عقل و خرد به روشنی درک می کند که یک نوع رابطه ی منطقی میان:
نظم، و دخالت عقل
و یا هماهنگی، آگاهی
و نیز هدفداری، و شعور
وجود دارد، و هرگز معقول نیست که بخش نخست از هر یک از این سه معادله بدون دوّمی پدید آید، زیرا خرد می گوید ساختمان هر یک از این پدیده ها حاکی از یک نوع محاسبه و اندازه گیری است که اجزای متفاوت پدیده ها را از نظر کمّی و کیفی متناسب ساخته، و در میان آنها همکاری و هماهنگی برقرار نموده است تا سرانجام هدف تحقّق پذیرد و هرگز نمی توان چنین کاری را معلول هر نوع عامل ناآگاه دانست، زیرا محاسبه و اندازه گیری که اساس نظم را تشکیل می دهد، زاییده ی علم و آگاهی است و تنها از عامل دانا و توانا ساخته است و از عامل ناآگاه ساخته نیست.
به دیگر سخن: عقل و خرد، در هر پدیده ی منظمی سه عنصر را لمس می کند:
1- برنامه ریزی.
2- سازماندهی.
3- هدفداری.
تا آنجا که مشاهده ی حسی و کاوش علمی درباره ی طبیعت انجام گرفته است، این سه عنصر مشهود و مسلّم است. این از یک طرف، از طرف دیگر عینیت بخشیدن به هر یک از این سه عنصر، به محاسبه و اندازه گیری و انتخاب اجزای پدیده ها از نظر کمیّت و کیفیت و بینش صحیح و هماهنگ نیاز دارد، به گونه ای که اگر یکی از این عملیات درست انجام نگیرد، نظم دچار خلل می گردد، ماهیت چنین عملیاتی، جدا از علم و آگاهی نیست و هرگز نمی توان چنین عملیاتی را از طریق عامل ناآگاه که درست نقطه مقابل این نوع عملیات است، تفسیر کرد.
روی این بیان میان نظم پدیده، و دخالت شعور در آن، رابطه ی عقلی موجود است و خرد با مطالعه ی ماهیت عمل و شؤون پدیده، چنین رابطه و پیوندی را کشف می نماید و هر نوع اندیشه ای را که در برابر این نظریه قرار گرفته باشد، شدیداً رد می کند.
در این داوری اوّلاً: بشر برای مقایسه ی عالم طبیعت، به مصنوعات خود نیاز
ندارد. ثانیاً: در آن تجربه و آزمون دخالتی ندارد، بلکه بررسی واقعیت نظم مسلّم در قلمرو دانشها، انسان را به چنین رابطه ای رهبری کرده و می گوید: محال است یک چنین نظام بدیع و شگرفت که از سرتاپای وجود آن محاسبه و اندازه گیری، انتخاب و گزینش، سازمان دهی، جهت گیری و هدفداری می بارد، مخلوق عامل ناآگاه باشد، بلکه عقل و شعوری جدای از جهان ماده، به این نظم تحقّق بخشیده است.
این منطق عقل و خرد است و در قلمرو این حکم، پدیده ی طبیعی و مصنوع بشری یکسان است و هرگز مصنوع انسان پایه و پلی برای کشف چگونگی پدیده های منظم طبیعی نیست، بلکه همگان در برابر حکم خود یکسان بوده و یک مقام دارند و پشتوانه ی حکم خرد، مطالعه و بررسی ماهیت نظم در تمام موارد- اعم از مصنوعی و طبیعی- است و ماهیت نظم، به روشنی گواهی می دهد که این کار، یک کار عقلانی و حساب شده- نه نتیجه ی عاملی ناآگاه- است.
اگر عقل باور نمی کند که نظم موجود در پدیده ای به نام ساعت، محصول عاملی ناآگاه باشد، و اگر خرد باور نمی کند که یک ماشین حساب، بدون محاسبه و برنامه ریزی و انتخاب و گزینش پدید آمده است و اگر عقل باور نمی کند که پالایشگاهی بدون برنامه ریزیهای عریض و طویل مهندسان و کارشناسان و تکنسین ها تحقق یابد، همه و همه به خاطر یک قاعده ی کلّی- مطالعه ی ماهیت عمل- است، هرگاه در ساختمان چیزی نظم و محاسبه انتخاب و گزینش همکاری و هماهنگی، هدفداری و هدف گرایی به کار رفته باشد، خود ماهیت کار با زبان تکوینی که از هر زبانی گویاتر است، می گوید: «در پیدایش من، عقل، خرد، شعور، درک، علم و آگاهی دخالت داشته و من محصول عاملی ناآگاه نیستم«.
عقل و خرد، این حکم را درباره ی «یاخته ی انسانی«، مغز، قلب و سلسله ی اعصاب، ارتباط و همکاری نزدیک و هماهنگی آنها با یکدیگر تا برسد به منظومه های بزرگ آسمان، صادر می کند و در این داوری به غیر از مطالعه ی خود پدیده- اعمّ از طبیعی و مصنوعی- به چیز دیگری نیاز ندارد.