الباقی لغةً
الباقی فی اللغة اسم فاعل من مادّة «بقی» و هو الدوام. قال الخلیل: یقال: بقی الشیء، یبقى، بقاءً، و هو ضدّ الفناء(1).
قال ابن الأَثیر:
فی أَسماء اللّه تعالى «الباقی»، هو الذی لا ینتهی تقدیر وجوده فی الاستقبال إِلى آخر ینتهی إِلیه، و یُعبّر عنه بأنّه أَبدیّ الوجود(2).
فالباقی لغویّا هو الذی لا یفنى و لا آخریّة له و لا انتهاء، و هو دائم فی طرف الأَبد.
الباقی فی القرآن و الحدیث
استُعملت مشتقّات مادّة «بقی» التی تتّصل باللّه سبحانه ستّ مرّات فی القرآن الکریم: «وَ اَللّهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى»(3).؛ «وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو اَلْجَلالِ وَ اَلْإِکْرامِ»(4)؛ وَ ما
واژهشناسى «باقى»
صفت «باقى (پایدار)»، اسم فاعل از مادّه ی «بقى» است که همان دوام است. خلیل مىگوید: گفته مىشود: «بقى الشىء، یبقى، بقاءً؛ آن چیز، پایدار ماند» و آن، ضدّ فناست.
ابن اثیر مىگوید:
در نامهاى خداى متعال، باقى، به معناى کسى است که اندازه ی وجود او، در آینده به پایانى منتهى نمىشود و از او به «أبدىّ الوجود (وجود جاودان)» تعبیر مىشود.
بنا بر این، «باقى» از نظر واژهشناسى، کسى است که فناناپذیر است و پایان و فرجامى ندارد و بر کرانه ی جاودانگى است.
باقى، در قرآن و حدیث
در قرآن کریم، برگرفتهها از مادّه ی «بقى» در ارتباط با خداوند، شش بار با این تعابیر به کار رفتهاند: «و خداوند، بهتر و پایدارتر است»، «و وجه(5) شکوهمند
عِنْدَ اَللّهِ باقٍ»(6)؛ «وَ ما عِنْدَ اَللّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى»(7)؛ «وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى»(8).
لقد وردت الخصائص الآتیة لهذه الصفة فی الأَحادیث، کما یأتی: «الباقی بِلا أجَلٍ»(9)، «الباقی بِغَیرِ مُدَّةٍ»(10)، «الباقی الدّائِم بِغَیرِ غایَةٍ و لا فَناءٍ»(11)، «الباقی بَعدَ فَناءِ الخَلقِ»(12)، «الباقی بَعدَ کُلِّ شَیءٍ»(13)؛ «الباقِی الَّذی لا یَزولُ»(14).
إِنّ هذه الخصائص فی الحقیقة تعبّر عن المعنى اللغویّ للباقی، و تؤکّد إِطلاق معناه على اللّه سبحانه وحدَه، و هکذا فبقاء اللّه تعالى غیر مشروط بأیّ شرط، و سیبقى – جلّ شأنه – بعد فناء العالم کلّه.
6 / 1
یَبقى و یَفنى کُلُّ شَیءٍ
الکتاب
«کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ – وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو اَلْجَللِ وَ اَلْإِکْرامِ».(15).
الحدیث
4226. رسول اللّه صلى الله علیه و آله – مِن دُعائِهِ یَومَ الأَحزابِ -: یا صَریخَ المَکروبینَ، یا مُجیبَ دَعوَةِ
و گرامى پروردگار تو، پایدار مىماند»، «و آنچه نزد خداست، پایدار است»، «و آنچه نزد خداست، بهتر و پایدارتر است» و «و روزىِ پروردگار تو، بهتر و پایدارتر است».
در احادیث، ویژگىهاى زیر براى این صفت وارد شدهاند: «پایدارِ بىسرآمد»، «پایدارِ بدون مدّت»، «پایدارِ همیشگىِ بدون پایان و نابودى»، «پایدار پس از نابودى آفریدگان»، «پایدار پس از هر چیزى» و «پایدارى که از میان نمىرود».
در حقیقت، این ویژگىها، بیانگر همان معناى لغوى «باقى» اند و تأکیدى بر این نکتهاند که کاربرد حقیقى و مطلق این واژه، تنها براى خداست. بدین سان، بقاى (پایدارىِ) خداوند، مشروط به هیچ شرطى نیست و او عزوجل پس از نابودى همه ی جهان نیز پایدار خواهد بود.
6 / 1
او پایدار مىماند و همه چیز نابود مىشود
قرآن
«هر آن کس که بر روى آن (زمین) است، فانى شونده است و وجه شکوهمند و گرامى خداوندگار تو، پایدار مىماند».
حدیث
4226. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در دعایش در نبرد احزاب -: اى فریادرس اندوهگینان! اى پاسخ دهنده ی دعاى بیچارگان!… تو پیش از همه چیز، خدا بودهاى و تو پس از همه چیز، خدایى و تو، آن خداوندى که پایدار مىمانى و همه چیز از میان
المُضطَرّینَ… أَنتَ اللّهُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ، و أَنتَ اللّهُ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، و أَنتَ اللّهُ تَبقى و یَفنى کُلُّ شَیءٍ… و أَنتَ الدَّائِمُ الَّذی لا یَفنى، و أَنتَ الَّذی أَحَطتَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلما، و أَحصَیتَ کُلَّ شَیءٍ عَدَدا، أَنتَ البَدیعُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ، وَ الباقی بَعدَ کُلِّ شَیءٍ.(16).
4227. عنه صلى الله علیه و آله – مِن دُعائِهِ فی عَرَفاتٍ -: أَمسى ظُلمی مُستَجیرا بِعَفوِکَ… و أَمسى وَجهِیَ الفانی مُستَجیرا بِوَجهِکَ الباقی.(17).
4228. عنه صلى الله علیه و آله: الحَمدُ للّهِِ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ المَلِکُ المُبینُ… الباقی بَعدَ فَناءِ الخَلقِ، العَظیمُ الرُّبوبِیَّةِ.(18).
4229. الإمام علیّ علیه السلام: یا غایَةَ أَمَلِ الآمِلینَ، و جَبّارَ السَّماواتِ وَ الأَرَضینَ، وَ الباقیَ بَعدَ فَناءِ الخَلقِ أَجمَعینَ.(19).
4230. الکافی عن عبد اللّه بن عبد الرحمن عن أَبی جعفر علیه السلام: قالَ لی: أَلا أُعَلِّمُکَ دُعاءً تَدعو بِهِ، إِنّا أَهلَ البَیتِ إِذا کَرَبَنا أَمرٌ و تَخَوَّفنا مِنَ السُّلطانِ أَمرا لا قِبَلَ لَنا بِهِ نَدعو بِهِ.
قُلتُ: بَلى، بِأَبی أَنتَ و أُمّی یَا ابنَ رَسولِ اللّهِ!
قالَ: قُل: یا کائِنا قَبلَ کُلِّ شَیءٍ، و یا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیءٍ، و یا باقی بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَ افعَل بی کَذا و کَذا.(20).
مىرود… و تو، آن جاودانى هستى که فنا نمىپذیرد و تو کسى هستى که به همه چیز احاطه ی علمى دارى، و همه چیز را به شماره در آوردهاى. تو نوآورِ پیش از همه ی چیزها و پایدارِ پس از همه ی چیزها هستى.
4227. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در دعایش در عرفات -: ستمم به گذشت تو پناه آورده… و وجه فناپذیرم، به وجه پایدار تو، پناهنده گشته است.
4228. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: ستایش، از آنِ خدایى است که خدایى جز او نیست و فرمانرواى آشکار است… و پایدارِ پس از نابودى آفریدگان و سترگْ ربوبیت است.
4229. امام على علیه السلام: اى نهایتِ آرزوى آرزومندان، و چیره ی آسمانها و زمینها، و پایدار پس از نابودى همه ی آفریدگان!
4230. الکافى – به نقل از عبد اللّه بن عبد الرحمان -: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «آیا به تو دعایى نیاموزم که بِدان [خدا را]بخوانى؟ هر گاه چیزى ما اهل بیت را اندوهگین سازد و از [قدرت] حاکم، در امرى که طاقت آن را نداریم، بترسیم، [خدا را] با آن [دعا] مىخوانیم».
گفتم: چرا، پدر و مادرم به فدایت، اى پسر پیامبر خدا!
فرمود: «بگو: اى موجود پیش از همه ی چیزها! و اى هستىبخش همه ی چیزها، و اى پایدار پس از همه ی چیزها! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و براى من، چنین و چنان کن».
4231. الإمام الکاظم علیه السلام: اللّهُمَّ إِنّی أَسأَلُکَ… یا نُورُ یا قُدّوسُ، یا أَوَّلُ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ و یا باقی بَعدَ کُلِّ شَیءٍ.(21).
6 / 2
الباقی بِلا أَجلٍ
4232. الإمام علیّ علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ خالِقِ العِبادِ، و ساطِحِ المِهادِ… هُوَ الأَوَّلُ و لَم یَزَل، وَ الباقی بِلا أَجَلٍ.(22).
4233. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ المُتَوَحِّدِ بِالقِدَمِ وَ الأَزَلِیَّةِ، الَّذی لَیسَ لَهُ غایَةٌ فی دَوامِهِ و لا لَهُ أَوَّلِیَّةٌ… هُوَ الباقی بِغَیرِ مُدَّةٍ…(23).
4234. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ الَّذی لا یَکونُ کائِنٌ غَیرُهُ؛ لِأَنَّهُ هُوَ الأَوَّلُ لا شَیءَ قَبلَهُ، و هُوَ الآخِرُ لا شَیءَ مِثلُهُ، و هُوَ الباقِی الدّائِمُ بِغَیرِ غایَةٍ و لا فَناءٍ… العالِمُ بِغَیرِ تَکوینٍ، الباقی بِغَیرِ کُلفَةٍ.(24).
4235. عنه علیه السلام: اِعتَصَمتُ بِاللّهِ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ البَدیعُ الرَّفیعُ، الحَیُّ الدّائِمُ الباقِی الَّذی لا یَزولُ.(25).
4236. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِِ الَّذی لا یَکونُ کائِنٌ غَیرُهُ؛ لِأَنَّهُ هُوَ الأَوَّلُ لا شَیءَ قَبلَهُ، و هُوَ
4231. امام کاظم علیه السلام: خداوندا! من از تو درخواست مىکنم… اى نور و اى بسیار پاک! اى نخستینِ پیش از همه ی چیزها و اى پایدارِ پس از همه ی چیزها!
6 / 2
پایدارِ بىسرآمد
4232. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست که آفریدگار بندگان و گستراننده ی گهواره ی زمین است…. اوست اوّل و بىزوال و پایدارِ بىسرآمد.
4233. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خدایى است که در دیرینگى و ازلى بودن، یکتاست؛ همان که در جاودانگى، پایانى ندارد و براى او آغازى نیست…. اوست پایدارِ بىمدّت….
4234. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خدایى است که موجودى جز او نمىتواند باشد؛ زیرا او اوّلى است که هیچ چیزى پیش از او نیست و او آخرى است که چیزى مانند او نیست. و اوست پایدارِ جاودانه ی بدون فرجام و نابودى… و داناست بدون تکوین (تعلیم) و پایدارِ بىدشوارى.
4235. امام على علیه السلام: به خداوندى پناه آوردم که خدایى جز او نیست؛ نوآورِ بالا برنده و زنده ی جاودانه ی پایدارى که بىزوال است.
4236. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خدایى است که موجودى جز او نیست؛ زیرا او اوّلى است که هیچ چیزى پیش از او نیست، و او آخرى است که چیزى مانند او
الآخِرُ لا شَیءَ مِثلُهُ، و هُوَ الباقِی الدّائِمُ بِغَیرِ غایَةٍ و لا فَناءٍ.(24).
4237. الفصول المختارة عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ: سَمِعتُ عَلِیّا علیه السلام یُنشِدُ و رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَسمَعُ:
أَنا أَخُو المُصطَفى لا شَکَّ فی نَسَبى
مَعَهُ رُبّیتُ و سِبطاهُ هُما وَلَدی
جَدّی وجَدُّ رَسولِ اللّهِ مُنفَرِدٌ
و فاطِمُ زَوجَتی لا قَولَ ذی فَنَدِ(26).
فَالحَمدُ للّهِِ شُکرا لا شَریکَ لَهُ
البَرِّ بِالعَبدِ وَ الباقی بِلا أَمَدِ
قالَ: فَابتَسَمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله و قالَ: صَدَقتَ یا عَلِیُّ.(27).
نیست، و اوست پایدار جاودانه ی بدون فرجام و نابودى.
4237. الفصول المختارة – به نقل از جابر بن عبد اللّه انصارى -: شنیدم که على علیه السلام مىسرود و پیامبر خدا مىشنید که:
منم برادر مصطفى که هیچ تردیدى در نسبم نیست /
با او پرورش یافتم و دو نواده ی او، فرزندان من هستند.
نیاى من و نیاى پیامبر خدا یکى هستند /
و فاطمه همسرم است و هیچ سخنى را به گزاف نمىگویم.
پس ستایش، از روى سپاسگزارى، از آنِ خداست که انبازى ندارد /
نیکى کننده به بنده و پایدارِ بىپایان است.
پیامبر صلى الله علیه و آله لبخند زد و فرمود: «اى على! راست گفتى».
1) معجم مقاییس اللغة: ج 1 ص 276؛ ترتیب کتاب العین: ص 91؛ المصباح المنیر: ص 58.
2) النهایة: ج 1 ص 147.
3) طه: 73.
4) الرحمن: 27.
5) برخى از مفسّران، «وجه اللّه» را به معناى ذات خدا دانستهاند. از شمارى احادیث، استفاده مىشود که «وجه اللّه»، هر امر الهىاست که انسان به وسیله ی آن به سوىخدا «توجّه» مىکند و روى مىآورد. بر این پایه، امورى همچون دین خدا و اطاعت از خدا و امام، از مصادیق وجه اللّه هستند (ر. ک: نور الثقلین: ج 4 ص 145 و 146).
6) النحل: 96.
7) القصص: 60، الشورى: 36.
8) طه: 131.
9) راجع: ص 332 ح 4232.
10) راجع: ص 332 ح 4233.
11) راجع: ص 332 ح 4234.
12) راجع: ص 330 ح 4228 و 4229.
13) راجع: ص 328 ح 4226.
14) راجع: ص 332 ح 4235.
15) الرحمن: 26 و 27.
16) مهج الدعوات: ص 94، بحار الأنوار: ج 94 ص 212 ح 7 و راجع: الإقبال: ج 2 ص 295.
17) الکافی: ج 4 ص 464 ح 5 عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق علیه السلام، قرب الإسناد: ص 21 ح 72 عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق عن الإمام الباقر علیهما السلام عنه صلى الله علیه و آله، مصباح المتهجّد: ص 77 ح 124 من دون إسنادٍ إلى أحد منأهل البیت علیهم السلام و کلاهما نحوه، عدّة الداعی: ص 253 عن الإمام الباقر علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله، تفسیر القمّی: ج 2 ص 11 عن هشام بن سالم عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلى الله علیه و آله، بحار الأنوار: ج 86 ص 155 ح 38.
18) مهج الدعوات: ص 158 عن الحرث بن عمیر عن الإمام الصادق عن أبیه عن الإمام علیّ علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 86 ص 332 ح 71.
19) البلد الأمین: ص 113، بحار الأنوار: ج 90 ص 172 ح 19.
20) الکافی: ج 2 ص 560 ح 13، مهج الدعوات: ص 218، بحار الأنوار: ج 95 ص 284 ح 8.
21) الکافی: ج 4 ص 72 ح 3، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 106 ح 266، المقنعة: ص 321 کلّها عن علیّ بن رئاب، من لا یحضره الفقیه: ج 2 ص 102 ح 1848، مصباح المتهجّد: ص 604 ح 694 من دون إسنادٍ إلى أحد من أهل البیت علیهم السلام، الإقبال: ج 1 ص 115، بحار الأنوار: ج 97 ص 341 ح 2.
22) نهج البلاغة: الخطبة 163، بحار الأنوار: ج 4 ص 306 ح 35.
23) الأمالی للطوسی: ص 704 ح 1509 عن زید بن علیّ عن أبیه الإمام زین العابدین علیه السلام، بحار الأنوار: ج 4 ص 319 ح 44.
24) الدروع الواقیة: ص 187، بحار الأنوار: ج 97 ص 194 ح 3.
25) مهج الدعوات: ص 169، بحار الأنوار: ج 95 ص 393 ح 32 و راجع: مصباح المتهجّد: ص 477.
26) الفَنَدُ: الکَذِبُ (النهایة: ج 3 ص 474).
27) الفصول المختارة: ص 171، الأمالی للطوسی: ص 211 ح 364، کنز الفوائد: ج 1 ص 265، المناقب لابن شهرآشوب: ج 2 ص 187، بحار الأنوار: ج 38 ص 338 ح 12؛ دستور معالم الحکم: ص 159، کنز العمّال: ج 13 ص 137 ح 36434 نقلاً عن ابن عساکر.