اگر از دیدگاه برخى از دانشمندان اخلاقى که «لذت گرایى شخصى» را محور نظام اخلاقى مىدانند بگذریم، همه نظامهاى اخلاقى به یک رشته امور که غالبا بر خلاف خواستههاى شخصى انسان است، سفارش مىکنند، انجام یک چنین دستورها با این ویژگى، در گرو ضامن اجراى نیرومندى است که در آشکار و پنهان انسان را همراهى کند و او را بر انجام نیکیها، و دورى از بدیها، وادار سازد، ولى متأسفانه در نظامهاى اخلاقى بشرى یا ضامن اجرایى وجود ندارد، و یا در صورت وجود از تازیانه وجدان، و فشارهاى درونى پا فراتر نمىنهد، در صورتى که یک چنین ضامن اجرا، در برابر سیل ویرانگر هوى و هوس آن هم در قالب شهوت و غضب، قدرت و توان ایستادگى ندارد، و با شکست قطعى روبهرو مىگردد.
یکى از ویژگىهاى نظام اخلاقى اسلام این است که متکى بر مذهب است.
و سفارشهایى مانند دادگرى، وفاى به پیمان، راستگویى و درستکارى در قالب ارزش، و سفارشهاى دیگرى مانند بدبینى، عیبجویى و شایعه سازى در قالب ضد ارزش، با مسئولیت فراوانى همراه است در چنین شرایط، نظام اخلاقى اسلام از جلوه و شکوه خاصى برخوردار مىگردد.
اخلاق متکى به مذهب به طورى که عقاید مذهبى و اعتقاد به پاداش و کیفرهاى روز بازپسین، مجزى و پشتوانهى اصول اخلاقى باشند، راهى است که آیینهاى آسمانى و بالأخص آیین مقدس اسلام آنرا انتخاب کرده و در طول چهارده قرن، نتایج درخشانى داده است.
اعتقاد به خدایى که از درون و برون انسان آگاه است، خدایى که در زمین و آسمان چیزى بر او مخفى و پنهان نیست، خدایى که از تعداد «اتمهاى بىشمار جهان» و مولکولهاى اجسام آگاه است، خدایى که حکمران و داور روز بازپسین است، و در آن روز، پروندهى اعمال انسان را که به وسیله فرشتگانى مصون از اشتباه و خطا و پیراسته از اغراض مادى تنظیم شده، باز مىگشاید و حتى به این نیز اکتفا نمىکند، بلکه صورت واقعى کردارهاى ما را به قدرت بىپایان خود به ما نشان مىدهد و تمام اعضاى بدن ما را با ارادهى شکستناپذیر خود به سخن درآورده، و بر اعمال ما گواه مىگیرد. سپس هر فردى را به پاداش و کیفر خود مىرساند و…(1)
چنین اعتقاد راسخ و استوارى، بزرگترین پشتوانهى اخلاق، و طبیعىترین ضامن اجراى اصول انسانى است، و در حقیقت گرانبهاترین گنجینه و ارزندهترین سرمایهاى است که از رهبران بزرگ آسمانى به یادگار مانده است و باید به عنوان یک میراث گران قیمت از آن حمایت کنیم.
قدرت ایمان به خدا و اعتقاد به کیفرهاى روز بازپسین، گاهى به درجهاى مىرسد، که انسان را در برابر گناه و آلودگى «بیمه» مىکند و انسان خطاکار را
به صورت یک عنصر ملکوتى و یک فرد معصوم در مىآورد.
قدرت ایمان در کنترل انسان چنان است که اگر فرد با ایمان، روزى برخلاف مقتضاى ایمان رفتار کند، و در صحنهى مبارزه با عواطف و غرایز، دچار شکست گردد، فورا به فکر جبران شکست، افتاده و راه ندامت و پشیمانى از آلودگى را، در پیش مىگیرد و براى محو آثار گناه، بدون آن که مأموران قضایى او را تعقیب نمایند، خود را به محکمه قضایى دین معرفى مىکند و از رئیس دادگاه، جدا درخواست مىنماید کیفر خواست و یا حکم الهى را درباره او اجرا کند و سرانجام، به صورت یک فرد پاک و سبکبار، گام به سرزمین رستاخیز بگذارد.(2)
1) این جملهها مضامین آیات قرآنى است که در سورههاى مختلفى از جمله: «لقمان (31) آیهى 16؛ سبأ (34) آیه 4 و زلزله (99) آیههاى 7 و 8 وارد شده است.
2) در صفحات تاریخ قضاوت در اسلام، شواهد زیادى بر این موضوع وجود دارد که براى رعایت اختصار، از نقل و تفصیل آنها خوددارى مىشود.