2 / 1
عدم الدلیل علی الشرک
الکتاب
«وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اَللّهِ إِلهاً ءاخَرَ لا بُرْهنَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ اَلْکفِرُونَ».(1).
«أَمَّنْ یَبْدَؤُا اَلْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ اَلسَّماءِ وَ اَلْأَرْضِ أَءلهٌ مَعَ اَللّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهنَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صدِقِینَ».(2).
الحدیث
3900. الإمام الرضا علیه السلام – لَمّا سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنَ الثَّنَوِیَّةِ: إِنَّ صانِعَ العالَمِ اثنانِ، فَمَا الدَّلیلُ عَلى
أَنَّهُ واحِدٌ؟ قالَ -: قَولُکَ: إِنَّهُ اثنانِ دَلیلٌ عَلى أَنَّهُ واحِدٌ؛ لِأَنَّکَ لَم تَدَّعِ الثّانِیَ إِلاّ بَعدَ إِثباتِکَ الواحِدَ، فَالواحِدُ مُجمَعٌ عَلَیهِ، و أَکثَرُ مِن واحِدٍ مُختَلَفٌ فیهِ.(3).
2 / 1
بی دلیلی شرک
قرآن
«و هر کس با خداوند، معبود دیگرى بخواند که دلیلى بر آن ندارد، حسابش فقط با پروردگارش است. بىگمان، کافران رستگار نمىشوند».
«یا (کیست) آن کس که خلق را آغاز مىکند و سپس، آن را باز مىآورد و (کیست) آن کس که از آسمان و زمین به شما روزى مىدهد؟ آیا معبودى با خدا هست؟ بگو: اگر راست مىگویید، دلیل خویش را بیاورید».
حدیث
3900. امام رضا علیه السلام – در پاسخ به سؤال مردى از دوگانهپرستان که از ایشان پرسید: سازنده ی جهان،
دو تاست. دلیل بر یکى بودن آن چیست؟: گفتهات – که او دو تاست -، خود، دلیلِ بر یکتایى اوست؛ چون تو یکى را همراه ادّعاى دو خدایى اثبات مىکنى. پس یکى، مقبول همگان است و بیشتر از آن، مورد اختلاف.
2 / 2
شهادة الفطرة
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ(4).
3901. الکافی عن زرارة عن الامام الباقر علیه السلام، قال: سألته عن قول الله: (حُنَفاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکینَ بِه)(5)؟
قال: الْحَنِیفِیَّةِ من الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها (لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ) قَالَ: فَطَرَهُمُ اللَّهُ عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِهِ.(6).
راجع: ج 4 ص 66 (مبادی معرفة الله / الفطرة).
2/ 3
اتصال التدبیر و تمام الصنع (البرهان التمانع)
الکتاب
(لَوْ کانَ فیهِما ءالِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُون)(7).
(مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ
2 / 2
گواهی فطرت
قرآن
(پس روی خود را حق گرایانه، به سوی این دین کن. با همان فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا، تغییر ناپذیر است. این، همان دین پایدار است؛ اما بیشتر مردم نمی دانند).
حدیث
3901. الکافی – به نقل از زراره -: از امام باقر علیه السلام درباره ی این سخن خدا: (حق گرایان خدایی [باشید] و نه مشرک به او) پرسیدم.
فرمود: «حق گرایی، از فطرتی است که خداوند، مردم را بر آن سرشته است و(آفرینش خداوند، دگرگونی ندارد)» و فرمود: «آنان را بر معرفت خود سرشت».
ر. ک: ج 4 ص 67 (ابزارهای معرفت خدا / سرشت).
2 / 3
پیوستگی تدبیر و کمال آفرینش (برهان تمانع)
قرآن
(اگر در آن دو (آسمان و زمین)، جز خدای یکتا خدایانی [دیگر] بودند، بی گمان، تباه می شدند. پس منزه است خداوند، صاحب عرش، از آنچه وصف می کنند).
(خدا، فرزندی نگرفته و هیچ خدایی با او نبوده است که اگر بود، هر خدایی، آفریده های خود
سُبْحنَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُون)(8).
«قُل لَّوْ کَانَ مَعَهُ ءَالِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِى الْعَرْشِ سَبِیلاً – سُبْحَـنَهُ وَ تَعَــلَى عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوًّا کَبِیرًا».(9).
الحدیث
3902.الإمام الصادق علیه السلام – لَمّا سُئِلَ: ما الدلیل علی أن اللّه ُواحِدُ؟ ـ: اتصال التدبیر، و تمام الصنع، کما قال عزوجل: (لو کان فیهما ءالهة الا الله لفسدتا).(10).
3903.تفسیر القمّی: «قُل لَّوْ کَانَ مَعَهُ ءَالِهَةٌ کَمَا یَقُولُونَ إِذًا لاَّبْتَغَوْاْ إِلَى ذِى الْعَرْشِ سَبِیلاً» قالَ: لَو کانَتِ الأَصنامُ آلِهَةً کَما یَزعُمونَ لَصَعِدوا إِلَى العَرشِ.(11).
3904.تفسیر القمّی:رَدَّ اللّه ُ عَلَى الثَّنَوِیَّةِ الَّذینَ قالوا بِإِلهَینِ، فَقالَ اللّه ُ تَعالى: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَ مَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَـهٍ إِذًا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَـهِ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ» قالَ: لَو کانَ إِلهَینِ کَما زَعَمتُم لَکانا یَختَلِفانِ، فَیَخلُقُ هذا و لا یَخلُقُ هذا، و یُریدُ هذا و لا یُریدُ هذا، و یَطلُبُ کُلُّ واحِدٍ مِنهُمَا الغَلَبَةَ، و إِذا أَرادَ أَحَدُهُما خَلقَ إِنسانٍ أَرادَ الآخَرُ خَلقَ بَهیمَةٍ، فَیَکونُ إِنسانا و بَهیمَةً فی حالَةٍ واحِدَةٍ، و هذا غَیرُ مَوجودٍ، فَلَمّا بَطَلَ هذا ثَبَتَ التَّدبیرُ وَ الصُّنعُ لِواحِدٍ، و دَلَّ أَیضا التَّدبیرُ و ثَباتُهُ و قِوامُ بَعضِهِ بِبَعضٍ عَلى أنَّ الصَّانِعَ واحِدٌ، و ذلکَ قَولُهُ: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ» إِلى قَولِهِ: «لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ»، ثُمَّ قالَ آنِفا: «سُبْحَـنَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ».(12).
را مى بُرد و یکى بر دیگرى برترى مى جست. خدا از آنچه وصف مى کنند، منزّه است».
«بگو: اگر آن گونه که مى گویند، خدایانى با او بودند، در آن صورت، [هر یک] راهى به صاحب عرش مى جستند [و درگیرى مى شد]. او منزّه و بسى والاتر و برتر است از آنچه مى گویند».
حدیث
3902. امام صادق علیه السلام – در پاسخ به این سؤال که: دلیل بر یکتایی خدا چیست؟-: پیوستگی تدبیر و تمامیت آفرینش؛ همان گونه که خدای عزوجل فرمود: (اگر در آن دو آسمان و زمین) جز خدای یکتای، خدایانی [دیگر بودند، تباه می شدند).
3903. تفسیر القمّى: [درباره ی آیه ی] «بگو: اگر آن گونه که مىگویند، خدایانى با او بودند، در آن صورت، [هر یک] راهى به صاحب عرش مىجستند»، فرمود: اگر آن گونه که ادّعا مىکنند، بتها خدا بودند، به سوى عرش بالا مىرفتند.
3904. تفسیر القمّى: سپس خدا ادّعاى دوگانهپرستان را – که به دو خدا معتقدند – رد کرد و فرمود: «خدا، فرزندى نگرفته و هیچ خدایى با او نبوده است؛ چرا که اگر بود، هر خدایى آفریدههاى خود را مىبُرد و یکى بر دیگرى برترى مىجست». یعنى اگر آن چنان که ادّعا مىکنید، دو خدا بودند، با هم درگیر مىشدند. این، مىآفرید و آن، نمىآفرید؛ این، اراده مىکرد و آن، اراده نمىکرد و هر یک به دنبال چیره شدن بر دیگرى بود و چون یکى اراده ی آفریدن انسان مىکرد، دیگرى اراده ی آفرینش حیوان مىکرد و این نمىشود که موجودى در یک حال، هم انسان
و هم حیوان باشد، و چون این باطل است، ثابت مىشود که تدبیر و کار، از آنِ یکى است و تدبیر و استوارى و تکیه ی هر یک به دیگرى، وحدت صانع را نیز اثبات مىکند و این، همان سخن اوست که: «خداوند، فرزندى نگرفته است» تا «آن گاه، یکى بر دیگرى برترى مىجست»، سپس بلافاصله، گفت: «منزّه است خدا از آنچه وصف مىکنند».
3905. الإمام علیّ علیه السلام – فی خُطبَةٍ لَهُ -: لَو ضَرَبتَ فی مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ، ما دَلَّتکَ الدَّلالَةُ إِلاّ عَلى أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ (النَّحلَةِ)، لِدَقیقِ تَفصیلِ کُلِّ شَیءٍ، و غامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَیٍّ، و مَا الجَلیلُ وَ اللَّطیفُ، وَ الثَّقیلُ وَ الخَفیفُ، وَ القَوِیُّ وَ الضَّعیفُ فی خَلقِهِ إِلاّ سَواءٌ.(13).
3906. عنه علیه السلام: لَمّا لَم یَکُن إِلى إِثباتِ صانِعِ العالَمِ طَریقٌ إِلاّ بِالعَقلِ؛ لِأَنَّهُ لا یُحَسُّ فَیُدرِکُهُ العِیانُ أَو شَیءٌ مِنَ الحَواسِّ، فَلَو کانَ غَیرَ واحِدٍ، بَلِ اثنَینِ أَو أَکثَرَ لَأَوجَبَ العَقلُ عِدَّةَ صُنّاعٍ کَما أَوجَبَ إِثباتَ الصَّانِعِ الواحِدِ، ولَو کانَ صانِعُ العالَمِ اثنَینِ لَم یَجرِ تَدبیرُهُما عَلى نِظامٍ، و لَم یَنسَق أَحوالُهُما عَلى إِحکامٍ و لا تَمامٍ؛ لِأَنَّهُ مَعقولٌ مِنَ الاِثنَینِ الاِختِلافُ فی دَواعیهِما و أَفعالِهِما.
و لا یَجوزُ أَن یُقالَ: إِنَّهُما مُتَّفِقانِ و لا یَختَلِفانِ؛ لِأَنَّ کُلَّ مَن جازَ عَلَیهِ الاِتِّفاقُ جازَ عَلَیهِ الاِختِلافُ، أَلا تَرى أَنَّ المُتَّفِقَینِ لا یَخلو أَن یَقدِرَ کُلٌّ مِنهُما عَلى ذلِکَ أَو لا یَقدِرُ کُلٌّ مِنهُما عَلى ذلِکَ، فَإِن قَدَرا کانا جَمیعا عاجِزَینِ، و إِن لَم یَقدِرا کانا جاهِلَینِ، وَ العاجِزُ وَ الجاهِلُ لا یَکونُ إِلها و لا قَدیما.(14).
3907. الإمام الصادق علیه السلام – لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ -: یا مُفَضَّلُ، أَوَّلُ العِبَرِ وَ الأَدِلَّةِ عَلَى الباری جَلَّ قُدسُهُ تَهیِئَةُ هذَا العالَمِ و تَألیفُ أَجزائِهِ و نَظمُها عَلى ما هِیَ عَلَیهِ؛ فَإِنَّکَ إِذا تَأَمَّلتَ العالَمَ بِفِکرِکَ و مَیَّزتَهُ بِعَقلِکَ وَجَدتَهُ کَالبَیتِ المَبنِیِّ المُعَدِّ فیهِ جَمیعُ ما یَحتاجُ إِلَیهِ عِبادُهُ، فَالسَّماءُ مَرفوعَةٌ کَالسَّقفِ، وَ الأَرضُ مَمدودَةٌ کَالبِساطِ، وَ النُّجومُ مَنضودَةٌ کَالمَصابیحِ، وَ الجَواهِرُ مَخزونَةٌ کَالذَّخائِرِ، و کُلُّ شَیءٍ فیها لِشَأنِهِ مُعَدٌّ، وَ الإِنسانُ کَالمُمَلَّکِ ذلِکَ البَیتِ، وَ المُخَوَّلِ جَمیعَ ما فیهِ، و ضُروبُ النَّباتِ مُهَیَّأَةٌ لِمَارِبِهِ،
3905. امام على علیه السلام – در یکى از خطبههایش -: هر گونه که بیندیشى تا به نهایت آن برسى، جز به این رهنمونت نمىکند که آفریدگار مورچه، همان آفریدگار زنبور عسل(15) است، به جهت تفصیل دقیق هر چیز، و تفاوت عمیق موجودات زنده. و آفرینش ریز و درشت، سنگین و سبک، و نیرومند و ناتوان، براى او یکسان است.
3906. امام على علیه السلام: هیچ راهى جز عقل براى اثبات صانع نیست؛ زیرا محسوس نیست تا به چشم بیاید و یا حواس دیگر، او را درک کنند. پس اگر صانع، یگانه نباشد و دو تا و بیشتر باشد، به دیده ی عقل، چند صانع لازم مىآید، همان گونه که آن، یک صانع را اثبات مىکند و اگر صانع جهان دو تا باشد، تدبیرشان بر یک روال نخواهد بود و احوال آن دو، استوار و تمام نخواهد بود؛ چون اختلاف میان انگیزهها و کارهاى دو نفر، قابل تصوّر است.
و روا نیست که گفته شود: آن دو همسان هستند و اختلاف ندارند؛ چون هر جا که احتمال اتّفاق باشد، احتمال اختلاف هم هست. نمىبینى که دو همسان از این دو حال بیرون نیستند: یا بر اختلاف توانایند و یا نه. پس اگر هر دو [بر اختلاف] توانا باشند، هر دو ناتواناند و اگر توانا نباشند، ناداناند و ناتوان و نادان، خدا و قدیم نیستند.
3907. امام صادق علیه السلام – به مفضّل بن عمر-: اى مفضّل! نخستین نشانه و دلیل بر خداى پاک بزرگ، فراهم کردن این جهان و پیوند دادن اجزاى آن و نظمبخشى آن به شکل فعلى است. چون به دیده ی تأمّل در جهان بنگرى و به خِردت تمیز دهى، آن را مانند خانهاى ساخته و آماده مىیابى که همه ی نیازهاى بندگانش را در آن قرار داده است.
آسمان، چون سقفى برافراشته و زمین، چون فرش گسترده است و انبوه ستارهها، چون چراغ و گوهرهاى نهان [در زمین،] مانند ذخیرههایند و هر چیز در آن جا براى کار ویژه ی خود، آماده شده است و انسان، مانند دارنده ی این خانه است که همه ی این چیزها به او عطا شده است و همه ی گونههاى گیاهان براى نیازهاى او آماده شده و
و صُنوفُ الحَیَوانِ مَصروفَةٌ فی مَصالِحِهِ و مَنافِعِهِ، فَفی هذا دَلالَةٌ واضِحَةٌ عَلى أَنَّ العالَمَ مَخلوقٌ بِتَقدیرٍ و حِکمَةٍ، و نِظامٍ و مُلائَمَةٍ، و أَنَّ الخالِقَ لَهُ واحِدٌ و هُوَ الَّذی أَلَّفَهُ و نَظَمَه بَعضا إِلى بَعضٍ.(16).
3908. عنه علیه السلام – مِن کَلامِهِ فِی التَّوحیدِ بَعدَ أَن ذَکَرَ بَعضَ آیاتِ اللّهِ سُبحانَهُ-: فَکُلُّ هذا مِمّا یَستَدِلُّ بِهِ القَلبُ عَلَى الرَّبِّ سُبحانَهُ و تَعالى، فَعَرَفَ القَلبُ بِعَقلِهِ أَنَّ مَن دَبَّرَ هذِهِ الأَشیاءَ هُوَ الواحِدُ العَزیزُ الحَکیمُ الَّذی لَم یَزَل و لا یَزالُ، و أَنَّهُ لَو کانَ فِی السَّماواتِ وَ الأَرَضینَ آلِهَةٌ مَعَهُ سُبحانَهُ لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ، و لَعَلا بَعضُهُم عَلى بَعضٍ، و لَفَسَدَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم عَلى صاحِبِهِ.
و کَذلِکَ سَمِعَتِ الأُذُنُ ما أَنزَلَ المُدَبِّرُ مِنَ الکُتُبِ تَصدیقا لِما أَدرَکَتهُ القُلوبُ بِعُقولِها، و تَوفیقِ اللّهِ إِیّاها، و ما قالَهُ مَن عَرَفَهُ کُنهَ مَعرِفَتِهِ بِلا وَلَدٍ و لا صاحِبَةٍ و لا شَریکٍ، فَأَدَّتِ الأُذُنُ ما سَمِعَت مِنَ اللِّسانِ بِمَقالَةِ الأَنبِیاءِ إِلَى القَلبِ.(17).
3909. عنه علیه السلام – فی مُناظَرَتِهِ لِلزِّندیقِ -: لا یَخلو قَولُکَ: إِنَّهُمَا اثنانِ، مِن أَن یَکونا قَدیمَینِ قَوِیَّینِ، أَو یَکونا ضَعیفَینِ، أَو یَکونَ أَحدُهُمُا قَوِیّا وَ الآخَرُ ضَعیفا؛ فَإِن کانا قَوِیَّینِ فَلِمَ لا یَدفَعُ کُلُّ واحِدٍ مِنهُما صاحِبَهُ و یَتَفَرَّدُ بِالتَّدبیرِ؟ و إِن زَعَمتَ أَنَّ أَحَدَهُما قَوِیٌّ وَ الآخَرَ ضَعیفٌ، ثَبَتَ أَنَّهُ واحِدٌ کَما نَقولُ، لِلعَجزِ الظّاهِرِ فِی الثّانی فَإِن قُلتَ: إِنَّهُمَا اثنانِ؛ لَم یَخلُ مِن أَن یَکونا مُتَّفِقَینِ مِن کُلِّ جِهَةٍ أَو مُفتَرِقَینِ مِن کُلِّ جِهَةٍ؛ فَلَمّا رَأَینَا الخَلقَ مُنتَظِما وَ الفَلَکَ جارِیا وَ التَّدبیرَ واحِدا وَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ دَلَّ صِحَّةُ الأَمرِ وَ التَّدبیرِ وَ ائتِلافُ الأَمرِ عَلى أَنَّ المُدَبِّرَ واحِدٌ.
ثُمَّ یَلزَمُکَ إِنِ ادَّعَیتَ اثنَینِ فُرجَةٌ ما بَینَهُما حَتّى یَکونَا اثنَینِ، فَصارَتِ الفُرجَةُ
انواع حیوانات، براى مصالح و منافع او شکل گرفتهاند. پس در اینها دلالتى آشکار بر این نکته است که جهان، با تقدیر و حکمت و نظم و هماهنگى آفریده شده و آفریدگار آن، یکى است و هموست که آن را به هم پیوند داده و برخى را با برخى دیگر، سامان بخشیده است.
3908. امام صادق علیه السلام – از سخن ایشان درباره ی توحید، پس از آن که برخى نشانه های خداى سبحان را ذکر کرد-: همه ی اینها از چیزهایى است که دل، بدان به پروردگار سبحان ره مىبَرَد و دل به خِردش مىفهمد که همه ی این چیزها را یگانه ی عزیز حکیم – که ازلى و جاویدان است – تدبیر کرده است و این که اگر در آسمانها و زمینها، خدایانى با خداى سبحان بودند، هر خدایى مخلوق خود را مىبُرد و یکى بر دیگرى برترى مىجُست و هر یک، کار آن یکى را تباه مىکرد.
و همین گونه، گوش، کتابهایى را که مدبّر نازل کرده [و تلاوت مىشوند]، مىشنود که تصدیقِ همان چیزى است که دلها به عقل خود مىفهمند و همراهى خدا با اوست و نیز سخن کسى که به کُنه معرفت خدا رسیده و فهمیده که نه فرزندى دارد، نه همراه و نه همتایى. پس گوش، آنچه را از زبان گویا به گفته ی انبیا شنیده است، به دل مىرساند.
3909. امام صادق علیه السلام – در مناظرهاش با زندیق -: سخنت در دو تا بودن آن دو، از این بیرون نیست که یا هر دو قدیم و نیرومندند و یا هر دو ناتوان، و یا یکى نیرومند است و دیگرى ناتوان. پس اگر هر دو نیرومند باشند، چرا هر یک از آنها دیگرى را نمىرانَد تا در تدبیر [جهان] تنها شود؟ و اگر ادّعا کنى که یکى نیرومند است و دیگرى ناتوان، ثابت مىشود که او یکى است، همان گونه که ما مىگوییم؛ زیرا دومى آشکارا ناتوان است. و اگر بگویى که آنها دو تا هستند، از این بیرون نیست که در همه چیز، همسان باشند و یا متفاوت، و چون ما خلقت را منظّم، فلک را روان، تدبیر را یگانه، و شب و روز و خورشید و ماه را مىبینیم، این درستى کار و تدبیر هماهنگى امور بر وحدت مدبّر، دلالت مىکند.
ثالِثا بَینَهُما قَدیما مَعَهُما، فَیَلزَمُکَ ثَلاثَةٌ، فَإِنِ ادَّعَیتَ ثَلاثَةً لَزِمَکَ ما قُلتَ فِی الاِثنَینِ حَتّى تَکونَ بَینَهُم فُرجَةٌ فَیَکونوا خَمسَةً، ثُمَّ یَتَناهى فِی العَدَدِ إِلى ما لا نِهایَةَ لَهُ فِی الکَثرَةِ.(18).
3910. عنه علیه السلام – بَعدَ الإِشارَةِ إِلى آیاتِ اللّهِ سُبحانَهُ فِی السَّماءِ وَ الأَرضِ -: فَعَرَفَ القَلبُ بِالأَعلامِ المُنیرَةِ الواضِحَةِ أَنَّ مُدَبِّرَ الأُمورِ واحِدٌ، و أَنَّهُ لَو کانَ اثنَینِ أَو ثَلاثَةً لَکانَ فی طولِ هذِهِ الأَزمِنَةِ وَ الأَبَدِ وَ الدَّهرِ اختِلافٌ فِی التَّدبیرِ، و تَناقُضٌ فِی الأُمورِ، و لَتَأَخَّرَ بَعضٌ و تَقَدَّمَ بَعضٌ، و لَکانَ تَسَفَّلَ بَعضُ ما قَد عَلا و لَعَلا بَعضُ ما قَد سَفَلَ، و لَطَلَعَ شَیءٌ و غابَ؛ فَتَأَخَّرَ عَن وَقتِهِ أَو تَقَدَّمَ ما قَبلَهُ، فَعَرَفَ القَلبُ بِذلِکَ أَنَّ مُدَبِّرَ الأَشیاءِ ما غابَ مِنها و ما ظَهَرَ هُوَ اللّهُ الأَوَّلُ، خالِقُ السَّماءِ و مُمسِکُها، و فارِشُ الأَرضِ و داحیها(19)، و صانِعُ ما بَینَ ذلِکَ مِمّا عَدَّدنا و غَیرِ ذلک مِمّا لَم یُحصَ.(20).
3911. الإمام الکاظم علیه السلام – فِی الدُّعاءِ -: لَیسَ لَکَ فِی الخَلقِ شَریکٌ، ولَو کانَ لَکَ شَریکٌ لَتَشابَهَ عَلَینا و لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ، و لَعَلا عُلُوّا کَبیرا، جَلَّ قَدرُکَ عَن مُجاوَرَةِ الشُّرکَاءِ.(21).
2 / 4
شهادة الله عزوجل
(شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ
سپس اگر ادّعا کنى که آنها دو تا هستند، بر تو لازم مىآید که فاصلهاى میان آن دو تصوّر کنى تا دو تا به شمار آیند و در همین فاصله ی میان آن دو هم یک قدیم همراه آن دو مىشود و این، یعنى سه خدا، و اگر ادّعا کنى سه تا هستند، همان فاصله ی میان دو خدا، این جا هم لازم مىآید. پس پنج قدیم (سه خدا و دو فاصله) مىشوند و همین گونه مىرود تا تعدادش به بىنهایت برسد.
3910. امام صادق علیه السلام – پس از اشاره به آیات خداى سبحان در آسمان و زمین -: دل با نشانههاى روشن و آشکار مىفهمد که تدبیرکننده ی امور، یکى است و این که اگر او دو تا یا سه تا بود، باید در طول این زمان طولانى و روزگار دراز، اختلاف در تدبیر و تنافى در امور پدیدار مىشد و چیزى متأخّر و چیزى متقدّم مىشد و چیزى از آنچه بالا بود، پایین مىآمد و چیزى از پایین، بالا مىرفت و چیزى ظاهر مىشد و چیزى پنهان مىشد و از وقت خود، متأخّر یا متقدّم مىشد. پس دل از این مىفهمد که تدبیرکننده ی این چیزها، از آنها غایب نشده است. آن که ظاهر است، همان خداى نخستین است: آفریدگار آسمان و نگهدارنده ی آن و گستراننده ی زمین و پهن کننده ی آن و سازنده ی آنچه میان این دو (آسمان و زمین) بر شمردیم و غیر از اینها که به شماره نمىآید.
3911. امام کاظم علیه السلام – در دعا -: تو در خلقت، همتایى ندارى و اگر همتایى داشتى، بر ما مُشتَبَه مىشد و هر خدایى، مخلوق خود را مىبُرد و کاملاً بر هم برترى مىیافتند. منزلتت رفیعتر از آن است که همتایانى داشته باشى!
2 4 /
گواهی خداوند عزوجل
قرآن
(خدا که همواره به عدل، قیام دارد، گواهی می دهد که جز او هیچ معبودی نیست. و فرشتگان
الْحَکیم).(22).
الحدیث
3912. تفسیر العیاشی عن سعید بن جبیر: کَانَ عَلَى الْکَعْبَةِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ صَنَماً لِکُلِّ حَیٍّ مِنْ أَحْیَاءِ الْعَرَبِ الْوَاحِدُ وَ الِاثْنَانِ فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ) إِلَى قَوْلِهِ (الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) خَرَّتْ فِی الْکَعْبَةِ سُجَّدا.(23).
2 / 5
دعوة الأنبیاء علیهم السلام الی التوحید
الکتاب
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُون).(24).
(وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ ءالِهَةً یُعْبَدُونَ)(25).
3913. الامام علی علیه السلام – فی وصیته لابنه الحسن علیه السلام -: اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لَأَتَتْکَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ وَ لَکِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ لَا یُضَادُّهُ فِی مُلْکِهِ أَحَد.(26).
و دانشوران [نیز گواهی می دهند] جز او – که توانا و حکیم است -، هیچ معبودی نیست).
حدیث
3912. تفسیر العیاشی – به نقل از سعید بن جبیر -: بر بام کعبه، سیصد و شصت بت بود که برای هر تیره ای از تیره های عرب، یک یا دو بت وجود داشت. وقتی آیه ی (جز او – که توانا و حکیم است-، هیچ معبودی نیست) نازل شد، بت ها در کعبه به سجده افتادند!
2 / 5
فراخوان پیامبران علیهم السلام به توحید
قرآن
(و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این که به او وحی کردیم که: «خدایی جز من نیست، پس مرا بپرستید»).
(و از پیامبران ما که پیش از تو گسیل داشتیم، جویا شو که: آیا در برابر [خدای] رحمان، خدایانی که مورد پرستش قرار گیرند، مقرر داشته ایم؟).
حدیث
3913. امام علی علیه السلام – در سفارش ایشان به فرزندش حسن علیه السلام -: پسر عزیزم! بدان که اگر پرودگارت شریکی داشت، فرستادگانش نزد تو می آمدند و آثار قرت و سلطنتش را می دیدی و کارها و صفاتش را می شناختی؛ اما او معبودی یگانه است، همان گونه که خود را توصیف کرده است و هیچ کس با او در ملکش ضدیت ندارد.
1) المؤمنون: 117.
2) النمل: 64.
3) التوحید: ص 270ح 6 عن الفضل بن شاذان، بحار الأنوار: ج 3 ص 228 ح 18.
4) الروم: 30.
5) الحج: 31.
6) الکافی: ج 2 ص 12 ح 4، التوحید: ص 330 ح 9، مختصر بصائر الدرجات: ص 160 و فیهما «هی الفطرة» بدل «من الفطرة»، بحارالأنوار: ج 67 ص 135 ح 7.
7) الأنبیاء: 22.
8) المؤمنون: 91.
9) الإسراء: 42 و 43.
10) التوحید: ص 250 ح 2 عن هشام بن الحکم، بحارالأنوار: ج 3 ص 229 ح 19.
11) .تفسیر القمّی: ج 2 ص 20، بحار الأنوار: ج 9 ص 222 الرقم 108.
12) تفسیر القمّی: ج 2 ص 93، بحار الأنوار: ج 3 ص 219ح 6.
13) نهج البلاغة: الخطبة 185، الاحتجاج: ج 1 ص 482 ح 117، بحار الأنوار: ج 3 ص 26 ج 1.
14) بحار الأنوار: ج 93 ص 91 نقلاً عن رسالة النعمانی.
15) در متن عربى، «نخلة» و «نحلة» به عنوان دو نسخه آمدهاند که ظاهرا دومى به معناى «زنبور عسل»، با سیاق جمله، همخوانى بیشترى دارد.(م).
16) بحار الأنوار: ج 3 ص 61 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل.
17) بحار الأنوار: ج 3 ص 165 عن المفضّل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضّل.
18) الکافی: ج 1 ص 80 ح 5، التوحید: ص 243 ح 1 نحوه، الاحتجاج: ج 2 ص 200 ح 213 و لیس فیه ذیله من «ثمّ یلزمک…» و کلّها عن هشام بن الحکم، بحار الأنوار: ج 3 ص 230 ح 22.
19) الدَّحْوُ: البسط (النهایة: ج 2 ص 106).
20) بحار الأنوار: ج 3 ص 165 عن المفضل بن عمر فی الخبر المشتهر بتوحید المفضل.
21) بحار الأنوار: ج 95 ص 446 ح 1 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی.
22) آل عمران: 18.
23) تفسیر العیاشی: ج 1 ص 166 ح 20، مجمع البیان: ج 2 ص 717، بحارالأنوار: ج 17 ص 366 ح 12؛ تفسیر القرطبی: ج 4 ص 42، تفسیر الثعلبی: ج 3 ص 31 کلاهما نحوه.
24) الأنبیاء: 25.
25) زخرف: 45.
26) نهج البلاغة: الکتاب 31، تحف العقول: ص 72 و فیه «لا یضاده فی ذلک أحد و لا یحاجه: بدل «لا یضاده فی ملکه أحد»، بحارالأنوار: ج 3 ص 234.