةً، وصفة «القادر» بصیغة المفرد والجمع اثنتی عشرة مرّةً(8)، وصفة «المقتدر» بصیغة المفرد والجمع أَربع مرّات(9)، وصفة «المُقیت» مرّةً واحدةً(10)، وصفة المهیمن مرّة واحدةً(11)، کذلک وردت صفة «القدیر» خمسا وثلاثین مرّةً فی مضمون «إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»، و أَربع مرّات مع صفة «العلیم»(12)، ومرّةً واحدةً مع صفة «الغفور»(13)
وورد کل من التعابیر التالیة مرة واحدة أیضا «عَفُوًّا قَدِیراً»(14)، و «اَللّهُ
و مقتدر و قدیر هست. قادر، اسم فاعل از «قدر، یقدر» است و قدیر، فعیل از آن مادّه و براى مبالغه است و مقتدر، مفتعل از «اقتدر» و بلیغتر از «قادر» و «قدیر» است.
صفت «مُقیت»، اسم فاعل از «قوت» است که بر نگهدارى و توانایى بر چیزى دلالت دارد. مقیت، یعنى نگاهبان و شاهد و توانا و بسیار توانا، و «مُهَیمِن»، بر وزن مفیعل از ریشه «أمن» و اصل آن «مؤیمن» است که همزهاش بدل به هاء شده است. مهیمن، یعنى: رقیب، شاهد، قائم به امور آفریدهها و ایمنىبخش.(15)
قادر و قدیر، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، صفت «قدیر»، 45 بار و صفت «قادر»، با ساخت مفرد و جمع، دوازده بار و صفت «مقتدر»، با ساخت مفرد و جمع، چهار بار و صفت «مقیت»، یک بار و صفت «مهیمن»، یک بار به کار رفته است. همچنین، صفت «قدیر»، 35 بار مضمون «إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ همانا خدا بر هر چیزى تواناست» و چهار بار با صفت «علیم» و یک بار با صفت «غفور» و یک بار نیز در هر یک از تعابیر: «عَفُوًّا قَدِیراً؛ بخشنده ی توانا» و «اللَّهُ قَدِیرٌ؛ خدا تواناست» و «کانَ رَبُّکَ قَدِیراً؛ پروردگار تو تواناست» به کار رفته است.
قَدِیرٌ»(13) و «کانَ رَبُّکَ قَدِیراً»(16)
إِنّ الآیات والأَحادیث قد ذهبت إِلى أَنّ وجود المخلوقات دلیل على قدرة اللّه، کذلک قدرة اللّه مطلقة، واللّه سبحانه قادر على کلّ أَمر ممکن، ولیس کالمخلوقات القادرة على بعض الأُمور، والعاجزة عن القیام بأُمور أُخرى، فقدرات المخلوقات تصدر عن اللّه تعالى، فی حیث أَنّ قدرته- جلّ شأنه- ذاتیّة وغیر معلولة لموجود آخر، ومن ثمّ فهی أَزلیّة أَبدیّة.
لقد جاء فی بعض الأَحادیث والتفاسیر أَنّ صفة «المُقیت» بمعنى صفة «المقتدر»(17) وصفة «المهیمن» فی بعض الأَحادیث هی «المُهَیمِن بِقُدرَتِهِ»(18) و «خَلَقَ فَأَتقَنَ، و أَقامَ فَتَهَیمَنَ»(19)
52 / 1
صِفَةُ قُدرَتِهِ
الکتاب
«إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».(20)
«وَ کانَ اَللّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِراً».(21)
«وَ ما کانَ اَللّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْءٍ فِی اَلسَّماواتِ وَ لا فِی اَلْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلِیماً قَدِیراً».(22)
آیات و احادیث، بر آن است که هستىِ آفریدهها نشانه ی توانایى خداست. نیز توانایى خدا، مطلق است و خداى سبحان، به هر امر ممکنى تواناست و مانند آفریدهها، بر برخى امور توانا و از انجام دادن امورى دیگر، ناتوان نیست. توانایى آفریدهها از جانب خداى متعال است، در حالى که توانایى خداوند عز و جل ذاتى است و معلول موجود دیگرى نیست و از همینرو، دیرینه و جاوید است.
در برخى احادیث و تفاسیر آمده که صفت «مقیت»، به معناى صفت «مقتدر» است و صفت «مهیمن» در برخى احادیث، یعنى «المهیمن بقدرته؛ نگاهبان (مُشرف) با توانایى خود» و در «خَلَقَ فأتقَنَ و أقامَ فَتَهَیمَنَ؛ آفرید و استوار داشت و به پا داشت و اِشراف یافت».
52 / 1
ویژگى توانایى او
قرآن
«همانا خدا بر همه چیز، تواناست».
«و خدا بر همه چیز، بسیار تواناست».
«و هرگز خدا [چنان] نیست که چیزى نه در آسمانها و نه در زمین، از چنگ [توانایى] او در رود؛ زیرا او داناى تواناست».
«فَقَدَرْنا فَنِعْمَ اَلْقادِرُونَ».(23)
راجع: آل عمران: 26 و 29 و 189، النساء: 133، المائدة: 17 و 19 و 40 و 72، الأنعام: 17 و 37 و 65، التوبة: 39، هود: 4، الحجّ: 6، الروم: 50، فصّلت: 39، الشورى: 9، الأحقاف: 33، الحدید: 2، الحشر: 6، التغابن: 1، التحریم: 8، الملک: 1، الأحزاب: 27، الفتح: 21، القمر: 44 و 55، الزخرف: 42، الإسراء: 99، یس: 81، القیامة: 40، الطارق: 8.
الحدیث
5008. رسول اللّه صلى الله علیه و آله- مِن دُعائِهِ إِذا أَمسى-: اللّهُمَّ إِنَّکَ بِجَمیعِ حاجَتی عالِمٌ، وإِنَّکَ عَلى جَمیعِ نُجحِها قادِرٌ.(24)
5009. عنه صلى الله علیه و آله: إِنَّ اللّهَ… القادِرُ عَلى ما أَقدَرَهُم عَلَیهِ.(25)
5010. الإمام علیّ علیه السلام: هُوَ القادِرُ الَّذی إِذَا ارتَمَتِ الأَوهامُ لِتُدرِکَ مُنقَطَعَ قُدرَتِهِ، وحاوَلَ الفِکرُ المُبَرّأُ مِن خَطَراتِ الوَساوِسِ أن یَقَعَ عَلَیهِ فی عَمیقاتِ غُیوبِ مَلَکوتِهِ، وتَوَلَّهَتِ القُلوبُ إِلَیهِ لِتَجرِیَ فی کَیفِیَّةِ صِفاتِهِ، وغَمَضَت مَداخِلُ العُقولِ فی حَیثُ لا تَبلُغُهُ الصِّفاتُ لِتَناوُلِ عِلمِ ذاتِهِ، رَدَعَها وهِیَ تَجوبُ مَهاوِیَ سُدَفِ الغُیوبِ مُتَخَلِّصَةً إِلَیهِ سُبحانَهُ.(26)
5011. عنه علیه السلام: کُلُّ قادِرٍ غَیرُهُ یَقدِرُ ویَعجِزُ.(27)
«و توانستیم و چه نیکو تواناییم».
ر. ک: آل عمران: آیه ی 26 و 29 و 189، نساء: آیه ی 133، مائده: آیه ی 17، 19، 40 و 72، انعام: آیه ی 17، 37 و 65، توبه: آیه ی 39، هود: آیه ی 40، حج: آیه ی 6، روم: آیه ی 50، فصّلت: آیه ی 39، شورا: آیه ی 9، احقاف: آیه ی 33، حدید: آیه ی 2، حشر: آیه ی 6، تغابن: آیه ی 1، تحریم: آیه ی 8، ملک: آیه ی 1، احزاب: آیه ی 27، فتح: آیه ی 21، قمر: آیه ی 44 و 55، زخرف: آیه ی 42، اسراء: آیه ی 99، یس: آیه ی 81، قیامت: آیه ی 40، طارق: آیه ی 8.
حدیث
5008. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- از دعاى ایشان در شامگاه-: خدایا! تو به همه ی نیاز من دانایى و تو بر بر آوردن همه ی آن، توانایى.
5009. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداست… توانا بر آنچه ایشان (انسانها) را بر آن، توانا ساخته است.
5010. امام على علیه السلام: اوست توانایى که هر گاه اوهام آهنگ آن کند تا غایت توانایى او را دریابد و اندیشه ی پیراسته از خطورات وسوسهها بخواهد بر نهانهاى ژرف ملکوت او دست یابد و اگر دلها شیفته ی او گردد تا در چگونگى اوصاف او رهسپار شود و مواضع ورود خردها [از ظرافت] نهان گردد، به گونهاى که توصیفات به آگاهى از حقیقت آن دست نیابد تا آگاهى از ذات او را فرا چنگ آورد، دست رد به سینه ی آنها مىزند، در حالى که پرتگاههاى غُیوب را روىآورانه به سوى خداى سبحان، در مىنوردند.
5011. امام على علیه السلام: هر توانایى جز او [گاه] مىتواند و [گاه] ناتوان مىگردد.
5012. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ الواحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ المُتَفَرِّدِ، الَّذی لا مِن شَیءٍ کانَ، ولا مِن شَیءٍ خَلَقَ ما کانَ، قُدرَةٌ بانَ بِها مِنَ الأَشیاءِ وبانَتِ الأَشیاءُ مِنهُ.(28)
5013. عنه علیه السلام: کُلُّ قادِرٍ غَیرُ اللّهِ سُبحانَهُ مَقدورٌ.(29)
5014. عنه علیه السلام- فی دُعائِهِ المَعروفِ بِدُعاءِ کُمَیلٍ-: اللّهُمَّ عَظُمَ سُلطانُکُ، وعَلا مَکانُکَ، وخَفِیَ مَکرُکَ، وظَهَرَ أَمرُکَ، وغَلَبَ قَهرُکَ، وجَرَت قُدرَتُکَ، ولا یُمکِنُ الفِرارُ مِن حُکومَتِکَ.(30)
5015. عنه علیه السلام- فی خُطبَةٍ یَذکُرُ فیها صِفاتِ اللّهِ جَلَّ جَلالُهُ-: قادِرٌ إِذ لا مَقدورَ.(31)
5016. الإمام زین العابدین علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ الَّذی مَنَّ عَلَینا… بِقُدرَتِهِ الّتی لا تَعجِزُ عَن شَیءٍ وإِن عَظُمَ، ولا یَفوتُها شَیءٌ وإِن لَطُفَ.(32)
5017. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- لا تُقَدَّرُ قُدرَتُهُ، ولا یَقدِرُ العِبادُ عَلى صِفَتِهِ، ولا یَبلُغونَ کُنهَ عِلمِهِ، ولا مَبلَغَ عَظَمَتِهِ، ولَیسَ شَیءٌ غَیرَهُ.(33)
5018. عنه علیه السلام: لَم یَزَلِ اللّهُ عز و جل رَبَّنا… وَالقُدرَةُ ذاتُهُ ولا مَقدورَ، فَلَمّا أَحدَثَ الأَشیاءَ وکانَ
5012. امام على علیه السلام: ستایش، از آن خداىِ یگانه ی یکتاى بىنیاز بىهمتاست؛ کسى که نه از چیزى به وجود آمده، نه آنچه را که هست، از چیزى آفریده است. [او را] توانایىاى است که با آن از اشیا جدا شده و اشیا از او جدا شدهاند.
5013. امام على علیه السلام: هر توانایى جز خداى سبحان، تحت قدرت [دیگرى] است.
5014. امام على علیه السلام- در دعاى ایشان، معروف به دعاى کمیل-: بار خدایا! سلطه ی تو، سترگ، جایگاه تو بلندپایه، نیرنگ تو پنهان، کار (/ فرمان) تو آشکار، چیرگى تو غالب و توانایى تو جارى است و از فرمانروایى تو نمىتوان گریخت.
5015. امام على علیه السلام- در سخنرانىاى که در آن، از اوصاف خداى شکوهمند، یاد مىکند-: تواناست [حتّى] آن گاه که توانستهاى نیست.
5016. امام زین العابدین علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست که بر ما منّت نهاد… با توانایىاش که از کارى هر چند سترگ، ناتوان نیست و چیزى از چنگ او به در نمىرود، هر چند ریز و باریک باشد.
5017. امام صادق علیه السلام: توانایى خداى متعال را نمىتوان اندازه نهاد و بندگان، او را توصیف نمىتوانند کرد و به حقیقت دانش او و به اندازه ی سترگى او نمىرسند، و چیزى جز این نیست.
5018. امام صادق علیه السلام: خداى عزّتمند شکوهمند، هماره خداوندگار ماست… و توانایى، ذاتىِ اوست، [حتّى] آن گاه که توانستهاى نبود. پس آن گاه که اشیا را پدید آورد
المَعلومُ وَقَعَ العِلمُ عَلَى المَعلومِ… وَالقُدرَةُ عَلَى المَقدورِ.(34)
5019. عنه علیه السلام: لَم یَزَلِ اللّهُ- جَلَّ اسمُهُ- عالِما بِذاتِهِ ولا مَعلومَ، ولَم یَزَل قادِرا بِذاتِهِ ولا مَقدورَ.(35)
5020. الإمام الکاظم علیه السلام: إِنَّ اللّهَ تَعالى… القادِرُ الَّذی لا یَعجِزُ، وَالقاهِرُ الَّذی لا یُغلَبُ.(36)
5021. عیون أخبار الرضا عن محمّد بن عرفة: قُلتُ لِلرِّضا علیه السلام: خَلَقَ اللّهُ الأَشیاءَ بِالقُدرَةِ أَم بِغَیرِ القُدرَةِ؟
فَقالَ علیه السلام: لا یَجوزُ أَن یَکونَ خَلقُ الأَشیاءِ بِالقُدرَةِ؛ لِأَنَّکَ إِذا قُلتَ: خَلَقَ الأَشیاءَ بِالقُدرَةِ، فَکَأَنَّکَ قَد جَعَلتَ القُدرَةَ شَیئا غَیرَهُ، وجَعَلتَها آلَةً لَهُ بِها خَلَقَ الأَشیاءَ، وهذا شِرکٌ، وإِذا قُلتَ: خَلَقَ الأَشیاءَ بِغَیرِ قُدرَةٍ(37)، فَإِنَّما تَصِفُهُ أَنَّهُ جَعَلَها بِاقتِدارٍ عَلَیها وقُدرَةٍ، ولکِن لَیسَ هُوَ بِضَعیفٍ ولا عاجِزٍ ولا مُحتاجٍ إِلى غَیرِهِ، بَل هُوَ سُبحانَهُ قادِرٌ لِذاتِهِ لا بِالقُدرَةِ.(38)
راجع: ص 42 ح 4474
و 348 ح 4868.
تعلیق:
قالَ أَکثر المعتزلة: لا یوصف البارئ بالقدرة على شیء یقدر علیه عباده، ومحال أَن
و [از پیش] دانسته بود، دانش بر دانسته واقع شد… و توانایى بر توانسته.
5019. امام صادق علیه السلام: خداوند متعال، هماره ذاتا داناست، حتّى اگر دانستهاى نباشد و همیشه ذاتا تواناست، حتّى اگر توانستهاى نباشد.
5020. امام کاظم علیه السلام: خدا والاست… توانایى است که ناتوان نمىگردد و چیرهاى است که مغلوب نمىشود.
5021. عیون أخبار الرضا علیه السلام- به نقل از محمّد بن عرفه-: به امام رضا علیه السلام گفتم: خداوند، اشیا را به وسیله ی قدرت آفرید یا به غیر قدرت؟
فرمود: «روا نیست که آفرینش اشیا به وسیله ی قدرت باشد؛ زیرا تو هر گاه بگویى: «اشیا را به وسیله ی قدرت آفرید»، گویى قدرت را چیزى غیر از او نهادهاى و آن را ابزارى براى او قرار دادهاى که به وسیله ی آن، اشیا را آفریده است و این، شرک است. نیز هر گاه بگویى: «اشیا را با قدرت آفریده»، در این صورت، او را وصف نمودهاى به این که او آنها را به وسیله ی اقتدار و قدرت بر آنها ساخته است؛ ولى او ناتوان و درمانده و نیازمند به دیگرى نیست؛ بلکه او- که پاک است- به ذات خود تواناست، نه به وسیله ی قدرت [زاید بر ذات].
ر. ک: ص 43 ح 4474 و 349 ح 4868.
توضیح
بیشتر معتزله مىگویند: خداوند به توانایى بر چیزى که بندگان او بر آن توانا
یکون مقدور واحد لقادرین.(39)
ویلزم من قول المعتزلة الآنف الذکر أَنّ اللّه سبحانه عاجز إِزاء قدرة الإنسان، وهذا هو معنى التفویض الباطل، وفی مقابل هذا القول ورد فی أَحادیث أَهل البیت علیهم السلام أنّ اللّه تعالى وإن أَقدر عباده على أَفعالهم الاختیاریّة باعتبار أنّ وجود هذه القدرة من شروط التکلیف، إلاّ أنّه تعالى متسلّط على قدرتهم؛ لأنّ هذه القدرة واقعة فی طول قدرته تعالى.
52 / 2
دَلیلُ قُدرَتِهِ
5022. الإمام علیّ علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ… المُستَشهِدِ بِآیاتِهِ عَلى قُدرَتِهِ.(40)
5023. الإمام الصادق علیه السلام- لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ-: أُنظُر إِلى هذَا الجَرادِ ما أَضعَفَهُ و أَقواهُ؛ فَإِنَّکَ إِذا تَأَمَّلتَ خَلقَهُ رَأَیتَهُ کَأَضعَفِ الأَشیاءِ، وإِن دَلَفَت(41) عَساکِرُهُ نَحوَ بَلَدٍ مِنَ البُلدانِ لَم یَستَطِع أَحَدٌ أَن یَحمِیَهُ مِنهُ.
أَلا تَرى أَنَّ مَلِکا مِن مُلوکِ الأَرضِ لَو جَمَعَ خَیلَهُ ورَجِلَهُ لِیَحمِیَ بِلادَهُ مِنَ الجَرادِ لَم یَقدِر عَلى ذلِکَ؟ أَفَلَیسَ مِنَ الدَّلائِلِ عَلى قُدرَةِ الخالِقِ أَن یَبعَثَ أَضعَفَ خَلقِهِ إِلى أَقوى خَلقِهِ فَلا یَستطیعُ دَفعَهُ؟ أُنظُر إِلَیهِ کَیفَ یَنسابُ عَلى وَجهِ الأَرضِ مِثلُ السَّیلِ، فَیَغشِی السَّهلَ وَالجَبَلَ وَالبَدوَ وَالحَضَرَ، حَتّى یَستُرَ نورَ الشَّمسِ بِکَثرَتِهِ، فَلَو کانَ
هستند، موصوف نمىگردد؛ زیرا مُحال است که مقدور واحدى براى دو قادر باشد. از این سخن معتزله، لازم مىآید که خداى سبحان در محدوده ی توانایى انسان، ناتوان باشد و این، همان معناى تفویض (واگذارى) باطل است. در مقابل این سخن، در احادیث اهل بیت علیهم السلام آمده که خداى متعال، گو این که بندگانش را بر افعال اختیارىشان توانا ساخته، به اعتبار این که وجود این توانایى از شروط تکلیف است، امّا خود بر توانایى ایشان سلطه دارد؛ زیرا این قدرت، در طول قدرت خداست.
52 / 2
نشانه ی قدرت او
5022. امام على علیه السلام: ستایش، خداى راست… که نشانههایش را بر توانایى خود، گواه آورده است.
5023. امام صادق علیه السلام- به مفضّل بن عمر-: به این ملخ بنگر که چه ناتوان و چه نیرومند است. هر گاه تو در آفرینش او تأمّل کنى، او را چون ناتوانترین چیزها مىبینى و [در عین حال] اگر لشکرهاى او به سوى شهرى از شهرها روى آورند، کسى را یاراى آن نیست که در برابر آنها از آن دفاع کند.
آیا نمىبینى که اگر پادشاهى از پادشاهان زمین، سواره نظام و پیاده نظام خود را گرد آورد تا از شهرهاى خود در برابر ملخ دفاع کند، از آن [کار] ناتوان باشد؟
آیا از نشانههاى توانایى آفریدگار نیست که ناتوانترین آفریدههاى خود را به سوى نیرومندترینِ آفریدگانش روانه کند و او نتواند آن را براند؟ بنگر به او که چگونه بر روى زمین، مانند سیلاب روان است و دشت و کوه و بادیه و آبادى را فرو مىپوشانَد تا آن جا که فروغ آفتاب را با فراوانى خود مىپوشاند. اگر این
هذا مِمّا یُصنَعُ بِالأَیدی مَتى کانَ یَجتَمِعُ مِنهُ هذِهِ الکَثَرَةُ؟ وفی کَم مِن سَنَةٍ کانَ یَرتَفِعُ؟ فَاستَدِلَّ بِذلِکَ عَلَى القُدرَةِ الَّتی لا یَؤودُها(42) شَیءٌ ویَکثُرُ عَلَیها.(43)
5024. الإمام الرضا علیه السلام- لَمّا سُئِلَ: لِمَ خَلَقَ اللّهُ عز و جل الخَلقَ عَلى أَنواعٍ شَتّى ولَم یَخلُقهُ نَوعا واحِدا؟
قالَ-: لِئَلاّ یَقَعَ فی الأَوهامِ أَنَّهُ عاجِزٌ، فَلا تَقَعُ صورَةٌ فی وَهمِ مُلحِدٍ إِلاّ وقَد خَلَقَ اللّهُ عز و جل عَلَیها خَلقا، ولا یَقولُ قائِلٌ: هَل یَقدِرُ اللّهُ عز و جل عَلى أَن یَخلُقَ عَلى صورَةِ کَذا وکَذا إِلاّ وَجَدَ ذلِکَ فی خَلقِهِ- تَبارَکَ وتَعالى-، فَیُعلَمُ بِالنَّظَرِ إِلى أَنواعِ خَلقِهِ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.(44)
راجع: ص 366 ح 4906، ج 7 ص 398 ح 5499.
52 / 3
قُدرَةُ اللّهِ وَالمُحالُ
5025. الإمام الصادق علیه السلام: قیلَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام: هَل یَقدِرُ رَبُّکَ أَن یُدخِلَ الدُّنیا فی بَیضَةٍ مِن غَیرِ أَن یُصَغِّرَ الدُّنیا أَو یُکَبِّرَ البَیضَةَ؟
فَقالَ: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- لا یُنسَبُ إِلى العَجزِ، وَالَّذی سَأَلتَنی لا یَکونُ.(45)
[موجود] از ساخته ی دست [بشر] بود، کِى این فراوانى از آن فراهم مىشد؟ و در چند سال از میان مىرفت؟ پس با آن بر توانایىاى که چیزى بر آن گران نمىآید و بر آن فزونى نمىگیرد، استدلال کن.
5024. امام رضا علیه السلام- در پاسخ به این سؤال که: چرا خداوند عز و جل آفریدگان را بر گونههاى ناهمسان آفرید و آنها را یک گونه نیافرید؟-: تا در خیالها نیفتد که او ناتوان است. پس هیچ تصویرى [از موجودى] در خیال [فرد] کژ رونده واقع نمىشود، جز آن که خداوند عز و جل بر طبق آن، آفریدهاى آفریده است. هیچ گویندهاى نمىگوید: «آیا خداوند عز و جل مىتواند طبق تصویرى چنان و چنان [موجودى] بیافریند؟»، مگر آن که آن را در آفریدههاى او- که والا و بلندپایه است- بیابد. پس با نگرش در گونههاى آفریدههاى او دانسته مىشود که او بر همه چیز تواناست.
ر. ک: ص 367 ح 4906، ج 7 ص 399 ح 5499.
52 / 3
قدرت خدا و مُحال
5025. امام صادق علیه السلام: به امیر مؤمنان گفته شد: آیا خداوندگارت مىتواند جهان را در تخم مرغى داخل کند، بدون آن که جهان را کوچک کند یا تخم مرغ را بزرگ سازد؟
فرمود: «خداوند والا و بلندپایه، به ناتوانى منسوب نمىگردد؛ ولى چیزى که از من پرسیدى، امکانناپذیر است».
5026. عنه علیه السلام: جاءَ رَجُلٌ إِلى أَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام فَقالَ: أیقَدِرُ اللّهُ أن یُدخِلَ الأَرضَ فی بَیضَةٍ ولا یُصَغِّرَ الأَرضَ ولا یُکَبِّرَ البَیضَةَ؟
فَقالَ: وَیلَکَ! إِنَّ اللّهَ لا یُوصَفُ بِالعَجزِ، ومَن أَقدَرُ مِمَّن یُلَطِّفُ الأَرضَ ویُعَظِّمُ البَیضَةَ؟(46)
5027. الإمام الرضا علیه السلام لَمّا سُئِلَ: هَل یَقدِرُ رَبُّکَ أَن یَجعَلَ السَّماواتِ وَالأَرضَ وما بَینَهُما فی بَیضَةٍ؟
قالَ-: نَعَم، وفی أَصغَرَ مِنَ البَیضَةِ، قَد جَعَلَها فی عَینِکَ، وهِیَ أَقَلُّ مِنَ البَیضَةِ؛ لِأَنَّکَ إِذا فَتَحتَها عایَنتَ السَّماءَ وَالأَرضَ وما بَینَهُما، ولو شاءَ لَأَعماکَ عَنها.(47)
5026. امام صادق علیه السلام: مردى پیش امیر مؤمنان آمد و گفت: آیا خدا مىتواند زمین را در تخم مرغى در آورد در حالى که زمین را کوچک و تخم مرغ را بزرگ نکند؟
فرمود: «واى بر تو! خدا به ناتوانى موصوف نمىگردد. چه کسى تواناتر از کسى است که زمین را کوچک مىکند و تخم مرغ را بزرگ مىکند؟».(48)
5027. امام رضا علیه السلام- آن گاه که از ایشان پرسیده شد: آیا خداوندگار تو مىتواند آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است، در تخم مرغى نهد؟-: آرى؛ و در کوچکتر از تخم مرغ. آنها را در چشم تو قرار داده است و آن، از تخم مرغ، خُردتر است؛ زیرا تو هر گاه دیدهات را بگشایى، آسمان و زمین و آنچه را میان آن دو است، مشاهده مىکنى و اگر مىخواست، تو را از [دیدن] آنها نابینا مىساخت.
1) معجم مقاییس اللغة: ج 5 ص 62.
2) المصباح المنیر: ص 492، الصحاح: ج 2 ص 786.
3) لسان العرب: ج 5 ص 74.
4) الصحاح: ج 2 ص 787.
5) النهایة: ج 4 ص 22.
6) معجم مقاییس اللغة: ج 5 ص 38؛ المصباح المنیر: ص 518.
7) النهایة: ج 5 ص 275؛ معجم مقاییس اللغة: ج 6 ص 63؛ لسان العرب: ج 13 ص 437.
8) الأنعام: 37، 65، الإسراء: 99، یس: 81، الأحقاف: 33، القیامة: 4، 40، الطارق: 8، المؤمنون: 18، 95، المعارج: 40، المرسلات: 23.
9) القمر: 44، 55، الکهف: 45، الزخرف: 42.
10) النساء: 85.
11) الحشر: 23.
12) النحل: 70، الروم: 54، الشورى: 50، فاطر: 44.
13) الممتحنة: 7.
14) النساء: 149.
15) وجه ارتباط مهیمن (با معانى یاد شده)، به نامهاى قادر و قدیر، دانسته نیست. م.
16) الفرقان: 54.
17) تفسیر القمّی: ج 1 ص 145؛ تفسیر القرطبیّ: ج 5 ص 296 وراجع: عیون أخبار الرضا: ج 2 ص 154 ح 23.
18) راجع: ج 5 ص 444 ح 4332.
19) تهذیب الأحکام: ج 3 ص 151 ح 32، بحار الأنوار: ج 91 ص 293 ح 2.
20) البقرة: 20، 109، 148، 259، آل عمران: 165، النحل: 77، النور: 45، العنکبوت: 20، فاطر: 1، الطلاق: 12.
21) الکهف: 45.
22) فاطر: 44.
23) المرسلات: 23.
24) المعجم الأوسط: ج 7 ص 335 ح 7657 عن الحارث عن الإمام علیّ علیه السلام، کنز العمّال: ج 2 ص 634 ح 4951.
25) تحف العقول: ص 37، التوحید: ص 361 ح 7 عن سلیمان بن جعفر الجعفری عن الإمام الرضا علیه السلام، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 144 ح 48 عن سلیمان بن جعفر الحمیری عن الإمام الرضا علیه السلام، الاختصاص: ص 198 عن الإمام الرضا علیه السلام، بحار الأنوار: ج 77 ص 140 ح 22.
26) نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام وراجع: التوحید: ص 51 ح 13.
27) نهج البلاغة: الخطبة 65، بحار الأنوار: ج 4 ص 309 ح 37.
28) الکافی: ج 1 ص 134 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیى جمیعا رفعاه إلى الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 41 ح 3 عن الحصین بن عبد الرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 269 ح 15.
29) غرر الحکم: ح 6889.
30) مصباح المتهجّد: ص 845 ح 910، الإقبال: ج 3 ص 332 وفیه «جندک» بدل «قهرک» وکلاهما عن کمیل بن زیاد، البلد الأمین: ص 188 وراجع: الکافی: ج 1 ص 127 ح 5 و ص 126 ح 4.
31) نهج البلاغة: الخطبة 152، کشف الغمّة: ج 3 ص 209 عن الإمام العسکری علیه السلام وفیه «القادر قبل المقدور عَلَیهِ».
32) الصحیفة السجّادیّة: ص 25 الدعاء 2.
33) التوحید: ص 128 ح 8 عن المفضّل بن عمر الجعفی، بحار الأنوار: ج 3 ص 306 ح 44.
34) الکافی: ج 1 ص 107 ح 1، التوحید: ص 139 ح 1 کلاهما عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج 4 ص 71 ح 18.
35) الأمالی للطوسی: ص 168 ح 282 عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج 4 ص 68 ح 11.
36) التوحید: ص 76 ح 32 عن محمّد بن أبی عمیر.
37) فی النسخة القدیمة: «بقدرة» (هامش المصدر).
38) عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 117 ح 7، التوحید: ص 130 ح 12 نحوه، بحار الأنوار: ج 4 ص 136 ح 3.
39) مقالات الإسلامیّین للأشعری: ج 2 ص 228 ح 259.
40) الکافی: ج 1 ص 139 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبة عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 284 ح 17.
41) دَلَف: أی قرب منه، و أقبل عَلَیهِ، من الدَّلیف؛ وهو المشی الرُّوَید (النهایة: ج 2 ص 130).
42) آدَهُ الأمرُ أوْدا: بلغ منه المجهود والمشقّة (لسان العرب: ج 3 ص 74).
43) بحار الأنوار: ج 3 ص 108 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل.
44) عیون أخبار الرضا: ج 2 ص 75 ح 1، علل الشرائع: ص 14 ص 13 کلاهما عن الحسن بن علیّ بن فضّال، بحار الأنوار: ج 3 ص 41 ح 15.
45) التوحید: ص 130 ح 9 عن عمر بن اُذینة، مشکاة الأنوار: ص 454 ح 1515 عن محمّد بن أبی عمیر یرفعه عن عیسى علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج 4 ص 143 ح 10.
46) التوحید: ص 130 ح 10 عن أبان بن عثمان وص 127 ح 5 عن محمّد بن أبی عمیر عمّن ذکره عن الإمام الصادق علیه السلام وفیه «إنّ إبلیس قالَ لعیسى بن مریم علیه السلام: أیقدر اللّه…»، بحار الأنوار: ج 4 ص 142 ح 9.
47) التوحید: ص 130 ح 11 عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر، بحار الأنوار: ج 4 ص 143 ح 12.
48) ظاهرا امام علیه السلام از پیشفرض خودِ پرسشگر، در استدلال علیه او بهره جسته است، بدین معنا که: تو پذیرفتهاى که خدا مىتواند زمین را به اندازه ی تخم مرغ، کوچک و تخم مرغ را به اندازه ی زمین، بزرگ کند و آیا این براى اثبات توانایى خدا بسنده نیست؟.