الحیّ لغةً واصطلاحا
الحیّ صفة مشبهة من مادّة «حیی». وهو أَصلان: أَحدهما: خلاف الموت، والآخر الاستحیاء الذی [هو] ضدّ الوقاحة(1)
و «الحی» مشتقّ من المعنى الأَوّل، ویختلف الفلاسفة والمتکلّمون فی تفسیر الحیاة الإلهیّة، لکنّهم جمیعا ذکروا العلم والقدرة فی تفسیر هذه الصفة، وذهب البعض إِلى أَنّ معناه «الفعّال الدرّاک»(2) ورأَى بعض آخر أَنّ الحیاة هی مبدأ العلم والقدرة(3) وبینهم من قال: «معناه هو أَنّه لا یستحیل أَن یکون عالما قادرا»(4)
الحیّ فی القرآن والحدیث
نسب القرآن الکریم صفة «الحیّ» مقرونةً بصفة «القیّوم» إِلى اللّه عز و جل فی ثلاثة
فصل بیست و یکم
حی
واژه شناسی و اصطلاح شناسی«حی»
واژه ی «حی(زنده)»، صفت مشبهه از ماده ی «حیی» است که دو معنای اصلی دارد: یکی خلاف مرگ، یعنی زندگی، و دیگری ازرم داشتن که ضد بی شرمی است.
حی، برگرفته از معنای نخست است.فیلسوفان و متکلمان، در تفسیر حیات الهی اختلاف دارند؛ ولی آنان همگی، دانش و توانایی را در تفسیر این صفت، یاد کرده اند.برخی بر آن اند که معنای آن، «فعال دراک(کنشگر دریابنده)» است و برخی دیگر بر این نظرند که حیات، مبدأ دانش و توانایی است.برخی نیز گفته اند که «معنای حی، آن است که محال نیست که دانای توانا باشد».
حی، در قرآن و حدیث
قرآن کریم، صفت «حی» را همراه با صفت «قیوم» در سه جا به خداوند عز و جل
مواضع(5)، وبقوله: «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» فی موضع واحد(6) وبقوله: «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» فی ثلاثة مواضع(7)، وبقوله: «اَلَّذِی لا یَمُوتُ» فی موضع واحد(8)، وقد تکرّرت عبارة «یُحْیِی وَ یُمِیتُ» تسع مرّات(9)وعبارة «نُحْیِی وَ نُمِیتُ» مرّتین(10) وقد نُسب إحیاء الموتى إلى اللّه سبع مرّات(11)، ومعنى إِخراج الحیّ من المیّت وبالعکس فی أَربع آیات(12)، ومعنى إِحیاء الأَرض بعد موتها تسع مرّات(13)، ومعنى إِماتة النَّاس وإِحیائهم خمس مرّات(14) فی القرآن الکریم.
لقد عدّت الأَحادیث المأثورة الحیاة الإلهیّة بلا کیفیّة، وعلى هذا الأَساس لا یمکن وصف ذاتها وحقیقتها، والتوضیحات المذکورة للحیاة الإلهیّة فی الأَحادیث إِمّا لها جانب سلبیّ، وتبیّن التفاوت بین الحیاة الإلهیّة وحیاة المخلوقات، وإِمّا تشیر إِلى آثار الحیاة الإلهیّة ولوازمها، ومن هذه التوضیحات یمکن الإشارة إِلى الموارد الآتیة: حیاة اللّه لیست بمعنى أَنّها ذات مدّةٍ ولها أَجلٌ معیّن، حیاته غیر حادثة بل أَزلیّة أَبدیّة؛ اللّه هو المصدر لحیاة المخلوقات الحیّة.
نسبت داده است و در یکجا با تعبیر «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ؛ او را خوابِ سبک و خواب گران نمىگیرد»، و در سه جا با تعبیر «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ؛ خدایى جز او نیست» و در یک موضع با تعبیر «اَلَّذِی لا یَمُوتُ؛ آن که نمىمیرد» یاد کرده است و عبارت «یُحْیِی وَ یُمِیتُ؛ زنده مىکند و مىمیراند»، نُه بار و عبارت «نُحْیِی وَ نُمِیتُ؛ زنده مىکنیم و مىمیرانیم» دو بار تکرار شده و زنده کردن مردگان، هفت بار به خداوند نسبت داده شده است و معناى بیرون آوردن زنده از مُرده و برعکس، در چهار آیه و معناى زنده کردن زمین پس از مرگ آن، نُه بار و معناى میراندن مردم و زنده کردن ایشان، پنج بار در قرآن کریم به کار رفته است.
احادیث منقول، حیات الهى را بدون چگونگى دانستهاند. بر این پایه، توصیف ذات و حقیقت آن، امکانناپذیر است و توضیحاتى که در احادیث براى حیات الهى ذکر شده، یا جنبه ی سلبى دارند و تفاوت حیات الهى و حیات آفریدگان را بیان مىکنند، و یا به آثار و لوازم حیات الهى اشاره دارند. از جمله ی این توضیحات به این موارد مىتوان اشاره کرد: حیات خدا به معناى مدّتدار بودن زندگى او و مهلتدار بودن آن نیست. حیات خداوند، حادث نیست؛ بلکه دیرینه و جاودان است. خداوند، سرچشمه ی حیات آفریدگان جاندار است.
21 / 1
صِفَةُ حَیاتِه
الکتاب
«اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ».(6)
«اَللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلْحَیُّ اَلْقَیُّومُ».(15)
«وَ عَنَتِ اَلْوُجُوهُ لِلْحَیِّ اَلْقَیُّومِ».(16)
«وَ تَوَکَّلْ عَلَى اَلْحَیِّ اَلَّذِی لا یَمُوتُ».(17)
الحدیث
4461. رسول اللّه صلى الله علیه و آله- فی دُعاءِ الجَوشَنِ الکَبیرِ-: یا حَیّا قَبلَ کُلِّ حَیٍّ، یا حَیّا بَعدَ کُلِّ حَیٍّ، یا حَیُّ الَّذی لَیسَ کَمِثلِهِ حَیٌّ، یا حَیُّ الَّذی لا یُشارِکُهُ حَیٌّ، یا حَیُّ الَّذی لا یَحتاجُ إِلى حَیٍّ، یا حَیُّ الَّذی یُمیتُ کُلَّ حَیٍّ، یا حَیُّ الَّذی یَرزُقُ کُلَّ حَیٍّ، یا حَیّا لَم یَرِثِ الحَیاةَ مِن حَیٍّ، یا حَیُّ الَّذی یُحیِی المَوتى، یا حَیُّ یا قَیّومُ لا تَأخُذُهُ سِنَةٌ ولا نَومٌ.(18)
4462. الإمام زین العابدین علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: یا حَیُّ قَبلَ کُلِّ حَیٍّ، یا حَیُّ بَعدَ کُلِّ حَیٍّ، یا حَیُّ مَعَ کُلِّ حَیٍّ، یا حَیُّ حینَ لا حَیّ، یا حَیُّ یَبقى ویَفنى کُلُّ حَیٍّ، یا حَیُّ لا
21 / 1
ویژگى حیات او
قرآن
«خداوند که جز او خدایى نیست، زنده ی پاینده است؛ نه خوابى سبُک و نه خوابى گران، او را فرا نمىگیرد».
«خدا که جز او خدایى نیست؛ زنده ی پاینده است».
«و چهرهها براى زنده ی پاینده، فروتنى و خوارى مىکنند».
«و بر زندهاى توکّل کن که نمىمیرد».
حدیث
4461. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله- در دعاى جوشن کبیر-: اى زنده پیش از هر زنده، اى زنده پس از هر زنده، اى زندهاى که همانند او زندهاى نیست، اى زندهاى که زندهاى با او شریک نمىگردد، اى زندهاى که به زندهاى نیاز ندارد، اى زندهاى که هر زندهاى را مىمیرانَد، اى زندهاى که هر زندهاى را روزى مىرساند، اى زندهاى که زندگى را از زندهاى ارث نبرده است، اى زندهاى که مردگان را زنده مىکند، اى زنده، اى پایندهاى که خواب سبک و خواب گران، او را فرا نمىگیرد!
4462. امام زین العابدین علیه السلام- در دعا-: اى زنده پیش از هر زنده، اى زنده پس از هر زنده، اى زنده با هر زنده، اى زنده، هنگامى که هیچ زندهاى نبود، اى زندهاى که پایدار مىمانَد، در حالى که هر زندهاى نابود گردد، اى زندهاى
إِلهَ إِلاّ أَنتَ، یا حَیُّ یا کَریمُ، یا مُحیِی المَوتى.@(19)
4463. الإمام الباقر علیه السلام- إِذ قیلَ لَهُ: أَخبِرنی عَن رَبِّکَ مَتى کانَ؟-: وَیلَکَ، إِنَّما یُقالُ لِشَیءٍ لَم یَکُن: مَتى کانَ؟ إِنَّ رَبّی- تَبارَکَ وتَعالى- کانَ ولَم یَزَل حَیّا بِلا کَیفٍ… کانَ حَیّا بِلا حَیاةٍ حادِثَةٍ.(20)
4464. عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ نُورٌ لا ظُلمَةَ فیهِ، وعِلمٌ لا جَهلَ فیهِ، وحَیاةٌ لا موتَ فیهِ.(21)
4465. الإمام الصادق علیه السلام: اللّهُ نُورٌ لا ظَلامَ فیهِ، وحَیٌّ لا مَوتَ لَهُ… حَیُّ الذّاتِ.(22)
4466. الإمام الکاظم علیه السلام: کانَ عز و جل إِلها حَیّا بِلا حَیاةٍ حادِثَةٍ… بَل حَیٌّ لِنَفسِهِ.(23)
4467. عنه علیه السلام: إِنَّ اللّهَ- لا إِلهَ إِلاّ هُوَ- کانَ حَیّا بِلا کَیفٍ ولا أَینٍ.(24)
21 / 2
هُوَ حَیاةُ کُلِّ شَیءٍ
4468. الإمام علیّ علیه السلام- لَمّا سُئِلَ عَنِ اللّهِ-: هُوَ حَیاةُ کُلِّ شَیءٍ، ونُورُ کُلِّ شَیءٍ، سُبحانَهُ
که خدایی جز او نیست، ای زنده، ای کریم، ای زنده کننده ی مردگان!
4463. امام باقر علیه السلام- در پاسخ به این سؤال که به او گفته شد: خبر ده که خداوندگارت از کِى بوده است-: واى بر تو! تنها به چیزى که نبوده، گفته مىشود که از کِى موجود شده است. همانا خداوندگارم- که والا و بلند پایه است- هست و همواره زنده است، بدون چگونگى…. زنده است، بدون زندگى پدید آمده.
4464. امام باقر علیه السلام: خداوند، نورى است که تاریکى در او نیست، دانشى است که جهل در او نیست و زندگىاى است که مرگ در او نیست.
4465. امام صادق علیه السلام: خداوند، نورى است که هیچ تاریکىاى در او نیست و زندهاى است که مرگى براى او نیست…. ذاتا زنده است.
4466. امام کاظم علیه السلام: او خدایى زنده، بدون زندگىِ نوپدید است…؛ بلکه در ذات خود، زنده است.
4467. امام کاظم علیه السلام: همانا خداوند که خدایى جز او نیست بدون چگونگى و بدون کجایى، زنده است.
21 / 2
او زندگى همه چیز است
4468. امام على علیه السلام- آن گاه که از ایشان درباره ی خداوند پرسیدند: او زندگى همه چیز
وتَعالى عَمّا یَقولونَ عُلُوّا کَبیرا… وبِحَیاتِهِ حَیِیَت قُلوبُهُم، وبِنورِهِ اهتَدَوا إِلى مَعرِفَتِهِ.(25)
4469.الإمام زین العابدین علیه السلام- فی مُناجاتِهِ-: و أَنَّکَ أَقَمتَ بِقُدسِکَ حَیاةَ کُلِّ شَیءٍ، وجَعَلتَهُ نَجاةً لِکُلِّ حَیٍّ.(26)
راجع: ج 7 ص 118 (الفصل التاسع والستون: المحیی، الممیت).
و روشنایى همه چیز است. پاک است و از آنچه مىگویند، بسى برتر و بالاتر است…. و به زندگى او دلهایشان (دلهاى حاملان عرش) زنده گشته است و با نور او به شناختش راه یافتهاند.
4469. امام زین العابدین علیه السلام- در مناجات با خدا-: تو با پاکى خود، زندگى همه چیز را بر پا کردهاى و آن را [مایه ی] رهایى براى هر زندهاى نهادهاى.
ر. ک: ج 7 ص 119 (فصل شصت و نهم: محیى، ممیت).
1) معجم مقاییس اللغة: ج 2 ص 122.
2) علم الیقین للفیض الکاشانیّ: ص 137.
3) الأسفار الأربعة للملاّ صدرا: ج 6 ص 418.
4) تلخیص المحصّل للطوسیّ: ص 281؛ کشف المراد للعلاّمة الحلّیّ: ص 401.
5) البقرة: 255، آل عمران: 2، طه: 111.
6) البقرة: 255.
7) البقرة: 255، آل عمران: 2، غافر: 65.
8) الفرقان: 58.
9) البقرة: 258، آل عمران: 156، الاعراف: 158، التوبة: 116، یونس: 56، المؤمنون: 80، غافر: 68، الدخان: 8، الحدید: 2.
10) الحجر: 23، ق: 43.
11) البقرة: 73 و 260، الحج: 6، یس: 12، الشورى: 9، الأحقاف: 33، القیامة: 40.
12) آل عمران: 27، الأنعام: 95، یونس: 31، الروم: 19.
13) البقرة: 164، النحل: 65، العنکبوت: 63، الروم: 19 و 24 و 50، فاطر: 9، الجاثیة: 5، الحدید: 17.
14) البقرة: 28، الحج: 66، الروم: 40، الجاثیة: 26، الشعراء: 81.
15) آل عمران: 2.
16) طه: 111.
17) الفرقان:58.
18) البلد الأمین: ص 408، المصباح للکفعمی: ص 344، بحار الأنوار: ج 94 ص 393.
19) مهج الدعوات: ص 208 عن أبی حمزة الثمالی، البلد الأمین: ص 60 عن محمّد بن الصلت القمّی عن الإمام المهدی علیه السلام نحوه، بحار الأنوار: ج 95 ص 231.
20) الکافی: ج 1 ص 88 ح 3، التوحید: ص 173 ح 2 نحوه وکلاهما عن أبی بصیر، بحار الأنوار: ج3 ص 326 ح 23.
21) التوحید: ص 138 ح 13 عن جابر الجعفی و ص 137 ح 11 عن منصور الصیقل عن الإمام الصادق علیه السلام و ص 138 ح 12 عن یونس بن عبد الرحمن عن الإمام الرضا علیه السلام وکلاهما مع تقدیم و تأخیر، بحار الأنوار: ج 57 ص 86 ح 70 نقلاً عن ثواب الأعمال وراجع: جامع الأخبار: ص 39 ح 8.
22) التوحید: ص 140 ح 4 عن هارون بن عبد الملک.
23) التوحید: ص 141 ح 6 عن عبد الأعلى، بحار الأنوار: ج 4 ص 298 ح 27.
24) التوحید: ص 141 ح 6 عن عبد الأعلى و ص 173 ح 2 عن أبی بصیر عن الإمام الباقر علیه السلام وفیه «لم یزل حیّا بلا کیف»، الکافی: ج 8 ص 31 ح 5 عن أبی الهیثم بن التیّهان عن الإمام علیّ علیه السلام ولیس فیه «ولا أین»، بحار الأنوار: ج 4 ص 298 ح 27.
25) الکافی: ج 1 ص 130 ح 1.
26) بحار الأنوار: ج 94 ص 157 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین.