جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استوا در قرآن و لغت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قرآن آنگاه که از نشستن سخن مى‌گوید، کلمه «قعود» به کار مى‌برد چنان‌که مى‌فرماید:

اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اَللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ…(1)

»آنان که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهاى خویش یاد مى‌کنند«.

باز مى‌فرماید:

فَإِذا قَضَیْتُمُ اَلصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اَللّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِکُمْ…(2)

»آنگاه که از نماز فارغ شدید خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهاى خویش یاد کنید«.

در حالى‌که لفظ «استوا» را در مورد تسخیر و تسلط به کار مى‌گیرد و حتى در موردى که تسخیر و تسلط با جلوس و قعود همراه باشد به کارگیرى این لفظ آن مورد، به خاطر وجود تسلطى که در جالس پدید مى‌آید، نه به خاطر صرف نشستن او. مثلا: آنجا که قرآن درباره گیاهى که از ضعف به قوت پا مى‌نهد و سرانجام بر اثر

استحکام و قوت به پاى خود مى‌ایستد کلمه «استوا» به کار مى‌برد چنان‌که مى‌فرماید:

… کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ اَلزُّرّاعَ…(3)

»مانند زراعت که جوانه زند آن را کمک کند قوى و نیرومند گردد و بر ساقه‌ها و پاهاى خود مى‌ایستد«.

همگى مى‌دانیم که گیاه قیام و قعودى ندارد بلکه مقصود تسلط آن بر خویش است در مقابل حوادث و بادهاى شدید که از جا کنده نمى‌شود.

همچنین در موردى که انسان بر کشتى یا روى چهارپایان قرار مى‌گیرد کلمه «استوا» به کار مى‌برد و مى‌فرماید:

… وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ اَلْفُلْکِ وَ اَلْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ – لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اِسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ…(4)

»و براى شما از کشتى و چهارپایان مرکب‌هایى قرار دادیم تا بر پشت آنها قرار گیرید آنگاه که بر آنها قرار گرفتید نعمت خدا را یاد کنید«.

درست است که در این آیه از قرارگیرى انسان بر مرکب‌هاى سرکش از لفظ «استوا» بهره گرفته ولى مقصود جلوس و قعود نیست بلکه سلطه و استیلایى است که راکب در این حالت بر مرکب دارد و زمام آن را در اختیار مى‌گیرد و به هر طرف بخواهد او را سوق مى‌دهد به گواه این‌که در ذیل آیه دستور مى‌دهد که چنین بگوییم:

وَ تَقُولُوا سُبْحانَ اَلَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ.

»بگویید پیراسته خدایى است که ما را بر این مرکب‌ها مسلط ساخت«.

در آیه دیگر به نوح دستور مى‌دهد که آنگاه که او و مؤمنان بر کشتى قرار گرفتند خدا را از این نظر که از ظالمان نجاتشان بخشید سپاسگزار باشند. چنانچه مى‌فرماید:

فَإِذَا اِسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى اَلْفُلْکِ فَقُلِ اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِی نَجّانا مِنَ اَلْقَوْمِ اَلظّالِمِینَ.(5)

»آنگاه که تو و کسانى که همراه با تو هستند بر کشتى قرار گرفتید بگو: حمد خدا را که ما را از ستمگران نجات داد«.

مقصود از «استویت» در این آیه جلوس و قعود نیست وگرنه مى‌فرمود: «فإذا جلست» یا «قعدت«. همچنان‌که مراد مجرد سوار شدن نیست وگرنه مى‌فرمود:

»و لو رکبت» چنان‌که نوح به فرزند خود آنگاه که دعوت بر سوار شدن بر کشتى کرد کلمه «رکوب» به کار برد و گفت: یا بُنَیَّ اِرْکَبْ مَعَنا بلکه مقصود از آن سلطه نوح و ساکنانش بر کشتى که زمام کشتى را در اختیار مى‌گیرند و در مقابل امواج او را هدایت مى‌کنند چنان‌که مى‌فرماید:

وَ هِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ…(6)

»کشتى آنان را از میان امواج کوه پیکر عبور مى‌داد«.

و از آنجا که آنان بر چنین مرکب رهوار و قاره‌پیما سلطه و استیلا پیدا مى‌کنند خدا دستور مى‌دهد که او را ستایش کنید: قُلِ اَلْحَمْدُ لِلّهِ.

این آیات و دیگر آیات حاکى است که تفسیر «استوا» بر جلوس و قعود و یا استقرار مادى صحیح نیست بلکه استیلا و سلطه‌اى است که با شخص مستولى همراه مى‌باشد و استیلاى هرچیزى به نسبت خود اوست. اتفاقا در لغت عرب نیز کلمه «استوا» به معنى «استیلا» زیاد به کار مى‌رود.

اخطل درباره‌ى «بشر» برادر عبد الملک که بر عراق تسلط یافت چنین مى‌گوید:

قد استوى بشر على العراق

من غیر سیف و دم مهراق

بشر بى آن‌که شمشیر بکشد و خونى بریزد بر عراق استیلا یافت.

شاعرى دیگر مى‌گوید:

فلمّا علونا و استوینا علیهم

ترکناهم صرعى لنسر و کاسر

هنگامى که بر آنان دست یافتیم، آنان را به خاک افکندیم تا طعمه کرکسها و درندگان شوند.

در این موارد هرگز جلوس و قعودى مطرح نیست، مقصود فتح و پیروزى و سلطه و استیلا مى‌باشد و این خود مى‌رساند که معنى اساسى این کلمه، استیلا است و اگر هم با جلوس و نشستن توأم گشت، ناظر به خصوصیتى است که در آن جالس است.

امعان در این قراین ما را به مفاد «استوى» رهنمون گردید و در حقیقت تأویل در این مورد به معنى کاوش در فهم آیه از طریق دقت در معانى و مفردات آن است و لذا باید عین همین کاوش را درباره «عرش» نیز انجام دهیم.


1) آل عمران / 191.

2) نساء / 103.

3) فتح / 29.

4) زخرف / 12-13.

5) مؤمنون / 28.

6) هود / 42.