باتوجه به اینکه خدا در مکتب الهى مربى آگاه و تواناست و خواهان کمال انسان مىباشد و هیچ فردى به خصوصیات مصنوع مانند صانع او آگاه نیست، او از زیر و بم زندگى بشر و خواستههاى درونى و برونى او آگاه است طبعا ارزشگذارى او مطابق فطرت و کمال او خواهد بود ولى در اینجا برخى از غربیان که تحتتأثیر انتقام از کلیسا قرار گرفتهاند؛ اصالت را به انسان مىدهند و مىگویند کمال مطلوب انسان آن است که خود ارزشگذار باشد نه اینکه از ارزشهاى وضع شده دیگران تبعیت و اطاعت کند.
این گروه اطاعت از خدا را، با میل به رهایى و آزادى و حتّى نیرومندى مغایر مىدانند.
ژانپل سارتر که از پیشروان این اندیشه است مىگوید:
قول به آزادى انسان مستلزم این است که افراد بشر ملعبه خدایان یا هر قوه دیگرى ماسواى خود نیستند بلکه آزادى مطلق دارند و رها و مستقل و غیر متعلق و غیر مرتبطند و خلاصه به حال خویشند. آینده به کلى باز و غیر مسدود است، اگر خدایى بود که همهچیز را مقدر مىکرد یا حتى همهچیز را مىدانست، آینده به ضرورت چنان مىبود که خدا در علم قبلى خویش مىدید. از اینرو، نفى خالقى
علیم، شرط عقل و منطق حریت کامل انسان است.(1)
در نقد نظریه «سارتر» چهار نکته را یادآور مىشویم:
1. نظریه «سارتر» بسان کسى است که قبلا مدعى را تنظیم کرده و به دنبال دلیل آن است و لذا به خاطر اثبات مدعاى خود همه اصول عقلى و فلسفى را نادیده مىگیرد، از آنجا که او خواهان آزادى مطلق انسان است و کمال را در آزادى مطلق مىداند از این جهت وابستگى انسان را به خدا نوعى ملعبه تلقى مىکند و در تصور خود با نفى آن به مقصود خود مىرسد.
2. با نفى خدا نیز آزادى مطلق انسان تأمین نمىشود، مسلّما نه! زیرا خصوصیات وجودى او بهگونهاى است که تکوینا محدودیتآفرین است، او نمىتواند بدون وسیله در هوا بپرد، یا هر نوع غذا و شرابى را بخورد یا بنوشد، زیرا این نوع آزادى به قیمت مرگ او منتهی شود، اگر این نوع محدودیتهاى تکوینى با آزادى او سازگار است، محدودیت وابستگى او به خداى جهان نیز با آزادى او منافاتى نخواهد داشت زیرا همگى از خصیصه وجود انسان سرچشمه مىگیرد، زیرا وجود امکانى او، بدون علت، امکانپذیر نیست..
3. سارتر تصور کرده علم پیشین خدا از انسان سلب آزادى مىکند، و به افعال بشر ضرورت و ناچارى مىبخشد، در حالىکه از نظر فلسفى این نظریه ی منحط، کاملا مردود است، بلکه جویندگان بىبندوبارى در مقام عمل این اندیشه را مطرح مىکنند و مىگویند:
مى خوردن من حق ز ازل مىدانست
گر مى نخورم علم خدا جهل بود
4. سارتر آزادى را هدف اندیشیده در حالىکه آزادى وسیله رسیدن به کمال است، یک فیلسوف نباید به خاطر حفظ وسیله، همه نوع اصول را زیر پا نهد و بگوید نفى خالق علیم شرط عقل و منطق حریت کامل انسان است. ولى اگر
آزادى مطلق هدف بود ناچار باید وجود خدایى را که در زندگى انسان محدودیت ایجاد مىکند، نفى کنیم.
1) ژانپل سارتر، نوشته کریسین موریس: ص 66، چاپ تهران،1349.