کلیه متفکران اسلامى از حکما و متکلمان (جز معتزله) کلیه پدیده هاى جهان را متعلق اراده خدا دانسته وچیزى را از قلمرو اراده او خارج نمى دانند و اصولاً معتقدند در قلمرو آفرینش ممکن نیست پدیده اى در جهان بدون اراده و خواست و یا قدرت و توان او تحقق پذیرد، و اصول توحیدى کاملاً با این نظریه موافق است چیزى که هست گروهى از متکلمان مانند اشاعره چون نظام علّى و معلولى را در جهان انکار مى کنند و خدا را جایگزین تمام اسباب و علل طبیعى و غیر طبیعى مى نمایند، همه پدیده ها را مخلوق بلا واسطه قدرت واراده او مى شمارند، ولى حکما و فلاسفه اسلامى و نیز متکلمان امامیه همان گونه که اصل عمومیت و گستردگى اراده خدا را نسبت به همه پدیده ها پذیرا هستند، اصل علیت و معلولیت را نیز استوار و پا بر جا مى دانند، و پیدایش پدیده ها را از طریق اسباب و علل ویژه آنها به قدرت و اراده خدا منتهى مى سازند، در این صورت همه پدیده ها مخلوق و مراد خدا مى باشند.
قائلان به گستردگى اراده خدا براى اثبات نظریه خود یک رشته دلایل صحیح و منطقى دارند که برخى را منعکس مى کنیم تنها چیزى که باید در اینجا به آن توجه نمود این است که گروه اشاعره در عین موافقت با حکما در مسئله گستردگى اراده از این اصل توحیدى نتیجه غیر صحیح گرفته اند و آن مسئله «مجبور بودن انسان» در کارهاى خود (به حکم این که فعل او، مراد خدا است) مى باشد چنان که این نتیجه نادرست را از اصل «عمومیت قدرت» و «توحید در خالقیت» نیز گرفته و چنین مى پنداشتند که چون فعل انسان متعلق قدرت خدا و مخلوق او است، در نتیجه فاعل (انسان) در انجام آن مختار و آزاد نیست.
با توجه به این بیان باید در این بحث بر دو مطلب عنایت بیشترى مبذول داشت:
1.دلایل گستردگى اراده خدا نسبت به تمام پدیده ها.
2. گستردگى اراده خدا مایه مجبور بودن انسان نیست.
و اینک بیان مطلب نخست:
دلایل گستردگى اراده خدا را دو گونه مى توان تقسیم کرد:
الف: دلایل عقلى.
ب: دلایل نقلى.