الحلیم لغةً
«الحلیم» مشتقّ من مادّة «حلم»، و «الحلم» فی اللغة ذو معان مختلفة هی: «ترک العجلة»(1)، و «الأَناة»(2)، و «الصفح و الستر»(3).
الحلیم فی القرآن و الحدیث
جاء ذکر صفة «الحلیم» إِلى جانب صفة «الغفور» ستّ مرّات فی القرآن الکریم، و ثلاث مرّات مع صفة «العلیم»، و مرّة واحدة مع صفة «الغنیّ»، و مرّة واحدةً أَیضا مع صفة «الشکور».
إِنّ الآیات و الأَحادیث تذهب إِلى أَنّ حلم اللّه سبحانه یتحقّق غالبا بالنسبة إِلى معاصی العباد، من هنا نجد حلم اللّه على أَساس المعنى اللغویّ بمعنى الغضّ عن معاصی العباد، و أَنّه لا یعجل فی مجازات العاصین، بل یصبر لهم و یمنحهم فرصة
واژهشناسى «حلیم»
صفت «حلیم (بردبار)»، برگرفته از مادّه ی «حلم» است و حلم، در لغت، داراى معانى مختلف است که عبارتاند از: ترک شتاب، درنگ ورزیدن، روى برگرداندن و پوشاندن.
حلیم، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، صفت «حلیم»، در کنار صفت «غفور»، شش مرتبه و با صفت «علیم»، سه بار و نیز یک بار با صفت «غنى» و یک بار با صفت «شَکور» آمده است.
آیات و روایات، این معنا را مىرسانند که حلم خداوند سبحان، غالبا درباره ی گناه بندگان به کار برده مىشود. از همین جا به دست مىآوریم که اساسا معناى لغوى «حلم» خداوند، چشم پوشى کردن از گناه بندگان است و این که خداوند، در کیفر گناهکاران، شتاب نمىکند. بلکه صبر مىکند و به آنها فرصت مىدهد تا توبه کنند و جبران نمایند.
التَّوبة و التدارک.
استخدمت هذه الصفة فی القرآن الکریم فی الموارد التی تبین مواجهة الباری سبحانه للعاصین له بلحاظ المعنى اللغوی للحلیم و هو «عدم إسراع اللّه سبحانه فی عقوبة المذنبین و امهالهم للتوبة و الرجوع عن المعصیة» و لما کانت العجلة فی عقوبة المذنب مع احتمال رجوعه و توبته من صفات الجاهل، استخدم القرآن الکریم صفة الحلم قرینة لصفة العلم، کما فسّر الحلم الالهی فی الأحادیث الشریفة بعدم صدور فعل الجهل عنه، و عدم العجلة فی عقوبة المذنبین.
19 / 1
الحَلیمُ الّذی لا یَجهَلُ
الکتاب
«إِنَّ اَللّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ».(4).
الحدیث
4437. رسول اللّه صلى الله علیه و آله – مِن دُعائِهِ یَومَ الأَحزابِ -: إِلهی أَنتَ الحَلیمُ الَّذی لا یَجهَلُ.(5).
19 / 2
الحَلیمُ الّذی لا یَعجَلُ
الکتاب
«وَ اَللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ».(6).
کاربرد این صفت در قرآن کریم، در مورد برخورد خداوند متعال با کسانى که از او نافرمانى کردهاند، با عنایت به مفهوم لغوى آن، به معناى شتاب نکردن خدا در کیفر گنهکاران و مهلت دادن به آنها براى توبه و بازگشت از گناه است و از آن جا که عجله کردن در کیفر گنهکار، با آن که ممکن است توبه کند، اقدامى عالمانه نیست، قرآن، صفت بردبارى خداوند را در کنار علم او قرار داده است و در احادیث، «حلیم» بودن خداوند با این توصیف که خداوند، کار جاهلانه نمىکند و نسبت به کیفر گنهکاران عجله نمىنماید، مورد تأکید قرار گرفته است.
19 / 1
بردبارى که نابخردى نمىکند
قرآن
«بىگمان و بدون تردید، خداوند، داناى بردبار است».
حدیث
4437. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در دعاى ایشان در روز نبرد احزاب -: خداى من! تو آن بردبارى هستى که نابخردى نمىکند.
19 / 2
بردبارى که شتاب نمىکند
قرآن
«و خداوند، آمرزگار بردبار است».
«وَ اَللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ».(7).
الحدیث
4438. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: أَوحَى اللّهُ عزوجل إِلى أَخِی العُزَیرِ:… لا تَأمَن مَکری حَتّى تَدخُلَ جَنَّتی، فَاهَتزَّ عُزَیرٌ یَبکی، فَأَوحَى اللّهُ إِلَیهِ: لا تَبکِ یا عُزَیر؛ فَإِن عَصَیتَنی بِجَهلِکَ غَفَرتُ لَکَ بِحِلمی؛ لِأَنّی کَریمٌ لا أَعجَلُ بِالعُقوبَةِ عَلى عِبادی و أَنَا أَرحَمُ الرَّاحِمینَ.(8).
4439. عنه صلى الله علیه و آله: یا مَن هُوَ بِمَن عَصاهُ حَلیمٌ.(9).
4440. الإمام الکاظم علیه السلام – فی صِفَةِ اللّهِ عزوجل: الحَلیمُ الَّذی لا یَعجَلُ.(10).
«و خداوند، بىنیاز بردبار است».
حدیث
4438. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند عزوجل به برادرم عُزَیر وحى کرد: «… از مکر من، ایمن مباش تا این که به بهشتم در آیى».
پس عُزَیر گریست و بر خود لرزید. خداوند به او وحى کرد: «اى عزیر! گریه مکن. اگر به دلیل نادانىات مرا نافرمانى کنى، تو را با بردبارى خود بیامرزم؛ زیرا من، کریمى هستم که در کیفر بندگانم شتاب نمىکنم و من، مهربانترینِ مهربانانم».
4439. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: اى آن که با کسى که او را نافرمانى کند، بردبار است!
4440. امام کاظم علیه السلام – در وصف خداوند عزوجل -: بردبارى است که شتاب نمىکند.
1) معجم مقاییس اللغة: ج 2 ص 93.
2) الصحاح: ج 5 ص 1903.
3) المصباح المنیر: ص 148.
4) الحجّ: 59.
5) مهج الدعوات: ص 94، بحار الأنوار: ج 94 ص 212 ح 7 و راجع: البلد الأمین: ص 118 و المصباح للکفعمی: ص 160.
6) البقرة: 225، المائدة: 101 و راجع: البقرة: 235 و آل عمران: 155 و الإسراء: 44 و فاطر: 41.
7) البقرة: 263.
8) الفردوس: ج 1 ص 144 ح 514 عن أبی هریرة، کنز العمّال: ج 11 ص 500 ح 32341.
9) المصباح للکفعمی: ص 336، البلد الأمین: ص 410، بحار الأنوار: ج 94 ص 396.
10) التوحید: ص 76 ح 32 عن محمّد بن أبی عمیر، بحار الأنوار: ج 98 ص 67 و راجع: التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام: ص 135 ح 68.