جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الشهید، الشاهد

زمان مطالعه: 34 دقیقه

الشَّهید و الشَّاهد لغةً

إِنّ «الشَّهید» مبالغة فی «الشَّاهد» مشتقّ من «شهد»، وهو یدلّ على علم وحضور وإِعلام(1)، قال ابن الأَثیر: فی أَسماء اللّه تعالى «الشَّهید» هو الذی لا یغیب عنه شیء. والشَّاهد: الحاضر، وفعیل من أَبنیة المبالغة فی فاعل، فإذا اعتبر العلم مطلقا فهو العلیم، وإِذا أُضیف إِلى الأُمور الباطنة فهو الخبیر، وإِذا أُضیف إِلى الأُمور الظاهرة فهو الشَّهید،(2) إنّ اللّهَ على کلّ شیءٍ شهیدٌ وقد یعتبر مع هذا أَن یشهد على الخلق یوم القیامة بما علم(3)

الشَّهید والشَّاهد فی القرآن والحدیث

لقد ورد اسم «الشَّهید» من أَسماء اللّه تعالى فی القرآن الکریم تسع عشرة مرّة،

فصل سى و ششم

شهید، شاهد

واژه‌شناسى «شهید» و «شاهد»

صفت «شهید (بسیار گواه)»، مبالغه در صفت «شاهد (گواه)» و بر گرفته از «شهد» است که بر علم و حضور و اعلام کردن، دلالت دارد. به گفته ی ابن اثیر، در نام‌هاى خداى متعال، «شهید» به معناى کسى است که چیزى از او پنهان نمى‌ماند و شاهد یعنى حاضر. وزن فعیل، از ساخت‌هاى مبالغه در فاعل است. پس هر گاه علم به گونه ی مطلق در نظر گرفته شود، او علیم (بسیار دانا) است و هر گاه به امور نهانى (باطنى) نسبت داده شود، او خبیر (بسیار آگاه / مطّلع) است و هر گاه به امور پیدا (ظاهرى) نسبت داده شود، او شاهد (شهادت دهنده) است.(4) با این حال، گاه بدان اعتبار گفته شده است که خدا در روز رستاخیز، بر آنچه از مردمان مى‌داند، شهادت مى‌دهد.

شهید و شاهد، در قرآن و حدیث

نام «شهید» به عنوان یکى از اسماء خداوند، در قرآن کریم، نوزده بار آمده و

وتکرّر مضمون قوله: «إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» ثمانی مرّات(5)، وقوله: «کَفى بِاللّهِ شَهِیداً» ثمانی مرّات أَیضا(6)

وقد جاء اسم «الشهید» فی الآیات والأَحادیث بمعنى الحضور العلمیّ للّه فی العالم وموجوداته، وهکذا یتبیّن أَنّ للّه سبحانه حضورا فی جمیع الموجودات، بید أَنّ هذا لا یعنی الحلول والاتّحاد الوجودی، بل یعنی الحضور والإحاطة العلمیّین.

36 / 1

صِفَةُ شُهودِهِ

36 / 1- 1

عَلى کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ

الکتاب

«إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ».(7)

الحدیث

4742. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یا خَیرَ شاهِدٍ ومَشهودٍ.(8)

مضمون آیه ی «إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ همانا خدا بر همه چیز گواه است» هشت بار و آیه ی «کَفى بِاللّهِ شَهِیداً؛ خدا گواهى را بسنده‌است» نیز هشت بار وارد شده است.

در آیات و احادیث، نام «شهید» به معناى حضور علمى خدا در جهان و در میان موجودات آن آمده است و بدین سان، روشن مى‌گردد که خداوند در تمامى موجودات، حضور دارد؛ امّا این به معناى حلول و اتّحاد وجودى نیست؛ بلکه به معناى حضور و احاطه ی علمى است.

36 / 1

ویژگى گواه بودن او

36 / 1- 1

بر همه چیز، گواه است

قرآن

«همانا خدا بر همه چیز، گواه است».

حدیث

4742. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعا-: اى بهترین گواه و گواهى شده!

4743. عنه صلى الله علیه و آله: یا شاهِدا غَیرَ غائِبٍ، یا قَریبا غَیرَ بَعیدٍ.(9)

4744. الإمام علیّ علیه السلام: شاهِدُ کُلِّ نَجوى، لا کَمُشاهَدَةِ شَیءٍ مِنَ الأَشیاءِ، عَلاَ السَّماواتِ العُلى إِلَى الأَرَضِینَ السُّفلى، و أَحاطَ بِجَمیعِ الأَشیاءِ عِلما، فَعَلاَ الَّذی دَنا، ودَنَا الَّذی عَلا، لَهُ المَثَلُ الأَعلى، وَالأَسماءُ الحُسنى، تَبارَکَ وتَعالى.(10)

4745. عنه علیه السلام: حَدَّ الأَشیاءَ کُلَّها عِندَ خَلقِهِ إِبانَةً لَها مِن شِبهِهِ، وإِبانَةً لَهُ مِن شِبهِها، لَم یَحلُل فیها فَیُقالَ: هُوَ فیها کائِنٌ، ولَم یَنءَ عَنها فَیُقالَ: هُوَ مِنها بائِنٌ، ولَم یَخلُ مِنها فَیُقالَ لَهُ: أَینَ، لکِنَّهُ سُبحانَهُ أَحاطَ بِها عِلمُهُ، و أَتقَنَها صُنعُهُ، و أَحصاها حِفظُهُ. لَم یَعزُب عَنهُ خَفِیّاتُ غُیوبِ الهَواءِ، ولا غَوامِضُ مَکنونِ ظُلَمِ الدُّجى، ولا ما فِی السَّماواتِ العُلى إِلَى الأَرضِینَ السُّفلى، لِکُلِّ شَیءٍ مِنها حافِظٌ ورَقیبٌ، وکُلُّ شَیءٍ مِنها بِشَیءٍ مُحیطٌ، وَالمُحیطُ بِما أَحاطَ مِنهَا الواحِد الأَحَد الصَّمَد.(11)

4746. عنه علیه السلام: سُبحانَ اللّهِ شاهِدِ کُلِّ نَجوى بِعِلمِهِ، ومُبایِنِ کُلِّ جِسمٍ بِنَفسِهِ.(12)

4747. الإمام الحسن علیه السلام- مِن دُعائِهِ فی لَیلَةِ القَدرِ-: یا غائِبا غَیرَ مَفقودٍ، ویا شاهِدا غَیرَ مَشهودٍ، یُطلَبُ فَیُصابُ ولَم یَخلُ مِنهُ السَّماواتُ وَالأَرضُ وما بَینَهُما طَرفَةَ عَینٍ، لا یُدرَکُ بِکَیفٍ، ولا یُؤَیَّنُ بِأَینٍ ولا بِحَیثٍ.(13)

4743. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعا-: اى گواهِ ناپنهان، اى نزدیکِ نادوردست!

4744. امام على علیه السلام: گواهِ هر نجوا، نه چون مشاهده ی چیزى از اشیاست. بر آسمان‌هاى برین تا زمین‌هاى فرودین، والا گشت و به همه ی اشیا، احاطه ی علمى یافت. پس بلند پایه گشت او که نزدیک شد، و نزدیک گشت او که بلند پایه شد. وصف برتر و نیکوترین نام‌ها از آنِ اوست. والا و برتر است.

4745. امام على علیه السلام: همه ی اشیا را هنگام آفرینش، محدود ساخت تا آنها از همانندى با او، متمایز گردند و او از همانندى با آنها جدا گردد. در آنها حلول نکرده تا گفته شود: «او در آنها باشنده است» و از آنها دورى نجُسته تا گفته شود: «او از آنها جداست» و از آنها تهى نگشته تا درباره ی او گفته شود: «کجاست؟»؛ امّا دانش خداى پاک، بر آنها احاطه یافته و ساختن او آنها را استوار داشته و حفظ او آنها را به شماره درآورده است.

نه نهان‌هاى ناپیداى هوا، از [فرا چنگ] او به در مى‌رود و نه تاریکى‌هاى تیره و تارِ در هم تنیده، و نه آنچه در آسمان‌هاى برین تا زمین‌هاى فرودین است. براى همه چیزِ آنها، حافظ و نگاهبانى است و هر چیزى از آنها به چیزى احاطه دارد، و آن کس که بر هر فراگیرى از میانِ آنها احاطه دارد، یگانه ی بى‌همتاى بى‌نیاز است.

4746. امام على علیه السلام: منزّه است خداوند که به دانش خود، شاهد هر نجواست و به ذات خود، جدا از هر جسم است.

4747. امام حسن علیه السلام- در دعاى شب قدر-: اى ناپیداى از دست نارفته و اى گواه [حاضر] که دیده نمى‌شود! او را بجویند، پس بدو رسند. آسمان‌ها و زمین و آنچه میانِ آن دوست، دیده بر هم زدنى از او تهى نمى‌مانند. به چگونگى، دریافت نشود و به کجایى و جهت، مقیّد نمى‌گردد.

4748. الإمام الصادق علیه السلام: اللّهُمَّ… أَنتَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنتَ، الغائِبُ الشّاهِدُ.(14)

4749. الإمام الکاظم علیه السلام- مِن دُعائِهِ فی شَهرِ رَمَضانَ-: یا شاهِدَ کُلِّ نَجوى، ویا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ، ویا دافِعَ کُلِّ ما تَشاءُ مِن بَلِیَّةٍ.(15)

4750. الإمام الرضا علیه السلام: یا عالِمَ خَطَراتِ قُلوبِ العارِفینَ، وشاهِدَ لَحَظاتِ أَبصارِ النّاظِرینَ.(16)

4751. الإمام الهادی علیه السلام: یا بارُّ(17) یا وَصولُ، یا شاهِدَ کُلِّ غائِبٍ، ویا قَریبُ غَیرَ بَعیدٍ، ویا غالبُ غَیرَ مَغلوبٍ.(18)

4752. الإمام المهدی علیه السلام- فی دُعاءِ أَیّامِ رَجَبٍ-: یا مَوصوفا بِغَیرِ کُنهٍ(19)، ومَعروفا بِغَیرِ شِبهٍ، حادَّ کُلِّ مَحدودٍ، وشاهِدَ کُلِّ مَشهودٍ.(20)

4748. امام صادق علیه السلام: خداوندا!… تو خدایى، جز تو خدایى نیست، ناپیداى گواهى.

4749. امام کاظم علیه السلام- در دعاى ماه رمضان-: اى گواه هر نجوا، اى داناى هر نهان و اى دور کننده ی هر بلایى که بخواهى!

4750. امام رضا علیه السلام: اى داناى آنچه در دل‌هاى عارفان بگذرد و گواهِ نگاه‌هاى تندِ دیدگان نظاره‌گران!

4751. امام هادى علیه السلام: اى نیکى کننده، اى بسیار پیوند کننده، اى گواه هر نهان و اى نزدیکِ نا دور دست و اى چیره ی شکست‌ناپذیر!

4752. امام مهدى علیه السلام- در دعاى روزهاى رجب-: اى وصف شده، امّا نه به [ادراکِ] کُنه و اى شناخته شده، امّا نه به واسطه ی همانند، محدود کننده ی هر محدود و گواهِ هر گواهى شده!

36 / 1- 2

هُوَ مَعَکُم أَینَما کُنتُم

الکتاب

«هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اِسْتَوى عَلَى اَلْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اَلْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ اَلسَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اَللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».(21)

«وَ ما تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لا فِی اَلسَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ».(22)

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ».(23)

«وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ».(24)

الحدیث

4753. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یا ناصِرا غَیرَ مَنصورٍ، یا شاهِدا غَیرَ غائِبٍ، یا قَریبا غَیرَ بَعیدٍ.(25)

4754. الإمام علیّ علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ عِندَ إِضمارِ کُلِّ مُضمِرٍ، وقَولِ کُلِّ قائِلٍ، وعَمَلِ کُلِّ عامِلٍ.(26)

4755. الإمام الصادق علیه السلام: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ… یا شاهِدا لا یَغیبُ، یا غالِبا غَیرَ مَغلوبٍ.(27)

36 / 1- 2

او با شماست، هر جا باشید

قرآن

«او کسى است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید. آن گاه بر عرش، استیلا یافت. مى‌داند آنچه در زمین داخل مى‌گردد و آنچه از آن بیرون مى‌آید و آنچه از آسمان فرو مى‌آید و آنچه در آن بالا مى‌رود، و هر کجا باشید، او با شماست و خدا به آنچه مى‌کنید، بیناست».

«و در کارى نباشى و از جانب او (خدا) قرآنى نخوانى، و هیچ کارى نمى‌کنید، مگر آن که بر شما گواهیم، آن هنگام که در آن در مى‌آیید، و همسنگ مور ریزى، نه در آسمان‌ها و نه در زمین و نه ریزتر از آن و نه درشت‌تر، از [فرا چنگ] خداوندگارت به در نمى‌رود، مگر آن که در نوشتارى آشکار است».

«و ما به او (انسان) از رگ گردن، نزدیک‌تریم».

«و ما به او (محتضر) از شما نزدیک‌تریم؛ ولى نمى‌بینید».

حدیث

4753. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى یاریگرِ یارى ناشده، اى گواه نا پنهان، اى نزدیکِ نا دور دست!

4754. امام على علیه السلام: همانا خداى سبحان، نزد نهان کارىِ هر نهان کننده‌اى و گفتار هر گوینده‌اى و کار هر کنشگرى [حاضر] است.

4755. امام صادق علیه السلام: خداوندا! من از تو درخواست مى‌کنم… اى گواهى که نهان نمى‌گردد، اى چیره ی شکست‌ناپذیر!

4756. عنه- علیه السلام لَمّا قالَ لَهُ ابنُ أَبِی العَوجاءِ: ذَکَرتَ یا أَبا عَبدِ اللّهِ فَأَحَلتَ عَلى غائِبٍ-: وَیلَکَ! کَیفَ یَکونُ غائِبا مَن هُوَ مَعَ خَلقِهِ شاهِدٌ، وإِلَیهِم أَقرَبُ مِن حَبلِ الوَریدِ، یَسمَعُ کَلامَهُم ویَرى أَشخاصَهُم ویَعلَمُ أَسرارَهُم.(28)

4757. عنه علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: یا شاهِدَ کُلِّ نَجوى، ویا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ، ویا شاهِدُ غَیرَ غائِبٍ.(29)

36 / 1- 3

هُوَ بِکُلِّ مَکانٍ

الکتاب

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اَللّهَ یَعْلَمُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ ما فِی اَلْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ اَلْقِیامَةِ إِنَّ اَللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».(30)

الحدیث

4758. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: إِنَّ موسى لَمّا نودِیَ مِنَ الشَّجَرَةِ «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»(31)أَسرَعَ الإِجابَةَ، وتابَعَ التَّلبِیَةَ، وقالَ: إِنّی أَسمَعُ صَوتَکَ، و أُحِسُّ وَجسَکَ، ولا أَرى مَکانَکَ،

4756. امام صادق علیه السلام- در پاسخ به ابن ابى العَوجاء، هنگامى که به ایشان گفت: اى ابا عبد اللّه! یاد کردى و به غایب، حواله دادى-: واى بر تو! چگونه غایب خواهد بود آن که با آفریدگانش گواه (حاضر) است و به ایشان از رگ گردن نزدیک‌تر است؛ گفتارشان را مى‌شنود و تن‌هایشان را مى‌بیند و رازهایشان را مى‌داند؟!

4757. امام صادق علیه السلام- در دعا-: اى گواه هر نجوا، و اى داناى هر نهان، و اى گواه ناپنهان!

36 / 1- 3

او در همه‌جا هست

قرآن

«آیا ندیدى (ندانستى) که خدا به آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، آگاه است؟! هیچ نجواى سه نفرى نیست، مگر آن که او چهارمینِ آنهاست و نه پنج نفرى، مگر آن که او ششمینِ آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر، مگر آن که هر جا باشند، او با آنهاست. آن گاه، در روز رستاخیز، ایشان را به آنچه کرده‌اند، آگاه مى‌کند. بى‌گمان، خدا به همه چیز، داناست».

حدیث

4758. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هنگامى که موسى علیه السلام از [جانب] درخت، آواز داده شد که: «پا افرازهایت را بر کَن»، به پاسخ‌گویى شتافت و در پىِ لبّیک‌گویى برآمد و گفت: من آوایت را مى‌شنوم و آواى نهانت را حس مى‌کنم؛ امّا جایت را نمى‌بینم. پس تو کجایى؟

فَأَینَ أَنتَ؟

فَقالَ: أَنا فَوقَکَ وتَحتَکَ، و أَمامَکَ وخَلفَکَ، ومُحیطٌ بِکَ، و أَقرَبُ إِلَیکَ مِن نَفسِکَ.(32)

4759. الإمام علیّ علیه السلام: إِنَّهُ لَبِکُلِّ مَکانٍ، وفی کُلِّ حینٍ و أَوانٍ، ومَعَ کُلِّ إِنسٍ وجانٍّ.(33)

4760. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِ‌ِ… المُشاهِدِ لِجَمیعِ الأَماکِنِ بِلاَ انتِقالٍ إِلَیها.(34)

4761. عنه علیه السلام: مَن زَعَمَ أَنّ إِلهَنا مَحدودٌ فَقَد جَهِلَ الخالِقَ المَعبودَ، ومَن ذَکَرَ أَنَّ الأَماکِنَ بِهِ تُحیطُ لَزِمَتهُ الحَیرَةُ وَالتَّخلیطُ، بل هُوَ المُحیطُ بِکُلِّ مَکانٍ، فَإن کُنتَ صادِقا أَیُّهَا المُتَکَلِّفُ لِوَصفِ الرَّحمنِ بِخِلافِ التَّنزیلِ وَالبُرهانِ فَصِف لی جَبرَئیلَ ومیکائیلَ وإِسرافیلَ، هَیهاتَ، أَتَعجِزُ عَن صفة مَخلوقٍ مِثلِکَ وتَصِفُ الخالِقَ المَعبودَ! و أنتَ تُدرِکُ صِفَةَ رَبِّ الهَیئَةِ وَالأدَواتِ، فَکَیفَ مَن لَم تَأَخُذهُ سِنَةٌ ولا نَومٌ لَهُ ما فِی الأَرَضینَ وَالسَّماواتِ وما بَینَهُما وهُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ؟!(35)

4762. الإرشاد- فی ذِکرِ خَبرِ یَهودِیٍّ سَأَلَ أَبا بَکرٍ عَنِ اللّهِ تَعالى أَینَ هُوَ؟

فَقالَ لَهُ: فِی السَّماءِ عَلَى العَرشِ-: فَولَّى الحَبرُ مُتَعَجِّبا یَستَهزِئُ بِالإِسلامِ، فَاستَقبَلَهُ أَمیرُ المُؤمَنینَ علیه السلام فَقالَ لَهُ: یا یَهودِیُّ، قَد عَرَفتُ ما سَأَلتَ عَنهُ وما أُجِبتَ بِهِ، وإِنّا نَقولُ: إِنَّ اللّهَ- جَلَّ وعَزَّ- أَیَّنَ الأَینَ فَلا أَینَ لَهُ، وجَلَّ عَن أَن یَحوِیَهُ مَکانٌ، وهو فی کُلِّ مَکانٍ بِغَیرِ مُماسَّةٍ ولا مُجاوَرَةٍ، یُحیطُ عِلما بِما فیها ولا یَخلو شَیءٌ

فرمود: «من بالاى تو و پایین تو و پیش روى تو و پشت سر تو هستم و به تو احاطه دارم و از خودت به تو نزدیک‌ترم».

4759. امام على علیه السلام: بى‌گمان، او در هرجا و هر زمان و هنگامى و با هر آدمى و پرى‌اى است.

4760. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست… مشاهده‌گر همه ی مکان‌ها، بى آن که به آن جاها برود.

4761. امام على علیه السلام: هر که بپندارد که خداى ما محدود است، بى‌گمانْ آفریدگار پرستیده را نشناخته و هر که فکر کند که مکان‌ها او را فرا مى‌گیرند، به سر گردانى و تباهى دچار گشته است. بلکه اوست فرا گیرنده ی هر مکانى. پس اى آن که براى وصفِ [خداى] رحمتگر، بر خلاف قرآن و برهانْ خود را به سختى افکنده‌اى، اگر راستگویى، پس جبرئیل و میکائیل و اسرافیل علیهم السلام را براى من وصف کن. هرگز [نمى‌توانى]! آیا از وصف آفریده‌اى مانند خود، ناتوانى و [با این حالْ] آفریدگار پرستیده را وصف مى‌کنى؟! تو [تنها مى‌توانى] صفتِ دارنده ی شکل و اندام‌ها را دریابى. پس چگونه [وصف توانى کرد] کسى را که خوابى سبک و خوابى گران، او را فرا نمى‌گیرد، آنچه در زمین‌ها و آسمان‌ها و آنچه میان آن دو است، از آنِ اوست و او پروردگار عرش سترگ است؟!

4762. الإرشاد- در یادکردِ داستان یهودى‌اى که از ابوبکر درباره ی خداى متعال پرسید که او کجاست و ابوبکر به او گفت: در آسمان بر روى عرش-: پس دانشمند یهودى، شگفت‌زده روى گرداند؛ در حالى که بر اسلام، ریشخند مى‌زد. پس امیر مؤمنان، رو به او کرد و به او فرمود: «اى یهودى! چیزى را که از او پرسیدى و پاسخى را که دریافت کردى، دانستم. ما مى‌گوییم: خداى شکوهمند و عزّتمند، خود به «کجا»، کجایى بخشیده. پس او را کجایى نیست و برتر است از آن که مکانى او را فرا گیرد و او در همه‌جا هست، بدون تماس و مجاورت. دانش او آنچه را در هر

مِنها مِن تَدبیرِهِ، وإِنّی مُخبِرُکَ بِما جاءَ فی کِتابٍ مِن کُتُبِکُم یُصَدِّقُ ما ذَکَرتُهُ لَکَ، فَإن عَرَفتَهُ أَتُؤمِنُ بِهِ؟

قالَ الیَهودِیُّ: نَعَم.

قالَ: أَلَستُم تَجِدونَ فی بَعضِ کُتُبِکُم أَنَّ موسَى بنَ عِمرانَ علیه السلام کانَ ذاتَ یَومٍ جالِسا إِذ جاءَهُ مَلَکٌ مِنَ المَشرِقِ، فَقالَ لَهُ موسى: مِن أَینَ أَقبَلتَ؟ قالَ: مِن عِندِ اللّهِ عز و جل، ثُمَّ جاءَهُ مَلَکٌ مِنَ المَغرِبِ فَقالَ لَهُ: مِن أَینَ جِئتَ؟ قالَ: مِن عِندِ اللّهِ، وجاءَهُ مَلَکٌ آخَرُ، فَقالَ: قَد جَئتُکَ مِنَ السَّماءِ السّابِعَةِ مِن عِندِ اللّهِ تَعالى، وجاءَهُ مَلَکٌ آخَرُ، فَقالَ: قَد جِئتُکَ مِنَ الأَرضِ السّابِعَةِ السُّفلى مِن عِندِ اللّهِ عَزَّ اسمُهُ.

فَقالَ موسى علیه السلام: سُبحانَ مَن لا یَخلو مِنهُ مَکانٌ، ولا یَکونُ إِلى مَکانٍ أَقرَبَ مِن مَکانٍ.

فَقالَ الیَهودِیُّ: أَشهَدُ أَنَّ هذا هُوَ الحَقُّ، و أَنَّکَ أَحَقُّ بِمَقامِ نَبِیِّکَ مِمَّنِ استَولى عَلَیهِ.(36)

4763. الإمام الحسین علیه السلام: قالَ أَمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أَبی طالبٍ علیه السلام فی بَعضِ خُطَبِهِ: مَنِ الَّذی حَضَرَ سِبُختَ الفارِسِیَّ وهُوَ یُکَلِّمُ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله؟

فَقالَ القَومُ: ما حَضَرَهُ مِنّا أَحَدٌ.

فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لکِنّی کُنتُ مَعَهُ علیه السلام وقَد جاءَهُ سِبُختُ، وکانَ رَجُلاً مِن مُلوکِ فارِسَ وکانَ ذَرِبا(37)، فَقالَ: یا مُحَمَّدُ إِلى ما تَدعو؟

جا باشد، فرا گرفته است و چیزى از آن میان، از تدبیر او تهى نیست. من تو را آگاه مى‌کنم به آنچه در کتابى از کتاب‌هاى شما آمده که آنچه را که براى تو ذکر کردم، تصدیق مى‌کند. پس اگر آن را شناختى، آیا به آن ایمان مى‌آورى؟».

یهودى گفت: بله.

فرمود: «آیا در برخى کتاب‌هایتان نمى‌یابید که: موسى بن عمران علیه السلام روزى نشسته بود که ناگاه، فرشته‌اى از خاور به نزد او آمد. موسى علیه السلام‌ به او گفت: از کجا آمده‌اى؟

گفت: از نزد خدا عز و جل.

سپس، فرشته‌اى از باختر نزد او آمد. به او گفت: از کجا آمده‌اى؟

گفت: از نزد خدا.

فرشته‌اى دیگر نزد او آمد و گفت: از آسمان هفتم، از نزد خداى بلندپایه، پیش تو آمده‌ام.

و فرشته‌اى دیگر پیش او آمد و گفت: از زمین هفتم فرودین، از نزد خداى والانام، پیش تو آمده‌ام.

پس موسى علیه السلام گفت: منزّه است آن که جایى از او تهى نیست، و به جایى نزدیک‌تر از جایى نیست».

پس یهودى گفت: گواهى مى‌دهم که این، همان [گفتار] حق است و تو به جایگاه پیامبرت سزاوارترى تا آن کس که آن را تصاحب کرده است.

4763. امام حسین علیه السلام: امیر مؤمنان، على بن ابى طالب علیه السلام‌ در یکى از سخنرانى‌هاى خود فرمود: چه کسى آن گاه که سِبُخْت فارسى با پیامبر خدا سخن مى‌گفت، حاضر بود؟

قوم گفتند: کسى از ما، در آن هنگام حضور نداشت.

على علیه السلام فرمود: امّا من با او بودم که سِبُخْت نزدش آمده بود. وى از امیران فارس و بد دهن بود. گفت: اى محمّد! به چه مى‌خوانى؟

قالَ: أَدعو إِلى شَهادَةِ أَن لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ و أَنَ‌ّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ.

فَقالَ سِبُختُ: و أَینَ اللّهُ یا مُحَمَّدُ؟

قالَ: هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ مَوجودٌ بِآیاتِهِ.

قالَ: فَکَیفَ هُوَ؟

فَقالَ: لا کَیفَ لَهُ ولا أَینَ؛ لِأَنَّهُ عز و جل کَیَّفَ الکَیفَ و أَیَّنَ الأَینَ.

قالَ: فَمِن أَینَ جاءَ؟

قالَ: لا یُقالُ لَهُ: جاءَ، وإِنَّما یُقالُ: جاءَ لِلزّائِلِ مِن مَکانٍ إِلى مَکانٍ، ورَبُّنا لا یوصَفُ بِمَکانٍ ولا بِزَوالٍ، بَل لَم یَزَل بِلا مَکانٍ ولا یَزالُ.

فَقالَ: یا مُحَمَّدُ، إِنَّکَ لَتَصِفُ رَبّا عَظیما بِلا کَیفٍ، فَکَیفَ لی أَن أَعلَمَ أَنَّهُ أَرسَلَکَ؟

فَلَم یَبقَ بِحَضرَتِنا ذلِکَ الیَومَ حَجَرٌ ولا مَدَرٌ ولا جَبَلٌ ولا شَجَرٌ ولا حَیَوانٌ إِلاّ قالَ مَکانَهُ: أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ و أَنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ، وقُلتُ أَنَا أَیضا: أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ و أَنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ.

فَقالَ: یا مُحَمَّدُ مَن هذا؟

فَقالَ: هذا خَیرُ أَهلی و أَقرَبُ الخَلقِ مِنّی، لَحمُهُ مِن لَحمی، ودَمُهُ مِن دَمی، وروحُهُ مِن روحی، وهُوَ الوَزیرُ مِنّی فی حَیاتی، وَالخَلیفَةُ بَعدَ وَفاتی، کَما کانَ هارونُ مِن موسى إِلاّ أَنَّهُ لا نَبیَّ بَعدی، فَاسمَع لَهُ و أَطِع فَإِنَّهُ عَلَى الحَقِّ،

فرمود: «فرا مى‌خوانم به گواهى بر این که خدایى جز اللّه نیست که یگانه است و هیچ انبازى ندارد، و این که محمّد، بنده ی او و فرستاده ی اوست».

سِبُخت گفت: خدا کجاست، اى محمّد؟

فرمود: «او در همه‌جا هست و به نشانه‌هاى خود، یافت شدنى است».

گفت: پس او چگونه است؟

فرمود: «او را چگونگى و کجایى نیست؛ زیرا او- که عزّتمند و والاست- خود، به «چگونه»، چگونگى و به «کجا»، کجایى بخشیده است».

گفت: پس، از کجا آمده است؟

فرمود: «به او گفته نمى‌شود: «آمد»؛ زیرا تنها به آن که از جایى به جایى منتقل گردد، گفته مى‌شود: آمد؛ حالْ آن که پروردگار ما، به مکان و انتقال، وصف نمى‌گردد؛ بلکه هماره بى‌مکان بوده و همیشه خواهد بود».

گفت: اى محمّد! تو پروردگار سترگى را بى چگونگى وصف مى‌کنى. پس من چگونه بدانم که او تو را فرستاده است؟

[على علیه السلام فرمود:] آن روز، در حضور ما، نه سنگى و نه کلوخى و نه کوهى و نه درختى و نه جانورى نماند، مگر آن که از همان جاى خود گفت: گواهى مى‌دهم که جز اللّه، خدایى نیست و محمّد، بنده ی او و فرستاده ی اوست. من نیز گفتم: گواهى مى‌دهم که جز خداوند، خدایى نیست و محمّد، بنده ی او و فرستاده ی اوست.

[سِبُخت] گفت: اى محمّد! این کیست؟

فرمود: «او بهترینِ خاندانم و نزدیک‌ترینِ مردمان به من است. گوشت او از گوشت من، خون او از خون من و جان او از جان من است و اوست وزیر من در زندگانى‌ام و جانشین پس از درگذشت من، همان سان که هارون نسبت به موسى علیه السلام بود؛ جز آن که پیامبرى پس از من نخواهد بود. پس، [سخنِ] او را گوش بسپار و فرمان ببر که او بر حقّ است».

ثُمَّ سَمّاهُ عَبدَ اللّهِ.(38)

4764. الإمام الباقر علیه السلام: قَدِمَ أُسقُفُ نَجرانَ عَلى عُمَرَ بنِ الخَطّابِ فَقالَ:… أَخبِرنی أَنتَ یا عُمَرُ أَینَ اللّهُ تَعالى؟ فَغَضِبَ عُمَرُ، فَقالَ أَمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: أنا أُجیبُکَ وسَل عَمّا شِئتَ، کُنّا عِندَ رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله ‌ذاتَ یَومٍ أَتاهُ مَلَکٌ فَسَلَّمَ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مِن أَینَ أُرسِلتَ؟

قالَ: مِن سَبعِ سَماواتٍ مِن عِندِ رَبّی، ثُمَّ أَتاهُ مَلَکٌ آخَرُ فَسَلَّمَ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مِن أَینَ أُرسِلتَ؟ فَقالَ: مِن سَبعِ أَرَضینَ مِن عِندِ رَبّی، ثُمَّ أَتاهُ مَلَکٌ آخَرُ فَسَلَّمَ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مِن أَینَ أُرسِلتَ؟

قالَ: مِن مَشرِقِ الشَّمسِ مِن عِندِ رَبّی، ثُمَّ أَتاهُ مَلَکٌ آخَرُ، فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مِن أَینَ أُرسِلتَ.

فَقالَ: مِن مَغرِبِ الشَّمسِ مِن عِندِ رَبّی، فَاللّهُ هاهُنا وهاهُنا وهاهُنا فِی السَّماءِ إِلهٌ وفِی الأَرضِ إِلهٌ وهُوَ الحَکیمُ العَلیمُ.(39)

4765. عنه علیه السلام: کانَ لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله صَدیقانِ یَهودِیّانِ، قَد آمَنا بِموسى رَسولِ اللّهِ، و أَتَیا مُحَمَّدا رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله ‌وَسمِعا مِنهُ، وقَد کانا قَرَآ التَّوراةَ وصُحُفَ إِبراهیمَ وموسى علیهما السلام، وعَلِما عِلمَ الکُتُبِ الأُولى، فَلَمّا قَبَضَ اللّهُ- تَبارَکَ وتَعالى- رَسولَهُ صلى الله علیه و آله‌ أَقبَلا یَسأَلانِ عَن صاحِبِ الأَمرِ بَعدَهُ…

فَأَرشَدَهُما إِلى عَلِیٍّ- صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ-، فَلَمّا جاءاهُ فَنَظَرا إِلَیهِ قالَ أَحَدُهُما

سپس، او را عبد اللّه نامید.

4764. امام باقر علیه السلام: اُسقف نجران، بر عمر بن خطّاب وارد شد و گفت:… اى عمر! مرا آگاه کن که خداى والا کجاست؟

عمر خشمگین شد. پس امیر مؤمنان علیه السلام ‌فرمود: من تو را پاسخ مى‌گویم و از هر چه خواستى، بپرس. روزى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم که فرشته‌اى نزد وى آمد و سلام کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «از کجا فرستاده شده‌اى؟».

گفت: از آسمان‌هاى هفتگانه، از نزد پروردگارم.

پس فرشته‌اى دیگر نزد وى آمد و سلام کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «از کجا فرستاده شده‌اى؟».

گفت: از زمین‌هاى هفتگانه، از نزد پروردگارم.

آن گاه، فرشته ی دیگرى نزد وى آمد و سلام کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «از کجا فرستاده شده‌اى؟».

گفت: از جایگاه بر آمدنِ خورشید، از نزد پروردگارم.

سپس فرشته ی دیگرى نزد وى آمد، پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: «از کجا فرستاده شده‌اى؟».

گفت: از غروبگاه خورشید، از نزد پروردگارم.

پس خدا، این‌جا و این‌جا و این‌جاست. در آسمان، خداست و در زمین نیز خداست، و اوست فرزانه ی دانا.

4765. امام باقر علیه السلام: پیامبر صلى الله علیه و آله دو دوستِ یهودى داشت که به موسى پیامبر خدا، ایمان داشتند و نزد محمّد پیامبر خدا آمده و از او [گفتارهایى] شنیده بودند و تورات و صُحُف ابراهیم و موسى علیهما السلام را نیز خوانده و دانش کتاب‌هاى پیشین را دانسته بودند. پس زمانى که خداى والا و بلند پایه، رسولش را قبض [روح] کرد، به پرسش درباره ی صاحب امر (خلافت) پس از او پرداختند….

پس [عمر] آن دو را به سوى على- که درودهاى خدا بر او باد- رهنمون شد.

لِصاحِبِهِ: إِنَّهُ الرَّجُلُ الَّذی نَجِدُ صِفَتَهُ فِی التَّوراةِ أَنَّهُ وَصِیُّ هذَا النَّبِیِّ وخَلیفَتُهُ وزَوجُ ابنَتِهِ و أَبُو السِّبطَینِ وَالقائِمُ بِالحَقِّ مِن بَعدِهِ…

ثُمَّ قالا لَهُ: فَأَینَ رَبُّکَ عز و جل؟ قالَ لَهُما عَلیٌّ- عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ-: إِن شِئتُما أَنبَأتُکُما بِالَّذی کانَ عَلى عَهدِ نَبِیِّکُما موسى علیه السلام، وإِن شِئتُما أَنبَأتُکُما بِالَّذی کانَ عَلى عَهدِ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله.

قالا: أَنبِئنا بِالَّذی کانَ عَلى عَهدِ نَبِیِّنا موسى علیه السلام.

قالَ عَلِیٌّ علیه السلام: أَقبَلَ أَربَعَةُ أَملاکٍ: مَلَکٌ مِنَ المَشرِقِ، ومَلَکٌ مِنَ المَغرِبِ، ومَلَکٌ مِنَ السَّماءِ، ومَلَکٌ مِنَ الأَرضِ، فَقالَ صاحِبُ المَشرِقِ لِصاحِبِ المَغرِبِ: مِن أَینَ أَقبَلتَ؟

قالَ أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبّی، وقالَ صاحِبُ المَغرِبِ لِصاحِبِ المَشرِقِ: مِن أَینَ أَقبَلتَ؟

قالَ: أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبّی، وقالَ النّازِلُ مِنَ السَّماءِ لِلخارِجِ مِنَ الأَرضِ: مِن أَینَ أَقبَلتَ؟

قالَ: أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبِّی، وقالَ الخارِجُ مِنَ الأَرضِ لِلنَّازِلِ مِنَ السَّماءِ: مِن أَینَ أَقبَلتَ؟ قالَ: أَقبَلتُ مِن عِندِ رَبِّی، فَهذا ما کانَ عَلى عَهدِ نَبِیِّکُما موسى علیه السلام، و أَمّا ما کانَ عَلى عَهدِ نَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله فَذلِکَ قَولُهُ فی مُحکَمِ کِتابِهِ: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا» الآیة.(40)

هنگامى که نزد ایشان آمدند و به او نگریستند، یکى از آن دو به یار خود گفت: بى‌گمان، او همان مردى است که وصف او را در تورات مى‌یابیم که او وصىّ این پیامبر و جانشین او و همسر دختر او و پدرِ دو نواده و قائم [مقام] راستین پس از اوست….

سپس به او گفتند: پروردگارت کجاست؟

على- که درود و سلام بر او باد- به آن دو فرمود: «اگر خواستید، شما را به آنچه در روزگار پیامبرتان موسى علیه السلام‌بوده، خبر مى‌دهم و اگر خواستید، شما را به آنچه در روزگار پیامبر ما محمّد صلى الله علیه و آله بوده، آگاه مى‌کنم».

گفتند: ما را از آنچه در روزگار پیامبر ما موسى بوده، آگاه کن.

على علیه السلام فرمود: «چهار فرشته روى آوردند: فرشته‌اى از خاور و فرشته‌اى از باختر و فرشته‌اى از آسمان و فرشته‌اى از زمین. پس خاورى به باخترى گفت: از کجا آمده‌اى؟

گفت: از نزد پروردگارم آمده‌ام.

باخترى به خاورى گفت: از کجا آمده‌اى؟

گفت: از نزد پروردگارم آمده‌ام.

از آسمان فرود آمده، به از زمین در آمده گفت: از کجا آمده‌اى؟

گفت: از نزد پروردگارم آمده‌ام.

از زمین در آمده نیز به از آسمان فرود آمده گفت: از کجا آمده‌اى؟

گفت: از نزد پروردگارم آمده‌ام.

این همان چیزى است که در روزگار پیامبر شما موسى علیه السلام بوده است و امّا آنچه در روزگار پیامبر ما محمّد صلى الله علیه و آله ‌بوده، آن گفتار او [خدا] در محکم کتاب خود است: «هیچ نجواى سه نفرى نیست، مگر آن که او چهارمینِ ایشان است و نه پنج نفرى، مگر آن که او ششمینِ آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر، مگر آن که هر جا باشند، او با آنهاست…»».

4766. الإمام الصادق علیه السلام- فی قَولِهِ تَعالى: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ» قالَ: هُوَ واحِدٌ و أَحَدِیُّ الذَّاتِ، بائِنٌ مِن خَلقِهِ، وبِذاکَ وَصَفَ نَفسَهُ، وهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ مُحیطٌ بِالإِشرافِ وَالإِحاطَةِ وَالقُدرَةِ «لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی اَلسَّماواتِ وَ لا فِی اَلْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ» بِالإِحاطَةِ وَالعِلمِ لا بِالذَّاتِ؛ لِأَنَّ الأَماکِنَ مَحدودَةٌ، تَحویها حُدودٌ أَربَعَةٌ، فَإِذا کانَ بِالذَّاتِ لَزِمَهَا الحَوایَةُ(41)(42)

4767. التوحید عن أَبی جعفر(43): سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل «هُوَ اَللّهُ فِی اَلسَّماواتِ وَ فِی اَلْأَرْضِ».

قالَ: کَذلِکَ هُوَ فِی کُلِّ مَکانٍ.

قُلتُ: بِذاتِهِ.

قالَ: وَیحَکَ، إِنَّ الأَماکِنَ أَقدارٌ، فَإِذا قُلتَ: فی مَکانٍ بِذاتِهِ، لَزِمَکَ أَن تَقولَ: فی أَقدارٍ وغَیر ذلِکَ، ولکِن هُوَ بائِنٌ مِن خَلقِهِ، مُحیطٌ بِما خَلَقَ عِلما وقُدرَةً وإِحاطَةً وسُلطانا ومُلکا.(44)

4768. الکافی عن هشام بن الحکم: قالَ أَبو شاکِرٍ الدَّیصانِیُّ: إِنَّ فِی القُرآنِ آیَةً هِیَ قَولُنا، قُلتُ: ما هِیَ؟ قالَ: «وَ هُوَ اَلَّذِی فِی اَلسَّماءِ إِلهٌ وَ فِی اَلْأَرْضِ إِلهٌ»، فَلَم أَدرِ بِما أُجیبُهُ، فَحَجَجتُ فَخَبَّرتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام، فَقالَ: هذا کَلامُ زِندیقٍ خَبیثٍ، إِذا

4766. امام صادق علیه السلام- درباره ی آیه ی «هیچ نجواى سه نفرى نیست، مگر آن که او چهارمینِ ایشان است و نه پنج نفرى، مگر آن که او ششمینِ آنهاست»-: او یکتاست و یگانه حقیقت (بسیط) است. از آفریدگان، جداست و خود را بدان وصف کرده و او هر چیزى را به اِشراف و احاطه و قدرت، فرا گیرنده است. «هم‌وزن مور ریزى، نه در آسمان‌ها و نه در زمین و نه ریزتر از آن و نه درشت‌تر، از [فرا چنگ] او در نمى‌رود» به احاطه و علم، نه به ذات؛ زیرا مکان‌ها محدودند و مرزهاى چهارگانه، آنها را در بر مى‌گیرد. پس اگر [احاطه ی او] به ذات باشد، آن را در بر گرفته شدن [در مکان]، لازم آید.

4767. التوحید- به نقل از ابو جعفر (احتمالاً محمّد بن نعمان)-: از ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام) درباره ی گفتار خداوند عز و جل «و او در آسمان‌ها و زمین، خداست» پرسیدم. فرمود: «همان گونه است. او در همه‌جا هست».

گفتم: با ذات خود؟

فرمود: «واى بر تو! مکان‌ها اندازه دارند. پس هر گاه بگویى که با ذات خود در مکانى است، تو را لازم مى‌آید که بگویى: در اندازه‌ها و جز آن است؛ ولى او از آفریدگان خود جداست و به آنچه آفریده، از نظر دانش و توانایى و احاطه و تسلّط و فرمان‌روایى، فرا گیرنده است».

4768. الکافى- به نقل از هشام بن حکم-: ابو شاکر دیصانى(45) گفت: در قرآن، آیه‌اى هست که آن، گفتار ماست.

گفتم: کدام آیه؟

گفت: «و او کسى است که در آسمان، خداست و در زمین، خداست».

ندانستم چه پاسخى به او دهم. پس حج گزاردم و ابو عبد اللّه (امام صادق) علیه السلام‌ را آگاه کردم. فرمود: «این، سخنِ زندیق پلیدى است. هر گاه به سوى او

رَجَعتَ إِلَیهِ فَقُل لَهُ: ما اسمُکَ بِالکوفَةِ؟ فَإِنَّهُ یَقولُ: فُلانٌ، فَقُل لَهُ: مَا اسمُکَ بِالبَصرَةِ؟ فَإِنَّهُ یَقولُ: فُلانٌ، فَقُل: کَذلِکَ اللّهُ رَبُّنا فِی السَّماءِ إِلهٌ، وفِی الأَرضِ إِلهٌ، وفِی البِحارِ إِلهٌ، وفِی القِفارِ إِلهٌ، وفی کُلِّ مَکانٍ إِلهٌ.

قالَ: فَقَدِمتُ فَأَتَیتُ أَبا شاکِرٍ، فَأَخبَرتُهُ، فَقالَ: هذِهِ نُقِلَت مِنَ الحِجازِ.(46)

راجع: ص 530 (الفصل الخامس والخمسون: القریب).

36 / 2

ما لا یُوصَفُ شُهودُهُ بِهِ

36 / 2- 1

حَوایَةُ الأَماکِنِ

4769. الإمام علیّ علیه السلام: لا تَحویهِ الأَماکِنُ، ولا تَضمَنُهُ الأَوقاتُ، ولا تَحُدُّهُ الصِّفاتُ، ولا تَأخُذُهُ السِّناتُ.(47)

4770. عنه علیه السلام: لا کانَ فی مَکانٍ فَیَجوزَ عَلَیهِ الاِنتِقالُ.(48)

4771. عنه- علیه السلام لَمّا قالَ لَهُ رَجُلٌ: أَینَ المَعبودُ؟-: لا یُقالُ لَهُ: أَینَ؛ لِأَنَّهُ أَیَّنَ الأَینِیَّةَ، ولا یُقالُ لَهُ: کَیفَ؛ لِأَنَّهُ کَیَّفَ الکَیفیَّةَ، ولا یُقالُ لَهُ: ما هُوَ؛ لِأَنَّهُ خَلَقَ الماهِیَّةَ. سُبحانَهُ مِن عَظیمٍ تاهَتِ الفِطَنُ فی تَیّارِ أَمواجِ عَظَمَتِهِ، وحَصَرَتِ الأَلبابُ عَن ذِکرِ أَزلِیَّتِهِ،

بازگشتى، به او بگو: نام تو در کوفه چیست؟ او خواهد گفت: فلان. پس به او بگو: نام تو در بصره چیست؟ او خواهد گفت: فلان. پس بگو: به همان سان است پروردگار ما؛ در آسمان، خدا و در زمین، خداست و در دریاها خداست و در بیابان‌ها خداست و در هر جایى خداست».

[به کوفه] وارد شدم و نزد ابو شاکر آمدم و او را از آن [پاسخِ امام] آگاه کردم. گفت: این از حجاز آمده است.

ر. ک: ص 531 (فصل پنجاه و پنجم: قریب).

36 / 2

آنچه گواهىِ خداوند، به آن، وصف نمى‌گردد

36 / 2- 1

در بر گرفتن مکان‌ها

4769. امام على علیه السلام: مکان‌ها او را در بر نمى‌گیرد و زمان‌ها او را فرا نمى‌گیرد و اوصاف، حدود او را معلوم نمى‌کند و خواب‌هاى سبک، او را در نمى‌گیرد.

4770. امام على علیه السلام: در مکانى نبوده تا جا به‌جا شدن، بر او روا گردد.

4771. امام على علیه السلام- در پاسخ مردى که پرسید: معبود کجاست؟-: درباره ی او گفته نمى‌شود: کجاست؟ زیرا او خود، به «کجایى»، کجایى بخشیده است. به او گفته نمى‌شود: «چگونه است؟»، زیرا او خود، «چگونگى» را پدید آورده است. به او گفته نمى‌شود: «او چیست؟»، زیرا او خود، چیستى را آفریده است. منزّه است [خداى] سترگى که تیز هوشى‌ها در جریان خیزاب‌هاى سترگىِ او سرگشته‌اند و عقل‌ها از یاد کردِ دیرینگىِ او ناتوان گشته‌اند و خِردها

وتحَیََِّرتِ العُقولُ فی أَفلاکِ مَلَکوتِهِ.(49)

4772. عنه علیه السلام: من قالَ: أَینَ، فَقَد غَیّاهُ.(50)

4773. عنه- علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ: أَینَ کانَ رَبُّنا قَبلَ أَن یَخلُقَ سَماءً و أَرضا؟-: «أَینَ» سُؤالٌ عَن مَکانٍ، وکانَ اللّهُ ولا مَکانَ.(51)

4774. الإمام زین العابدین علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: أَنتَ الَّذی لا یَحویکَ مَکانٌ.(52)

4775. علل الشرائع عن ثابت بن دینار: سَأَلتُ زَینَ العابِدینَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أَبی طالِبٍ علیه السلام‌ عَنِ اللّهِ- جَلَّ جَلالُهُ- هَل یُوصَفُ بِمَکانٍ؟

فَقالَ: تَعالى عَن ذلِکَ.

قُلتُ: فَلِمَ أَسرى بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله إِلَى السَّماءِ؟

قالَ: لِیُرِیَهُ مَلَکوتَ السَّماواتِ وما فیها مِن عَجائِبِ صُنعِهِ وبَدائِعِ خَلقِهِ.

قُلتُ: فَقَولُ اللّهِ عز و جل: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلّى- فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»(53)

قالَ: ذاکَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله؛ دَنا مِن حُجُبِ النّورِ فَرَأَى مَلَکوتَ السَّماواتِ، ثُمَّ تَدَلّى صلى الله علیه و آله ‌فَنَظَرَ مِن تَحتِهِ إِلى مَلَکوتِ الأَرضِ حَتّى ظَنَّ أَنَّهُ فِی القُربِ مِنَ الأَرضِ

در سپهرهاى ملکوت او سرگردان شده‌اند.

4772. امام على علیه السلام: هر که گفت: «کجاست؟»، براى او غایت شمرده است.

4773. امام على علیه السلام- در پاسخ به این سخن که: خداوندگار ما پیش از آن که آسمانى و زمینى بیافریند، کجا بود؟-: «کجا»، پرسش از مکان است، حال آن که خدا بود و مکانى نبود.

4774. امام زین العابدین علیه السلام- در دعا-: تو کسى هستى که مکانى تو را در بر نمى‌گیرد.

4775. علل الشرائع- به نقل از ثابت بن دینار-: از زین العابدین على بن حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام ‌درباره ی خدا- که بزرگ است شکوه او- پرسیدم که: آیا به [داشتن] مکانى وصف مى‌گردد؟

فرمود: «از آن برتر است».

گفتم: پس چرا پیامبرش محمّد صلى الله علیه و آله را [در شب معراج] به آسمان برد؟

فرمود: «براى آن که ملکوت آسمان‌ها و شگفتى‌هاى صنع و نو آورى‌هاى آفرینش خود را که در آنهاست، به او نشان دهد».

گفتم: پس گفتار خداوند عز و جل «آن گاه نزدیک و نزدیک‌تر شد، به اندازه ی دو [انتهاى] کمان یا نزدیک‌تر، شد» [به چه معناست]؟

فرمود: «آن، پیامبر خداست که به حجاب‌هاى نور، نزدیک شد و ملکوت آسمان‌ها را دید. سپس نزدیک‌تر آمد و از پشت آن، به ملکوت زمین نگریست، چندان که پنداشت او در نزدیکى به زمین، مانند اندازه ی

کَقابِ قَوسَینِ أَو أَدنى.(54)

4776. من لا یحضره الفقیه عن زید بن علیّ: سَأَلتُ أَبی سَیِّدَ العابِدینَ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ…: یا أَبَه، أَلَیسَ اللّهُ- جَلَّ ذِکرُهُ- لا یوصَفُ بِمَکانٍ؟

فَقالَ: بَلى، تَعالَى اللّهُ عَن ذلِکَ عُلُوّا کَبیرا.

قُلتُ: فَما مَعنى قَولِ موسى علیه السلام لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: اِرجِع إِلى رَبِّکَ؟

فَقالَ: مَعناهُ مَعنى قَولِ إِبراهیمَ علیه السلام: «إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی سَیَهْدِینِ»(55) ومَعنى قَولِ موسى علیه السلام: «وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضى»(56) ومَعنى قَولِهِ عز و جل: «فَفِرُّوا إِلَى اَللّهِ»(57)، یَعنی: حُجّوا إِلى بَیتِ اللّهِ.

یا بُنَیَّ إِنَّ الکَعبَةَ بَیتُ اللّهِ فَمَن حَجَّ بَیتَ اللّهِ فَقَد قَصَدَ إِلَى اللّهِ، وَالمَساجِدَ بُیوتُ اللّهِ، فَمَن سَعى إِلَیها فَقَد سَعى إِلَى اللّهِ وقَصَدَ إِلَیهِ، وَالمُصَلّی ما دامَ فی صَلاتِهِ فَهُوَ واقِفٌ بَینَ یَدَیِ اللّهِ عز و جل؛ فَإِنَّ للّهِ‌ِ- تَبارَکَ وتَعالى- بِقاعا فی سَماواتِهِ، فَمَن عُرِجَ بِهِ إِلى بُقعَةٍ مِنها فَقَد عُرِجَ بِهِ إِلَیهِ أَلا تَسمَعُ اللّهَ عز و جل یَقولُ: «تَعْرُجُ اَلْمَلائِکَةُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ»(58) ویَقولُ عز و جل: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ اَلْکَلِمُ اَلطَّیِّبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصّالِحُ یَرْفَعُهُ»(59)(60)

دو کمان یا نزدیک‌تر است».

4776. کتاب من لا یحضره الفقیه- به نقل از زید بن على بن حسین علیهما السلام-: از پدرم، سرور عبادتگران (امام زین العابدین علیه السلام)، پرسیدم:… پدر جان! آیا این گونه نیست که خدا- که یاد او بزرگ است- به مکان، وصف نمى‌گردد؟

فرمود: «آرى. خداوند، بسى از آن، برتر و بالاتر است».

گفتم: پس معناى سخن موسى علیه السلام به پیامبر خدا [که در شب معراج گفت]: «به سوى پروردگارت باز گرد»، چیست؟

فرمود: «معناى آن، معناى سخن ابراهیم علیه السلام‌است: «من به سوى خداوندگارم مى‌روم که مرا رهنمون خواهد شد» و نیز معناى گفتار موسى علیه السلام: «و-اى پروردگارِ من-، به سوى تو شتافتم تا خشنود گردى» و معناى سخن خداوند عز و جل: «پس به سوى خدا بگریزید»، یعنى: آهنگ خانه ی خدا کنید.

پسرم! همانا کعبه، خانه ی خداست. پس هر که حجّ خانه ی خدا بگزارَد، آهنگ خدا کرده است و مسجدها خانه‌هاى خدا هستند. پس هر که به آنها برود، به سوى خدا رفته و آهنگ او کرده است و نمازگزار تا هنگامى که در نماز خود باشد، در پیشگاه خداوند عز و جل ایستاده است. خداى والا و بلند پایه را در آسمان‌هایش مکان‌هایى است، پس هر که به سوى یکى از آن مکان‌ها، بالا برده شود، به سوى او بالا برده شده است. آیا نمى‌شنوى سخن خداى عز و جل را که مى‌فرماید: «فرشتگان و روح، به سوى او بالا مى‌روند» و مى‌فرماید: «گفتار پاکیزه، به سوى او بر مى‌کشد، و کردار نیک آن را بالا مى‌برد».

4777. الکافی عن زرارة: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام: أَکانَ اللّهُ ولا شَیءَ؟

قالَ: نَعَم، کانَ ولا شَیءَ.

قُلتُ: فَأَینَ کانَ یَکونُ؟

وکانَ مُتَّکِئَا فَاستَوى جالِسا وقالَ: أَحَلتَ یا زُرارَةُ، وسَأَلتَ عَنِ المَکانِ إِذ لا مَکانَ.(61)

4778. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ یَهودِیّا یُقالُ لَهُ: سِبَختُ، جاءَ إِلى رَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله، فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، جِئتُ أَسأَلُکَ عَن رَبِّکَ، فَإِن أَنتَ أَجَبتَنی عَمّا أَسأَلُکَ عَنهُ وإِلاّ رَجَعتُ.

قالَ: سَل عَمّا شِئتَ.

قالَ: أَینَ رَبُّکَ؟

قالَ: هُوَ فی کُلِّ مَکانٍ ولَیسَ فی شَیءٍ مِنَ المَکانِ المَحدودِ.

قالَ: وکَیفَ هُوَ؟

قالَ: وکَیفَ أَصِفُ رَبّی بِالکَیفِ وَالکَیفُ مَخلوقٌ، وَاللّهُ لا یوصَفُ بِخَلقِهِ.(62)

4779. عنه علیه السلام- لَمّا سَأَلَهُ ابنُ أَبِی العَوجاءِ: أَهُوَ فی کُلِّ مَکانٍ؟ أَلَیسَ إِذا کانَ فی السَّماءِ کَیفَ یَکونُ فِی الأَرضِ، وإِذا کانَ فِی الأَرضِ کَیفَ یَکونُ فِی السَّماءِ؟!-: إِنَّما

4777. الکافى- به نقل از زُراره-: به ابو جعفر (امام باقر) علیه السلام گفتم: آیا خدا بود و هیچ چیز نبود؟

فرمود: «بله، بود و هیچ چیز نبود».

گفتم: پس کجا بود؟

امام علیه السلام که تکیه داده بود، استوار نشست و فرمود: «اى زُراره! گفتار مُحالى آوردى و درباره ی چیزى که هیچ مکانى ندارد، از مکان پرسیدى».

4778. امام صادق علیه السلام: یهودى‌اى که به او سِبُخْت گفته مى‌شد، نزد پیامبر خدا آمد و گفت: اى پیامبر خدا! آمده‌ام تا از تو درباره ی پروردگارت بپرسم. پس اگر به آنچه از تو مى‌پرسم، پاسخ گفتى، [که گفتى] وگرنه، باز مى‌گردم.

فرمود: «از هر چه خواستى، بپرس».

گفت: پروردگارت کجاست؟

فرمود: «او همه‌جا هست و در جایى از مکانِ محدود نیست».

گفت: او چگونه است؟

فرمود: «چگونه پروردگارم را به چگونگى وصف کنم، حال آن که «چگونگى» آفریده‌اى است و خدا به [اوصاف] آفریدگانش وصف نمى‌گردد».

4779. امام صادق علیه السلام- هنگامى که ابن ابى العوجاء از امام پرسید: آیا او در همه جا هست؟ آیا چنان نیست که هر گاه در آسمان است، چگونه در زمین خواهد بود؟ و اگر در زمین است، چگونه در آسمان خواهد بود؟!-: تو تنها، آفریده‌اى را وصف

وَصَفتَ المَخلوقَ الَّذی إِذَا انتَقَلَ عَن مَکانٍ اِشتَغَلَ بِهِ مَکانٌ وخَلا مِنهُ مَکانٌ؛ فَلا یَدری فِی المَکانٍ الَّذی صارَ إِلَیهِ ما یَحدُثُ فی المَکانِ الَّذی کانَ فیهِ، فَأَمَّا اللّهُ العَظیمُ الشَّأنُ المَلِکُ الدَّیّانُ فَلا یَخلو مِنهُ مَکانٌ، ولا یَشتَغِلُ بِهِ مَکانٌ، ولا یَکونُ إِلى مَکانٍ أَقرَبَ مِنهُ إِلى مَکانٍ.(63)

4780. الإمام الکاظم علیه السلام: لا تُحیطُ بِهِ الأَقطارُ، ولا یَحویهِ مَکانٌ، ولا تُدرِکُهُ الأَبصارُ وهُوَ یُدرِکُ الأَبصارَ، وهُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ.(64)

4781. عنه علیه السلام- لَمّا قیلَ لَهُ: لِأَیِّ عِلَّةٍ عَرَجَ اللّهُ بِنَبِیِّهِ صلى الله علیه و آله إِلَى السَّماءِ، ومِنها إِلى سِدرَةِ المُنتَهى، ومِنهُما إِلى حُجُبِ النّورِ، وخاطَبَهُ وناجاهُ هُناکَ وَاللّهُ لا یُوصَفُ بِمَکانٍ؟

قال-: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- لا یوصَفُ بِمَکانٍ ولا یَجری عَلَیهِ زَمانٌ، ولکِنَّهُ عز و جل أَرادَ أَن یُشَرِّفَ بِهِ مَلائِکَتَهُ وسُکّانَ سَماواتِهِ ویُکرِمَهُم بِمُشاهَدَتِهِ، ویُرِیَهُ مِن عَجائِبِ عَظَمَتِهِ ما یُخبِرُ بِهِ بَعدَ هُبوطِهِ، ولَیسَ ذلِکَ عَلى ما یَقولُ المُشَبِّهونَ، سُبحانَ اللّهِ وتَعالى عَمّا یُشرِکونَ.(65)

4782. عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- کانَ لَم یَزَل بِلا زَمانٍ ولا مَکانٍ، وهُوَ الآنَ

کردى که هر گاه از مکانى، جابه‌جا شود، مکانى [دیگر]، از او پُر مى‌گردد و مکانى [دیگر]، تهى. از این روى، در مکانى که به آن جا منتقل شده، نمى‌داند در مکانى که در آن بود، چه رخ مى‌دهد؛ امّا خداوند سترگْ قدرِ فرمان‌رواىِ جزا دهنده، هیچ مکانى از او تهى نیست و هیچ مکانى او را [از مکانى] باز نمى‌دارد و به مکانى از مکانى [دیگر] نزدیک‌تر نیست.

4780. امام کاظم علیه السلام: کرانه‌ها او را فرا نمى‌گیرند و مکانى او را در بر نمى‌گیرد. اندیشه‌ها او را در نمى‌یابند و او اندیشه‌ها را در مى‌یابد و اوست باریک‌بین آگاه.

4781. امام کاظم علیه السلام- آن گاه که به ایشان گفته شد: به چه علّتى خداوند عز و جل پیامبر خود را به آسمان و از آن به سِدرَةُ المُنتهى و از آن دو، به حجاب‌هاى نور، بالا برد و آن جا او را مخاطب ساخت و با او نجوا کرد، حال آن که خداوند به مکان وصف نمى‌گردد؟-: خداى والا و بلند پایه، به مکان وصف نمى‌گردد و زمان بر او جارى نیست؛ ولى او خواست تا بدان، فرشتگان خود و ساکنان آسمان‌هایش را ارج نهد و ایشان را با دیدن او گرامى بدارد و به او از شگفتى‌هاى سترگىِ خود، چیزها نشان دهد تا پس از فرود آمدنش، از آن خبر دهد و آن، چنان نیست که همسان‌انگاران مى‌گویند: خداوند از آنچه شرک مى‌ورزند، پیراسته و والاتر است.

4782. امام کاظم علیه السلام: خداوند والا و بلند پایه، هماره بى‌زمان و بى‌مکان بوده است

کَما کانَ لا یَخلو مِنهُ مَکانٌ، ولا یَشغَلُ بِهِ مَکانٌ، ولا یَحُلُّ فی مَکانٍ.(66)

4783. الإمام الرضا علیه السلام: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- لا یوصَفُ بِمَکانٍ، ولا یُدرَکُ بِالأَبصارِ وَالأَوهامِ.(67)

4784. معانی الأخبار عن الحسن بن فضّال: سَأَلتُ الرِّضا عَلِیَّ بنَ موسى علیهما السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «کَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(68) فَقالَ: إِنَّ اللّهَ- تَبارَکَ وتَعالى- لا یوصَفُ بِمَکانٍ یَحُلُّ فیهِ فَیُحجَبَ عَنهُ فیهِ عِبادُهُ، ولکِنَّهُ عز و جل یَعنی أَنَّهُم عَن ثَواب رَبِّهِم مَحجوبونَ.

وسَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ اَلْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا»(69)، فَقالَ: إِنَّ اللّهَ عز و جل لا یوصَفُ بِالمَجیءِ وَالذَّهابِ، تَعالى عَنِ الاِنتِقالِ، إِنَّما یَعنی بِذلِکَ: وجاءَ أَمرُ رَبِّکَ وَالمَلَک صَفّا صَفّا.

وسَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اَللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ اَلْغَمامِ وَ اَلْمَلائِکَةُ»(70) قالَ: یَقولُ: هَل یَنظُرونَ إِلاّ أَن یَأتِیَهُمُ اللّهُ بِالمَلائِکَةِ فی ظُلَلٍ مِنَ الغَمامِ وهکَذا نَزَلَت.(71)

و او اکنون همان سان است که بود؛ جایى از او تهى نیست و مکانى او را [از مکانى دیگر] باز نمى‌دارد و در مکانى فرو نمى‌آید.

4783. امام رضا علیه السلام: خداوند والا و بلند پایه، به مکانى وصف نمى‌گردد و با اندیشه‌ها و اوهام، دریافته نمى‌شود.

4784. معانى الأخبار- از حسن بن فضّال-: از على بن موسى الرضا علیه السلام درباره ی آیه ی «هرگز! ایشان در آن روز، از پروردگارشان منع شده‌اند» پرسیدم. فرمود: «خداوند والا و بلند پایه، به مکانى وصف نمى‌گردد که در آن بگنجد و در آن [مکان]، بندگانش از او منع شده باشند؛ ولى مرادِ خداوند عز و جل آن است که آنان از پاداش پروردگارشان منع شده‌اند».

و از او درباره ی آیه ی «و پروردگارت و فرشتگان، صف اندر صف بیایند» پرسیدم. فرمود: «خداوند عز و جل به آمدن و رفتن وصف نمى‌گردد، از جابه‌جا شدن برتر و بالاتر است. مراد آن است که فرمان پروردگارت و فرشتگان، صف اندر صف مى‌آیند».

و از او درباره ی آیه ی «آیا جز این انتظار مى‌برند که خدا در پوشش‌هایى از ابر و فرشتگان، نزد ایشان آید؟» پرسیدم. فرمود: «مى‌گوید: آیا جز این را انتظار مى‌برند که خداوند، فرشتگان را در پوشش‌هایى از ابر، نزد ایشان آورَد؟ و [آیه] این گونه [و بر این معنا] فرود آمده است».

36 / 2- 2

الوُلوجُ فِی الأَشیاءِ

4785. الإمام علیّ علیه السلام- مِن خُطبَةٍ لَهُ فِی التَّوحیدِ-: لا أَنَّ الأَشیاءَ تَحویهِ فَتُقِلَّهُ أَو تُهوِیَهُ، أَو أَنَّ شَیئا یَحمِلُهُ فَیُمیلَهُ أَو یُعَدِّلَهُ، لَیسَ فِی الأَشیاءِ بِوالِجٍ، ولا عَنها بِخارِجٍ.(72)

4786. عنه علیه السلام: لَم یَحلُل فیهَا [الأَشیاء] فَیُقالَ: هُوَ فیها کائِنٌ، ولَم یَنءَ عَنها فَیُقالَ: هُوَ مِنها بائِنٌ.(73)

4787. عنه علیه السلام: فِی الأَشیاءِ کُلِّها غَیرُ مُتَمازِجٍ بِها، ولا بائِنٌ مِنها.(74)

4788. عنه علیه السلام: فارَقَ الأَشیاءَ لا عَلَى اختِلافِ الأَماکِنِ، ویَکونُ فیها لا عَلى وَجهِ المُمازَجَةِ.(75)

4789. عنه علیه السلام: مَن قالَ: عَلامَ؟ فَقَد أَخلى مِنهُ، ومَن قالَ: فیمَ؟ فَقَد ضَمَّنَهُ.(76)

36 / 2- 2

درآمدن در اشیا

4785. امام على علیه السلام- در سخنرانى‌اش در باره ی خدا شناسى-: نه اشیا او را در بر مى‌گیرند تا او را بردارند یا پایین آورند و نه چیزى او را در بر دارد تا او را [به سمتى] بگردانَد یا او را راست نگاه دارد. در اشیا درآینده نیست و از آنها بیرون شونده نیست.

4786. امام على علیه السلام: در آنها (اشیا) حلول نکرده تا گفته شود: «او در آنهاست» و از آنها دور نگشته تا گفته شود: «او از آنها جداست».

4787. امام على علیه السلام: در همه ی اشیا هست، نه در آمیزنده با آنها و نه جدا از آنها.

4788. امام على علیه السلام: از اشیا جدا گشته، نه به معناى دو جاى متفاوت داشتن، و در آنهاست، نه بر وجه در آمیختن.

4789. امام على علیه السلام: هر که بگوید: «[خداوند] بر روىِ چیست؟»، [مکانى را] از او تهى داشته و هر که بگوید: «در چیست؟»، او را [در چیزى] گنجانده است.

4790. عنه علیه السلام: البائِنُ لا بِتَراخی مَسافَةٍ.(77)

4791. عنه علیه السلام: بانَ مِنَ الأَشیاءِ بِالقَهرِ لَها وَالقُدرَةِ عَلَیها، وبانَتِ الأَشیاءُ مِنهُ بِالخُضوعِ لَهُ وَالرُّجوعِ إِلَیهِ.(78)

4792. الإمام الحسین علیه السلام- فی صِفَةِ اللّهِ جَلَّ وعَلا-: هُوَ فِی الأَشیاءِ کائِنٌ لا کَینونَةَ مَحظورٍ بِها عَلَیهِ، ومِنَ الأَشیاءِ بائِنٌ لا بَینونَةَ غائِبٍ عَنها، لَیسَ بِقادِرٍ مَن قارَنَهُ ضِدٌّ، أَو ساواهُ نِدٌّ، لَیسَ عَنِ الدَّهرِ قِدَمُهُ، ولا بِالنّاحِیَةِ أَمَمُهُ، احتَجَبَ عَنِ العُقولِ، کَمَا احتَجَبَ عَنِ الأَبصارِ، وعَمَّن فِی السَّماءِ احتِجابُهُ کَمَن فِی الأَرضِ، قُربُهُ کَرامَتُهُ، وبُعدُهُ إِهانَتُهُ.(79)

4793. الإمام الصادق علیه السلام: لا خَلقُهُ فیهِ، ولا هُوَ فِی خَلقِهِ.(76)

4794. عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ خِلوٌ مِن خَلقِهِ وخَلقُهُ خِلوٌ مِنهُ، وکُلُّ ما وَقَعَ عَلَیهِ اِسمُ شَیءٍ ما خَلا اللّهَ فَهُوَ مَخلوقٌ وَاللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ، تَبارَکَ الَّذی لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیرُ.(80)

4795. عنه علیه السلام: هُوَ… بائِنٌ مِن خَلقِهِ.(81)

4790. امام على علیه السلام: [خداوند متعال] جداست، نه به دورىِ مسافت.

4791. امام على علیه السلام: [خداوند متعال] از اشیا جدا گشته، با چیرگى بر آنها و توانایى بر آنها، و اشیا از او جدا گشته‌اند، با فروتنى براى او و بازگشت به سوى او.

4792. امام حسین علیه السلام- در وصف خداوند عز و جل-: او در اشیاست، نه بودنى در حصار آنها،(82) و از اشیا جداست، نه جدایىِ [موجودِ] غایب از آنها. توانا نیست آن کس که هماوردى با او قرین گردد یا همانندى با او برابرى کند. دیرینگىِ او از [جنسِ] زمان نیست و آهنگ نمودنِ او، به سمت و سو نیست.(83)

از خِردها پوشیده است، همان سان که از دیدگان پوشیده است و پوشیدگىِ او از آسمانیان، چون پوشیدگىِ او از زمینیان است. نزدیکى او کرامت او، و دورى او خوار کردن اوست.

4793. امام صادق علیه السلام: نه آفریده‌هایش در اویند و نه او در آفریده‌هاى خویش است.

4794. امام صادق علیه السلام: خداوند، از آفریدگان خود، تهى است و آفریدگانش از او تهى‌اند، و هر آنچه جز خدا نام «چیز (شىء)» بر آن اطلاق شود، آفریده است. خدا آفریدگار همه چیز است. والاست کسى که مانند او چیزى نیست و او شنواى بیناست.

4795. امام صادق علیه السلام: او… از آفریده‌هایش جداست.

تعلیق:

یثبت أَمیرالمؤمنین علی علیه السلام فی بعض المواضع البینونة بین الخالق والمخلوق، وینفیها فی مواضع أُخرى، والمراد من البینونة إِثبات التباین الذاتی والوصفیّ، یعنی أَنّه لیس هناک أَی صفة من صفات الذات الإلهیة تشبه صفة المخلوقات، فاللّه سبحانه قاهر قادر ذاتا، والمخلوقات خاضعة فقیرة عاجزة ذاتا، والمراد غیر الصحیح من البینونة هو البینونة المکانیة؛ لأَنّ اللّه تعالى لیس له مکان، حتّى یصبح بائنا عن مخلوقاته من حیث المکان؛ لأَنّ المکان من صفات المخلوقات، وما جاء فی بعض العبارات من صفة المکان؛ فإنّه یعنی إِحاطة علمه بالمکان ولا یعنی حلوله فیه، تعالى اللّه عن ذلک علوا کبیرا.

36 / 3

حِکمَةُ رَفعِ الیَدَینِ فِی الدُّعاءِ

4796. الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام: إِنَّ أَمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام‌ قالَ: إِذا فَرَغَ أَحَدُکُم مِنَ الصَّلاةِ فَلیَرفَع یَدَیهِ إِلَى السَّماءِ ولیَنصَب فِی الدُّعاءِ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ سَبَأ: یا أَمیرَ المُؤمِنینَ، ألَیسَ اللّهُ فی کُلِّ مَکانٍ؟

فَقالَ: بَلى.

قالَ: فَلِمَ یَرفَعُ یَدَیهِ إِلَى السَّماءِ؟

قالَ: أَما تَقَرَأُ فِی القُرآنِ «وَ فِی اَلسَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»(84) فَمِن أَینَ یُطلَبُ الرِّزقُ إِلاّ مِن مَوضِعِهِ، ومَوضِعُ الرِّزقِ وما وَعَدَ اللّهُ السَّماءُ.(85)

توضیح

امیر مؤمنان على علیه السلام در برخى مواضع، بینونت (جدایى) میان آفریدگار و آفریده را اثبات و در مواضعى دیگر، نفى مى‌کند. مراد از بینونت، اثبات تباین ذاتى و وصفى است؛ یعنى هیچ صفتى از صفات ذات الهى، همانند صفت آفریده‌ها نیست. از این روى، خداى سبحان، ذاتا چیره ی تواناست؛ ولى آفریده‌ها ذاتا فرمان بردار، نیازمند و ناتوان‌اند. برداشتِ نادرست از بینونت، بینونت مکانى است؛ زیرا خداى متعال، مکانى ندارد تا از نظر مکان، از آفریده‌هاى خود جدا گردد؛ چرا که مکان داشتن، از ویژگى‌هاى آفریده‌هاست و منظور از صفت‌هاى مکانىِ مطرح در برخى عبارات، احاطه ی علم خدا به مکان است و نه حلول او در آن، که خدا بسى والاتر از چنین نسبت‌هایى است.

36 / 3

حکمت بالا بردن دست‌ها در دعا

4796. امام صادق علیه السلام- به نقل از پدران خود علیهم السلام-: امیر مؤمنان فرمود: «هر گاه یکى از شما نماز را به پایان رسانْد، دستان خود را به آسمان بالا ببرد و در نیایش بکوشد».

عبد اللّه بن سبأ گفت: اى امیر مؤمنان! مگر خدا در همه‌جا نیست؟

فرمود: «آرى».

گفت: پس چرا [نیایشگر] دستان خود را به سوى آسمان بلند کند؟

فرمود: «آیا در قرآن نخوانده‌اى «و روزىِ شما و آنچه وعده داده مى‌شوید، در آسمان است»؟ آیا روزى، جز از جایگاه خود، خواسته مى‌شود؟! و جایگاه روزى و آنچه خدا وعده داده، آسمان است».

4797. الإمام الصادق علیه السلام- لَمّا سُئِلَ: مَا الفَرقُ بَینَ أَن تَرفَعوا أَیدِیَکُم إِلَى السَّماءِ وبَینَ أَن تَخفِضوها نَحوَ الأَرضِ؟ قال-: ذلِکَ فی عِلمِهِ وإِحاطَتِهِ وقُدرَتِهِ سَواءٌ، ولکِنَّهُ عز و جل أَمرَ أَولِیائَهُ وعِبادَهُ بِرَفعِ أَیدیهِم إِلَى السَّماءِ نَحوَ العَرشِ؛ لِأَنَّهُ جَعَلَهُ مَعدِنَ الرِّزقِ، فَثَبَّتنا ما ثَبَّتَهُ القُرآنُ وَالأَخبارُ عَنِ الرَّسولِ صلى الله علیه و آله ‌حینَ قالَ: اِرفَعوا أَیدِیَکُم إِلَى اللّهِ عز و جل. وهذا یُجمِعُ عَلَیهِ فِرَقُ الأُمَّةِ کُلُّها.(86)

4797. امام صادق علیه السلام- هنگامى که از وى پرسیده شد: چه فرق است میان آن که دستان خود را به آسمان بالا ببرید با آن که آنها را به سمت زمین فرود آورید؟-: آن [امر]، از نظر دانش و فراگیرى و توانایى او یکسان است؛ ولى او دوستان و بندگان خود را به بالا بردن دستانشان به آسمان به سمت عرش، فرمان داده است؛ زیرا او آن را کانِ روزى ساخته است.(87) پس آنچه را که قرآن و روایت‌هاى پیامبر صلى الله علیه و آله ‌ثابت داشته، بایسته مى‌دانیم، آن گاه که فرمود: «دستان خود را به سوى خداوند عز و جل بالا برید». همه ی فرقه‌هاى امّت، بر این، اتّفاق دارند.


1) معجم مقاییس اللغة: ج 3 ص 221.

2) لم یذکر ما یدلُّ على لزوم إضافة قید «الاُمور الظاهرة» لمتعلّق «الشهید»، بل إنّ بعضَ آیات و أحادیث الباب نظیر «إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» و «یا شاهدَ کلِّ غائبٍ» یمکن أن یکونَ دالاًّ على خلافِ ذلک.

3) النهایة: ج 2 ص 513.

4) دلیلى بر افزودن قید «امور پیدا» به متعلّق «شهید» ارائه نشده است. برخى از آیات و احادیث این باب، مانند «إِنَّ اَللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» و «یا شاهدَ کلِّ غائب»، مى‌توانند دلیل بر خلاف این گفته ی ابن اثیر باشند.

5) المائدة: 117، الحجّ: 17، سبأ: 47، فصّلت: 53، المجادلة: 6، النساء: 33، الأحزاب: 55، البروج: 9.

6) النساء: 79، 166، یونس: 29، الرعد: 43، الإسراء: 96، العنکبوت: 52، الفتح: 28، الأحقاف: 8.

7) الحجّ: 17.

8) المصباح للکفعمی: ص 347، البلد الأمین: ص 410، بحار الأنوار: ج 94 ص 396.

9) البلد الأمین: ص 406، المصباح للکفعمی: ص 340، المزار الکبیر: ص 176 عن الإمام الصادق علیه السلام ‌نحوه، بحار الأنوار: ج 94 ص 390.

10) الغارات: ج 1 ص 176 عن إبراهیم بن إسماعیل الیشکری، بحار الأنوار: ج 4 ص 273.

11) الکافی: ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیى جمیعا رفعاه إلى الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 42 ح 3 عن الحصین بن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق‌ عن آبائه عنه علیهم السلام نحوه، بحارالأنوار: ج 4 ص 269 ح 15.

12) البلد الأمین: ص 127، بحار الأنوار: ج 90 ص 193 ح 29.

13) الإقبال: ج 1 ص 382، بحار الأنوار: ج 98 ص 165 ح 5.

14) الکافی: ج 2 ص 583 ح 18 عن عمرو بن أبی المقدام.

15) الکافی: ج 4 ص 73 ح 3، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 107 ح 266 کلاهما عن علیّ بن رئاب، الإقبال: ج 1 ص 116، بحار الأنوار: ج 97 ص 342 ح 2.

16) عیون أخبار الرضا: ج 2 ص 173 ح 1 عن عبد السلام بن صالح الهرویّ، المجتنى: ص 87، المصباح للکفعمی: ص 390 وفیهما «العالمین» بدل «العارفین»، بحار الأنوار: ج 49 ص 83 ح 2.

17) البَرُّ: العطوف على عباده، والبَرّ والبارّ بمعنى (النهایة: ج 1 ص 116).

18) جمال الاُسبوع: ص 180، بحار الأنوار: ج 91 ص 189 ح 11.

19) کُنْه الشیء: نهایته، لا یکتنهه الوصف: بمعنى لا یبلغ کنهه؛ أی غایته و قدره (الصحاح: ج 6 ص 2247).

20) مصباح المتهجّد: ص 804 ح 866، المصباح للکفعمی: ص 702 عن ابن عیّاش، الإقبال: ج 3 ص 214 عن ابن عیّاش عن خیر بن عبد اللّه و کلّها عن توقیع خرج إلى محمّد بن عثمان بن سعید، بحار الأنوار: ج 98 ص 393 ح 1.

21) الحدید: 4 وراجع: المجادلة: 7.

22) یونس: 61.

23) ق: 16.

24) الواقعة: 85.

25) المصباح للکفعمی: ص 340، البلد الأمین: ص 406، بحار الأنوار: ج 94 ص 390.

26) غرر الحکم: ح 3447.

27) مهج الدعوات: ص 223 عن الربیع، البلد الأمین: ص 382، العُدد القویّة: ص 206 عن الإمام علیّ علیه السلام‌ نحوه، بحار الأنوار: ج 94 ص 273 ح 1.

28) الکافی: ج 1 ص 125 ح 3، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 250 ح 2325، التوحید: ص 254 ح 4، الاحتجاج: ج 2 ص 208 ح 218 کلّها عن عیسى بن یونس، علل الشرائع: ص 404 ح 4 عن الفضل بن یونس، الإرشاد: ج 2 ص 201 عن العبّاس بن عمرو الفقیمی ولیس فیه «ویرى أشخاصهم»، بحار الأنوار: ج 3 ص 33 ح 7.

29) جمال الاُسبوع: ص 178، المقنعة: ص 322 عن علیّ بن رئاب عن الإمام الکاظم علیه السلام‌ ولیس فیه «ویا شاهد غیر غائب»، بحار الأنوار: ج 91 ص 188 ح 11 وراجع: کامل الزیارات: ص 417.

30) المجادلة: 7.

31) طه: 12.

32) عوالی اللآلی: ج 1 ص 119 ح 45.

33) نهج البلاغة: الخطبة 195، بحار الأنوار: ج 77 ص 315 ح 15.

34) الکافی: ج 1 ص 142 ح 7، التوحید: ص 33 ح 1 کلاهما عن الحارث الأعور، بحار الأنوار: ج 4 ص 266.

35) حلیة الأولیاء: ج 1 ص 73 عن النعمان بن سعد، جواهر المطالب: ج 1 ص 341 نحوه، کنز العمّال: ج 1 ص 409 ح 1737 نقلاً عن ابن إسحاق عن النعمان بن سعد.

36) الإرشاد: ج 1 ص 201، الاحتجاج: ج 1 ص 494 ح 124، بحار الأنوار: ج 3 ص 309 ح 2.

37) ذرب لسانه: إذا کان حادّ اللسان لا یبالی ما قالَ (النهایة: ج 2 ص 156).

38) التوحید: ص 310 ح 2 عن جعفر الأزهری عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 38 ص 131 ح 84.

39) خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص 90 و ص 92.

40) التوحید: ص 180 ح 15 عن عبد الرحمن بن الأسود عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 324 ح 22.

41) حویتُ الشیء أحویه حِوایة: إذا ضممتَه واستولیت علیه. وحوى الشیء: إذا أحاط به من جهاته (مجمع البحرین: ج 1 ص 4789).

42) الکافی: ج 1 ص 127 ح 5، التوحید: ص 131 ح 13 کلاهما عن ابن اُذینة، بحار الأنوار: ج 3 ص 322 ح 19.

43) قالَ الصدوق رحمه‌الله: أظنّه محمّد بن نعمان.

44) التوحید: ص 133 ح 15، بحار الأنوار: ج 3 ص 323 ح 20.

45) از ملحدان هم‌عصر با امام صادق علیه السلام.

46) الکافی: ج 1 ص 128 ح 10، التوحید: ص 133 ح 16 ولیس فیه «وفی القفار إله»، بحار الأنوار: ج 3 ص 323 ح 21.

47) الکافی: ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام وفیه «لا تصحبه» بدل «لا تضمنه»، بحار الأنوار: ج 4 ص 305.

48) نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 57 ص 106 ح 90.

49) روضة الواعظین: ص 46، بحار الأنوار: ج 3 ص 297 ح 24.

50) الکافی: ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبة عن الإمام الصادق علیه السلام، تحف العقول: ص 63 وفیه «بوّأه» بدل «غیّاه»، بحار الأنوار: ج 4 ص 236.

51) الکافی: ج 1 ص 90 ح 5، التوحید: ص 175 ح 4، خصائص الأئمّة علیهم السلام: ص 88، تفسیر التبیان: ج 10 ص 344، الأمالی للسیّد المرتضى: ج 1 ص 103، مجمع البیان: ج 10 ص 739، بحار الأنوار: ج 3 ص 326 ح 24.

52) الصحیفة السجّادیّة: ص 186 الدعاء 47.

53) النجم: 8 و 9.

54) علل الشرائع: ص 131 ح 1، الأمالی للصدوق: ص 213 ح 238، روضة الواعظین: ص 70 وفیه «سُئل علیّ بن الحسین علیهما السلام…»، بحار الأنوار: ج 3 ص 314 ح 8.

55) الصافّات: 99.

56) طه: 84.

57) الذاریات: 50.

58) المعارج: 4.

59) فاطر: 10.

60) کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 198 ح 603، التوحید: ص 177 ح 8، علل الشرائع: ص 133 ح 1، الأمالی للصدوق: ص 544 ح 727، بحار الأنوار: ج 3 ص 321 ح 17.

61) الکافی: ج 1 ص 90 ح 7، بحار الأنوار: ج 57 ص 160 ح 95.

62) الکافی: ج 1 ص 94 ح 9، التوحید: ص 310 ح 1 نحوه، بصائر الدرجات: ص 501 ح 1 کلّها عن عبد الأعلى مولى آل سام، بحار الأنوار: ج 3 ص 332 ح 36.

63) الکافی: ج 1 ص 126 ح 3، التوحید: ص 254 ح 4، الاحتجاج: ج 2 ص 208 ح 218، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 250 ح 2325 نحوه وکلّها عن عیسى بن یونس، علل الشرائع: ص 404 ح 4، الأمالی للصدوق: ص 715 ح 985 کلاهما عن الفضل بن یونس نحوه، بحار الأنوار: ج 3 ص 34 ح 7.

64) التوحید: ص 76 ح 32، روضة الواعظین: ص 44 کلاهما عن محمّد بن أبی عمیر، بحار الأنوار: ج 4 ص 296 ح 23.

65) التوحید: ص 175 ح 5، علل الشرائع: ص 132 ح 2 وفیه «عمّا یصفون» بدل «عمّا یشرکون» وکلاهما عن یونس بن عبد الرحمن، بحار الأنوار: ج 3 ص 315 ح 10.

66) التوحید: ص 178 ح 12 عن یعقوب بن جعفر الجعفری، بحار الأنوار: ج 3 ص 327 ح 27.

67) عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 116 ح 3، التوحید: ص 118 ح 21، الأمالی للصدوق: ص 546 ح 728، الاحتجاج: ج 2 ص 381 ح 286 کلّها عن عبد السلام بن صالح الهروی، بحار الأنوار: ج 4 ص 32 ح 6.

68) المطفّفین: 15.

69) الفجر: 22.

70) البقرة: 210.

71) معانی الأخبار: ص 13 ح 3، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 125 ح 19، التوحید: ص 162 ح 1 وص 163 ح 1، الاحتجاج: ج 2 ص 388 ح 296 وص 389 ح 297 و298، بحار الأنوار: ج 3 ص 319 ح 15.

72) نهج البلاغة: الخطبة 186، الاحتجاج: ج 1 ص 477 ح 116، بحار الأنوار: ج 77 ص 312 ح 14.

73) الکافی: ج 1 ص 135 ح 1 عن محمّد بن أبی عبد اللّه ومحمّد بن یحیى جمیعا رفعاه إلى الإمام الصادق علیه السلام، نهج البلاغة: الخطبة 65، التوحید: ص 42 ح 3 عن الحصین ن عبدالرحمن عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام و ص 79 ح 34 عن مسلم بن أوس، بحار الأنوار: ج 4 ص 309 ح 37.

74) الکافی: ج 1 ص 138 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 304 ح 34.

75) الکافی: ج 8 ص 18 ح 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام، تحف العقول: ص 92، التوحید: ص 73 ح 27، الأمالی للصدوق: ص 399 ح 515 کلاهما عن جابر بن یزید الجعفی عن الإمام الباقر عن آبائه عنه علیهم السلام و فیهما «تمکّن منها» بدل «یکون فیها»، بحار الأنوار: ج 4 ص 221 ح 1.

76) التوحید: ص 58 ح 15 عن حمّاد بن عمرو النصیبی، بحار الأنوار: ج 4 ص 286 ح 18.

77) الکافی: ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبة عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام ‌وفیه «لا ببراح» بدل «لا بتراخی» وص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام وفیه «بائن لا بمسافة»، بحار الأنوار: ج 4 ص 285 ح 17.

78) نهج البلاغة: الخطبة 152.

79) تحف العقول: ص 244، بحار الأنوار: ج 4 ص 301 ح 29.

80) الکافی: ج 1 ص 82 ح 4 عن زرارة وح 3 عن الإمام الباقر علیه السلام وص 83 ح 5 عن خیثمة عن الإمام الباقر علیه السلام ‌ولیس فیهما ذیله، التوحید: ص 105 ح 3 عن زرارة وح 4 عن خیثمة عن الإمام الباقر علیه السلام‌ وص 106 ح 5 عن الإمام الباقر علیه السلام ولیس فیهما ذیله، بحار الأنوار: ج 3 ص 263 ح 20.

81) الکافی: ج 1 ص 127 ح 5، التوحید: ص 131 ح 13 کلاهما عن عمر بن اُذینة وص 133 ح 15 عن محمّد بن نعمان وص 248 ح 1، الاحتجاج: ج 2 ص 199 ح 213 کلاهما عن هشام بن الحکم، بحار الأنوار: ج 3 ص 330 ح 35.

82) در متن عربى حدیث آمده است: «محظور بها علیه» یعنى: «داخل در اشیاست، به گونه‌اى که اشیا بر آن احاطه دارند»؛ مانند «حظیرة (دیوار بست)» که با چوب یا نى پوشانده مى‌شود.

83) اَمَم، به معناى «قصد» است؛ یعنى قصد او تنها به سمت و سوى خاصّى نیست، به گونه‌اى که فقط در همان سو باشد؛ بلکه به هر سو که روى بیاورى، وجه خدا آن جاست.

84) الذاریات: 22.

85) تهذیب الأحکام: ج 2 ص 322 ح 1315 عن أبی بصیر، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 325 ح 955، الخصال: ص 628 ح 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن‌مسلم، تحف‌العقول: ص 118، بحارالأنوار: ج 10 ص 107 ح 1.

86) التوحید: ص 248 ح 1، الاحتجاج: ج 2 ص 199 ح 213 کلاهما عن هشام بن الحکم، بحار الأنوار: ج 3 ص 331 ح 35.

87) اشاره به آیه ی «وَ فِی اَلسَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ» (ذاریات: آیه ی 22).