جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

القائم، القیوم

زمان مطالعه: 8 دقیقه

القائم، القیّوم لغةً

«القائم» من مادّة «قوم» بمعنى الانتصاب وعدم الاتّکاء على شیء آخره(1)، وقام قوما وقَومَةً، وقیاما، وقامةً: انتصب، فهو قائم(2)، والقیّوم على وزن فیعول صیغة مبالغة للقائم، ویبیّن معناه بالتأَکید والمبالغة.

القائم والقیّوم فی القرآن والحدیث

وردت صفة «القائم» مرّتین فی القرآن الکریم(3)، وصفة «القیّوم» مع صفة «الحیّ» ثلاث مرّات(4)، وقیام اللّه فی القرآن والأَحادیث لیس بمعنى قیام المخلوقات، أَی: لیس بمعنى «انتِصاب وقِیامٍ عَلى ساقٍ فی کبدٍ»(5)؛ لأَنّ هذا الضرب من القیام یعبّر

فصل پنجاه و یکم

قائم، قیّوم

واژه‌شناسى «قائم» و «قیّوم»

صفت «قائم (استوار)»، از مادّه ی «قوم» به معناى برپا ایستادن و تکیه ندادن به چیز دیگرى است. قام، قوما، قیاما، و قامةً، یعنى: «به پا خاست». پس او ایستاده است، و «قیّوم (پاینده)»، بر وزن فَیعول، ساخت مبالغه براى قائم و بیانگر معناى آن با تأکید و مبالغه است.

قائم و قیّوم، در قرآن و حدیث

در قرآن کریم، صفت «قائم»، دو بار و صفت «قیّوم»، با صفت «حىّ»، سه بار وارد شده است. در قرآن و احادیث، قیام خدا، هم‌معناى قیام آفریدگان، یعنى به معناى «به پا خاستن» و «ایستادن بر ساق پا به سختى» نیست؛ زیرا این گونه ایستادن، نشانگر کاستى است. به طور کلّى، در آیات و احادیث، قائم بودن خدا، داراى دو معناست:

عن النقص، وقیام اللّه فی الآیات والأَحادیث بشکل عام ذو معنیین هما:

أ- القیام فی ذاته

إِنّ القصد من القیام فی نفسه قائمیّة اللّه بذاته وبغضّ النظر عن سائر الموجودات، لذا فقیام اللّه بمعنى أَنّه لا یعتمد على غیره، ولا یتبع أَحدا، ولا یأخذه نوم وغفلة وسهو، ویمکن أَن تشیر إِلى المعنى الأَوّل للقیام أَلفاظ مثل «إِنَّ اللّهَ قائِمٌ باقٍ، وما دونَهُ حَدَثٌ حائِلٌ زائِلٌ»(6) و «القائِم الَّذی لا یَتَغَیَّرُ»(7)

ب- القیام بشؤون غیره

قیام اللّه بالنسبة إِلى الأَشیاء الأُخرى إِخبار عن کَونه حافظا، کما ورد فی حدیث الإمام الرضا علیه السلام: «قائِم یُخبرُ أَنَّهُ حافِظٌ» فقیامه بأُمور الموجودات بمعنى أنّه حافظ بقاءها ومتولٍّ أُمورها، کما جاء «قوام الشیء» فی اللغة بمعنى «عماده الذی یقوم به»(8)، وحینما یقال: «فلان قوام أَهل بیته وقیامهم» فإنّه یعنی «هو الذی یقیم شأنهم»(9)، لذلک یتسنّى لنا أَن نقول إِنّ قائمیّة اللّه وقیّومیّته بلا نسبة إِلى سائر الموجودات بمعنى أَنّه مُوجدها وحافظها ومدبّرها، وهی قائمة به سبحانه من جمیع الجهات، ویمکن أَن تشیر إِلى المعنى الثانی للقیام تعابیر مثل: «أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ»(10) و «قائِماً بِالْقِسْطِ»(11) و «یامَن کُلُّ شَیءٍ قائِمٌ بِهِ»(12)

الف- قیام به خود

منظور از قیام به خود، قائم بودن خدا به ذات خویش و بدون نیاز به دیگر موجودات است. به این لحاظ، قیام خدا، به این معناست که بر دیگرى تکیه نمى‌کند و وابسته به کسى و یا چیزى نیست و خواب و غفلت و فراموشى، او را فرا نمى‌گیرد.

تعابیرى چون «خدا استوار پایدار است. و هر آنچه جز اوست، نوپدید و دگرگون شونده و از میان رونده است» و «استوارى که دگرگونى نمى‌پذیرد»، ناظر به این معناى قیام است.

ب- قیام به امور موجودات

قیام خدا نسبت به اشیاى دیگر، اِخبار از نگاهبانى خداست، همان‌گونه که در حدیث منقول از امام رضا علیه السلام درباره ی خداوند آمده است: «قائم است، خبر مى‌دهد که او نگاهبان است».

پس قیام او به امور موجودات، به این معناست که او نگاهبان بقاى آنها و سرپرست امور آنهاست. همان‌گونه که در لغت هم «قوام الشىء»، به معناى «ستونِ آن است که به آن برپاست»، آمده و هر گاه گفته مى‌شود: «فلان کس، قوام اهل خانه و قیام آنان است»، یعنى او کسى است که سرپرست ایشان است. بنا بر این، مى‌توان گفت: قائم بودن و قیّوم بودن خدا نسبت به دیگر موجودات، به این معناست که او هستى‌بخش، نگاهبان و تدبیر کننده ی آنهاست و موجودات، از هر جهت، وابسته به خدا هستند، مانند این تعابیر: «أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ؛ آیا آن که بر هر نفسى در آنچه به دست آورده، نگاهبان است [همانند کسى است که چنین نیست]؟» و «قائِماً بِالْقِسْطِ؛ استوار به دادگرى» و «یا من کلّ شىء قائم به؛ اى کسى که همه چیز به او استوار است» را مى‌توان ناظر به معناى دوم قیام دانست.

51 / 1

صِفَةُ قِیامِهِ

الکتاب

«شَهِدَ اَللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ اَلْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا اَلْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ».(11)

«أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ».(10)

«اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ».(13)

«وَ عَنَتِ اَلْوُجُوهُ لِلْحَیِّ اَلْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً».(14)

الحدیث

4992. رسول اللّه صلى الله علیه و آله- فِی الدُّعاءِ-: اللّهُمَّ إِنَّکَ… قائِمٌ لا تَسهو.(15)

4993. عنه صلى الله علیه و آله- فی تَنزیهِ اللّهِ وتَعظیمِهِ-: سُبحانَ(16) الَّذی لا إِلهَ غَیرُهُ، الإلهُ العالِمُ الدّائِمُ الَّذی لا یَنفَدُ، القائِمُ الَّذی لا یَغفُلُ.(17)

4994. عنه صلى الله علیه و آله: یا مَن کُلُّ شَیءٍ قائِمٌ بِهِ، یا مَن کُلُّ شَیءٍ صائِرٌ إِلَیهِ.(18)

4995. الإمام علیّ علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: الحَمدُ للّهِ‌ِ… القَیّومِ الَّذی لا یَنامُ.(19)

51 / 1

ویژگى قیام او

قرآن

«خدا که قائم به دادگرى است و فرشتگان و دانشوران، گواهى مى‌دهند که جز او خدایى نیست».

«آیا کسى که بر هر شخصى به آنچه به دست آورده، نگاهبان است [همانند کسى است که چنین نیست]؟».

«خدا که جز او خدایى نیست. زنده ی پاینده است».

«و [در روز رستاخیز] چهره‌ها براى [خداى] زنده ی پاینده، خوار و فروتن مى‌گردند و هر که بارِ ستمى برداشت، بى‌گمان، ناکام شد».

حدیث

4992. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعا-: بار خدایا! تو… استوارى هستى که غفلت نمى‌کنى.

4993. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در تنزیه و بزرگداشت خدا-: پاک و پیراسته است آن که جز او خدایى نیست؛ خداى داناى جاودانه که از میان نمى‌رود؛ استوارى که غفلت نمى‌ورزد.

4994. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى کسى که همه چیز به او استوار است، اى کسى که همه چیز به سوى او بازگردنده مى‌شود!

4995. امام على علیه السلام- در دعا-: ستایش، از آنِ خداست… پاینده‌اى که نمى‌خوابد.

4996. عنه علیه السلام- أَیضا-: أنتَ… القَیّومُ الَّذی لا زَوالَ لَکَ.(20)

4997. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِ‌ِ المَعروفِ مِن غَیرِ رُؤیَةٍ، وَالخالِقِ مِن غَیرِ رَوِیَّةٍ، الَّذی لَم یَزَل قائِما دائِما، إِذ لا سَماءٌ ذاتُ أَبراجٍ، ولا حُجُبٌ ذاتُ إِرتاجٍ، ولا لَیلٌ داجٍ، ولا بَحرٌ ساجٍ، ولا جَبَلٌ ذو فِجاجٍ، ولا فَجٌّ ذُو اعوِجاجٍ، ولا أَرضٌ ذاتُ مِهادٍ، ولا خَلقٌ ذُو اعتِمادٍ.(21)

4998. عنه علیه السلام: إِنّ اللّهَ قائِمٌ باقٍ، وما دونَهُ حَدَثٌ حائِلٌ زائِلٌ، ولَیسَ القَدیمُ الباقی کَالحَدَثِ الزّائِلِ.(22)

4999. عنه علیه السلام: کُلُّ مَعروفٍ بِنَفسِهِ مَصنوعٌ،(23) وکُلُّ قائِمٍ فی سِواهُ مَعلولٌ.(24)

5000. الإمام الصادق علیه السلام: سُبحانَ مَن هُوَ قائِمٌ لا یَلهو.(25)

5001. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِ‌ِ رَبِّ العالَمینَ، الحَیِّ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ، الحَیِّ الَّذی لا یموتُ، وَالقائِمِ الَّذی لا یَتَغَیَّرُ.(26)

4996. امام على علیه السلام- نیز در دعا-: تو… پاینده‌اى هستى زوال ناپذیر.

4997. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست، بى دیدنْ شناخته شده و بى اندیشیدنْ آفریدگار است؛ همو که هماره استوار پایدار بوده است، آن گاه که نه آسمانى داراى برج‌ها بود و نه حجاب‌هاى داراى دروازه‌ها [ى بسته]، نه شبى تار، نه دریایى آرام، نه کوهى داراى گذرگاه‌هاى فراخ، نه گذرگاهى کژتاب، نه زمینى گسترده، و نه آفریدگانى داراى نیرو.

4998. امام على علیه السلام: همانا خداوند، استوار پایدار است و هر آنچه جز اوست، نو پدیدِ دگرگون شونده ی از میان رونده است و دیرینه ی پایدار، مانند نوپدیدِ از میان رونده نیست.

4999. امام على علیه السلام: هر چه به ذات خود شناخته شده باشد، ساخته شده است(27) و هر پا بر جا در دیگرى، معلول (وابسته به غیر) است.

5000. امام صادق علیه السلام: منزّه است آن که استوارى است که [از چیزى] باز نمى‌مانَد.

5001. امام صادق علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست؛ پروردگار جهانیان، زنده‌اى که جز او خدایى نیست، زنده‌اى که نمى‌میرد و استوارى که دگرگون نمى‌شود.

5002. عنه علیه السلام: سُبحانَ الدّائِمِ القائِمِ.(28)

5003. الإمام الرضا علیه السلام: اسمُ اللّهِ الأَکبَرُ: یا حَیُّ یا قَیّومُ.(29)

5004. الإمام المهدی علیه السلام- مِن دُعائِهِ فی قُنوتِهِ-: أَسأَلُکَ بِاسمِکَ المَخزونِ المَکنونِ الحَیِّ القَیّومِ، الَّذِی استَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ، لَم یَطَّلِع عَلَیهِ أَحَدٌ مِن خَلقِکَ.(30)

51 / 2

ما لا یُوصَفُ قِیامُهُ بِهِ

5005. الإمام علیّ علیه السلام: دائِمٌ لا بِأَمَدٍ، وقائِمٌ لا بِعَمَدٍ.(31)

5006. الإمام الرضا علیه السلام: هُوَ قائِمٌ لَیسَ عَلى مَعنَى انتِصابٍ وقِیامٍ عَلى ساقٍ فی کَبَدٍ(32) کَما قامَتِ الأَشیاءُ، ولکِن قائِمُ یُخبِرُ أَنَّهُ حافِظٌ، کَقولِ الرَّجُلِ: القائِمُ بِأَمرِنا فُلانٌ وَاللّهُ هُوَ القائِمُ عَلى کُلِّ نَفسٍ بِما کَسَبَت، وَالقائِمُ أَیضا فی کَلامِ النّاسِ الباقی، وَالقائِمُ أَیضا یُخبِرُ عَنِ الکِفایَةِ، کَقَولِکَ لِلرَّجُلِ: قُم بِأَمرِ بَنی فُلانٍ:

5002. امام صادق علیه السلام: منزّه است پایدارِ استوار.

5003. امام رضا علیه السلام: «یا حىّ یا قیوم؛ اى زنده، اى پاینده»، نامِ بزرگ‌تر خداست.

5004. امام مهدى علیه السلام- از نیایش ایشان در قنوت-: از تو درخواست مى‌کنم به نام اندوخته ی پوشیده ی زنده ی پاینده‌ات، که آن را نزد خود در علم غیب، ویژه ی خود ساخته‌اى [و] کسى از آفریده‌هایت از آن آگاه نشد.

51 / 2

آنچه قیام او، با آن، توصیف نمى‌شود

5005. امام على علیه السلام: پایدار است، نه با فرجام، و استوار است، نه با ستون‌ها.

5006. امام رضا علیه السلام: او استوار است، نه به معناى به پا خاستن و ایستادن بر ساق پا با سختى، آن گونه که اشیا پا برجا هستند؛ ولى [عبارتِ] «قائم است»، خبر مى‌دهد که او نگاهبان است؛ مانند گفتار شخص: «فلانى قائم به امر ماست» و خدا، همان نگاهبان بر هر شخصى است در آنچه به دست آورده، و نیز «قائم» در سخن مردم، به معناى «پایدار» است و گاه نیز از بسندگى خبر مى‌دهد. مانند گفته ی تو به کسى: «به کار فرزندان فلان، بر خیز»؛ یعنى ایشان را بسنده باش. قائم از ما (انسان‌ها) بر روى ساق [پا] ایستاده است. پس [ما

أَی اکفِهِم، وَالقائِمُ مِنّا قائِمٌ عَلى ساقٍ، فَقَد جَمَعنَا الاِسمُ ولَم نَجمَعِ المَعنى.(33)

5007. الإمام الکاظم علیه السلام: لا أَقولُ: إِنَّهُ قائِمٌ فَأُزیلَهُ عَن مَکانِهِ، ولا أَحُدُّهُ بِمَکانٍ یکَونُ فیهِ، ولا أَحُدُّهُ أَن یَتَحَرَّکَ فی شَیءٍ مِنَ الأَرکانِ وَالجوَارِحِ.(34)

و خدا] در نام، مشترکیم و در معنا اشتراک نداریم.

5007. امام کاظم علیه السلام: نمى‌گویم: او [در یک‌جا] ایستاده است- که در این صورت، او را از جایش جابه‌جا کرده‌ام- و او را به مکانى که در آن باشد، محدود نمى‌کنم و او را به این که در چیزى از اعضا و اندام‌ها به حرکت درآید، محدود نمى‌کنم.


1) معجم مقاییس اللغة: ج 5 ص 43.

2) القاموس المحیط: ج 4 ص 168.

3) الرعد: 33، آل عمران: 18.

4) البقرة: 255، آل عمران: 2، طه: 111.

5) راجع: ص 462 ح 5006.

6) راجع: ص 460 ح 4998.

7) راجع: ص 460 ح 5001.

8) النهایة: ج 4 ص 124، المصباح المنیر: ص 520، الصحاح: ج 5 ص 2017.

9) تاج العروس: ج 17 ص 594.

10) الرعد: 33.

11) آل عمران: 18.

12) راجع: ص 458 ح 4994.

13) البقرة: 255.

14) طه: 111.

15) مهج الدعوات: ص 174 عن سلمان الفارسی عن الإمام علیّ علیه السلام، کامل الزیارات: ص 120 ح 130 عن عمرو بن هشام عن أحدهما علیهما السلام وفیه «یا من هو قائم لا یسهو»، بحار الأنوار: ج 95 ص 390 ح 29.

16) فی الطبعة المعتمدة: «سبحانک» والتصحیح من طبعة اُخرى.

17) العظمة: ص 53 ح 110 عن اُسامة بن زید، کنز العمّال: ج 10 ص 370 ح 29849.

18) المصباح للکفعمی: ص 339، البلد الأمین: ص 405، بحار الأنوار: ج 94 ص 389.

19) مهج‌الدعوات: ص 145، قصص الأنبیاء: ص 123 ح 124 عن الإمام‌ الباقر علیه السلام وفیه «سبحان ‌من ‌هو قیّوم لاینام».**صفحه=459

20) الدروع الواقیة: ص 204، بحار الأنوار: ج 97 ص 203 ح 3.

21) نهج البلاغة: الخطبة 90، بحار الأنوار: ج 4 ص 310 ح 38.

22) تحف العقول: ص 468 عن الإمام الهادی علیه السلام، بحار الأنوار: ج 5 ص 75 ح 1.

23) لمعرفة حقیقة کلّ مرکب لابدّ من معرفة أجزائه، وکلّ مرکّب بحاجة إلى ما یرکّبه، وهو مصنوع للغیر.

24) نهج البلاغة: الخطبة 186، التوحید: ص 35 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن محمّد بن یحیى ابن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام والقاسم بن أیّوب العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام، الأمالی للمفید: ص 254 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام، الأمالی للطوسی: ص 22 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام، تحف العقول: ص 62 نحوه، الاحتجاج: ج 2 ص 360 ح 283 عن الإمام الرضا علیه السلام، بحار الأنوار: ج 77 ص 310 ح 14.

25) الدروع الواقیة: ص 200، قصص الأنبیاء: ص 123 ح 124 عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج 97 ص 154 ح 4، الدعوات: ص 94 عن الإمام الجواد علیه السلام ‌و ص 92 وراجع معانی الأخبار: ص 307 ح 1.

26) الدروع الواقیة: ص 81 عن یونس بن ظبیان، بحار الأنوار: ج 97 ص 136 ح 4.

27) براى شناختن ذات چیزى، باید اجزاى ترکیب کننده ی آن را شناخت، و هر چه مرکّب باشد، به ترکیب کننده نیاز دارد و ساخته ی دیگرى است.

28) الدروع الواقیة: ص 113، مهج الدعوات: ص 186 عن معاویة بن وهب عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام و ص 189، البلد الأمین: ص 24، المصباح للکفعمی: ص 127 کلّها عن الإمام الحسین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 97 ص 154 ح 4.

29) مهج الدعوات: ص 379 عن عبد الحمید، بحار الأنوار: ج 93 ص 223 ح 1.

30) مهج الدعوات: ص 91، بحار الأنوار: ج 85 ص 234.

31) نهج البلاغة: الخطبة 185، التوحید: ص 69 ح 26، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 121 ح 15 کلاهما عن الهیثم بن عبد اللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام، الاحتجاج: ج 1 ص 480 ح 117، البلد الأمین: ص 92، بحار الأنوار: ج 4 ص 221 ح 2.

32) الکَبَد: الشدّة والمَشَقّة (القاموس المحیط: ج 1 ص 332).

33) الکافی: ج 1 ص 121 ح 2، التوحید: ص 188 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 147 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد، الاحتجاج: ج 2 ص 357 ح 282 نحوه.

34) الکافی: ج 1 ص 125 ح 2، التوحید: ص 183 ح 19، الاحتجاج: ج 2 ص 326 ح 263 کلّها عن یعقوب بن جعفر، بحار الأنوار: ج 3 ص 330 ح 32.