العظیم لغةً
«العظیم» فعیل بمعنى فاعل من مادّة «عظم» وهو یدلّ على کِبَر وقوّة(1)، والعظمة: الکبریاء(2)
العظیم فی القرآن والحدیث
لقد ورد اسم «العظیم» مقرونا باسم «العلیّ» مرّتین فی القرآن الکریم(3)، وورد ثلاث مرّات مع اسم «الربّ»(4)، ومرّة مع اسم «اللّه»(5)، وإِنّ إِطلاق اسم «العظیم» على اللّه فی الآیات والأَحادیث قابل للتفسیر بوجهین:
فصل چهل و سوم
عظیم
واژهشناسى «عظیم»
صفت «عظیم (سِتُرگ)»، فعیل به معناى فاعل از مادّه ی «عظم» است و بر سترگى و نیرومندى دلالت دارد و عظمت، یعنى سترگى.
عظیم، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، نام «عظیم» در کنار نام «على»، دو بار وارد شده و با نام «ربّ»، سه بار و با نام «اللّه»، یک بار به کار رفته است. اطلاق نام عظیم بر خدا در آیات و احادیث، به دو وجه تفسیر پذیر است:
أ- الصفة الذاتیّة
إِنّ القصد من عظمة اللّه فی هذا الوجه العظمة التی تلیق بشأنه لا العظمة فی الطول والعرض والعمق، التی هی من شأن الأَجسام، وتعنی عظمة اللّه سبحانه أَنّ له الکمالات المطلقة غیر المحدودة بنحو تعجز فیه القوى الذهنیّة للإنسان عن الإحاطة بکنهها وحقیقتها، وقد قال الإمام علیّ علیه السلام: «لا تُقَدِّر عَظَمَةَ اللّهِ سُبحانَهُ عَلى قَدرِ عَقلِکَ فَتَکونَ مِنَ الهالِکینَ»(6)
قال ابن الأَثیر: فی أَسماء اللّه «العظیم» هو الذی جاوز قدره وجلّ عن حدود العقول، حتّى لا تتصوّر الإحاطة بکنهه و حقیقته، والعظم من صفات الأَجسام: کِبَر الطول والعرض والعمق، واللّه تعالى جلّ قدره عن ذلک(7)
ب- الصفة الفعلیّة
القصد من عظمة اللّه فی هذا الوجه أَنّ اللّه تعالى خالق العالم العظیم، وقد نُقل عن الإمام الصَّادق علیه السلام قوله: «إِنَّما قُلنا إِنَّهُ قَوِیٌّ لِلخَلقِ القَوِیّ، وکَذلِکَ قَولُنا: العَظیم والکَبیر»(8)
43 / 1
للّهِ العَظَمَةُ وَالکِبرِیاءُ
الکتاب
«فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلْعَظِیمِ».(9)
الف- صفت ذاتى
در این تفسیر، مقصود از عظیم بودن خدا، عظمتى است که در شأن اوست، نه عظیم بودن در درازا و پهنا و ژرفا که در شأن اجسام است. عظیم بودن خدا، به این معناست که خداوند، داراى کمالات مطلق و نامحدود است، به نحوى که قواى ذهنى انسان از احاطه بر کُنه و حقیقت آن، ناتوان است. امام على علیه السلام فرموده است: «سترگى خداى سبحان را به اندازه ی خِرد خود، اندازه مکن، که از هلاک شدگان خواهى بود».
ابن اثیر مىگوید: در نامهاى خدا، عظیم، کسى است که قدر او فراتر رفته و از حدود خردها والاتر و برتر شده است تا آن جا که احاطه به کُنه و حقیقت او تصوّر پذیر نیست. سترگى، به عنوان یکى از ویژگىهاى اجسام، دارا بودن بزرگى، درازا، پهنا و ژرفاست و خداى متعال، از آن، برتر و بالاتر است.
ب- صفت فعلى
در این تفسیر، منظور از عظیم بودن خدا آن است که خداوند متعال، آفریدگار جهان سترگ است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که: «گفتیم: او نیرومند است، به دلیل [آفرینش] آفریدگان نیرومند، و این سان است گفتار ما: سترگ و بزرگ».
43 / 1
سترگى و بزرگى، از آنِ خداست
قرآن
«پس به نام خداوندگار سترگت تسبیح گوى».
«إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللّهِ اَلْعَظِیمِ».(5)
الحدیث
4914. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یَقولُ اللّهُ عز و جل: لِیَ العَظَمَةُ وَالکِبرِیاءُ وَالفَخرُ، وَالقَدرُ سِرّی، فَمَن نازَعَنی فی واحِدَةٍ مِنهُنَّ کَبَبتُهُ فِی النّارِ.(10)
4915. عنه صلى الله علیه و آله- فی حَدیثِ المِعراجِ وقَد قالَ لَهُ سُبحانَهُ: أُنظُر إِلى عَرشی-: فَنَظَرتُ إِلى عَظَمَةٍ ذَهَبَت لَها نَفسی وغُشِیَ عَلَیَّ، فَاُلهِمتُ أَن قُلتُ: سُبحانَ رَبِّیَ العَظیمِ وبِحَمدِهِ لِعِظَمِ ما رَأَیتُ، فَلَمّا قُلتُ ذلِکَ تَجَلَّى الغَشیُ عَنّی حَتّى قُلتُها سَبعا.(11)
4916. الإمام علیّ علیه السلام- لِلیَهودِیِّ الَّذی سَأَلَ عَن مُعجِزاتِ الرَّسولِ صلى الله علیه و آله-: إِنَّهُ أُسرِیَ بِهِ مِن المَسجِدِ الحَرامِ إِلَى المَسجِدِ الأَقصى مَسیرَةَ شَهرٍ، وعُرِجَ بِهِ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ مَسیرَةَ خَمسینَ أَلفَ عامٍ فی أَقَلَّ مِن ثُلثِ لَیلَةٍ، حَتّى انتَهى إِلى ساقِ العَرشِ فَدَنا بِالعِلمِ فَتَدَلّى، فَدُلِّیَ لَهُ مِنَ الجَنَّةِ رَفرَفٌ أَخضَرُ، وغَشِیَ النّورُ بَصَرَهُ، فَرَأَى عَظَمَةَ رَبِّهِ عز و جل بِفُؤادِهِ ولَم یَرَها بِعَینِهِ.(12)
4917. التوحید عن یونس بن عبد الرحمن: قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ موسَى بنِ جَعفَرٍ علیه السلام: لِأَیِّ عِلَّةٍ عَرَجَ اللّهُ بِنَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله إِلَى السَّماءِ، ومِنها إِلى سِدرَةِ المُنتَهى، ومِنها إِلى حُجُبِ النُّورِ، وخاطَبَهُ وناجاهُ هُناکَ وَاللّهُ لا یوصَفُ بِمَکانٍ؟
فَقالَ علیه السلام: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- لا یُوصَفُ بِمَکانٍ، ولا یَجری عَلَیهِ زَمانٌ،
«او به خداوندگار سترگ، ایمان نمىآورد».
حدیث
4914. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خدا عز و جل مىفرماید: «سترگى و بزرگى و فخر، تنها از آنِ من است و قدر، راز من است. پس هر کس در یکى از آنها با من بستیزد، او را در آتش، سرنگون مىکنم».
4915. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در حدیث معراج که خداى سبحان به او فرمود: به عرشم بنگر-: پس به سترگىاى نگریستم که جانم براى آن رفت و بیهوش شدم. پس به سبب سترگى آنچه دیدم، به من الهام شد. گفتم: منزّه است خداوندگار سترگم و من به ستایش او مىپردازم. پس چون آن را گفتم، بیهوشى از من برطرف شد، تا این که آن را هفت بار گفتم.
4916. امام على علیه السلام- به یهودىاى که از معجزههاى پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید-: او را شبانه در راه یک ماهه ی مسجد الحرام تا مسجد الأقصى سیر دادند و در ملکوت آسمانها، به اندازه ی پنجاه هزار سال راه را در کمتر از یکْ سومِ شب، بالایش بردند تا این که به ساق عرش رسید. پس به دانش، نزدیک و نزدیکتر شد. پس، از بهشت [براى ایشان] جامهاى سبز فرستاده شد و نور، دیدهاش را فرو پوشانْد و سترگى خداوندگارش عز و جل را به دل خود دید و با دیده ی خود ندید.
4917. التوحید- به نقل از یونس بن عبد الرحمن-: به امام کاظم علیه السلام گفتم: به چه علّتى خدا پیامبر خود را به آسمان و از آن جا به سِدرة المنتهى و از آن جا به حجابهاى نور، بالا برد و آن جا او را مخاطب ساخت و با او نجوا کرد، حال آن که خدا به مکان، وصف نمىشود؟
فرمود: «خداى والا و بلند پایه، به مکانى وصف نمىگردد و زمانى بر او
ولکِنَّهُ عز و جل أَرادَ أَن یُشَرِّفَ بِهِ مَلائِکَتَهُ وسُکّانَ سَماواتِهِ، ویُکرِمَهُم بِمُشاهَدِتِهِ، ویُرِیَهُ مِن عَجائِبِ عَظَمَتِهِ ما یُخبِرُ بِهِ بَعدَ هُبوطِهِ، ولَیسَ ذلِکَ عَلى ما یَقولُ المُشَبِّهونَ، سُبحانَ اللّهِ وتَعالى عَمّا یُشرِکونَ.(13)
4918. رسول اللّه صلى الله علیه و آله- فِی الدُّعاءِ-: یا أَعظَمَ مِن کُلِّ عَظیمٍ.(14)
4919. الإمام علیّ علیه السلام: فَلا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ مِن عَظیمٍ ما أَعظَمَهُ، وجَلیلٍ ما أَجَلَّهُ، وعَزیزٍ ما أَعَزَّهُ، وتَعالى عَمّا یَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا کَبیرا.(15)
4920. الإمام الباقر علیه السلام- فی قَولِهِ تَعالى: «لا تَرْجُونَ لِلّهِ وَقاراً»(16)-: لا تَخافونَ للّهِِ عَظَمَةً.(17)
4921. الإمام الکاظم علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ العَلِیِّ العَظیمِ، الَّذی بِعَظَمَتِهِ ونورِهِ أَبصَرَ قُلوبَ المُؤمِنینَ، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ عاداهُ الجاهِلونَ، وبِعَظَمَتِهِ ونورِهِ ابتَغى مَن فِی السَّماواتِ ومَن فِی الأَرضِ إِلَیهِ الوَسیلةَ بِالأَعمالِ المُختَلِفَةِ، وَالأَدیانِ المُتَضادَّةِ.(18)
جارى نمىشود؛ ولى خداوند عز و جل خواست با او (پیامبر صلى الله علیه و آله)، فرشتگان و ساکنان آسمانهایش را شرافت ببخشد و ایشان را با مشاهده ی وى گرامى بدارد و از شگفتىهاى سترگى خود، چیزى را به او نشان دهد که پس از فرود آمدنش از آن خبر دهد، نه آن گونه که مشبّهه (همسانانگاران)(19) مىگویند. خداوند، پاک و بر کنار است از آنچه شرک مىورزند.
4918. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعا-: اى سترگتر از هر سترگى!
4919. امام على علیه السلام: پس جز خدا، خدایى نیست. سترگى که چه سترگ است و شکوهمندى که چه با شکوه است و عزّتمندى که چه باعزّت است و از آنچه ستمکاران مىگویند، بسى برتر و والاتر است.
4920. امام باقر علیه السلام- درباره ی گفتار خداوند متعال: «از شُکوه خدا بیمى ندارید»-: از سترگى خدا هیچ نمىهراسید.
4921. امام کاظم علیه السلام: ستایش، از آنِ خداوند بلند پایه ی سترگ است؛ کسى که به سترگى و نور خویش، دلهاى مؤمنان را روشن ساخت و به [دلیل] سترگى و نورش، جاهلان با او دشمنى ورزیدند و به سترگى و نور او، هر که در آسمانها و هر که در زمین است، با کردارهاى گوناگون و کیشهاى ناهمگون، به سوى او وسیله مىجوید.
43 / 2
عَظَمَتُهُ مَلَأت کُلَّ شَیءٍ
4922. الإمام علیّ علیه السلام- فِی الدُّعاءِ الَّذی عَلَّمَهُ کُمَیلَ-: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ… بِعَظَمَتِکَ الَّتی مَلَأَت کُلَّ شَیءٍ، وبِسُلطانِکَ الَّذی عَلا کُلَّ شَیءٍ.(20)
4923. عنه علیه السلام: تواضَعَتِ الأَشیاءُ لِعَظَمَتِهِ، وَانقادَت لِسُلطانِهِ وعِزَّتِهِ.(21)
43 / 3
صَغُرَ کُلُّ عَظیمٍ عِندَ عَظَمَتِهِ
4924. الإمام علیّ علیه السلام: صَغُرَ کُلُّ جَبّارٍ فی عَظَمَةِ اللّهِ.(22)
4925. عنه علیه السلام: فَاستَجیبوا للّهِِ وآمِنوا بِهِ، وعَظِّمُوا اللّهَ الَّذی لا یَنبَغی لِمَن عَرَفَ عَظَمَةَ اللّهِ أَن یَتَعَظَّمَ؛ فَإِنَّ رِفعَةَ الَّذینَ یَعلَمونَ ما عَظَمَةُ اللّهِ أَن یَتَواضَعوا لَهُ.(23)
4926. الإمام الباقر علیه السلام: قالَ جَبرَئیلُ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله:… لَیسَ شَیءٌ یَدنو مِنَ الرَّبِّ إِلاّ صَغُرَ لِعَظَمَتِهِ.(24)
4927. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- أَوحى إِلى داوودَ علیه السلام:… ما لی أَراکَ مُتَذَلِّلاً؟
43 / 2
سترگى او، همه چیز را آکنده است
4922. امام على علیه السلام- در دعایى که به کمیل آموخت-: خداى من! از تو درخواست مىکنم… به سترگىات که همه چیز را آکنده و به سلطهات که از همه چیز، فراتر رفته است.
4923. امام على علیه السلام: اشیا در برابر سترگى او فروتنى ورزیدند و به سلطه و عزّت او گردن نهادند.
43 / 3
هر سترگىاى، پیش سترگى او خُرد است
4924. امام على علیه السلام: هر چیرهاى در برابر سترگى خدا، خُرد است.
4925. امام على علیه السلام: پس [فراخوانِ] خدا را اجابت کنید و به او ایمان آورید و خدایى را سترگ بدارید که براى کسى که سترگى خدا را شناخت، نسزد که سترگى ورزد؛ زیرا والایىِ کسانى که مىدانند سترگىِ خدا چیست، آن است که براى او فروتنى کنند.
4926. امام باقر علیه السلام: جبرئیل علیه السلام به پیامبر خدا گفت:… چیزى به خداوندگار، نزدیک نشد، مگر آن که در برابر سترگى او کوچک شد.
4927. امام صادق علیه السلام: خداى والا و بلند پایه به داوود علیه السلام وحى کرد: «… چرا تو را فروتن مىبینم؟».
قالَ: عَظیمُ جَلالِکَ الَّذی لا یُوصَفُ ذَلَّلَنی.(25)
4928. الإمام الکاظم علیه السلام: صَغُرَ کُلُّ عَظیمٍ عِندَ عَظَمَةِ اللّهِ.(26)
4929. الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس: لَمّا مَضى لِعیسى علیه السلام ثَلاثونَ سَنَةً بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل إِلى بَنی إِسرائِیلَ، فَلَقِیَهُ إِبلیسُ- لَعَنَهُ اللّهُ- عَلى عَقَبَةِ بَیتِ المَقدِسِ وهِیَ عَقَبَةُ أَفیقٍ.
فَقالَ لَهُ: یا عیسى، أَنتَ الَّذی بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبوبِیَّتِکَ أَن تَکَوَّنتَ مِن غَیرِ أَبٍ؟
قالَ عیسى علیه السلام: بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذی کَوَّنَنی، وکَذلِکَ کَوَّنَ آدَمَ وحَوّاءَ.
قالَ إِبلیسُ: یا عیسى، فَأَنتَ الَّذی بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبوبِیَّتِکَ أَنَّکَ تَکَلَّمتَ فِی المَهدِ صَبِیّا؟
قالَ عیسى علیه السلام: یا إِبلیسُ، بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذی أَنطَقَنی فی صِغَری ولو شاءَ لَأَبکَمَنی.
قالَ إِبلیسُ: فَأَنتَ الَّذی بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبوبِیَّتِکَ أَنَّکَ تَخلُقُ مِنَ الطّینِ کَهَیئَةِ الطَّیرِ فَتَنفُخُ فیهِ فَیَصیرُ طَیرا؟
قالَ عیسى علیه السلام: بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذی خَلَقَنی وخَلَقَ ما سَخَّرَ لی.
قالَ إِبلیسُ: فَأَنتَ الَّذی بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبوبِیَّتِکَ أَنَّکَ تَشفی المَرضى؟ قالَ عیسى علیه السلام: بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذی بِإِذنِهِ أشفیهِم، وإِذا شاءَ أَمرَضَنی.
قالَ إِبلیسُ: فَأَنتَ الَّذی بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبوبِیَّتِکَ أَنَّکَ تُحیِی المَوتى؟
گفت: شُکوهِ سترگ وصف ناپذیرت، مرا فروتن ساخته است.
4928. امام کاظم علیه السلام: هر سترگىاى، پیش سترگى خدا، خُرد است.
4929. الأمالى، صدوق- به نقل از ابن عبّاس-: هنگامى که عیسى علیه السلام سى ساله شد، خداى عزیز و جلیل، او را به سوى بنى اسرائیل [به پیامبرى] برانگیخت. ابلیس- که نفرین خدا بر او باد- در گردنه ی بیت المقدّس- که گردنه ی اَفیق است- به او برخورد و به او گفت: اى عیسى! تویى که سترگى خداوندگارىات به جایى رسیده که بدون پدر به وجود آمدى؟!
عیسى علیه السلام فرمود: «[هرگز!] بلکه سترگى، از آنِ کسى است که مرا به وجود آورد و همین گونه، آدم و حوّا را».
ابلیس گفت: اى عیسى! پس تویى که سترگى خداوندگارىات به جایى رسیده که در نوزادى سخن گفتى؟!
عیسى علیه السلام فرمود: «بلکه سترگى، از آنِ کسى است که مرا در خُردسالى گویا کرد و اگر مىخواست، مرا گُنگ مىساخت».
ابلیس گفت: پس تو کسى هستى که سترگى خداوندگارىات تا آن جاست که گِل را به شکل پرنده مىسازى و در آن مىدمى، پس پرنده مىشود؟!
عیسى علیه السلام فرمود: «بلکه سترگى، از آنِ کسى است که مرا آفرید و آنچه رام من گردانْد، آفرید».
ابلیس گفت: پس تو کسى هستى که سترگى خداوندگارىات تا آن جاست که بیماران را بهبود مىبخشى؟!
عیسى علیه السلام فرمود: «بلکه سترگى، از آنِ کسى است که به اذن او ایشان را بهبود مىدهم و هر گاه بخواهد، مرا بیمار مىگردانَد».
ابلیس گفت: پس تو کسى هستى که سترگى خداوندگارىات تا آن جاست که مردگان را زنده مىکنى؟!
قالَ عیسى علیه السلام: بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذی بِإِذنِهِ أُحییهِم، ولا بُدَّ مِن أَن یُمیتَ ما أَحیَیتُ ویُمیتَنی.
قالَ إِبلیسُ: یا عیسى، فَأَنتَ الَّذی بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبوبِیَّتِکَ أَنَّک تَعبُرُ البَحرَ فَلا تَبتَلُّ قَدَماکَ ولا تَرسُخُ فیهِ؟
قالَ عیسى علیه السلام: بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذی ذَلَّلَهُ لی، ولَو شاءَ أَغرَقَنی.
قالَ إِبلیسُ: یا عیسى، فَأَنتَ الَّذی بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبوبِیَّتِکَ أَنَّهُ سَیَأتی عَلَیکَ یَومٌ تَکونُ السَّماواتُ وَالأَرضُ ومَن فیهِنّ دونَکَ، و أَنتَ فَوقَ ذلِکَ کُلِّهِ تُدَبِّرُ الأَمرَ، وتُقَسِّمُ الأَرزاقَ؟
فَأَعظَمَ عیسى علیه السلام ذلِکَ مِن قَولِ إِبلیسَ الکافِرِ اللَّعینِ، فَقالَ عیسى علیه السلام: سُبحانَ اللّهِ مِلءَ سَماواتِهِ و أَرَضیهِ، ومِدادَ کَلِماتِهِ، وزِنَةَ عَرشِهِ، ورِضا نَفسِهِ!(27)
راجع: ص 376 ح 4911.
43 / 4
ما لا یُوصَفُ عَظَمَتُهُ بِهِ
4930. الإمام علیّ علیه السلام: عَظیمُ العَظَمَةِ لا یوصَفُ بِالعِظَمِ، کَبیرُ الکِبرِیاءِ لا یوصَفُ بِالکِبَرِ، جَلیلُ الجَلالَةِ لا یوصَفُ بِالغِلَظِ.(28)
عیسى علیه السلام فرمود: «بلکه سترگى، از آنِ کسى است که به اذن او ایشان را زنده مىکنم و ناگزیر، آنچه من زنده ساختم، خواهد مُرد و مرا نیز خواهد میرانْد».
ابلیس گفت: اى عیسى! پس تو کسى هستى که سترگى خداوندگارىات تا آن جاست که تو از دریا مىگذرى و گامهایت تَر نمىگردند و در آن فرو نمىروى؟!
عیسى علیه السلام فرمود: «بلکه سترگى، از آنِ کسى است که آن را برایم رام ساخته و اگر مىخواست، مرا غرق مىساخت».
ابلیس گفت: اى عیسى! پس تو کسى هستى که سترگى خداوندگارىات تا آن جاست که روزى بر تو خواهد آمد که آسمانها و زمین و آن که در آنهاست، فرو دستِ تو خواهد بود و تو بر فراز همه ی آنها، کار [آفرینش] را تدبیر و روزىها را بخش مىکنى؟!
این سخن ابلیس کافرِ نفرین شده، بر عیسى علیه السلام گران آمد. پس فرمود: «خدا را به گنجایش آسمانها و زمینهایش، و مُرکّب سخنانش، و سنگینى عرشش، و خرسندى ذاتش، به پاکى مىستایم».
ر. ک: ص 377 ح 4911.
43 / 4
آنچه در توصیف سترگى او، به کار نمىآید
4930. امام على علیه السلام: بسى سترگ است؛ امّا به کلان بودن، وصف نمىشود. بسى بزرگ است امّا به بزرگى [در اندازه] وصف نمىشود. بسى شکوهمند است؛ امّا به درشتى (ستبرى) وصف نمىگردد.
4931. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ الَّذِی انحَسَرَتِ الأَوصافُ عَن کُنهِ مَعرِفَتِهِ، ورَدَعَت عَظَمَتُهُ العُقولَ، فَلَم تَجِد مَساغا إِلى بُلوغِ غایَةِ مَلَکوتِهِ.(29)
4932. عنه علیه السلام: لا تُقَدِّر عَظَمَةَ اللّهِ سُبحانَهُ عَلى قَدرِ عَقلِکَ فَتَکونَ مِنَ الهالِکینَ.(30)
4933. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ اللّهَ عَظیمٌ رَفیعٌ لا یَقدِرُ العِبادُ عَلى صِفَتِهِ، ولا یَبلُغونَ کُنهَ عَظَمَتِهِ.(31)
4931. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست که وصفها از [رسیدن به] کُنه شناخت او درمانْدند و سترگى او، خِردها را چنان باز داشت که براى رسیدن به غایت ملکوت او راهى نیافتند.
4932. امام على علیه السلام: سترگى خداى پاک را به اندازه ی خِردت مَسنج که از هلاک شدگان مىشوى.
4933. امام صادق علیه السلام: خداوند، سترگِ بلند پایه است و بندگان، نمىتوانند او را توصیف کنند و به حقیقتِ سترگى او نمىرسند.
1) معجم مقاییس اللغة: ج 4 ص 355.
2) المصباح المنیر: ص 417.
3) البقرة: 255، الشورى: 4.
4) الواقعة: 74، 96، الحاقّة: 52.
5) الحاقّة: 33.
6) راجع: ص 392 ح 4932.
7) النهایة: ج 3 ص 259.
8) بحار الأنوار: ج 3 ص 194.
9) الواقعة: 74، 96 والحاقّة: 52.
10) نوادر الاُصول: ج 1 ص 34 عن أنس، کنز العمّال: ج 3 ص 535 ح 7780.
11) علل الشرائع: ص 315 ح 1 عن محمّد بن النعمان الأحول وعمر بن اُذینة عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 18 ص 358 ح 66.
12) الاحتجاج: ج 1 ص 521 ح 127 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 320 ح 16.
13) التوحید: ص 175 ح 5، علل الشرائع: ص 132 ح 2 وفیه «یصفون» بدل «یشرکون»، بحار الأنوار: ج 3 ص 315 ح 10.
14) المصباح للکفعمی: ص 338، تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 353 ح 1 عن أبی بصیر، المجتنى: ص 106، مصباح المتهجّد: ص 423 ح 542، جمال الاُسبوع: ص 111 بزیادة «أنت العظیم العظیم العظیم» فی أوّلهما وکلّها عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 90 ص 330 ح 41.
15) التوحید: ص 44 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 271 ح 15.
16) نوح: 13.
17) تفسیر القمّی: ج 2 ص 387 عن أبی الجارود، بحار الأنوار: ج 11 ص 315 ح 8.
18) الکافی: ج 8 ص 124 ح 95، رجال الکشّی: ج 2 ص 754 ح 859 ولیس فیه «ونوره ابتغى من فی السماوات ومن فی الأرض» وفیه «الشتّى» بدل «المتضادّة» وکلاهما عن علیّ بن سوید، إرشاد القلوب: ص 309 عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج 78 ص 329 ح 7.
19) مُشَبِّهه: گروهى که به شباهت خداوند به مخلوقات، اعتقاد دارند.
20) مصباح المتهجّد: ص 844 ح 910، الإقبال: ج 3 ص 332 وفیه «ملأت أرکان کلّ شیء» وکلاهما عن کمیل بن زیاد.
21) الکافی: ج 1 ص 142 ح 7، التوحید: ص 33 ح 1 کلاهما عن الحارث الأعور، عیون أخبار الرضا: ج 2 ص 154 ح 23 عن الإمام الرضا علیه السلام وفیه «تواضع کلّ شیء لسلطانه وعظمته»، بحار الأنوار: ج 4 ص 266 ح 14.
22) مکارم الأخلاق: ج 2 ص 294 ح 2652، بحار الأنوار: ج 94 ص 195 ح 3.
23) الکافی: ج 8 ص 390 ح 586 عن محمّد بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن أبیه، نهج البلاغة: الخطبة 147 ولیس فیه صدره إلى «لا ینبغی»، تحف العقول: ص 227 عن الإمام الحسین علیه السلام ولیس فیه «وعظّموا اللّه الذی»، بحار الأنوار: ج 77 ص 369 ح 34.
24) تفسیر القمّی: ج 2 ص 28 عن جابر، بحار الأنوار: ج 16 ص 292 ح 160.
25) الأمالی للصدوق: ص 263 ح 280، قصص الأنبیاء: ص 199 ح 254 کلاهما عن یونس بن ظبیان، مشکاة الأنوار: ص 400 ح 1326، بحار الأنوار: ج 14 ص 34 ح 3.
26) مهج الدعوات: ص 41، بحار الأنوار: ج 94 ص 335 ح 5.
27) الأمالی للصدوق: ص 272 ح 300، بحار الأنوار: ج 14 ص 270 ح 1.
28) الکافی: ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام، الأمالی للصدوق: ص 423 ح 560، الاختصاص: ص 236 کلاهما عن الأصبغ بن نباتة، روضة الواعظین: ص 40، بحار الأنوار: ج 4 ص 27 ح 2 وراجع: إرشاد القلوب: ص 374.
29) نهج البلاغة: الخطبة 155، بحار الأنوار: ج 4 ص 317 ح 42.
30) نهج البلاغة: الخطبة 91، التوحید: ص 56 ح 13 کلاهما عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام، تفسیر العیّاشی: ج 1 ص 163 ح 5 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبیه عنه علیهم السلام، أعلام الدین: ص 103، بحار الأنوار: ج 4 ص 278 ح 16.
31) الکافی: ج 1 ص 103 ح 12، التوحید: ص 115 ح 14 کلاهما عن عبد اللّه بن سنان، بحار الأنوار: ج 4 ص 297 ح 26.