الحاکِم لغةً
«الحاکم» فی اللغة اسم فاعل من مادّة «حکم» و هو المنع(1). و یُطلق على من یبتّ فی نزاعات النّاس، و یؤخذ بکلامه(2)، و حکم الحاکم فی الحقیقة مانع الظلم و النزاع.
الحاکم فی القرآن و الحدیث
لقد ورد تعبیر «خیر الحاکمین» فی القرآن الکریم ثلاث مرّات، و تعبیر «أَحکم الحاکمین» مرّتین، موصوفا بهما اللّه تعالى، و قد نُسبت المشتقّات الأُخرى لمادّة «حکم» إِلى اللّه عَزَّ اسمه سبعا و ثلاثین مرّةً.
إِنّ حکم اللّه ینقسم فی أَحد التقاسیم إِلى قسمین: تشریعیّ، و تکوینیّ، فالحکم التشریعیّ عبارة عن أَوامر اللّه سبحانه و نواهیه التی بلّغها الأَنبیاء و الأَئمّة المعصومون علیهم السلام للنَّاس فی قالب الأَحکام التکلیفیّة الخمسة.
أَمّا حکمه التکوینیّ تعالى فهو عبارة عن الإرادة و القضاء و القدر الإلهیّ
واژهشناسى «حاکم»
صفت «حاکم» در لغت، اسم فاعل از مادّه ی «حکم»، به معناى باز داشتن است و به کسى گفته مىشود که اختلافات مردم را فیصله مىدهد و مردم به سخن او گردن مىنهند و بدینسان، حکم حاکم، در حقیقتْ مانع ستم و ستیزه مىگردد.
حاکم، در قرآن و حدیث
تعبیر «بهترین حاکمان»، در قرآن کریم سه بار و تعبیر «حاکمترینِ حاکمان»، دو بار در وصف خداى متعال به کار رفته است. برگرفتههاى دیگر مادّه ی «حکم» نیز، 37 بار به خداوند متعال نسبت داده شده است.
حکم خداوند، از یک جهت، به دو قسم بخش پذیر است: تشریعى و تکوینى. حکم تشریعى، عبارت است از اوامر و نواهى خداوند سبحان که پیامبران و پیشوایان معصوم علیهم السلام، آنها را در قالب احکام تکلیفىِ پنجگانه به مردم رساندهاند. حکم تکوینى خداوند، عبارت است از اراده و قضا و قدر
الجاری فی العالم.
إِنّ حقّ التشریع و الأَمر و النهی لخالق النَّاس و مالکهم و یجب أَن تعود أَحکام الآخرین إِلى الحکم الإلهیّ و تکون مطابقة لشریعة اللّه، و قد نسبت الأَحادیث إِلى حکم اللّه خصائص، مثل: العدالة، و الإنصاف، و الخیر، و الحُسن.
15 / 1
أحْکَمُ الحاکِمینَ
الکتاب
«وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ اَلْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ اَلْحکِمِینَ».(3).
«أَفَحُکْمَ اَلْجهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اَللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ».(4).
«وَ اِتَّبِعْ ما یُوحى إِلَیْکَ وَ اِصْبِرْ حَتّى یَحْکُمَ اَللّهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحکِمِینَ».(5).
الحدیث
4396. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الحَمدُ للّهِِ رَفیعِ الدَّرَجاتِ، ذِی العَرشِ… و هُوَ أَحکَمُ الحاکِمینَ، و أَسرَعُ الحاسِبینَ، و حُکمُهُ عَدلٌ و هُوَ لِلحَمدِ أَهلٌ.(6).
15 / 2
عادِلٌ فی حُکمِهِ
4397. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: اللّهُ عَظیمُ الآلاءِ، دائِمُ النَّعماءِ… عادِلٌ فی حُکمِهِ، عالِمٌ فی مُلکِهِ.(7).
الهى، که در جهان جارى است.
حقّ قانونگذارى و امر و نهى، از آنِ آفریدگار و مالک مردمان است و بایسته است که احکام دیگران، به حکم خدا برگردد و بر طبق قانون خدا باشد. احادیث، ویژگىهایى را به حکم خداوند نسبت دادهاند، مانند: عادلانه و منصفانه بودن و نیکى و خوبى.
15 / 1
حاکمترین حاکمان
قرآن
«و نوح، پروردگارش را ندا کرد و گفت: «اى پروردگار من! همانا پسرم، از خانواده ی من است و وعده ی تو حتما راست است و تو حاکمترینِ حاکمانى»».
«آیا حکمِ جاهلیت را مىجویند؟ و چه کسى براى یقینداران، نیکْ حکمتر از خداوند است؟!».
«آنچه را که به تو وحى مىگردد، پیروى کن و شکیبایى بورز تا خداوند، حکم کند، و اوست بهترینِ حاکمان».
حدیث
4396. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ستایش، از آنِ خداست که بالا برنده ی درجهها و صاحب عرش است… و او حاکمترینِ حاکمان و سریعترینِ حسابگران است و حکم او، داد است و او شایسته ی ستایش است.
15 / 2
در حکم خود، دادگر است
4397. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند، نعمتهایش بزرگ و همیشگىاند… در حکم خود،
4398. الإمام علیّ علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ… الَّذی صَدَقَ فی میعادِهِ، وَ ارتَفَعَ عَن ظُلمِ عِبادِهِ، و قامَ بِالقِسطِ فی خَلقِهِ، و عَدَلَ عَلَیهِم فی حُکمِهِ.(8).
4399. عنه علیه السلام: اِعلَموا أَنَّ لِکُلِّ حَقٍّ طالِبا، و لِکُلِّ دَمٍ ثائِرا، وَ الطّالِبُ بِحَقِّنا کَقِیامِ الثّائِرِ بِدِمائِنا، وَ الحاکِمُ فی حَقِّ نَفسِهِ هُوَ العادِلُ الَّذی لا یَحیفُ(9)، وَ الحاکِمُ الَّذی لا یَجورُ، و هُوَ اللّهُ الواحِدُ القَهّارُ.(10).
4400. عنه علیه السلام – مِن دُعائِهِ فی یَومِ الثُّلاثاءِ -: أَمرُکَ ماضٍ، و وَعدُکَ حَتمٌ، و حُکمُکَ عَدلٌ، لا یَعزُبُ(11) عَنکَ شَیءٌ.(12).
4401. الإمام زین العابدین علیه السلام – مِن دُعائِهِ فِی العیدَینِ وَ الجُمُعَةِ -: عادَتُکَ الإِحسانُ إِلَى المُسیئینَ، و سُنَّتُکَ الإِبقاءُ عَلَى المُعتَدینَ، حَتّى لَقَد غَرَّتهُم أَناتُکَ عَنِ الرُّجوعِ، و صَدَّهُم إِمهالُکَ عَنِ النُّزوعِ، و إِنَّما تَأَنَّیتَ بِهِم لِیَفیؤوا إِلى أَمرِکَ، و أَمهَلتَهُم ثِقَةً بِدَوامِ مُلکِکَ، فَمَن کانَ مِن أَهلِ السَّعادَةِ خَتَمتَ لَهُ بِها، و مَن کانَ مِن أَهلِ الشَّقاوَةِ خَذَلتَهُ لَها، کُلُّهُم صائِرونَ إِلى حُکمِکَ، و أُمورُهُم آئِلَةٌ إِلى أَمرِکَ، لَم یَهِن عَلى طولِ مُدَّتِهِم سُلطانُکَ، و لَم یَدحَض لِتَرکِ مُعاجَلَتِهِم بُرهانُکَ، حُجَّتُکَ قائِمَةٌ لا تُدحَضُ، و سُلطانُکَ ثابِتٌ لا یَزولُ، فَالوَیلُ الدَّائِمُ لِمَن جَنَحَ عَنکَ، وَ الخَیبَةُ الخاذِلَةُ لِمَن خابَ مِنکَ، وَ الشَّقاءُ الأَشقى لِمَن اغتَرَّ بِکَ، ما أَکثَرَ تَصَرُّفَهُ فی عَذابِکَ، و ما أَطوَلَ تَرَدُّدَهُ فی عِقابِکَ، و ما أَبعَدَ غایَتَهُ مِنَ الفَرَجِ، و ما أَقنَطَهُ مِن سُهولَةِ المَخرَجِ، عَدلاً مِن قَضائِکَ
دادگر است و در فرمانروایىِ خود، داناست.
4398. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست… که در وعده ی خود، راست گفت و از ستم به بندگانش والا گشت و به دادگرى در میان آفریدگانش برخاست و در حکم خود بر ایشان، عدالت ورزید.
4399. امام على علیه السلام: بدانید که هر حقّى را خواستارى است و هر خونى را خونخواهى، و [کارِ] خواستار حقّ ما، مانند قیامِ خونخواه خونهاى ماست و حاکم در حقّ خود، همان دادگرى است که ستم نمىکند و حاکمى است که جور نمىکند و او همان خداوند یگانه ی چیره است.
4400. امام على علیه السلام – در دعاى ایشان در روز سه شنبه -: فرمان تو، اجرا شونده است و وعده ی تو، حتمى است و حکم تو، داد است. چیزى از تو پنهان نمىماند.
4401. امام زین العابدین علیه السلام – در دعاى عیدهاى فطر، قربان و جمعه -: عادت تو، نیکى کردن به بدکاران و روش تو، باقى گذاشتنِ تجاوزگران است، تا آن جا که بردبارىِ تو، ایشان را در بازگشت [از گناه] فریفته است و مهلت دادن تو، ایشان را از دل بر کندن [از گناه] باز داشته است. جز این نیست که با ایشان درنگ ورزیدى تا به فرمان تو باز آیند و از روى اطمینان به پایدارىِ فرمانروایىات، ایشان را مهلت دادهاى، پس هر کس جزو نیکْبختان بوده، [روزگارِ] او را به نیکْبختى پایان دادى و هر که از شوربختان بود، او را براى شوربختىاش رها ساختى. همگى ایشان، به سوى حکم تو باز آیند و امورشان، به سوى فرمان تو برگردد. به رغم درازىِ مدّت ایشان، سلطه ی تو سست نگردد و برهان تو، براى شتاب نکردن [به عذاب] ایشان، باطل نشود.
حجّت تو، استوار است که باطل نمىگردد و سلطه ی تو، پایدار است و زوال نمىپذیرد. پسْ عذاب همیشگى، براى آن کسى باد که از تو کناره گرفت و ناکامىِ فرو گذارنده، براى آن کسى باد که از تو نا امید گشت و شوربختىِ خوارکننده، براى آن کسى باد که فریفته ی [درنگ و مهلتدهىِ] تو شد. چه بسیار است چرخش او در عذابت، و چه دراز است آمد و شد او در کیفرت، و چه دور است فرجام او از گشایش، و چه نا امید است از آسانىِ برون شدن [از عذاب]؛ این حکم
لا تَجورُ فیهِ، و إِنصافا مِن حُکمِکَ لا تَحیفُ عَلَیهِ، فَقَد ظاهَرتَ الحُجَجَ، و أَبلَیتَ الأَعذارَ، و قَد تَقَدَّمتَ بِالوَعیدِ، و تَلَطَّفتَ فِی التَّرغیبِ، و ضَرَبتَ الأَمثالَ، و أَطَلتَ الإِمهالَ، و أَخَّرتَ و أَنتَ مُستَطیعٌ لِلمُعاجَلَةِ، و تَأَنَّیتَ و أَنتَ مَلیءٌ بِالمُبادَرَةِ.(13).
4402. الإمام الصادق علیه السلام: فَقَد عَلِمتُ یا إِلهی أَنَّهُ لَیسَ فی حُکمِکَ ظُلمٌ، و لا فی نِقمَتِکَ عَجَلَةٌ، و إِنَّما یَعجَلُ مَن یَخافُ الفَوتَ، و یَحتاجُ إِلَى الظُّلمِ الضَّعیفُ، و قَد تَعالَیتَ یا إِلهی عَن ذلِکَ.(14).
4403. عنه علیه السلام: أَسأَلُکَ بِالاِسمِ الَّذی جَعَلتَهُ عِندَ مُحَمَّدٍ و عِندَ عَلِیٍّ و عِندَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ و عِندَ الأَئِمَّةِ کُلِّهِم – صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أَجمَعینَ -، أَن تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و أَن تَقضِیَ لی یا رَبِّ حاجَتی و تُیَسِّرَ لی عَسیرَها، و تَکفِیَنی مُهِمَّها، و تَفتَحَ لی قُفلَها، فَإِن فَعَلتَ فَلَکَ الحَمدُ، و إِن لَم تَفعَل فَلَکَ الحَمدُ غَیرَ جائِرٍ فی حُکمِکَ، و لا مُتَّهَمٍ فی قَضائِکَ، و لا حائِفٍ فی عَدلِکَ.(15).
4404. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ، الحَیِّ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ، الحَیِّ الَّذی لا یَموتُ، وَ القائِمِ الَّذی لا یَتَغَیَّرُ، وَ الدَّائِمِ الَّذی لا یَفنى وَ القاسِطِ الَّذی لا یَزولُ، وَ العَدلِ الَّذی لا یَجورُ، وَ الحاکِمِ الَّذی لا یَحیفُ، وَ اللَّطیفِ الَّذی لا یَخفى عَلَیهِ شَیءٌ، وَ الواسِعِ الَّذی
دادگرانه ی توست که در آن، جور روا نمىدارى و حکمِ منصفانه ی توست که در آن، ستم نمىکنى؛ چرا که حجّتها را آشکار ساختى و عذرها را از میان بردى و پیشاپیشْ تهدید کردى و در تشویقْ لطف ورزیدى و مَثَلها زدى و مهلتدهى را به درازا کشاندى و به تأخیر انداختى، با آن که براى شتافتن [در عذابْ] توانایى، و درنگ ورزیدى، با آن که تو بر پیشدستى، توانگرى.
4402. امام صادق علیه السلام: اى خداى! من قطعا دانستم که در حکم تو ستمى نیست و در کیفر تو شتابى نیست و تنها کسى شتاب مىکند که بیمِ از دست دادن دارد. ناتوان، به ستم نیازمند مىگردد، حالْ آن که تو اى خداى من! از آن برتر و بالاترى.
4403. امام صادق علیه السلام: به نامى که آن را نزد محمّد و نزد على و نزد حسن و حسین و نزد همه ی امامان – که درودهاى خداوند، بر همه ی ایشان باد – نهادى، از تو درخواست مىکنم که بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرستى و – اى پروردگارم! – حاجت مرا بر آورده سازى و سختِ آن را آسان کنى و مهمّ آن را بسنده باشى و قفلِ آن را برایم بگشایى. پس اگر انجام دادى، ستایشْ تو راست و اگر انجام ندادى، باز ستایشْ تو راست، که در حُکمت ستم کننده و در قضایت متّهم و در دادگرىات ظالم نیستى.
4404. امام صادق علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست که پروردگار جهانیان است، زندهاى که خدایى جز او نیست، زندهاى که نمىمیرد و استوارى که دگرگونى نمىپذیرد، جاودانى که فنا نمىپذیرد و دادگرى که از میان نمىرود، عدلى که جور نمىکند و حاکمى که ستم روا نمىدارد، لطیفى (آگاهِ باریکبینى) که چیزى بر او پنهان نمىماند و گشایشگرى که بخل نمىورزد و عطا کننده ی هر چه خواهد، به هر که
لا یَبخَلُ، وَ المُعطی مَن یَشاءُ ما یَشاءُ، وَ الأَوَّلِ الَّذی لا یُدرَکُ.(16).
4405. الإمام العسکریّ علیه السلام – فِی التَّفسیرِ المَنسوبِ إِلَیهِ -: قالَ اللّهُ عزوجل لِبَنی إِسرائیلَ: وَ اذکُروا «إِذْ أَخَذْنا مِیثقَ بَنِی إِسْرائِیلَ» عَهدَهُمُ المُؤَکَّدَ عَلَیهِم «لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اَللّهَ»(17) أَی لا یُشَبِّهوهُ بِخَلقِهِ، و لا یَجوروهُ فی حُکمِهِ.(18).
15 / 3
یَحکُمُ ما یُریدُ
«یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ ءامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ اَلْأَنْعامِ إِلاّ ما یُتْلى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی اَلصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اَللّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ».(19).
خواهد، و پیشْگامى که دیگران به او نمىرسند.
4405. امام عسکرى علیه السلام – در تفسیر منسوب به ایشان-: خداوند عزوجل به فرزندان اسرائیل فرمود: «و یاد کنید «هنگامى را که پیمان فرزندان اسرائیل را برگرفتیم»».
پیمانِ تأکید شده بر ایشان، [این بود که] «جز خدا را نمىپرستید»؛ یعنى او را به آفریدگانش همانند نسازند و او را در حکمش ستمگر ندانند.
15 / 3
آنچه بخواهد، حکم مىکند
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! به پیمانها وفا کنید. [گوشتِ] ستوران زبان بسته، بر شما حلال گشت، جز آنچه [حرمتِ] آن بر شما خوانده مىشود [و] در حال احرام، شکار را حلال نشمرید. همانا خداوند، آنچه را بخواهد، حکم مىکند».
1) معجم مقاییس اللغة: ج 2 ص 91.
2) المصباح المنیر: ص 145.
3) هود: 45 و راجع: التین: 8.
4) المائدة: 50.
5) یونس: 109 و راجع: الأعراف: 87 و یوسف: 80.
6) الدروع الواقیة: ص 88، بحار الأنوار: ج 97 ص 140 ح 4 و راجع: الکافی: ج 1 ص 458 ح 3، تهذیب الأحکام: ج 6 ص 58 ح 1، نهج البلاغة: الکتاب 55.
7) مهج الدعوات: ص 117 عن أنس، بحار الأنوار: ج 95 ص 374 ح 25.
8) نهج البلاغة: الخطبة 185، الاحتجاج: ج 1 ص 480 ح 117، بحار الأنوار: ج 4 ص 261 ح 9.
9) الحَیْفُ: الجور و الظلم (الصحاح: ج 4 ص 1347).
10) تفسیر القمی: ج 1 ص 384 عن جمیل عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 32 ص 41 ح 27.
11) عَزَبَ: غاب و خفی (المصباح المنیر: ص 407).
12) البلد الأمین: ص 121، بحار الأنوار: ج 90 ص 184 ح 23.
13) الصحیفة السجّادیّة: ص 182 الدعاء 46، مصباح المتهجّد: ص 370 ح 500، جمال الاُسبوع: ص 263 عن المتوکّل بن هارون عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام؛ شرح نهج البلاغة: ج 6 ص 179 عن الإمام علیّ و عنه علیهما السلام نحوه.
14) تهذیب الأحکام: ج 5 ص 277 ح 946 عن ذریح، من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 490 ح 1409، مکارم الأخلاق: ج 2 ص 56 ح 2135 کلاهما عن معروف بن خربوذ عن أحدهما علیهما السلام، الصحیفة السجّادیّة: ص 207 الدعاء 48، بحارالأنوار: ج 87 ص 203 ح 11.
15) مصباح المتهجّد: ص 325 ح 434 عن عاصم بن حمید، بحارالأنوار: ج 90 ص 29 ح 2.
16) الدروع الواقیة: ص 81، بحار الأنوار: ج 97 ص 136 ح 4.
17) البقرة: 83.
18) التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام: ص 326 ح 174، بحار الأنوار: ج 71 ص 183 ح 44.
19) المائدة: 1.