جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الأحد، الواحد (احد، واحد)

زمان مطالعه: 9 دقیقه

الأَحد و الواحد لغةً

«الأَحد»: صفة مشبهة، و «الواحد»: اسم فاعل، و کلاهما مشتقان من مادة «وحد»، و هو یدلّ على الانفراد(1)، و بما أنّ دلالة الصفة المشبهة على الجذر و المادة أَکثر و أَقوى من دلالة اسم الفاعل، لذا فإنّ دلالة «الأَحد» على الانفراد أَکثر من دلالة «الواحد»، و من الطبیعی هناک تفاوت بین الصفتین فی مقام الاستعمال، بحیث لا یمکن استعمال إِلاّ إِحدى الصفتین فی بعض الموارد، مثلاً لم تستعمل کلمة «أَحد» فی مقام الوصف لغیر اللّه تعالى، بینما استعملت «أَحد عشر» و لم تستعمل «واحد عشر»، و قال أبو إسحاق النحوی: «إنّ الأحد شیء بنی لنفی ما یذکر معه من العدد و الواحد اسم لمفتتح العدد و أحد یصلح فی الکلام فی موضع الجحود و واحد فی موضع الإثبات»(2)، و بغضّ النظر عن هذه النکات فإنّ الأَحد بمعنى الواحد، لذا صرّح الجوهری بأنّ الأَحد بمعنى الواحد(3)، و یقول الفیومی: الواحد هو الأَحد(4).

واژه‌شناسى «اَحَد» و «واحد»

صفت «اَحَد (یگانه)»، صفت مشبّهه است و صفت «واحد (یکتا)»، اسم فاعل و هر دو برگرفته از مادّه ی «وحد» هستند که بر یگانگى، دلالت دارد. از آن جا که دلالتِ صفت مشبّهه بر مادّه، بیشتر و قوى‌تر از دلالت اسم فاعل است، دلالت «احد» بر یگانگى، بیشتر از دلالت «واحد» است. طبیعى است که این دو صفت، در کاربرد، با هم تفاوت دارند، به گونه‌اى که در برخى موارد، تنها یکى از دو صفت به کار مى‌رود. براى مثال، واژه ی «احد»، در مقام وصف غیر خداوند متعال به کار نرفته است؛ امّا در عدد «أحد عشر (یازده)» به کار مى‌رود، به خلاف واژه ی «واحد» که براى عدد یازده به صورت «واحد عشر» به کار نمى‌رود. اما در ساخت صفت شمارشی «الواحد عشر (یازدهم)» به کار می رود. ابو اسحاق نحوى نیز این مطلب را گفته و افزوده که «احد» در سخن منفى به کار مى‌رود و «واحد» در سخن مثبت، یعنى گفته مى‌شود: «ما أتانى مِنهُم أحد؛ هیچ یک از آنها نزد من نیامد»؛ ولى براى رساندن همین معنا گفته نمى‌شود: «ما أتانى مِنهُم واحد».

با چشم‌پوشى از این نکات، «احد» به معناى «واحد» است. از همین رو، جوهرى (واژه‌شناس مشهور عرب) نیز بر این مطلب، تصریح کرده و فیّومى گفته: «واحد»، همان «احد» است.

الأَحد و الواحد فی القرآن و الحدیث

لقد وُصِف تعالى فی القرآن الکریم بصفة الأَحد مرة واحدة فی سورة التَّوحید، و وُصِف «21» مرة بصفة الواحد فی مواضع مختلفة من سور القرآن الکریم، و لم یرد فی الحدیث ثمة تفاوت بین الأَحد و الواحد، و قد نُقل عن الإمام الباقر علیه السلام ‌قوله: «الأَحَدُ و الواحِدُ بِمَعنى واحِدٍ، و هُوَ المُتَفَرِّدُ الَّذی لا نَظیرَ لَهُ»(5).

إِنّ صفة الأَحد و الواحد تدلّ بلا ریب على توحید الخالق، و بما أَنّنا قد بینّا فیما تقدّم عدة مطالب حول هذا الموضوع فی بحث التَّوحید و مراتبه، لذا نکتفی هنا بهذا القدر.

2 / 1

إلهٌ واحِدٌ، أَحَدٌ

الکتاب

«وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ اَلرَّحْمنُ اَلرَّحِیمُ».(6).

«أَئنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اَللّهِ ءالِهَةً أُخْرى قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِی بَرِیءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ».(7).

«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ».(8).

«وَ قالَ اَللّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اِثْنَیْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِیّیَ فَارْهَبُونِ».(9).

احد و واحد، در قرآن و حدیث

در قرآن کریم، توصیف خداوند متعال به صفت «احد»، یک بار (در سوره ی توحید) و توصیف به صفت «واحد»، 21 بار آمده است. نیز در احادیث، تفاوتى میان «احد» و «واحد» مشاهده نمى‌شود و از امام باقر علیه السلام‌نقل شده است که: «احد و واحد، به یک معنایند و آن عبارت است از: یگانه ی بى‌همتا».

دو صفت «احد» و «واحد»، به یگانگى آفریدگار دلالت دارند و از آن جا که پیش‌تر در بحث توحید و مراتب آن، مطالبى را در این موضوع بیان کردیم، در این جا به همین اندازه بسنده مى‌کنیم.

2 / 1

خداى یگانه ی بى‌همتا

قرآن

«و خداى شما خداى یگانه است. هیچ معبودى جز او نیست [و] رحمتگر مهربان است».

«آیا شما گواهى مى‌دهید که خدایان دیگرى با خدا هست؟! بگو: من گواهى نمى‌دهم. بگو: همانا او خداى یگانه است و من از آنچه شریک خدا مى‌کنید، بیزارم».

«بگو: من بشرى همانند شما هستم. به من وحى مى‌شود که خداى شما خدایى یگانه است».

(و خدا گفت {برای خود،} دو خدا مگیرید. جز این نیست که او خدایی یگانه است. پس، تنها از من بترسید).

«ثقُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اَللّهُ اَلْواحِدُ اَلْقَهّارُ».(10).

«أَمْ جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ اَلْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اَللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ اَلْواحِدُ اَلْقَهّارُ».(11).

الحدیث

4129. الإمام الباقر علیه السلام: الأَحَدُ: الفَردُ المُتَفَرِّدُ، وَ الأَحَدُ وَ الواحِدُ بِمَعنىً واحِدٍ؛ و هُوَ المُتَفَرِّدُ الَّذی لا نَظیرَ لَهُ. وَ التَّوحیدُ: الإِقرارُ بِالوَحدَةِ و هُوَ الاِنفِرادُ. وَ الواحِدُ: المُتَبائِنُ الَّذی لا یَنبَعِثُ مِن شَیءٍ و لا یَتَّحِدُ بِشَیءٍ. و مِن ثَمَّ قالوا: إِنَّ بِناءَ العَدَدِ مِنَ الواحِدِ و لَیسَ الواحِدُ مِنَ العَدَدِ؛ لِأَنَّ العَدَدَ لا یَقَعُ عَلَى الواحِدِ، بَل یَقَعُ عَلَى الاِثنَینِ، فَمَعنى قَولِهِ: «اَللّهُ أَحَدٌ» المَعبودُ الَّذی یَألَهُ(12). الخَلقُ عَن إِدراکِهِ وَ الإِحاطَةِ بِکَیفِیَّتِهِ، فَردٌ بِإِلهِیَّتِهِ، مُتَعالٍ عَن صِفاتِ خَلقِهِ.(13).

2 / 2

واحِدٌ فَلا وَلَدَ لَهُ

الکتاب

«إِنَّمَا اَلْمَسِیحُ عِیسَى اِبْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اَللّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقئها إِلى مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلثَةٌ اِنْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اَللّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحنَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی اَلسَّماواتِ وَ ما فِی اَلْأَرْضِ وَ کَفى بِاللّهِ وَکِیلاً».(14).

«بگو: من تنها بیم دهنده هستم و جز خداى یگانه ی بسیار چیره، هیچ خدایى نیست».

«یا براى خداوند، انبازانى قرار داده‌اند که مانند آفرینش او آفریده‌اند و آفرینش بر آنان مشتبه گشته است؟! بگو: خداوند، آفریدگار همه چیز است و او یگانه ی بسیار چیره است».

حدیث

4129. امام باقر علیه السلام: احد، یکتاى یگانه است و احد و واحد، به یک معنایند، به معناى یگانه‌اى که همانند ندارد. و توحید، اقرار به یگانگى است که همان یکتایى است. و واحد، [ذاتِ]جدایى است که از چیزى سرچشمه نمى‌گیرد و با چیزى، یکى نمى‌شود، و از همین جا گفته‌اند که ساخت عدد، از یک است و یک، از اعداد نیست؛ زیرا عدد بر یک واقع نمى‌شود؛ بلکه بر دو واقع مى‌شود. پس معناى سخن خدا که «اَللّهُ أَحَدٌ؛ خدا یکتاست»، معبودى است که آفریدگان از ادراک او و احاطه بر چگونگى او سرگشته‌اند و در خدایى، یکتا و از توصیفات آفریدگانش بالاتر است.

2 / 2

یگانه ی بى‌فرزند

قرآن

«جز این نیست که مسیح، عیسى پسر مریم، فرستاده ی خدا و کلمه ی اوست که آن را به مریم القا کرده است و نیز روحى از جانب اوست. پس به خدا و فرستادگانش ایمان آورید و مگویید که [خدا] سه‌گانه است. [از این سخن،] باز ایستید که به خیر شماست. همانا خداوند، خداى یگانه است. منزّه است از این که فرزندى داشته باشد. آنچه در آسمان‌ها و زمین است، از آنِ اوست و خداوند براى کارسازى [جهان]، بسنده است».

«لَقَدْ کَفَرَ اَلَّذِینَ قالُوا إِنَّ اَللّهَ ثالِثُ ثَلثَةٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاّ إِلهٌ واحِدٌ».(15).

«اِتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ وَ اَلْمَسِیحَ اِبْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاّ هُوَ سُبْحنَهُ عَمّا یُشْرِکُونَ».(16).

راجع: البقرة: 133، یوسف: 39، إبراهیم: 48 و52، النحل: 22، الأنبیاء: 108، الحجّ: 34، العنکبوت: 46، الصافّات: 4، الزمر: 4، غافر: 16، فصّلت: 6.

الحدیث

4130. رسول اللّه صلى الله علیه و آله – فِی الدُّعاءِ -: اللّهُمَّ أَنتَ الواحِدُ فَلا وَلَدَ لَکَ.(17).

راجع: ج 7 ص 480 (الفصل السادس: الوالِدُ و الوَلَدُ).

2 / 3

واحِدٌ لا بِعَدَدٍ

4131. الإمام علیّ علیه السلام: واحِدٌ لا بِعَدَدٍ، و دائِمٌ لا بِأَمَدٍ(18)، و قائِمٌ لا بِعَمَدٍ.(19).

4132. عنه علیه السلام: الأَحَدُ لا بِتَأویلِ عَدَدٍ.(20).

4133. عنه علیه السلام: الحَمدُ للّهِ‌ِ… الواحِدِ بِلا تَأویلِ عَدَدٍ.(21).

«قطعا کسانى که گفتند: خداوند، سومین [شخص از اشخاص] سه‌گانه است، کافر شدند. و جز خدایى یگانه، خدایى نیست».

«دانشمندان و راهبان خود را به جاى خداوند، خدایانى برگرفتند و نیز مسیح پسر مریم را، در حالى که جز این، فرمان نیافته بودند که خدایى یگانه را بپرستند. خدایى جز او نیست، [و] از آنچه براى او انباز مى‌گیرند، منزّه است».

ر. ک: بقره: آیه ی 133، یوسف: آیه ی 39، ابراهیم: آیه ی 48 و 52، نحل: آیه ی 22، انبیاء: آیه ی 108، حج: آیه ی 34، عنکبوت: آیه ی 46، صافّات: آیه ی 40، زمر: آیه ی 4، غافر: آیه ی 16، فصّلت: آیه ی 6.

حدیث

4130. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله – در دعا -: خدایا! تو یگانه‌اى هستى که فرزندى ندارى.

ر. ک: ج 7 ص 481 (فصل ششم: پدر و فرزند).

2 / 3

یگانه ی بى‌شماره

4131. امام على علیه السلام: یگانه است نه به شماره، و پایدار است نه به فرجام، و استوار است نه به تکیه‌گاه.

4132. امام على علیه السلام: یکى است، نه به شمردن.

4133. امام على علیه السلام: ستایش، از آنِ خداست، که… یگانه است، به غیر شمردن.

4134. الإمام الرضا علیه السلام: أَحَدٌ لا بِتَأویلِ عَدَدٍ.(22).

4135. الخصال عن شریح بن هانئ: إِنَّ أَعرابِیّا قامَ یَومَ الجَمَلِ إِلى أَمیرِالمُؤمِنینَ علیه السلام، فَقالَ: یا أَمیرَ المُؤمِنینَ، أَتَقولُ: إِنَّ اللّهَ واحِدٌ؟ قالَ: فَحَمَلَ النّاسُ عَلَیهِ، و قالوا: یا أَعرابِیُّ، أَما تَرى ما فیهِ أَمیرُ المُؤمِنینَ مِن تَقَسُّمِ القَلبِ؟!

فَقالَ أَمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام: دَعوهُ؛ فَإِنَّ الَّذی یُریدُهُ الأَعرابِیُّ هُوَ الَّذی نُریدُهُ مِنَ القَومِ.

ثُمَّ قالَ: یا أَعرابِیُّ، إِنَّ القَولَ فی أَنَّ اللّهَ واحِدٌ عَلى أَربَعَةِ أَقسامٍ: فَوَجهانِ مِنها لا یَجوزانِ عَلَى اللّهِ عزوجل، و وَجهانِ یَثبُتانِ فیهِ.

فَأَمَّا اللَّذانِ لا یَجوزانِ عَلَیهِ فَقَولُ القائِلِ: «واحِدٌ» یَقصُدُ بِهِ بابَ الأَعدادِ، فَهذا ما لا یَجوزُ؛ لِأَنَّ ما لا ثانِیَ لَهُ لا یَدخُلُ فی بابِ الأَعدادِ، أَما تَرى أَنَّهُ کَفَرَ مَن قالَ: إِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثةٍ. و قَولُ القائِلِ «هُوَ واحِدٌ مِنَ النّاسِ» یُریدُ بِهِ النَّوعَ مِنَ الجِنسِ، فَهذا ما لا یَجوزُ؛ لِأَنَّهُ تَشبیهٌ، وجَلَّ رَبُّنا و تَعالى عَن ذلِکَ.

و أَمَّا الوَجهانِ اللَّذانِ یَثبُتانِ فیهِ فَقَولُ القائِلِ: «هُوَ واحِدٌ لَیسَ لَهُ فِی الأَشیاءِ شِبهٌ» کَذلِکَ رَبُّنا، و قَولُ القائِلِ: «إِنَّهُ عزوجل أَحَدِیُّ المَعنى» یَعنی بِهِ أَنَّهُ لا یَنقَسِمُ فی وُجودٍ و لا عَقلٍ و لا وَهمٍ، کَذلِکَ رَبُّنا عزوجل.(23).

4134. امام رضا علیه السلام: یگانه است، نه به شمردن.

4135. الخصال – به نقل از شریح بن هانى -: عربى بادیه‌نشین در روز [نبرد] جمل به پا خاست و به سوى امیرمؤمنان علیه السلام‌رفت و گفت: اى امیر مؤمنان! آیا مى‌گویى خداوند، واحد است؟

مردم به او حمله‌ور شدند و گفتند: اى اعرابى! آیا نمى‌بینى که امیر مؤمنان، دل به چندین سو دارد؟!

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «او را وا نهید. آنچه این اعرابى مى‌خواهد، همان است که ما از این قوم مى‌خواهیم».

سپس فرمود: «اى اعرابى! این سخن که «خداوند، واحد است»، به چهار معناست: دو وجه آن، بر خداوند عزوجل روا نیست و دو وجه [دیگر]، براى خداوند، ثابت است.

آن دو وجهى که بر خداوند روا نیست، این سخنِ گوینده است: «واحد (یکى) است» و مقصودش یکِ عددى باشد. این [بر خدا] روا نیست؛ زیرا آن که ثانى (دوم) ندارد، در باب اعداد داخل نمى‌شود. آیا نمى‌بینى هر که گفت: او (خداوند)، سومین شخص [از اشخاص سه‌گانه] است، کافر گشت؟

و [وجه دوم،] این سخنِ گوینده است: «او یکى از مردم است» و مرادش، نوع از جنس باشد. این بر خداوند روا نیست؛ زیرا این سخن، تشبیه است و پروردگار ما از آن، برتر و بالاتر است.

و امّا دو وجهى که براى خداوندْ ثابت است، این سخنِ گوینده است: «او یگانه‌اى است که در اشیا مانند ندارد». پروردگار ما این گونه است. و نیز این سخنِ گوینده که: «خداوند عزوجل یگانه‌ذات است»، به این معنا که در وجود [خارجى] و ذهن و خیال، تجزیه‌پذیر نیست. خداوندگارِ عزّتمند شکوهمند ما، این گونه است».

2 / 4

لَهُ وَحدَانِیَّةُ العَدَدِ

4136. الإمام زین العابدین علیه السلام: لَکَ یا إِلهی وَحدانِیَّةُ العَدَدِ، و مَلَکَةُ القُدرَةِ الصَّمَدِ، و فَضیلَةُ الحَولِ وَ القُوَّةِ، وَ دَرَجَةُ العُلُوِّ وَ الرِّفعَةِ.(24).

تعلیق

إِنّ هذا الحدیث لا یتعارض مع الأَحادیث التی تصف اللّه تعالى بأنّه «واحد بلا عدد»، و وجه الجمع بینها یتبیّن من خلال الحدیث اللاحق المنقول عن الإمام الباقر علیه السلام، فقد جاء فی هذا الحدیث أنّ معنى الواحد «المتفرّد الذی لا نظیر له» لذا لا یقبل التثنیة و التعدّد.

من هنا لا یعدّون الواحد من الأَعداد، بینما یعدّون الاثنین و ما بعدها من الأَعداد، إِذ إِنّ فی معنى العدد التثنیة و التعدّد، و على هذا الأَساس معنى «لک یا إِلهی وحدانیة العدد» أَن ما یتعلق بالواحد الذی لا یقبل التعدّد و لیس جزءا من الأَعداد، ینطبق على الخالق أَیضا، یعنی أَنّ اللّه لیس قابلاً للتعدّد، أَما فی الأَحادیث التی تقول: «واحد لا بعدد» فالمراد المعنى اللغوی للعدد، یعنی أَنّه فی وحدانیته تعالى غیر قابل للتعدد، و بناءً على ذلک فالعبارتان «وحدانیة العدد» و «واحد لا بعدد» تبینان مطلبا واحدا، و هو أَنّ اللّه تعالى واحد و متفرد، و بالنتیجة لا یقبل التعدد، و هناک تفاسیر أُخرى ذکرت فی إِیضاح هذا المطلب(25).

2 / 4

یگانگىِ عدد، براى اوست

4136. امام زین العابدین علیه السلام: اى خداى من! یگانگىِ عدد، و مالکیت قدرت خلل‌ناپذیر، و فضیلت توانایى و قوّت، و مرتبه ی والایى و بلندپایگى، از آنِ توست.

توضیح

این حدیث با احادیث وصف کننده ی خداى متعال به «یگانه ی بى‌شماره»، ناسازگار نیست و وجه جمع میان آنها، از خلال حدیثى که از امام باقر علیه السلام‌ گذشت، آشکار است. در آن حدیث آمد که معناى واحد، «یگانه ی بى‌همتا» ست. از این رو، خداوند عزوجل دوگانگى و تعدّد نمى‌پذیرد.

و در همین جهت است که «یک» را از اعداد نمى‌شمارند و «دو» و پس از آن را از اعداد مى‌شمارند؛ زیرا در معناى عدد، دوگانگى و تعدّد، نهفته است. بر این پایه، معناى دعاى «اى خداى من! یگانگىِ عدد… از آنِ توست»، آن است که حکم متعلّق به واحد – که تعدّدناپذیر است و جزء اعداد نیست – بر آفریدگار، منطبق است؛ یعنى خداوند، تعدّدپذیر نیست.

و امّا در احادیثى که مى‌گویند: «یگانه است، نه به شماره» مراد، معناى لغوى عدد است؛ یعنى خداوند متعال در یگانگى خود، تعدّدپذیر (یکى از دو یا چند خدا) نیست.

بنا بر این، دو عبارت «یگانگىِ عدد، از آنِ اوست» و «یگانه است، نه به شماره»، بیانگر یک مطلب‌اند و آن، این که: خداوند متعال، یکتا و یگانه است و در نتیجه، تعددّپذیر نیست. البتّه تفاسیر دیگرى نیز در توضیح این حدیث وجود دارد.


1) معجم مقاییس اللغة: ج 6 ص 90، المصباح المنیر: ص 650، الصحاح: ج 2 ص 547.

2) لسان العرب: ج 3 ص 448.

3) الصحاح: ج 3 ص 440.

4) المصباح المنیر: ص 650.

5) التوحید: ص 90 ح 2.

6) البقرة: 163.

7) الأنعام: 19.

8) الکهف: 110.

9) النحل: 51.

10) ص: 65.

11) الرعد: 16.

12) ألِهَ یألَهُ: إذا تحیّر (النهایة: ج 1 ص 62).

13) التوحید: ص 90 ح 2 عن أبی البختری وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 222 ح 12.

14) النساء: 171.

15) المائدة: 73.

16) التوبة: 31.

17) الإقبال: ج 1 ص 146، البلد الأمین: ص 195، بحار الأنوار: ج 98 ص 74 ح 2.

18) الأمد: الغایة (الصحاح: ج 2 ص 442).

19) نهج البلاغة: الخطبة 185، التوحید: ص 70 ح 26 عن الهیثم بن عبداللّه الرمّانی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام، الاحتجاج: ج 1 ص 480 ح 117، البلد الأمین: ص 92، بحار الأنوار: ج 90 ص 139 ح 7.

20) نهج البلاغة: الخطبة 152، تحف العقول: ص 63.

21) الکافی: ج 1 ص 140 ح 5 عن إسماعیل بن قتیبة عن الإمام الصادق علیه السلام، نهج البلاغة: الخطبة 152، بحار الأنوار: ج 4 ص 285 ح 17.

22) التوحید: ص 56 ح 14 عن فتح بن یزید الجرجانی و ص 37 ح 2، عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج 1 ص 151 ح 51 کلاهما عن محمّد بن یحیى بن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام و القاسم بن أیّوب العلویّ، الأمالی للمفید: ص 255 ح 4 عن محمّد ابن زید الطبری، الأمالی للطوسی: ص 23 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری و فیهما «واحد» بدل «أَحد» تحف العقول: ص 63 عن الإمام علیّ علیه السلام، الاحتجاج: ج 2 ص 362 ح 283، بحار الأنوار: ج 4 ص 229 ح 3.

23) الخصال: ص 2 ح 1، معانی الأخبار: ص 5 ح 2، التوحید: ص 83 ح 3، روضة الواعظین: ص 45، إرشاد القلوب: ص 166 کلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج 3 ص 206 ح 1.

24) الصحیفة السجّادیّة: ص 118 الدعاء 28.

25) راجع: ریاض السالکین: ج 4 ص 297.