الحکیم لغةً
تمّ اشتقاق «الحکیم» من مادّة «حکم»، و ذکرت کتب اللغة معنیین أَصلیین للحکم، أَحدهما «المنع» و الآخر «الاستحکام»(1). و استنادا إِلى هذین المعنیین الأَصلیین یستعمل الحکیم فی مفهومین هما «العالم و صاحب الحکمة» و «المتقن للأُمور»(2). و یدلّ الحکیم فی المعنى الأَوّل على صفة ذاتیّة، أَمّا فی المعنى الثانی فیدلّ على صفة فعلیّة، و من الطبیعیّ أَنّنا یجب أَن نتنبّه إِلى أَنّ المعنیین مترابطان؛ لأَنّ العمل المتقن لا یصدر إِلاّ عن صاحب العلم و الحکمة.
الحکیم فی القرآن و الحدیث
جاء ذکر صفة «الحکیم» إِلى جانب صفة «العزیز» سبعا و أَربعین مرّةً فی القرآن الکریم، و إِلى جانب صفة «العلیم» ستّا و ثلاثین مرّةً، و مع صفة «الخبیر» أَربع مرّات، و مع کلِّ من صفة «العلیّ»، و «التوّاب»، و «الحمید»، و «الواسع» مرّةً
واژهشناسى «حکیم»
صفت «حکیم»، از مادّه ی «حکم» گرفته شده و کتابهاى لغت، دو معناى اصلى براى حکم یاد کردهاند: باز داشتن و استوارى. به استناد این دو معناى اصلى، حکیم در دو معنا به کار مىرود که عبارتاند از: «دانا و صاحب حکمت (فرزانه)» و «استوارکننده ی کارها (محکمکار)». حکیم در معناى اوّل، بر صفتى ذاتى دلالت دارد و در معناى دوم بر صفتى فعلى. گفتنى است که این دو معنا با یکدیگر مرتبط اند؛ زیرا کارِ استوار، تنها از صاحبِ علم و حکمت، صادر مىشود.(3).
حکیم، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، صفت «حکیم» در کنار صفت «عزیز» 47 بار و در کنار صفت «علیم» 36 بار و با صفت «خبیر» چهار بار و با هر یک از صفات «على» و «توّاب»
واحدةً. و وردت المشتقّات الأُخرى لمادّة «حکم» خمسا و ثلاثین مرّةً فی القرآن الکریم منسوبةً إِلى اللّه سبحانه.
لقد ذهبت الأَحادیث إِلى أَنّ عجائب الخلقة، آیات على الحکمة الإلهیّة، و هذا المعنى قابل للتفسیر مع کلا المعنیین اللغویین للحکیم، و طبقا للمعنى الأَوّل فإنّ المخلوقات تدلّ على علم اللّه سبحانه و حکمته، أَمّا المعنى الثانی فمفاده أَنّ المخلوقات تعکس الإتقان فی أَفعال اللّه جلّ شأنه.
راجع: ج 2 ص 352 (الفصل الأوّل: معنى الحکمة).
18 / 1
الحَکیمُ العَلیمُ
«وَ هُوَ اَلَّذِی فِی اَلسَّماءِ إِلهٌ وَ فِی اَلْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْعَلِیمُ».(4).
18 / 2
الحَکیمُ الخَبیرُ
«وَ هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ قَوْلُهُ اَلْحَقُّ وَ لَهُ اَلْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ علِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّهدَةِ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْخَبِیرُ».(5).
18 / 3
الحَکیمُ الحَمیدُ
«لا یَأْتِیهِ اَلْبطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ».(6).
و «حمید» و «واسع»، یک بار به کار رفته است. دیگر برگرفتهها از مادّه ی حکم، 35 بار در قرآن کریم در انتساب به خداى سبحان، وارد شدهاند.
از نگاه احادیث، شگفتىهاى آفرینش، نشانههاى حکمت الهىاند و این معنا با هر دو معناى لغوى حکیم، تفسیر پذیر است. بر طبق معناى نخست، آفریدهها بر علم و حکمت خداى سبحان، دلالت دارند؛ امّا مفاد معناى دوم، آن است که آفریدهها اتقان و استوارى را در افعال خداوند عزوجل باز مىتابانند.
ر. ک: ج 2 ص 353 (فصل اول معنای «حکمت»).
18 / 1
فرزانه ی دانا
«و اوست که در آسمان، خدا و در زمین، خداست، و او فرزانه ی داناست».
18 / 2
فرزانه ی آگاه
«و اوست که آسمانها و زمین را به حق آفریده است و روزى که مىگوید: «باش»، پس [بىدرنگ] موجود خواهد شد. سخن او حق است و فرمانروایى از آنِ اوست، در روزى که در صور دمیده مىشود. داناىِ نهان و آشکار است، و او فرزانه ی آگاه است».
18 / 3
فرزانه ی ستوده
«باطل به آن (قرآن) از پیشاپیش و یا از پسِ آن نمىرسد. فرو فرستادهاى از جانب فرزانه ی ستوده است».
18 / 4
العَزیزُ الحَکیمُ
«إِنَّ هذا لَهُوَ اَلْقَصَصُ اَلْحَقُّ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اَللّهُ وَ إِنَّ اَللّهَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ».(7).
18 / 5
العَلیُّ الحَکیمُ
«وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اَللّهُ إِلاّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرای حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ».(8).
18 / 6
التَّوّابُ الحَکیمُ
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اَللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اَللّهَ تَوّابٌ حَکِیمٌ».(9).
18 / 7
الواسِعُ الحَکیمُ
«وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اَللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اَللّهُ واسِعاً حَکِیماً».(10).
18 / 4
عزّتمند فرزانه
«این، قطعا داستان حق (صحیح) است و هیچ خدایى جز خدا نیست و بىگمان، خداوند، همان عزّتمند فرزانه است».
18 / 5
بلندپایه ی فرزانه
«و هیچ بشرى را نرسد که خداوند با او سخن بگوید، مگر به وحى یا از پسِ حجابى یا این که فرستادهاى بفرستد تا به اذن او، آنچه مىخواهد، وحى کند. او بلندپایه ی فرزانه است».
18 / 6
توبهپذیر فرزانه
«و اگر بخشش خدا بر شما و رحمت او نبود و این که خداوند توبهپذیر فرزانه است [، فسادى عظیم پدید مىآمد]».
18 / 7
گشایشگر فرزانه
«و اگر [زن و شوهرى] از هم جدا گردند، خداوند، هر دو را از گشایش خویش بىنیاز مىسازد، و خدا گشایشگر فرزانه است».
18 / 8
صِفَةُ حِکمَتِهِ
4424. الإمام علیّ علیه السلام: و أَرانا مِن مَلَکوتِ قُدرَتِهِ، و عَجائِبِ ما نَطَقَت بِهِ آثارُ حِکمَتِهِ… ما دَلَّنا بِاضطِرارِ قِیامِ الحُجَّةِ لَهُ عَلى مَعرِفَتِهِ، فَظَهَرَتِ البَدائِعُ الَّتی أَحدَثَتها آثارُ صَنعَتِهِ و أَعلامُ حِکمَتِهِ، فَصارَ کُلُّ ما خَلَقَ حُجَّةً لَهُ و دَلیلاً عَلَیهِ.(11).
4425. عنه علیه السلام – فی خَلقِ اللّهِ الأَشیاءَ -: و فَرَّقَها أَجناسا مُختَلِفاتٍ فِی الحُدودِ وَ الأَقدارِ، وَ الغَرائِزِ وَ الهَیئاتِ، بَدایا خَلائِقَ أَحکَمَ صُنعَها، و فَطَرَها عَلى ما أَرادَ وَ ابتَدَعَها.(12).
4426. عنه علیه السلام – فی خَلقِ الخُفّاشِ -: و مِن لَطائِفِ صَنعَتِهِ، و عَجائِبِ خِلقَتِهِ، ما أَرانا مِن غَوامِضِ الحِکمَةِ فی هذِهِ الخَفافیشِ الَّتی یَقبِضُهَا الضِّیاءُ الباسِطُ لِکُلِّ شَیءٍ، و یَبسُطُها الظَّلامُ القابِضُ لِکُلِّ حَیٍّ.(13).
4427. عنه علیه السلام: أَمرُهُ قَضاءٌ و حِکمَةٌ، و رِضاهُ أَمانٌ و رَحمَةٌ، یَقضی بِعِلمٍ و یَعفو بِحِلمٍ.(14).
4428. الإمام زین العابدین علیه السلام: سُبحانَکَ مِن… حَکیمٍ ما أَعَرَفَکَ!(15).
4429. الإمام الباقر علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ: کَیفَ لا یُسأَلُ عَمّا یَفعَلُ؟
قالَ: لِأنَّهُ لا یَفعَلُ إِلاّ ما کانَ حِکمَةً و صَوابا.(16).
18 / 8
ویژگى حکمت او
4424. امام على علیه السلام: و از ملکوت توانایىاش و شگفتىهاى آنچه آثار حکمتش بدان گویاست…، چیزى را به ما نشان داد که ما را ناگزیر، به قائم بودن برهان بر شناخت او رهنمون گشت. پس نوآورىهایى که آثار صنع او و نشانههاى حکمت او آنها را پدید آورده، آشکار شدند. در نتیجه، آنچه آفرید، برهانى براى او و دلیلى بر او گشت.
4425. امام على علیه السلام – درباره ی آفرینش اشیا به وسیله ی خدا -: و آنها را در حدود و اندازهها و طبیعتها و شکلها به گونههاى مختلفى جدا ساخت؛ آفریدگان نوپدیدى که ساختِ آنها را استوار کرده و آنها را بر [طبق] آنچه خواسته، آفریده و نوآورى کرده است.
4426. امام على علیه السلام – درباره ی آفرینش خفّاش -: و از ریزهکارىهاى صنع او و شگفتىهاى آفرینش او، آن چیزى است که به ما نشان داد از پیچیدگىهاى حکمت در این خفّاشان، که روشنایى فراگیرِ همه چیز [چشمان] آنها را بر مىگیرد و تاریکى گیرنده ی هر زندهاى [چشمان] آنها را مىگسترانَد [به هنگام روز نمىبینند و استراحت مىکنند و در شب به فعّالیت مىپردازند].
4427. امام على علیه السلام: کار او قضا و حکمت است و خشنودى او [مایه ی] امان و رحمت؛ با دانش حکم مىکند و با بردبارى در مىگذرد.
4428. امام زین العابدین علیه السلام: [خداوندا!] منزّهى تو… اى فرزانهاى که چه بسیار است شناسایىات.
4429. امام باقر علیه السلام – هنگامى که به ایشان گفته شد: چگونه [خداوند] از آنچه انجام مىدهد، مورد پرسش قرار نمىگیرد؟ -: زیرا او، جز آنچه حکمت و درست است، انجام نمىدهد.
4430. الإمام الصادق علیه السلام: إِنَّ اللّهَ – تَبارَکَ و تَعالى – لا یَفعَلُ لِعبِادِهِ إِلاّ الأَصلَحَ لَهُم، و لا یَظلِمُ النّاسَ شَیئا، و لکِنَّ النّاسَ أَنفُسَهُم یَظلِمونَ.(17).
4431. الإمام الرِّضا علیه السلام: سُبحانَ مَن خَلَقَ الخَلقَ بُقَدرَتِهِ، و أَتقَنَ ما خَلَقَ بِحِکمَتِهِ، و وَضَعَ کُلَّ شَیءٍ مِنهُ مَوضِعَهُ بِعِلمِهِ، سُبحانَ مَن یَعلَمُ خائِنَةَ الأَعیُنِ و ما تُخفِی الصُّدورُ، و لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ و هُوَ السَّمیعُ البَصیرُ.(18).
راجع: ج 4 ص 182 (الفصل الخامس: دَوْرُ مَعرِفَةِ الخَلقِ فی معرفة الخالق).
18 / 9
الجَوابُ عَمّا یوهِمُ خِلافَ الحِکمَةِ
4432. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: قالَ اللّهُ تَبارَکَ و تَعالى:… و إِنَّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالفَقرِ ولَو أَغنَیتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ، و إِنَ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالغِناءِ ولَو أَفقَرتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ، و إِنّ مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالسُّقمِ ولَو صَحَّحتُ جِسمَهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ، و إِن مِن عِبادِیَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یَصلُحُ إِیمانُهُ إِلاّ بِالصِّحَّةِ ولَو أَسقَمتُهُ لَأَفسَدَهُ ذلِکَ، إِنّی أُدَبِّرُ عِبادی لِعِلمی بِقُلوبِهِم؛ فَإِنّی عَلیمٌ خَبیرٌ.(19).
4430. امام صادق علیه السلام: به درستى که خداوند والا و بلندمرتبه، براى بندگانش جز شایستهترین [گزینه] براى ایشان را انجام نمىدهد و به مردم، هیچ ستم نمىکند؛ بلکه مردم به خودشان ستم مىکنند.
4431. امام رضا علیه السلام: منزّه است آن که آفریدگان را به توانایى خود آفرید و آنچه آفرید، با حکمت خود، استوار ساخت و هر چیزى از آن را با دانش خود، در جایگاه خود نهاد. منزّه است آن که خیانتِ دیدگان را و آنچه سینهها نهان مىکنند، مىداند و مانند او چیزى نیست و او شنوایى بیناست.
ر. ک: ج 4 ص 183 (فصل پنجم: نقش شناخت خلقت در شناخت خالق).
18 / 9
درباره ی آنچه در نظام آفرینش، حکیمانه به نظر نمىرسد
4432. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند والا و بلندمرتبه فرمود: «… همانا از بندگان مؤمن من، کسى هست که ایمان او جز با تنگدستى بهسامان نمىشود و اگر او را توانگر سازم، توانگرى، [ایمان] او را تباه مىکند و از بندگان مؤمن من، کسى هست که ایمانش جز با توانگرى بهسامان نمىشود و اگر او را تنگدست کنم، تنگدستى [ایمان] او را تباه مىسازد و از بندگان مؤمن من، کسى هست که ایمان او جز با بیمارى بهسامان نمىشود و اگر تن او را بهبود بخشم، [ایمانِ] او را تباه مىکند و از بندگان مؤمن من، کسى هست که ایمانش جز با تندرستى بهسامان نمىشود و اگر او را بیمار کنم، [ایمانِ] او را تباه مىسازد. من بندگانم را طبق دانش خود به دلهاى ایشان تدبیر مىکنم و من، دانا و آگاهم».
4433. عنه صلى الله علیه و آله: یَقولُ اللّهُ تَعالى: تَفَضَّلتُ عَلى عَبدی بِأَربَعِ خِصالٍ: سَلَّطتُ الدّابَّةَ عَلَى الحَبَّةِ، و لَولا ذلِکَ لاَدَّخَرَها المُلوکُ کَما یَدَّخِرونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ، و أَلقَیتُ النَّتنَ عَلَى الجَسَدِ، و لَولا ذلِکَ ما دَفَنَ خَلیلٌ خَلیلَهُ أَبَدا، و سَلَّطتُ السَّلوَ عَلَى الحُزنِ، و لَولا ذلِکَ لاَنقَطَعَ النَّسلُ، و قَضَیتُ الأَجَلَ و أَطَلتُ الأَمَلَ، و لَولا ذلِکَ لَخَرِبَتِ الدُّنیا، و لَم یَتَهَنَّ ذو مَعیشَةٍ بِمَعیشَتِهِ.(20).
4434. الإمام علیّ علیه السلام – فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إِلَیهِ -: مِنَ الحِکمَةِ جَعلُ المالِ فی أَیدِی الجُهّالِ؛ فَإِنَّهُ لَو خُصَّ بِهِ العُقَلاءُ لَماتَ الجُهّالُ جوعا، و لکِنَّهُ جُعِلَ فی أَیدِی الجُهّالِ، ثُمَّ استَنزَلَهُم عَنهُ العُقَلاءُ بِلُطفِهِم و فِطنَتهِم.(21).
4435. الإمام الباقر علیه السلام: إِنَّ داوودَ النبیّ – صلوات اللّه عَلَیهِ – کانَ ذاتَ یَومٍ فی مِحرابِهِ إِذ مَرَّت بِهِ دودَةٌ حَمراءُ صَغیرَةٌ تَدُبُّ حَتَّى انتَهَت إِلى مَوضِعِ سُجودِهِ، فَنَظَرَ إِلَیها داوودُ وحَدَّثَ فی نَفسِهِ: لِمَ خُلِقَت هذِهِ الدّودَةُ؟ فَأَوحَى اللّهُ إِلَیها تَکَلَّمی، فَقالَت لَهُ: یا داوودُ، هَل سَمِعتَ حِسّی أَو استَبَنتَ عَلى صَفا أَثَری؟
فَقالَ لَها داوودُ: لا.
قالَت: فَإنَّ اللّهَ یَسمَعُ دَبیبی و نَفَسی و حِسّی، و یَرى أَثَرَ مَشیی، فَاخفِض مِن صَوتِکَ.(22).
4436. الاحتجاج: مِن سُؤالِ الزِّندیقِ الَّذی سَأَلَ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن مَسائِلَ کَثیرَةٍ أَن قالَ:…
4433. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند متعال مىفرماید: «بر بندهام به چهار ویژگى لطف ورزیدم: موریانه را بر دانه مسلّط ساختم و اگر آن نبود، پادشاهان، آن را براى خود مىاندوختند، آن گونه که زر و سیم را مىاندوزند؛ و گندیدن را بر تن [انسانها] انداختم و اگر آن نبود، هیچ دوستى دوستِ خود را به خاک نمىسپُرد؛ و دور شدن [و از یاد رفتن] را بر اندوه مسلّط ساختم و اگر آن نبود، نسل [بشرى] قطع مىشد؛ و مهلت معیّن کردم(23) و آرزو را دراز نمودم و اگر آن نبود، دنیا ویران مىشد و هیچ صاحبِ زندگى از زندگى خود، لذّت نمىبُرد».
4434. امام على علیه السلام – در حکمتهاى منسوب به ایشان -: نهادن مال در دستان نابخردان، از حکمت [خدا] است؛ زیرا اگر خردمندان به آن ویژه مىگشتند، نابخردان از گرسنگى مىمُردند؛ ولى مال در دستان نابخردان نهاده شد. آن گاه، خردمندان به ظرافت و تیزهوشى خود، آن را از دست ایشان بیرون کشیدند.(24).
4435. امام باقر علیه السلام: داوود پیامبر – که درودهاى خدا بر او باد – روزى در محراب خود بود که دید کِرم قرمز و ریزى در کنار او مىخزد تا به جایگاه سجده ی وى رسید. داوود به آن نگریست و با خود گفت: «این کِرم براى چه آفریده شده است؟».
خداوند به کِرم وحى کرد که: «سخن بگو».
پس [کِرم] به او گفت: اى داوود! آیا صداى پنهان مرا شنیدهاى، یا ردّ پایم را بر روى صخره یافتهاى؟
داوود به او گفت: «نه».
گفت: همانا خداوند، خزش من، نَفَس من، و صداى پنهان مرا مىشنود و اثر راه رفتنم را مىبیند. پس صدایت را پایین بیاور.
4436. الاحتجاج: از جمله پرسشهاى فراوان زندیق که از امام صادق علیه السلام پرسید، این بود
أَخبِرنی عَنِ اللّهِ أَلَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، أَو مُضادٌّ لَهُ فی تَدبیرِهِ؟ قالَ: لا.
قالَ: فَما هذَا الفَسادُ الموَجودُ فِی العالَمِ؛ مِن سِباعٍ ضارِیَةٍ، و هَوامٍّ مُخَوِّفَةٍ، و خَلقٍ کَثیرٍ مُشَوَّهَةٍ، ودودٍ و بَعوضٍ و حَیّاتٍ و عَقارِبَ، و زَعَمتَ أَنَّهُ لا یَخلُقُ شَیئا إِلاّ لِعِلَّةٍ، لِأَنَّهُ لا یَعبَثُ؟
قالَ: أَلَستَ تَزعُمُ أَنَّ العَقارِبَ تَنفَعُ مِن وَجَعِ المَثانَةِ وَ الحَصاةِ، و لِمَن یَبولُ فِی الفِراشِ، و أَنَّ أَفضَلَ التِّریاقِ ما عولِجَ مِن لُحومِ الأَفاعی؛ فَإِنَّ لُحومَها إِذا أَکَلَهَا المَجذومُ بِشَبٍّ نَفَعَهُ، و تَزعُمُ أَنَّ الدُّودَ الأَحمَرَ الَّذی یُصابُ تَحتَ الأَرضِ نافِعٌ لِلأکِلَةِ؟(25).
قالَ: نَعَم.
قالَ علیه السلام: فَأَمَّا البَعوضُ وَ البَقُّ فَبَعضُ سَبَبِهِ أَنَّهُ جُعِلَ أَرزاقَ بَعضِ الطَّیرِ، و أَهانَ بِها جَبّارا تَمَرَّدَ عَلَى اللّهِ و تَجَبَّرَ، و أَنکَرَ رُبوبِیَّتَهُ، فَسَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِ أَضعَفَ خَلقِهِ لِیُرِیَهُ قُدرَتَهُ و عَظَمَتَهُ، و هِیَ البَعوضَةُ، فَدَخَلَت فی مِنخَرِهِ حَتّى وَصَلَت إِلى دِمِاغِهِ فَقَتَلَتهُ.
وَ اعلَم أَنّا لَو وَقَفنا عَلى کُلِّ شَیءٍ خَلَقَهُ اللّهُ تَعالى لِمَ خَلَقَهُ؟ لِأَیِّ شَیءٍ أَنشَأَهُ؟ لَکُنّا قدَ ساوَیناهُ فی عِلمِهِ، و عَلِمنا کُلَّ ما یَعلَمُ، وَ استَغنَینا عَنهُ، و کُنّا و هُوَ فِی العِلمِ سَواءً.
قالَ: فَأَخبِرنی هَل یُعابُ شَیءٌ مِن خَلقِ اللّهِ و تَدبیرِهِ؟
که گفت:… مرا از [کار] خدا آگاه کن. آیا او را در فرمانروایىاش انبازى یا او را در تدبیرش هماوردى هست؟
فرمود: «نه».
گفت: پس این تباهى موجود در جهان، اعم از درندگان وحشى، حشرات خوفانگیز، آفریدگانِ فراوانِ زشت، کِرم و پشه و مارها و عقربها چیست، در حالى که ادّعا مىکنى او چیزى را جز براى حکمتى نمىآفریند، زیرا او کار بیهوده نمىکند؟
فرمود: «آیا باور ندارى که عقربها براى درد مثانه و سنگ مثانه و براى کسى که در بستر ادرار مىکند، سودمند است و بهترین پادزهر، از گوشت افعى به عمل مىآید و اگر جذامی ای گوشت افعی را با زاج سفید بخورَد، او را سودمند مىافتد و گمان مىکنى که کِرم سرخ که در زیرِ خاک تکثیر می شود، براى بیمارى خوره سودمند است؟».
گفت: بله.
فرمود: «و امّا برخى از سببهاى [آفرینش] پشه و ساس، آن است که اینها روزىهاى برخى پرندگان قرار داده شدهاند و [خداوند] به وسیله ی آنها، ستمگرى (نمرود) را که بر خداوند گستاخى کرد و گردنفرازى نمود و خداوندگارىِ او را انکار کرد، خوار ساخت و خداوند، ناتوانترینِ آفریدگانش را – که همان پشه است -، بر او مسلّط نمود تا توانایى و سِترگى خود را به او نشان دهد. پس، از سوراخ بینى او داخل شد تا این که به مغزِ او رسید و وى را کُشت.
و بدان که ما هر گاه بر همه ی چیزهایى که خداى متعال آفریده، آگاهى یابیم که چرا آن را آفریده و براى چه چیز آن را ایجاد کرده است، [در این صورت] با او در دانشش برابرى کردهایم و همه ی آنچه را که مىداند، دانستهایم و از او بىنیازى ورزیدهایم، و ما و او در دانش، یکسان مىشویم».
گفت: پس مرا آگاه کن که آیا بر چیزى از آفرینش خدا و تدبیر او مىتوان خُرده گرفت؟
قالَ: لا.
قالَ: فَإِنَّ اللّهَ خَلَقَ خَلقَهُ غُرلاً(26)، أَذلِکَ مِنهُ حِکمَةٌ أَم عَبَثٌ؟
قالَ: بَل حِکمَةٌ مِنهُ.
قالَ: [فَلِمَ](27) غَیَّرتُم خَلقَ اللّهِ، و جَعَلتُم فِعلَکُم فی قَطعِ الغُلفَةِ أَصوَبَ مِمّا خَلَقَ اللّهُ لَها، و عِبتُمُ الأَغلَفَ، وَ اللّهُ خَلَقَهُ، و مَدَحتُمُ الخِتانَ و هُوَ فِعلُکُم، أَم تَقولون إِنَّ ذلِکَ مِنَ اللّهِ کانَ خَطَأً غَیرَ حِکمَةٍ؟!
قالَ علیه السلام: ذلِکَ مِنَ اللّهِ حِکمَةٌ و صَوابٌ، غَیرَ أَنَّهُ سَنَّ ذلِکَ و أَوجَبَهُ عَلى خَلقِهِ، کما أَنَّ المَولودَ إِذا خَرَجَ مِن بَطنِ أُمِّهِ وَجَدنا سُرَّتَهُ مُتَّصِلَةً بِسُرَّةِ أُمِّهِ کذلِکَ خَلَقَهَا الحَکیمُ فَأَمَرَ العِبادَ بِقَطعِها، و فی تَرکِها فَسادٌ بَیِّنٌ لِلمَولودِ وَ الأُمِّ، و کَذلِکَ أَظفارُ الإِنسانِ أَمَرَ إِذا طالَت أَن تُقَلَّمَ، و کانَ قادِرا یَومَ دَبَّرَ خَلقَ الإِنسانِ أَن یَخلُقَها خِلقَةً لا تَطولُ، و کذلِکَ الشَّعرُ مِنَ الشَّارِبِ وَ الرَّأَسِ، یَطولُ فَیُجَزُّ، و کَذلِکَ الثِّیرانُ خَلَقَهَا اللّهُ فُحولَةً، و إِخصاؤُها أَوفَقُ، و لَیسَ فی ذلِکَ عَیبٌ فی تَقدیرِ اللّهِ عزوجل.(28).
راجع: التوحید التوحید: ص 398 (باب ان الله تعالی لا یفعل بعباده الا الأصلح لهم).
فرمود: «نه».
گفت: خداوند، مردمان را چنان آفریده که آلت تناسلىشان لایهاى اضافى داشته باشد. آیا این کار او حکیمانه است یا بیهوده؟
فرمود: «بلکه کارى حکیمانه از اوست».
گفت: آفرینش خدا را دگرگون ساختید و کار خود را در ختنه و بریدن لایه ی ختنهگاه، درستتر از آن چیزى که خداوند براى آن آفریده، نهادید و بر مرد ختنه نکرده، خُرده گرفتید، در حالى که خداوند، آن را آفریده است، و ختنه کردن را ستودید، در حالى که آن، کار شماست، یا این که مىگویید این کار، از جانب خدا خطا و بىحکمتى بود؟
فرمود: «آن، کارى حکیمانه از خدا و درست است. با وجود این، او ختنه کردن را سنّت نهاد و بر مردمانش واجب کرد. به همین سان، نوزاد، هر گاه از شکم مادر بیرون بیاید، ناف او را پیوسته به ناف مادرش مىیابیم. خداوند حکیم، آن گونه آن را آفریده و بندگان را به بُریدن آن فرمان داده است و در فرو گذاشتن آن، تباهىِ آشکار براى نوزاد و مادر است و همان سان، دستور داده که ناخنهاى انسان، هر گاه بلند شدند، گرفته شوند و آن روز که آفرینش انسان را تدبیر کرد، توانا بود که آن را به گونهاى بیافریند که بلند نشود، و موى سبیل و سر، همان گونه است که بلند مىشود و سپس، چیده مىشود، و همان گونهاند گاوان نر که خداوند، آنها را نرینه آفریده و اخته کردن آنها مناسبتر است و در این، خُردهاى بر تقدیر خداوند عزوجل نیست».
ر. ک: التوحید، صدوق: ص 398 (باب این که خداى متعال، براى بندگانش جز شایستهترین [گزینه]براى آنها را انجام نمىدهد).
1) راجع: معجم مقاییس اللغة: ج 2 ص 91؛ المصباح المنیر: ص 145؛ الصحاح: ج 5 ص 1902.
2) الصحاح: ج 5 ص 1901.
3) در این نوشتار، برابرِ «فرزانه» را براى «حکیم» برگزیدهایم.
4) الزخرف: 84.
5) الأنعام: 73 و راجع: الأنعام: 18 و هود: 1 و سبأ: 1.
6) فصّلت: 42.
7) آل عمران: 62 و راجع: البقرة: 129 و 209 و 220 و 228 و 240 و 260 و آل عمران: 6 و 18 و 126 و النساء: 56 و 158 و 165 و المائدة: 38 و 118 و الأنفال: 10 و 49 و 63 و 67 و التوبة: 40 و 71 و إبراهیم: 4 و النحل: 60 و النمل: 9 و العنکبوت: 26 و 42 و الروم: 27 و لقمان: 9 و 27 و سبأ: 27 و فاطر: 2 و الزمر: 1 و غافر: 8، و الشورى: 2 و الجاثیة: 2 و 37 و الأحقاف: 2 و الحدید: 1 و الحشر: 1 و 24 و الممتحنة: 5 و الصفّ: 1 و الجمعة: 1 و 3 و التغابن: 18 و الفتح: 7 و 19.
8) الشورى: 51.
9) النور: 10.
10) النساء: 130.
11) نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 57 ص 107 ح 90.
12) نهج البلاغة: الخطبة 91 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق علیه السلام.
13) نهج البلاغة: الخطبة 155، بحار الأنوار: ج 64 ص 323 ح 2.
14) نهج البلاغة: الخطبة 160.
15) الصحیفة السجّادیّة: ص 187 الدعاء 47، الإقبال: ج 2 ص 150 عن الإمام الصادق علیه السلام.
16) التوحید: ص 397 ح 13 عن جابر بن یزید الجعفی.
17) التوحید: ص 403 ح 9 عن عبداللّه بن الفضل الهاشمی.
18) عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 118 ح 9، التوحید: ص 137 ح 10 کلاهما عن الفضل بن شاذان، بحار الأنوار: ج 4 ص 85 ح 20.
19) التوحید: ص 400 ح 1، علل الشرائع: ص 12 ح 7 کلاهما عن أنس، کنز العمّال: ج 1 ص 231 ح 1160 نقلاً عن ابن أبی الدنیا فی کتاب الأولیاء و الحکیم و ابن مردویه و راجع: الکافی: ج 2 ص 60 ح 4 و الأمالی للطوسی: ص 166 ح 278 و تاریخ بغداد: ج 6 ص 15 و الفردوس: ج 5 ص 250 ح 8098 و ح 8100.
20) تاریخ بغداد: ج 9 ص 109 الرقم 4714 عن البراء و راجع: الفردوس: ج 5 ص 228 ح 8036.
21) شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: ج 20 ص 289 ح 310.
22) الزهد للحسین بن سعید: ص 64 ح 170 عن أبی حمزة، بحار الأنوار: ج 14 ص 17 ح 29.
23) مقصود، این است که مدّت عمر انسانها محدود و آرزوهاى آنان، نامحدود است.
24) تعبیر متن عربى، «استنزلهم عنه» است که ترجمه ی لفظ به لفظ آن مىشود: «و ایشان را از آن، پایین بیاورند».
25) الأکِلَة کفَرِحة داء فی العضو یأتکل منه (القاموس المحیط: ص 1242).
26) الغُرْلة: مثل القلفة وزنا و معنا، و غَرِل غَرلاً من باب تعب: إذا لم یختن (المصباح المنیر: ص 466).
27) سقط ما بین المعقوفین من الطبعة المعتمدة و أثبتناه من وسائل الشیعة (ج 21 ص 436 ح 27518).
28) الاحتجاج: ج 2 ص 212 و ص 226 ح 223. بحار الأنوار: ج 10 ص 173 ح 2.