الحسیب لغةً
الحسیب فی اللغة فعیل من مادّة «حسب» و له معنیان رئیسان:
الأَوّل: العدّ، تقول: حسبتُ الشیء أَحسبه حسبا و حُسبانا.
و الثانی: الکفایة؛ تقول: شیء حساب، أَی: کافٍ. و یقال: أَحسبتُ فلانا: إِذا أَعطیته ما یُرضیه(1)..
بناءً على هذا، للحسیب فی اللغة معنیان: الأَوّل: المحاسب؛ و الثانی: الکافی.
الحسیب فی القرآن و الحدیث
ورد اسم الحسیب فی القرآن الکریم ثلاث مرّات(2)، و اسم «الحاسب» مرّتین(3)، و لفظ «سریع الحساب» ثمانی مرّات(4)، و لفظ «بغیر حساب» ستّ مرّات(5).
واژهشناسى «حسیب»
صفت «حسیب (حسابگر / بسنده)» بر وزن فعیل و از مادّه ی «حسب» است که دو معناى اصلى دارد: نخست، شمارش؛ چنان که مىگویى: «حسبت الشىءَ أحسبه حسبا و حُسبانا؛ آن چیز را شمردم». دوم، بسندگى؛ چنان که مىگویى: «شیءٌ حِسَابٌ؛ چیز بسنده». «أحسبتُ فلانا»، هنگامى به کار مىرود که آنچه او را خشنود مىسازد، به او عطا کنى. بنا بر این، «حسیب» در لغت، دو معنا دارد: حسابگر و بسنده.
حسیب، در قرآن و حدیث
نام «حسیب»، در قرآن کریم سه بار و نام «حاسب»، دو بار و تعبیر «سریع الحساب (زود شمار)»، هشت بار و عبارت «بغیر حساب (بدون شمارش)»، شش بار به کار رفته است.
و یبدو أن تعبیر «سریع الحساب»، و «أسرع الحاسبین»، و «بغیر حساب» فی المعنی الأول للحساب، أما استعمالات اسم «الحسیب»، و «الحاسب» فی القرآن و الأحادیث فهی صالحة للتفسیر بکلا المعنیین المذکورین و ان کان المعنی الأول أقرب، کقوله تعالی: (و اذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها أو ردوها ان الله کان علی کل شیء حسیبا)(6) أو الحدیث المأثور: «و الله حسیب بیننا و بینکم فی الدنیا و الآخرة»(7).
16 / 1
حَسیبٌ عَلى کُلِّ شَیءٍ
الکتاب
«وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اَللّهَ کانَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَسِیباً».(6).
الحدیث
4406. معانی الأخبار عن قیس بن عاصم: وَفَدتُ مَعَ جَماعَةٍ مِن بَنی تَمیمٍ إِلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله، فَدَخَلتُ و عِندَهُ الصَّلصالُ بنُ الدَّلَهمَسِ فَقُلتُ: یا نَبِیَّ اللّهِ عِظنا مَوعِظَةً نَنتَفِعُ بِها، فَإِنّا قَومٌ نَعیرُ(8) بِالبَرِیَّةِ.
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا قَیسُ، إِنَّ مَعَ العِزِّ ذُلاًّ، و إِنَّ مَعَ الحَیاةِ مَوتا، و إِنَّ مَعَ الدُّنیا آخِرَةً، و إِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ حَسیبا، و عَلى کُلِّ شَیءٍ رَقیبا.(9).
چنین می نماید که تعبیر «سریع الحساب (زود شمار)» و «أسرع الحاسبین سریع ترین حساب)» و «بغیر حساب»، در معنای نخست حساب (شمارش) به کار رفته اند؛ اما موارد کاربرد «حسیب»، در قرآن و حدیث، به هر دو معنای یاد شده تفسیر پذیرند؛ هر چند که معنای نخست، نزدیک تر است، مانند آیه ی (و هر گاه شما را به درودی درود گفتند، پس با بهتر از آن، درود بگویید یا همان را باز گردانید که خداوند، بر هر چیزی حسابگر است) و یا حدیث: «و خداوند، میان ما و شما در دنیا و آخرت، حسابگر است».
16 / 1
بر خدا حسابگر همه چیز است
قرآن
«و هر گاه شما را به درودى، درود گفتند، پس به نیکوتر از آن، درود بگویید یا همان را باز گردانید، که خداوند، بر همه چیز، حسابگر است».
حدیث
4406. معانى الأخبار – به نقل از قیس پسر عاصم -: همراه با جماعتى از بنى تمیم، خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسیدم. هنگامى که داخل شدم، صلصال پسر دَلَهمَس نزد ایشان بود. گفتم: اى پیامبر خدا! ما را اندرزى بده که از آن سود ببریم؛ چرا که ما گروهى بیابانگردیم.
پس پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «اى قیس! همانا با عزّت، ذلّتى است و بىگمان با زندگى، مرگى است. و همانا با دنیا آخرتى است و همانا براى هر چیزى حسابگرى است و بر هر چیزى نگاهبانى».
4407. الإمام علیّ علیه السلام: حاسِب نَفسَکَ لِنَفسِکَ، فَإِنَّ غَیرَها مِنَ الأَنفُسِ لَها حَسیبٌ غَیرُکَ.(10).
4408. فاطمة علیها السلام – مِن کَلامِها لِلقَومِ لَمّا هَجَموا عَلى دارِها -: لکِنَّکُم قَطَعتُمُ الأَسبابَ بَینَکُم و بَینَ نَبِیِّکُم، وَ اللّهُ حَسیبٌ بَینَنا و بَینَکُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ.(11).
4409. الإمام زین العابدین علیه السلام: دَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام عَلى عَمِّی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام لَمّا سُقِیَ السَّمَّ، فَقامَ لِحاجَةِ الإِنسانِ، ثُمَّ رَجَعَ، فَقالَ: لَقَد سُقیتُ السَّمَّ عِدَّةَ مِرارٍ، فَما سُقیتُ مِثلَ هذِهِ….
فَقالَ لَهُ الحُسَینُ علیه السلام: یا أَخی، مَن سَقاکَ؟
قالَ: و ما تُریدُ بِذلِکَ؟ فَإِن کانَ الَّذی أَظُنُّهُ فَاللّهُ حَسیبُهُ، و إِن کانَ غَیرَهُ فَما أُحِبُّ أَن یؤخَذَ بی بَریءٌ.(12).
4410. الإمام الصادق علیه السلام: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَ لُکَ… یا مَن عَلى کُلِّ شَیءٍ رَقیبٌ، و عَلى کُلِّ شَیءٍ حَسیبٌ، و مِن کُلِّ عَبدٍ قَریبٌ.(13).
4411. عیون أخبار الرضا علیه السلام عن أحمد بن الحسین کاتب أبی الفیّاض عن أبیه: حَضَرنا مَجلِسَ عَلِیِّ بنِ موسى علیه السلام، فَشَکا رَجُلٌ أَخاهُ، فَأَنشَأَ یَقولُ:
أَعذِر أَخاکَ عَلى ذُنوبِهِ
وَ استُر وغَطِّ عَلى عُیوبِهِ
وَ اصبِر عَلى بَهتِ السَّفیهِ
وَ لِلزَّمانِ عَلى خُطوبِهِ
4407. امام على علیه السلام: تو حسابرسِ خود براى خود باش که دیگران، حسابرسى جز تو دارند.
4408. فاطمه علیها السلام – از سخن وى براى گروهى که بر خانهاش تاختند -: امّا شما رشتههاى میان خود و پیامبرتان را بریدید و خداوند، در دنیا و آخرت میان ما و شما حسابرس است.
4409. امام زین العابدین علیه السلام: آن گاه که عمویم حسن بن على علیه السلام را زهر خوراندند، [پدرم] حسین بن على علیهما السلام وارد شد. پس براى [قضاى] حاجت انسانى برخاست، سپس برگشت و فرمود: «چندین بار به من زهر خوراندهاند، [اما] مانند این نخورانده بودند…».
پس حسین علیه السلام به او گفت: «اى برادرم! چه کسى [آن را] به تو خوراند؟».
فرمود: «چه منظورى دارى؟ اگر همان باشد که گمان مىبرم، پس خداوند، حسابرس اوست و اگر غیر از او باشد، خوش ندارم که بىگناهى براى من گرفته شود».
4410. امام صادق علیه السلام: خداوندا! من از تو درخواست مىکنم… اى آن که بر همه چیز نگاهبانى و بر همه چیز حسابرسى و به هر بندهاى نزدیکى!
4411. عیون أخبار الرضا علیه السلام – از احمد پسر حسین کاتب ابو الفیاض به نقل از پدرش -: در مجلس امام رضا علیه السلام حاضر بودیم که مردى از برادر خود شکایت کرد. پس امام علیه السلامچنین سرود:
عذر برادرت را بر گناهانش بپذیر /
و عیبهاى او را بپوشان و پنهان کن
و بر بُهتانِ بىخرد، شکیبایى کن /
و [رسیدگى] به کارهاى او را به روزگار واگذار.
ودَعِ الجَوابَ تَفَضُّلا
و کِلِ الظَّلومَ إِلى حَسیبِهِ(14).
16 / 2
سَریعُ الحِسابِ
الکتاب
«لِیَجْزِیَ اَللّهُ کُلَّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ إِنَّ اَللّهَ سَرِیعُ اَلْحِسابِ».(15).
راجع: البقرة: 202، آل عمران: 19 و 199، المائدة: 4، الأنعام: 165، الرعد: 41، النور: 39، غافر: 17.
الحدیث
4412. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: اللّهُ أَکبَرُ، ذُو السُّلطانِ المَنیعِ، وَ الإِنشاءِ البَدیعِ، وَ الشَّأنِ الرَّفیعِ، وَ الحِسابِ السَّریعِ.(16).
4413. عنه صلى الله علیه و آله: الحَمدُ للّهِِ رفیعِ الدَّرَجاتِ… سَریعِ الحِسابِ، شَدیدِ العِقابِ.(17).
4414. نهج البلاغة: سُئِلَ [عَلِیٌّ علیه السلام]: کَیفَ یُحاسِبُ اللّهُ الخَلقَ عَلى کَثرَتِهِم؟
فَقالَ علیه السلام: کَما یَرزُقُهُم عَلى کَثرَتِهِم.
فَقیلَ: کَیفَ یُحاسِبُهُم و لا یَرَونَهُ؟
فَقالَ علیه السلام: کَما یَرزُقُهم و لا یَرَونَهُ.(18).
و پاسخِ [او] را از روى لطفْ فرو گذار /
و ستمگر را به حسابرسش واگذار.
16 / 2
زود شمار
قرآن
«تا هر کس را به چیزى سزا دهد که خود به دست آورده. همانا خداوند، زود شمار است».
ر. ک: بقره: آیه ی 202، آل عمران: آیه ی 19 و 199، مائده: آیه ی 4، انعام: آیه ی 165، رعد: آیه ی 41، نور: آیه ی 39، غافر: آیه ی 17.
حدیث
4412. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند، بزرگتر است [از این که وصف شود]. صاحبِ سلطه ی دست نایافتنى و آفرینش نو و شأن والا و حسابرسىِ تند است.
4413. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ستایش، از آنِ خداست که بالا برنده ی درجههاست… زود شمارِ سختْ کیفر است.
4414. نهج البلاغة: از امیر مؤمنان پرسش شد که خداوند، چگونه مردمان را با وجود فراوانىشان حسابرسى مىکند؟
فرمود: «همان سان که با وجود فراوانىشان روزىشان مىدهد».
پس گفته شد: چگونه آنها را حسابرسى مىکند، حال آن که او را نمىبینند؟
فرمود: «همان سان که روزىشان مىدهد و او را نمىبینند».
16 / 3
أَسرَعُ الحاسِبینَ
الکتاب
«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اَللّهِ مَوْلهُمُ اَلْحَقِّ أَلا لَهُ اَلْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ اَلْحسِبِینَ».(19).
الحدیث
4415. الإمام الباقر علیه السلام – فِی الدُّعاءِ -: یا أَبصَرَ النّاظِرینَ، و یا أَسمَعَ السّامِعینَ، و یا أَسرَعَ الحاسِبینَ، و یا أَرحَمَ الرّاحِمینَ.(20).
16 / 4
کَفى بِهِ حَسیبا
الکتاب
«اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسلتِ اَللّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اَللّهَ وَ کَفى بِاللّهِ حَسِیباً».(21).
الحدیث
4416. الإمام زین العابدین علیه السلام – مِن دُعائِهِ فِی الرَّهبَةِ -: ولَو أَنَّ أَحَدا اِستَطاعَ الهَرَبَ مِن رَبِّهِ لَکُنتُ أَنَا أَحَقَّ بِالهَرَبِ مِنکَ، و أَنتَ لا تَخفى عَلَیکَ خافِیَةٌ فِی الأَرضِ و لا فِی
16 / 3
پر شتابترینِ حسابگران
قرآن
«آن گاه به سوى خداوند، مولاى حقیقىشان، باز گردانده شوند. هان! حکم، از آنِ اوست و او پر شتابترینِ حسابگران است».
حدیث
4415. امام باقر علیه السلام – در دعا -: اى بیناترینِ نظارهگران، اى شنواترینِ شنوندگان، اى پر شتابترینِ حسابگران و اى مهربانترینِ مهربانان!
16 / 4
او در حسابگرى بسنده است
قرآن
«همان کسانى که پیامهاى خدا را مىرسانند و از او مىهراسند و از کسى جز خدا نمىهراسند، و خداوند در حسابگرى بسنده است».
حدیث
4416. امام زین العابدین علیه السلام – در دعاى هنگام بیمناکى -: و اگر کسى مىتوانست از پروردگارش بگریزد، بىگمان، من به گریختن از تو، [از همه] شایستهتر بودم، حالْ آن که هیچ نهانى در زمین و نه در آسمان، از تو پنهان نمىگردد، مگر آن که آن را [براى حسابرسى] مىآورى و تو در پاداشْ دهندگى،
السَّماءِ إِلاّ أَتَیتَ بِها، و کَفى بِکَ جازِیا، و کَفى بِکَ حَسیبا.(22).
4417. الإمام الصادق علیه السلام: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام إِذا دَخَلَ شَهرُ رَمَضانَ لا یَضرِبُ عَبدا لَهُ و لا أَمَةً، و کانَ إِذا أَذنَبَ العَبدُ وَ الأَمَةُ یَکتُبُ عِندَهُ: أَذنَبَ فُلانٌ، أَذنَبَت فُلانَةُ، یَومَ کَذا و کَذا، و لَم یُعاقِبهُ، فَیَجتَمِعُ عَلَیهِمُ الأَدَبُ.
حَتّى إِذا کانَ آخِرُ لَیلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ دَعاهُم و جَمَعَهُم حَولَهُ، ثُمَّ أَظهَرَ الکِتابَ، ثُمَّ قالَ: یا فُلانُ فَعَلتَ کَذا و کَذا، و لَم أُؤَدِّبکَ، أَتَذکُرُ ذلِکَ؟ فَیَقولُ: بَلى یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ، حَتّى یَأَتِیَ عَلى آخِرِهِم، و یُقَرِّرُهُم جَمیعا، ثُمَّ یَقومُ وَسَطَهُم، و یَقولُ لَهُم: اِرفَعوا أَصواتَکُم و قولوا:
یا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ، إِنَّ رَبَّکَ قَد أَحصى عَلَیکَ کُلَّ ما عَمِلتَ کَما أَحصَیتَ عَلَینا کُلَّ ما عَمِلنا، و لَدَیهِ کِتابٌ یَنطِقُ عَلَیکَ بِالحَقِّ، لا یُغادِرُ صَغیرَةً و لا کَبیرَةً مِمّا أَتَیتَ إِلاّ أَحصاها، و تَجِدُ کُلَّ ما عَمِلتَ لَدَیهِ حاضِرا، کَما وَجَدنا کُلَّ ما عَمِلنا لَدَیکَ حاضِرا، فَاعفُ وَ اصفَح کَما تَرجو مِنَ المَلیکِ العَفوَ، و کَما تُحِبُّ أَن یَعفُوَ المَلیکُ عَنکَ، فَاعفُ عَنّا تَجِدهُ عَفُوّا، و بِکَ رَحیما، ولَکَ غَفورا، و لا یَظلِمُ رَبُّکَ أَحَدا، کَما لَدَیکَ کِتابٌ یَنطِقُ عَلَینا بِالحَقِّ لا یُغادِرُ صَغیرَةً و لا کَبیرَةً مِمّا أَتَیناها إِلاّ أَحصاها.
فَاذکُر یا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ ذُلَّ مَقامِک بَینَ یَدَی رَبِّکَ الحَکَمِ العَدلِ، الَّذی لا یَظلِمُ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ، و یَأتی بِها یَومَ القِیامَةِ، و کَفى بِاللّهِ حَسیبا و شَهیدا، فَاعفُ وَ اصفَح یَعفو عَنکَ المَلیکُ و یَصفَح…(23).
بسندهاى و تو در حسابگرى بسندهاى.
4417. امام صادق علیه السلام: هر گاه ماه رمضان وارد مىشد، على بن حسین علیه السلام هیچ غلام و کنیزى را تنبیه نمىکرد و هر گاه یکى از آنها خطا و نافرمانى مىکردند، مىنوشت که فلان مرد، مرتکب گناه شد یا فلان زن مرتکب گناه شد، در چنان و چنان روز. و او را کیفر نمىداد و ادب [کردن براى هر خطا]، بر ایشان جمع مىشد، تا این که در واپسین شب ماه رمضان، ایشان را فرا مىخواند و پیرامون خود گرد مىآورد. سپس نوشته را نشان مىداد. آن گاه مىفرمود: «اى فلان! چنان و چنان کردى و تو را تأدیب نکردم، آیا آن را به یاد مىآورى؟».
مىگفت: آرى، اى پسر رسول خدا!
تا این که به نفر آخرشان مىرسید و از همگى اقرار مىگرفت. پس در میانشان مىایستاد و به ایشان مىفرمود: «صداهایتان را بالا ببرید و بگویید:
اى على بن حسین! همانا پروردگارت، همه ی آنچه را که عمل کردهاى، بر تو احصا کرده است، همان سان که بر ما همه ی آنچه را عمل کردهایم، بر شمردهاى. نزد او نوشتهاى است که به حقْ علیه تو سخن مىگوید. هیچ [عمل] ریز و درشتى را از کارهایت فرو نمىگذارد، مگر آن که آن را شمارش کرده باشد. همه ی اعمال خود را نزد او حاضر مىیابى، همان گونه که ما همه ی اعمالمان را نزد تو حاضر یافتیم. پس، [از ما]درگذر و ببخشاى، همان سان که از [خداوندِ] فرمانروا امید گذشت دارى و همان گونه که دوست دارى فرمانروا از تو درگذرد، از ما درگذر تا خدا را درگذرنده و مهربان به خود و آمرزنده ی خود بیابى. پروردگارت، به کسى ستم نمىکند، همان گونه که نزد تو نوشتارى است که به حقْ علیه ما سخن مىگوید؛ در حالى که اعمال ریز و درشتِ ما را فرو نگذاشته، مگر آن که آنها را شمارش کرده است.
پس اى على بن حسین! خوارىِ ایستادن در پیشگاه پروردگار داور دادگرت را به یادآور. همو که هموزن دانهاى خردل، ستم روا نمىدارد و در روز رستاخیز، آن را مىآورد. خداوند، حسابگرى و گواهى را بسنده است. پس در گذر و ببخشاى تا فرمانروا از تو در گذرد و ببخشاید».
1) معجم مقاییس اللغة: ج 2 ص 59.
2) النساء: 6 و 86، الأحزاب: 39.
3) الأنعام: 62، الأنبیاء: 47.
4) البقرة: 202، آل عمران: 19 و 199، المائدة: 4، الرعد: 41، إبراهیم: 51، النور: 39، غافر: 17.
5) البقرة: 212، آل عمران: 27 و 37، النور: 38، الزمر: 10، غافر: 40.
6) النساء: 86.
7) راجع: ص 460 ح 4408.
8) عارَ فی الأرض یَعِیر: أی ذَهَبَ (لسان العرب: ج 4 ص 623).
9) معانی الأخبار: ص233 ح1، الخصال: ص114 ح 93 و فیه «نعبر» بدل «نعیر»، الأمالی للصدوق: ص50 ح4 و فیه «نعمُر» بدل «نعیر»، روضة الواعظین: ص534 و فیه «نعیش» بدل «نعیر»، بحار الأنوار: ج71 ص170 ح1.
10) نهج البلاغة: الخطبة 222، بحار الأنوار: ج 69 ص 326 ح 39.
11) الاحتجاج: ج 1 ص 203 عن عبد اللّه بن عبد الرحمن، بحار الأنوار: ج 28 ص 205 ح 3.
12) مروج الذهب: ج 3 ص 5 عن الإمام الصادق عنه أبیه علیهما السلام، عمدة الطالب: ص 67 نحوه، بحار الأنوار: ج 44 ص 148 ح 15.
13) مهج الدعوات: ص 223 عن الربیع، البلد الأمین: ص 382، بحار الأنوار: ج 94 ص 273 ح 1.
14) عیون أخبار الرضا: ج 2 ص 176 ح4، بشارة المصطفى: ص 78 عن إبراهیم بن هاشم، کشف الغمّة: ج3 ص59 عن أبی الحسن (الحسین) کاتبالفرائض عن أبیه، إعلام الورى: ج 2 ص 69، بحار الأنوار: ج 74 ص 92 ح 18.
15) إبراهیم: 51.
16) مهج الدعوات: ص 34 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 86 ص 301 ح 62.
17) الدروع الواقیة: ص 88، بحار الأنوار: ج 97 ص 139.
18) نهج البلاغة: الحکمة 300، الأمالی للسیّد المرتضى: ج 1 ص 103، روضه الواعظین: ص 41، بحار الأنوار: ج 7 ص 271 ح 37.
19) الأنعام: 62.
20) الکافی: ج 2 ص 556 ح 1 عن أبی حمزة، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 336 ح 982 عن الإمام الصَّادق عنه علیهما السلام، قرب الإسناد: ص 2 ح 5 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصَّادق عنه علیهما السلام، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 182 ح 414 عن معاویة ابن میسرة عن الإمام الصَّادق علیه السلام، المقنعة: ص 218 عن الإمام الصَّادق علیه السلام، مصباح المتهجّد: ص 63 ح 101 عن معاویة ابن عمّار عن الإمام الصَّادق علیه السلام، المزار الکبیر: ص 260 ح 10 من دون إسناد إلى المعصوم.
21) الأحزاب: 39 و راجع: النساء: 6.
22) الصحیفة السجّادیّة: ص 215 الدعاء50، بحار الأنوار: ج 87 ص 229 ح 42 نقلاً عنالمحاسن عن الإمام الکاظم علیه السلام نحوه.
23) الإقبال: ج 1 ص 443 عن محمّد بن عجلان، بحار الأنوار: ج 46 ص 103 ح 93.