السَّمیع لغةً
«السَّمیع» فعیل بمعنى فاعل من أَبنیة المبالغة، مشتقّ من مادّة «سمع» وهو فی الأَصل إِیناس الشیء بالأُذن(1)، والسَّمع مصدر سمع یسمع، ویستعمل فی معنى أُذن. قال ابن الأَثیر: فی أَسماء اللّه تعالى «السَّمیع» وهو الذی لا یعزب عن إِدراکه مسموع وإِن خفی، فهو یسمع بغیر جارحة(2)
السَّمیع فی القرآن والحدیث
لقد ذکر القرآن الکریم صفة «السمیع» مقرونةً بصفة «العلیم» اثنین وثلاثین مرّةً(3)، وبصفة «البصیر» عشر مرّات(4)، وبصفة «القریب» مرّةً واحدةً(5)، وذکر «سمیع الدّعاء»
فصل سى و دوم
سمیع
واژهشناسى «سمیع»
صفت «سمیع (شنوا)»، فعیل به معناى فاعل و از ساختهاى مبالغه و برگرفته از مادّه ی «سمع» است که در اصل، شنیدن به وسیله ی گوش است. «سَمع» که مصدر «سَمِع یَسمَع» است، در معناى گوش نیز به کار مىرود.
ابن اثیر مىگوید: یکى از نامهاى خداى والا «سمیع» است؛ یعنى او کسى است که هیچ شنیدهاى- هرچند که پنهان باشد- از ادراک او به در نمىرود. و البته او بدون اندام مىشنود.
سمیع، در قرآن و حدیث
قرآن کریم، صفت «سمیع» را همراه صفت «علیم» 32 بار، و با صفت «بصیر» ده بار، و با صفت «قریب»، یک بار یاد کرده است. تعبیر «سمیع الدعاء» نیز دو بار ذکر شده است. سمیع بودن خدا در آیات و احادیث، شاخهاى
مرّتین(6)، وکَون اللّه سمیعا فی الآیات والأَحادیث شعبة من کَونه علیما وبمعنى کونه علیما بالمسموعات والأَصوات، ولا یخفى على اللّه کلام وصوت حتّى لو کان خفیةً، وکَون اللّه سمیعا لیس کالمخلوقات المسبوقة بالجهل، والمتحقّق سمعها بواسطة الأَداة والآلة.
32 / 1
مَن تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطقَهُ
الکتاب
«إِنَّ اَللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».(7)
«هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ اَلدُّعاءِ».(8)
«إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ».(5)
«أَمْ یَحْسَبُونَ أَنّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ».(9)
الحدیث
4701. مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن مسعود: کُنتُ مُستَتِرا بِأَستارِ الکَعبَةِ، فَجاءَ ثَلاثَةُ نَفَرٍ،
از علیم بودن او و به معناى آگاه بودنِ او از شنیدهها و آواهاست؛ یعنى هیچ سخن و آوایى، هر چند پنهان، بر خدا پوشیده نمىماند. شنوا بودن خدا، مانند آفریدگان نیست که مسبوق به جهل باشد و از رهگذرِ ادات و ابزار، تحقّق پیدا کند.
32 / 1
هر که سخن بگوید، خدا سخن او را مىشنود
قرآن
«همانا خداوند، شنواى داناست».
«آن جا [بود] که زکریا پروردگار خود را خواند [و] گفت: پروردگار من! از پیشگاه خود، به من فرزندى پاکیزه ببخش. تویى شنواى دعا».
«همانا او شنواى نزدیک است».
«آیا مىپندارند که ما رازِ ایشان و نجوایشان را نمىشنویم؟! چرا، [مىشنویم] و فرستادگان ما نزد آنها [اعمالشان را] مىنویسند».
حدیث
4701. مسند ابن حنبل- به نقل از عبد اللّه بن مسعود-: با پردههاى کعبه پنهان شده بودم که سه نفر آمدند که پیه شکمهایشان فراوان، [ولى] فهم دلهایشان اندک بود!
کَثیرٌ شَحمُ بُطونِهِم، قَلیلٌ فِقهُ قُلوبِهِم، قُرَشِیٌّ وخَتَناهُ(10) ثَقَفِیّانِ، أَو ثَقَفِیٌّ وخَتَناهُ قُرَشِیّانِ، فَتَکَلَّموا بِکَلامٍ لَم أَفهَمهُ، فَقالَ بَعضُهُم: أَتَرونَ أَنَّ اللّهَ عز و جل یَسمَعُ کَلامَنا هذا؟
فَقالَ الآخَرانِ: إِنّا إِذا رَفَعنا أَصواتَنا سَمِعَهُ، وإِذا لَم نَرفَع أَصواتَنا لَم یَسمَعهُ!
وقالَ الآخَرُ: إِن سَمِعَ مِنهُ شَیئا سَمِعَهُ کُلَّهُ، قالَ: فَذَکَرتُ ذلِکَ لِلنَّبِیَّ صلى الله علیه و آله، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل: «وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اَللّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمّا تَعْمَلُونَ- وَ ذلِکُمْ ظَنُّکُمُ اَلَّذِی ظَنَنْتُمْ بِرَبِّکُمْ أَرْداکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ اَلْخاسِرِینَ»(11)(12)
4702. الإمام علیّ علیه السلام: مَن تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطقَهُ، ومَن سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ.(13)
راجع: ص 340 ح 4847.
32 / 2
صِفَةُ سَمعِهِ
4703. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: یا سامِعَ الأَصواتِ، یا عالِمَ الخَفِیّاتِ، یا دافِعَ البَلِیّاتِ.(14)
4704. عنه صلى الله علیه و آله: یا مَن یَعلَمُ مُرادَ المُریدینَ، یا مَن یَعلَمُ ضَمیرَ الصَّامِتینَ، یا مَن یَسمَعُ أَنینَ الواهِنینَ(15)، یا مَن یَرى بُکاءَ الخائِفینَ… یا دائِمَ البَقاءِ، یا سامِعَ الدُّعاءِ،
یک قُرَشى و دو داماد ثَقَفىِ او یا یک ثقفى و دو داماد قرشىِ او، سخنى گفتند که نفهمیدم. پس یکى از ایشان گفت: آیا چنین مىدانید که خداوند عز و جل این گفتار ما را مىشنود؟
دو نفر دیگر گفتند: اگر ما آواهایمان را بلند کنیم، آن را مىشنود و اگر آواهایمان را بلند نکنیم، آن را نمىشنود!
و دیگرى گفت: اگر چیزى از آن را بشنود، همه ی آن را شنیده است.
آن [قضیه] را براى پیامبر صلى الله علیه و آله ذکر کردم. پس خداى عز و جل فرو فرستاد: «و پنهان مىکردید از گوشتان و دیدگانتان و پوستهایتان تا مبادا بر ضدّ شما گواهى دهند، و پنداشتید که خداوند، بسیارى از آنچه را که مىکنید، نمىداند، و البته این، پندار شماست که نسبت به پروردگارتان پنداشتید. شما را به هلاک افکنْد و از زیانکاران گشتید».
4702. امام على علیه السلام: هر که سخن بگوید، [خداوند،] سخن گفتنِ او را مىشنود و هر که خاموش گردد، [خداوند،] راز او را مىداند.
ر. ک: ص 341 ح 4847.
32 / 2
ویژگى شنوایىِ او
4703. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى شنونده ی آواها، اى داناى نهانها، اى دور کننده ی گرفتارىها!
4704. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى آن که خواسته ی خواهندگان را مىداند، اى آن که نهانِ خاموشان را مىداند، اى آن که ناله ی ناتوانان را مىشنود، اى آن که گریه ی بیمناکان را مىبیند….
یا واسِعَ العَطاءِ.(16)
4705. الإمام علیّ علیه السلام: کانَ… سَمیعا إِذ لا مَسموعَ.(17)
4706. عنه علیه السلام: کُلُّ سَمیعٍ غَیرُهُ یَصَمُّ عَن لَطیفِ الأَصواتِ، ویُصِمُّهُ کَبیرُها، ویَذهَبُ عَنهُ ما بَعُد مِنها.(18)
4707. الإمام زین العابدین علیه السلام: اللّهُمَّ أَنتَ المَلِکُ الَّذی لا یُملَکُ، وَالواحِدُ الَّذی لا شَریکَ لَکَ، یا سامِعَ السِّرِّ وَالنَّجوى.(19)
4708. عنه علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: یا مَوضِعَ کُلِّ شَکوى، ویا سامِعَ کُلِّ نَجوى، وشاهِدَ کُلِّ مَلاًَ، وعالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ.(20)
4709. الإمام الباقر علیه السلام: إِنَّهُ سَمیعٌ بَصیرٌ، یَسمَعُ بِما یُبصِرُ ویُبصِرُ بِما یَسمَعُ.(21)
4710. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّما سُمِّیَ سَمیعا؛ لِأَنَّهُ «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا»(22)، یَسمَعُ النَّجوى، ودَبیبَ النَّملِ عَلَى الصَّفا، وخَفَقانَ الطَّیرِ فِی الهَواءِ، لا تَخفى عَلَیهِ
اى همیشه پایدار، اى شنونده ی نیایش، اى گسترده بخشش!
4705. امام على علیه السلام: [خداوند متعال،] آن هنگام که هیچ شنیدهاى نبود… شنوا بود.
4706. امام على علیه السلام: هر شنوایى غیر از او، از [شنیدنِ] آواهاى نازک [و آرام]، ناشنواست و آواهاى بزرگ [و بلند]، او را کَر مىکند و آواهاى دور، از چنگ او در مىرود.
4707. امام زین العابدین علیه السلام: خداوندا! تو آن فرمانروایى هستى که زیر فرمان در نمىآید و یگانهاى هستى که تو را انبازى نیست، اى شنونده ی راز و نجوا!
4708. امام زین العابدین علیه السلام- در دعا-: اى جایگاه هر شِکوه و اى شنونده ی هر نجوا و گواه هر گروه و داناى هر نهان!
4709. امام باقر علیه السلام: بىگمان، او شنواى بیناست. با همان که مىبیند، مىشنود و با همان که مىشنود، مىبیند.
4710. امام صادق علیه السلام: [خداوند] شنوا نامیده شده است؛ زیرا «هیچ رازگویىِ سه نفرى نیست، جز آن که او چهارمین ایشان است و هیچ [نجواى] پنج نفرى نیست، مگر آن که او ششمین ایشان است. کمتر از آن و بیشتر از آن هم [نجوایى] نیست، مگر آن که او با ایشان است، هر کجا که باشند». رازگویى و خزش مور بر صخره ی صاف، و تپش [قلب] پرندگان در هوا را مىشنود. نه هیچ نهانى بر او پوشیده
خافِیَةٌ ولا شَیءٌ مِمّا أَدرَکَتهُ الأَسماعُ وَالأَبصارُ، وما لا تُدرِکُهُ الأَسماعُ وَالأَبصارُ، ما جَلَّ مِن ذلِکَ وما دَقَّ، وما صَغُرَ وما کَبُرَ، ولم نَقُل سَمیعا بَصیرا کَالسَّمعِ المَعقولِ مِنَ الخَلقِ.(23)
4711. عنه علیه السلام: لَم یَزَلِ اللّهُ عز و جل رَبَّنا… وَالسَّمعُ ذاتُهُ ولا مَسموعَ وَفَلَمّا أَحدَثَ الأَشیاءَ وکانَ المَعلومُ وَقَعَ العِلمُ مِنهُ على المَعلومِ وَالسَّمعُ عَلَى المَسموعِ.(24)
4712. عنه علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: یا عَلِیُّ یا عَظیمُ، یا رَحمانُ یا رَحیمُ، یا سامِعَ الدَّعَواتِ، یا مُعطِیَ الخَیراتِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و أَهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ.(25)
4713. الإمام الکاظم علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: اللّهُمَّ… أَنتَ… سَمیعٌ لا یَشُکُّ.(26)
4714. عنه علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: یا سابِقَ کُلِّ فَوتٍ، یا سامِعا لِکُلِّ صَوتٍ قَوِیٍّ أَو خَفِیٍّ، یا مُحیِیَ النُّفوسِ بَعدَ المَوتِ، لا تَغشاکَ الظُّلُماتُ الحِندِسِیَّةُ(27)، ولا تَشابَهُ عَلَیکَ اللُّغاتُ المُختَلِفَةُ، ولا یَشغَلُکَ شَیءٌ عَن شَیءٍ، یا مَن لا تَشغَلُهُ دَعوَةُ داعٍ دَعاهُ مِنَ الأَرضِ عَن دَعوَةِ داعٍ دَعاهُ مِنَ السَّماءِ، یا مَن لَهُ عِندَ کُلِّ شَیءٍ مِن خَلقِهِ سَمعٌ سامِعٌ وَبَصرٌ نافِذٌ.(28)
4715. الإمام الرضا علیه السلام: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ، یا سامِعَ کُلِّ صَوتٍ، ویا بارِئَ(29) النُّفوسِ بَعدَ
مىماند و نهچیزى از آنچه گوشها و دیدگان در مىیابند و نه آنچه گوشها و دیدگان درنمىیابند. از ریز و درشت تا خرد و کلانِ آن، [همه را در مىیابد] و شنواى بینا، مانند شنوایى که از آفریدگان فهمیده مىشود، قائل نشدیم.
4711. امام صادق علیه السلام: خدا عز و جل هماره پروردگار ماست… و شنوایى، ذات اوست، [حتّى] هنگامى که هیچ شنیدهاى نبود…. پس آن گاه که اشیا را پدید آورْد و دانستهاى به وجود آمد، دانش بر دانسته واقع شد… و شنوایى بر شنیده.
4712. امام صادق علیه السلام- در دعا-: اى بلند پایه، اى سترگ، اى رحمتگر، اى مهربان، اى شنونده ی دعاها، اى بخشنده ی نیکىها! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست.
4713. امام کاظم علیه السلام- در دعا-: خداوندا!… تو… شنوایى هستى که تردید نمىکند.
4714. امام کاظم علیه السلام- در دعا-: اى پیش گیرنده بر هر از دست شدگى،(30) اى شنونده ی هر آواى نیرومند (بلند) یا نهان، اى زنده کننده ی جانها پس از مرگ! تاریکىهاى بسیار تار، تو را فرو نمىپوشاند و زبانهاى گوناگون، بر تو مشتبه نمىگردد و چیزى تو را از چیزى باز نمىدارد، اى آن که دعاى دعا کنندهاى که او را از زمین مىخوانَد، از دعاى دعا گویى که او را از آسمان فرا مىخواند، باز نمىدارد، اى آن که او را نزد هر چیزى از آفریدگانش، شنوایىاى شنونده و بینشى نافذ است!
4715. امام رضا علیه السلام: خداوندا! من از تو درخواست مىکنم، اى شنونده ی هر آوا، و اى
المَوتِ، ویا مَن لا تَغشاهُ الظُّلُماتُ، ولا تَتَشابَهُ عَلَیهِ الأَصواتُ، ولا تُغَلِّطُهُ الحاجاتُ.(31)
4716. عنه علیه السلام: سُمِّیَ رَبُّنا سَمیعا لا بِخَرتٍ(32) فیهِ یَسمَعُ بِهِ الصَّوتَ ولا یُبصِرُ بِهِ، کَما إِنَّ خَرْتَنَا الَّذی بِهِ نَسمَعُ لا نَقوى بِهِ عَلَى البَصَرِ، ولکِنَّهُ أَخبَرَ أَنَّهُ لا یَخفى عَلَیهِ شَیءٌ مِنَ الأَصواتِ، لَیسَ عَلى حَدِّ ما سُمّینا نَحنُ، فَقَد جَمَعَنا الاِسمُ بِالسَّمعِ وَاختَلَفَ المَعنى.(33)
4717. عنه علیه السلام- لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ: أَخبِرنی عَن قَولِکُم: إِنَّهُ لَطیفٌ وسَمیعٌ…: قُلنا: إِنَّهُ سَمیعٌ لا یَخفى عَلَیهِ أَصواتُ خَلقِهِ ما بَینَ العَرشِ إِلَى الثَّرى مِنَ الذَّرَّةِ إِلى أَکبَرَ مِنها فی بَرِّها وبَحرِها، ولا یَشتَبِهُ عَلَیهِ لُغاتُها، فَقُلنا عِندَ ذلِکَ: إِنَّهُ سَمیعٌ لا بِأُذُنٍ.(34)
4718. عنه علیه السلام: إِنَّهُ یَسمَعُ بِما یُبصِرُ ویَرى بِما یَسمَعُ، بَصیرٌ لا بِعَینٍ مِثلِ عَینِ المَخلوقینَ، وسَمیعٌ لا بِمثلِ سَمعِ السّامِعینَ… ولَمّا لَم یَشتَبِه عَلَیهِ ضُروبُ اللُّغاتِ، ولَم یَشغَلهُ سَمعٌ عَن سَمعٍ، قُلنا: سَمیعٌ لا مِثلُ سَمعِ السّامِعینَ.(35)
4719. الإمام الجواد علیه السلام- لَمّا سُئِلَ: کَیفَ سُمِّیَ رَبُّنا سَمیعا؟-: لِأَنَّهُ لا یَخفى عَلَیهِ
آفریننده ی جانها پس از مرگ، و اى آن که تاریکىها او را فرو نمىپوشانند و آواها بر او مشتبه نمىگردد و نیازها او را به خطا در نمىافکنند.
4716. امام رضا علیه السلام: پروردگار ما شنوا نامیده شده، نه به [داشتنِ] روزنهاى در او- که بدان آوا را بشنود، امّا بدان نبیند؛ مانند روزنه ی ما که با آن مىشنویم، امّا از دیدن با آن ناتوانیم-؛ ولى او خبر داده که چیزى از آواها بر او پنهان نمىماند؛ امّا نه آن گونه که ما [شنوا] نامیده شدهایم. پس [ما و خدا] در نامِ شنوایى، اشتراک داریم؛ ولى در معنا متفاوتیم.
4717. امام رضا علیه السلام- در پاسخ مردى که به وى گفت: درباره ی این سخنتان که «او لطیف و شنواست»، برایم بگو-: گفتیم که او شنوایى است که آواهاى آفریدگانش، از میانه ی عرش تا خاک، از مورچه ی ریز تا بزرگتر از آن، در خشکى و دریا، بر او پوشیده نمىمانَد و زبانهاى آنها بر او مشتبه نمىگردد. پس در آن هنگام، گفتیم که او شنواست، نه با گوش.
4718. امام رضا علیه السلام: او مىشنود با آنچه مىبیند و مىبیند با آنچه مىشنود. بیناست، نه با دیدهاى همانند دیده ی آفریدگان، و شنواست نه به مانند شنوایىِ شنوندگان… و از آن جا که گونههاى زبانها بر او مشتبه نگشت و شنیدنىْ او را از شنیدن [چیز دیگر] باز نداشت، گفتیم: شنواست، نه مانند شنوایىِ شنوندگان.
4719. امام جواد علیه السلام- آن گاه که پرسیدند: پروردگار ما چگونه شنوا نامیده شده است؟-:
ما یُدرَکُ بِالأَسماعِ، ولَم نَصِفهُ بِالسَّمعِ المَعقولِ فِی الرَّأَسِ.(36)
32 / 3
ما لا یُوصَفُ سَمعُهُ بِهِ
4720. الإمام علیّ علیه السلام: السَّمیعُ لا بِأَداةٍ.(37)
4721. عنه علیه السلام: سَمیعٌ لا بِآلَةٍ.(38)
4722. عنه علیه السلام: السَّمیعُ لا بِتَفریقِ آلَةٍ.(39)
4723. عنه علیه السلام: سَمیعٌ لِلأَصواتِ المُختَلِفَةِ، بِلا جَوارِحَ لَه مُؤتَلِفَةٍ.(40)
4724. الإمام الصادق علیه السلام- لَمّا قیلَ لَهُ: أَتَقولُ إِنَّهُ سَمیعٌ بَصیرٌ؟-: هُوَ سَمیعٌ بَصیرٌ، سَمیعٌ بِغَیرِ جارِحَةٍ، وبَصیرٌ بِغَیرِ آلَةٍ، بَل یَسمَعُ بِنَفسِهِ ویُبصِرُ بِنَفسِهِ، ولَیسَ قَولی: إِنَّهُ سَمیعٌ بِنَفسِهِ أَنَّهُ شَیءٌ وَالنَّفسُ شَیءٌ آخَرُ، ولکِنّی أَرَدتُ عِبارَةً عَن نَفسی إِذ کُنتُ
زیرا آنچه با گوشها دریافت مىشود، بر او پنهان نمىماند؛ و او را به گوشى که در سر مىیابیم، وصف نکردیم.
32 / 3
آنچه شنوایى او، به آن، وصف نمىشود
4720. امام على علیه السلام: [خداوند،] همان شنوا نه با ابزار.
4721. امام على علیه السلام: [خداوند،] شنواست؛ امّا نه با ابزار.
4722. امام على علیه السلام: [خداوند،] شنواست؛ امّا نه با پراکندن ابزار.
4723. امام على علیه السلام: [خداوند،] شنواى آواهاى گوناگون است، بى آن که اندامهاى سازوارى براى او باشد.
4724. امام صادق علیه السلام- در پاسخ به این سؤال که: آیا مىگویى او شنواى بیناست-؟: او شنواى بیناست. شنواست، بى اندامى، و بیناست، بى ابزارى؛ بلکه با ذات خود مىشنود و با ذات خود مىبیند و [این] سخنم که او با ذات خود مىشنود، بدان معنا نیست که او چیزى است و ذاتْ چیز دیگرى؛ ولى چون از من سؤال شده، [از این سخن] بیان [مقصود] درونىِ خود و فهماندن به تو را-چون پرسیدى-
مَسؤولاً، وإِفهاما لَکَ إِذ کُنتَ سائِلاً.
فَأَقولُ: یَسمَعُ بِکُلِّهِ لا أَنَّ کُلَّهُ لَهُ بَعضٌ؛ لِأَنَّ الکُلَّ لَنا (لَهُ) بَعضٌ، ولکِن أَرَدتُ إِفهامَکَ، وَالتَّعبیرَ عَن نَفسی ولَیسَ مَرجِعی فی ذلِکَ کُلِّهِ إِلاّ أَنَّهُ السَّمیعُ البَصیرُ العالِمُ الخبَیرُ، بِلاَ اختِلافِ الذّاتِ ولا اختِلافِ مَعنىً.(41)
اراده کردم. پس مىگویم: به کلّیت [و تمام ذاتِ] خود مىشنود، نه این که کلّیتِ او بعض داشته باشد؛ زیرا کلّیتِ ما داراى بعض است، ولى من فهماندن به تو و بیان [اعتقاد] درونىِ خود را اراده کردم و بازگشت [سخن] من در تمامى آنها، جز این نیست که اوست شنواى بیناى داناى آگاه، بى اختلاف ذات و بى اختلاف معنا.(42)
1) معجم مقاییس اللغة: ج 3 ص 102.
2) النهایة: ج 2 ص 401.
3) على سبیل المثال، راجع: البقرة: 127، 137، 181 وآل عمران: 34، 35، 121 والدخان: 6.
4) الإسراء: 1، الحجّ: 61، 75، لقمان: 28، غافر: 20، 56، الشورى: 11، المجادله: 1، النساء: 58، 134.
5) سبأ: 50.
6) آل عمران: 38، إبراهیم: 39.
7) البقرة: 181، الأنفال: 17 وراجع: البقرة: 127، 137، 224، 227، 244، 256 والنساء: 148 وآل عمران: 34، 35، 121، والمائدة: 76 والأنعام: 13، 115 والأعراف: 200 والأنفال: 17، 42، 53، 61 والتوبة: 98، 103 ویونس: 65 ویوسف: 34 والأنبیاء: 4 والنور: 21، 60 والشعراء: 220 والعنکبوت: 5، 60 وفصّلت: 36 والدخان: 6.
8) آل عمران: 38 وراجع: إبراهیم: 39.
9) الزخرف: 80.
10) مثنّى خَتَن؛ وهو زوج البنت (النهایة: ج 2 ص 10).
11) فصّلت: 22 و 23.
12) مسند ابن حنبل: ج 2 ص 113 ح 4047 وص 20 ح 3614، صحیح البخاری: ج 4 ص 1818 ح 4538 و4539 وج 6 ص 2735 ح 7083، صحیح مسلم: ج 4 ص 2141 ح 5، سنن الترمذی: ج 5 ص 375 ح 3248 کلّها نحوه ولیس فیها «فذکرت للنبیّ صلى الله علیه و آله»، مسند أبی یعلى: ج 5 ص 101 ح 5182.
13) نهج البلاغة: الخطبة 109، بحار الأنوار: ج 4 ص 318 ح 43.
14) البلد الأمین: ص 402، المصباح للکفعمی: ص 334، بحار الأنوار: ج 94 ص 384.
15) الوَهْنُ: الضَعْفُ (الصحاح: ج 6 ص 2215.
16) البلد الأمین: ص 407، المصباح للکفعمی: ص 343، بحار الأنوار: ج 94 ص 392.
17) الکافی: ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 309 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام.
18) نهج البلاغة: الخطبة 65، بحار الأنوار: ج 4 ص 309 ح 37.
19) النَجْوُ: السِّرّ بین اثنین، والاسم: النجوى (لسان العرب: ج 15 ص 308).
20) الکافی: ج 2 ص 560 ح 15 عن ابن أبی حمزة، مصباح المتهجّد: ص 672 ح 734، المزار الکبیر: ص 443 کلاهما عن أبی حمزة عن الإمام الصادق علیه السلام، کشف الغمّة: ج 2 ص 180 عن أبی حمزة الثمالی عن الإمام الباقر علیه السلام، بحار الأنوار: ج 91 ص 374 ح 31.
21) الکافی: ج 1 ص 108 ح 1، التوحید: ص 144 ح 9 کلاهما عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج 4 ص 69 ح 14.
22) المجادلة: 7.
23) بحار الأنوار: ج 3 ص 194 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل.
24) الکافی: ج 1 ص 107 ح 1، التوحید: ص 139 ح 1 کلاهما عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج 57 ص 161 ح 96.
25) الکافی: ج 3 ص 327 ح 20، عدّة الداعی: ص 257 کلاهما عن یونس بن عمّار، بحار الأنوار: ج 67 ص 223 ح 30.
26) بحار الأنوار: ج 95 ص 445 ح 1 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی.
27) حِنْدِس: أی شدید الظلمة (النهایة: ج 1 ص 450).
28) کشف الغمّة: ج 3 ص 29 عن مولى لأبی عبد اللّه علیه السلام، بحار الأنوار: ج 48 ص 30 ح 2.
29) البارئ: الخالق والمقدّر لِما یوجده (مجمع البحرین: ج 1 ص 129).
30) یعنى: هیچ چیز، از دسترس او بیرون نمىرود.
31) تهذیب الأحکام: ج 3 ص 86 ح 243 عن ابن المغیرة، مصباح المتهجّد: ص 561 ح 659، الإقبال: ج 1 ص 324، بحار الأنوار: ج 98 ص 130 ح 3.
32) الخَرْت: ثقب الإبرة والفأس والاُذن ونحوها، والجمع خُروت و أخرات (الصحاح: ج 1 ص 248).
33) الکافی: ج 1 ص 121 ح 2، التوحید: ص 188 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 147 ح 50 کلاهما عن الحسین بن خالد نحوه.
34) عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 133 ح 28، التوحید: ص 252 ح 3، الاحتجاج: ج 2 ص 356 ح 281 کلّها عن محمّد بن عبد اللّه الخراسانی، بحار الأنوار: ج 4 ص 176 ح 4.
35) التوحید: ص 65 ح 18 عن الفتح بن یزید الجرجانی، بحار الأنوار: ج 4 ص 293 ح 21.
36) الکافی: ج 1 ص 117 ح 7، التوحید: ص 194 ح 7، الاحتجاج: ج 2 ص 468 ح 321 کلّها عن أبی هاشم الجعفری، بحار الأنوار: ج 4 ص 154 ح 1.
37) نهج البلاغة: الخطبة 152، التوحید: ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی عن الإمام الرضا علیه السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 285 ح 17.
38) الکافی: ج 1 ص 139 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام، التوحید: ص 308 ح 2 عن عبد اللّه بن یونس عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 151 ح 51 عن محمّد بن یحیى بن عمر والقاسم بن أیّوب العلوی عن الإمام الرضا علیه السلام، الأمالی للمفید: ص 255 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام، الأمالی للطوسی: ص 23 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری عن الإمام الرضا علیه السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 229 ح 3.
39) الکافی: ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبة عن الإمام الصادق علیه السلام وراجع: بحار الأنوار: ج 4 ص 285 ح 17.
40) حلیة الأولیاء: ج 1 ص 73 عن النعمان بن سعد، کنز العمّال: ج 1 ص 409 ح 1737.
41) الکافی: ج 1 ص 108 ح 2 وص 83 ح 6، التوحید: ص 245 ح 1 وص 144 ح 10 کلّها عن هشام بن الحکم نحوه، بحار الأنوار: ج 4 ص 69 ح 15.
42) یعنى: تعدّد صفات الهى، موجب تعدّد جهات و حیثیات ذات الهى نمىشود و همه به یک حقیقت- که همه ی این صفات را با هم دارد- اشاره مىکنند. م.