جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اخلاق پیامبران‏ (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

پس از آنکه خداوند به حضرت موسى اعلام کرد: تو رهبر ملت و پیامبر ما هستى اوّلین چیزى که از خدا خواست سعه ی صدر، روح بزرگ و صبر و استقامت و حوصله بود: «رب اشرح لى صدرى»(1) خدایا! سینه‏اى گشاده به من مرحمت فرما.

راستى! چه قدرتى مى‏تواند در برابر سیل تهمت‏ها و ناسزاها و تمسخرها و توهین‏ها و کارشکنى‏ها و توقّعات نابجا، استقامت کند جز با امداد غیبى خداوند متعال. آرى، آن کشتى که این بار سنگین را حمل مى‏کند، کشتى صبر است.

قرآن مى‏فرماید:

«و ما یأتیهم من رسول الّا کانوا به یستهزون»(2) هیچ پیامبرى براى مردم نیامد مگر آنکه او را مسخره کردند.

«کذلک ما اتى الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر او مجنون»(3) هیچ پیامبرى براى مردم نیامد مگر اینکه به او نسبت سحر یا جنون دادند.

به پیامبر عزیز ما حتى نسبت شاعرى و کاهنى نیز دادند، اما به گفته ی قرآن او داراى خلق عظیم و رأفت و رحمتى خاص بود، همه ی تلخى‏ها را تحمل مى‏کرد و اگر چنین نبود نمى‏توانست بار سنگین رسالت را به مقصد برساند. اگر ایثارها، فداکارى‏ها و جاذبه ی اخلاق پیامبر نبود، مردم از دور او پراکنده مى‏شدند: «ولو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک»(4)

گاهى که پیامبر صلى الله علیه و آله از سوى بعضى همسران خود مورد توهین قرار مى‏گرفت اصحاب ناراحت مى‏شدند و مى‏گفتند: این همسر بد زبان را از خانه بیرون کنید، اما پیامبر در پاسخ مى‏فرمود: من این نقاط ضعف را در کنار نقاط قوّت آنان مى‏گذارم و از توهین‏ها مى‏گذرم.

پیامبر صلى الله علیه و آله براى مردم استغفار مى‏کرد، با آنان مشورت مى‏نمود، نسبت به آنها مهربان بود، براى هدایت آنان حرص مى‏ورزید تا جایى که خداوند به او خطاب مى‏کند: «ما انزلنا علیک القران لتشقى»(5) ما قرآن را نفرستادیم تا این قدر خودت را به مشقّت اندازى.

و در جاى دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله را مخاطب قرار داده، مى‏گوید: «فلعلک باخع نفسک»(6) گویا خودت را هلاک مى‏کنى به خاطر تأسف بر اینکه چرا مردم ایمان نمى‏آورند.

انبیا قیام دشوارى را شروع کردند و تا مرز مرگ و شهادت پیش مى‏رفتند. تحریک شده نبودند و تملق و مکر و حیله هم نداشتند. تعلیماتشان براى سودجویى نبود. واقع بین بودند و از هرگونه محیط‌زدگى،

فامیل‏زدگى و تأثیر فقر و غنا وترس و شکست دور بودند.

رسول ‏خدا صلى الله علیه و آله یک روز در غار حراء به عبادت اشتغال داشت و روز دیگر بالاى کوه صفا مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کرد و روزى در جنگ شمشیر مى‏کشید و زمانى در ساختن مسجد قبا سنگ و گل حمل مى‏نمود و زمانى هم مکه را فتح کرد، تمام این فراز و نشیب‏ها، نه در فکر او و نه در انتخابش و نه در گفتارش هیچ گونه‏ اثرى بجاى نگذاشت و پیوسته به دنبال همان واقعیّت و حقیقتى بود که با تمام وجود خویش دریافته بود، و مأمور ابلاغ آن شده بود.


1) سوره طه، آیه 25.

2) سوره حجر، آیه 11.

3) سوره ذاریات، آیه 53.

4) سوره آل عمران، آیه 159.

5) سوره طه، آیه 2.

6) سوره کهف، آیه 6.