جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الحافی، الحفی (حافى، حفى)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

الحافی و الحفی لغةً

«الحافی» فی اللغة اسم فاعل و «الحفیّ» فعیل بمعنى فاعل من مادّة «حفی» و هو ثلاثة أُصول: المنع، و استقصاء السؤال، و الحفاء خلاف الانتعال. و من الأَصل الثانی قولهم: حفیت إِلیه فی الوصیّة: بالغت و تحفّیت به: بالغت فی إِکرامه. و الحفی: المتقصی فی السؤال. حفیت بفلان و تحفّیت، إِذا عُنیتَ به. و الحفی: العالم بالشیء(1).

حَفِیَ فلان بفلان: إِذا برّهُ و أَلطفهُ. الحفی: اللطیف. حفی فلان بفلان: إِذا قام فی حاجته و أَحسن مثواه. التحفّی: الکلام و اللقاء الحسن(2).

الحافی و الحفیّ فی القرآن و الحدیث

ورد اسم «الحفیّ» للّه سبحانه مرّةً واحدةً فی القرآن الکریم: «إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا»(3). و الحفیّ و الحافی فی هذه الآیة و الأَحادیث بمعنى المبالغ فی البرّ و السؤال و المراقبة

واژه‌شناسى «حافى» و «حَفى»

صفت «حافى (عنایتگر)» در لغت، اسم فاعل و «حفىّ»، فعیل به معناى فاعل از مادّه «حفى» است که در اصلْ سه معنا دارد: باز داشتن، نیک پرسیدن و بررسیدن، و «حفاء»، یعنى پا برهنگى، در برابر کفش داشتن. از اصل دوم، این گفتار است که: «حفیتُ إلیه فى الوصیة»، یعنى در سفارش به او، تأکید کردم و «تحفّیتُ به»، یعنى در گرامیداشت او مبالغه کردم. «حفى»، یعنى کسى که در پرسش، موشکافى کند. «حفیتَ بفلان و تحفّیت»، یعنى به او عنایت کردى و «حفىّ»، یعنى دانا به چیزى. «حَفِىَ فلانٌ بفلانٍ»، یعنى کسى به دیگرى نیکى کرد و لطف ورزید. «حفىّ»، یعنى لطف‌کننده. «حفی فلانٌ حَفِىٌّ بفلان»، یعنى به حاجت وى مى‌پردازد و در حقّ وى نیکى مى‌کند. «تحفّى»، یعنى گفتار و دیدار نیکو.

حافى و حفىّ، در قرآن و حدیث

نام «حفىّ»، یک بار در قرآن کریم براى خداوند سبحان به کار رفته است: «او به من عنایتگر است». حفى و حافى در این آیه و در احادیث، به معناى

و العنایة بأَحوال عباده، و هی مأخوذه من الأَصل الثانی لمادّة «حفی».

الکتاب

«إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا».(3).

الحدیث

4392. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: سَیِّدی أَنتَ بِحاجَتی عَلیمٌ، فَکُن بِها حَفِیّا فَإِنَّکَ بِها عالِمٌ غَیرُ مُعَلَّمٍ، و أَنتَ بِها واسِعٌ غَیرُ مُتَکَلِّفٍ.(4).

4393. الإمام علیّ علیه السلام: لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ الخالِقُ الکافِی الباقِی الحافی.(5).

4394. الإمام الحسین علیه السلام: إِلهی کَیفَ تَکِلُنی و قَد تَوَکَّلتَ لی، و کَیفَ أُضامُ و أَنتَ النّاصِرُ لی، أَم کَیفَ أَخیبُ و أَنتَ الحَفِیُّ بی.(6).

4395. الإمام زین العابدین علیه السلام: اللّهُمَّ قَد تَعلَمُ ما یُصلِحُنی مِن أَمرِ دُنیایَ و آخِرَتی، فَکُن بِحَوائِجی حَفِیّا.@.(7).

مبالغه کننده در نیکى و پرسش و مراقبت و عنایت به احوال بندگان است و برگرفته از اصل معنایى دوم مادّه ی «حفى» است.

قرآن

«همانا او به من عنایتگر است».

حدیث

4392. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: سرورم! تو به حاجت من بسیار دانایى، پس بدان عنایتگر باش؛ زیرا تو به آن دانایى، بى آن که به تو آموخته باشند و آن را گشایش دهنده‌اى، بى آن که زحمتى بر تو باشد.

4393. امام على علیه السلام: خدایى نیست، جز خداى آفریدگارِ بسنده ی پایدارِ عنایتگر.

4394. امام حسین علیه السلام: خداى من! چگونه مرا به دیگران وا مى‌گذارى، حالْ آن که تو کار مرا به عهده گرفته‌اى؟! و چگونه بر من ستم رود، حالْ آن که تو یارى‌رسان من هستى؟! یا چگونه ناکام گردم، حالْ آن که تو به من عنایتگرى؟!

4395. امام زین العابدین علیه السلام: خداوندا! بى‌گمان آنچه از کار دنیا و آخرت من، مرا به سامان مى‌رسانَد، مى‌دانى، پس به نیازهایم عنایتگر باش.


1) معجم مقاییس اللغة: ج 2 ص 83.

2) لسان العرب: ج 14 ص 187.

3) مریم: 47.

4) البلد الأمین: ص 421، بحار الأنوار: ج 93 ص 267 ح 1.

5) بحار الأنوار: ج 97 ص 209 ح 3 نقلاً عن الدروع الواقیة.

6) بحار الأنوار: ج 98 ص 225 نقلاً عن الإقبال.

7) الصحیفة السجّادیّة: ص 95 الدعاء 22.