جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اخلاق سکولار یا اخلاق بدون خدا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

»کى نیلسن«(1) (1925 -…) از طرفداران اخلاق «سکولار» است او در بیان خود کوشش مى‌کند نظریه دین داران را درباره اخلاق «سکولار» رد کند و از متدینان نقل مى‌کند که مى‌گویند:

1. زندگى بدون اعتقاد به خدا و غایت بى‌معنى است.

2. ارزشهاى اخلاقى بدون عقیده به خدا، جنبه نسبى پیدا مى‌کند.

3. اخلاق بدون خدا، به «خودخواهى» و یا «خودگرایى» منتهی مى‌شود و در نتیجه هرج و مرج در اخلاق پیش مى‌آید و به قول ژان پل سارتر اگر خدا وجود نداشته باشد، هر کارى مجاز شمرده مى‌شود.

او در نقد منطق خداپرستان بیانى به شیوه یاد شده در زیر دارد:

ما مى‌توانیم در یک جهان سکولار، آرامش و خوشى داشته باشیم و سعادتمند

بشویم، و عوامل سعادت آفرینى در جهان بى‌خدا و سکولار نیز یافت مى‌شود زیرا: همه ما خلاصى از درد و رنج و تهیدستى را مى‌خواهیم.

ما در جهان به امنیت و آرامش عاطفى نیاز داریم، عشق و رفاقت براى یک زندگى خوش اساسى است، کار و شغل به زندگى ما هدف مى‌بخشد، ما را از بى‌حوصلگى و بیهودگى نجات مى‌دهد. شعر و موسیقى و هنر و مسافرت لذت بخش هستند و همه این‌ها در یک جهان بى‌خدا یا سکولار ممکن است پس اغراض کاملا انسانى کافى است که به زندگى ما معنى بخشد، پس سعادت طلبى ما و پى‌جویى مبنایى براى فرو کاستن فشار وحشتناک رنج انسان کافى است که به زندگى معنا دهد.(2)

حق این است که «نیلسن» با این بیان نتوانست اشکالات سه‌گانه دینداران را رد کند.

الف. دین‌داران مى‌گویند: زندگى بدون اعتقاد به غایت (سعادت) بى‌معنى است. اکنون باید دید، برداشت «نیلسن» از سعادت چیست؟ اگر مقصود این است که انسان مى‌تواند وقت خود را در کار و کوشش و اشتغال به شعر و موسیقى و هنر و مسافرت صرف کند، این مطلب صحیح و درست ولى اگر سعادت را در صرف سرمایه‌ها براى غایت و هدفى تفسیر کنیم، زندگى یک فرد عادّى، فاقد غایت و هدف است و بسان شمع مى‌سوزد و سرانجام خاموش مى‌شود.

مولوى گروهى را که سعادت را در مى، جماع و سماع خلاصه مى‌کنند تحقیر کرده، و سعادت را در پیوستن به کمال مطلق مى‌داند و این سعادت‌هاى بسى زودگذر را نشانه پوچى زندگى دنیوى مى‌شمرد، مگر این‌که زندگى مقدمه پیوستن به کمال مطلق باشد؛ او مى‌گوید:

باده کاندر خم، همى جوشد نهان

ز اشتیاق روى تو، جوشد چنان

اى همه دریا چه، خواهى کردنم!

وى همه هستى! چه مى‌جویى عدم

اى مه تابان، چه خواهى کرد گرد

اى که خور در پیش رویت، روى زرد

تو خوش و خوب و کان پر خوشى

تو چرا خود، منّت باده کشى

تاج کرّمناست بر فرق سرت

طوق اعطیناک آویز برت

علم جویى از کتب‌هاى فسوس

ذوق جوى شور حلواى سبوس

مى چه باشد یا جماع و یا سماع

تا خود چون زان نشاط و انتفاع

آفتاب از ذره کى شد وام خواه

زهره از خمره کى شد جام خواه(3)

لذت جویى و کامیابى مادى هر چند یک نوع خوشبختى مادى است ولى چون گذرا و ناپیوسته است به زودى پایان مى‌یابد، رنج و آزار آفرین و خالى از آرامش است، در این صورت نمى‌توان سعادت سکولارى را یک سعادت مطلق اندیشید.

قرآن مجید مى‌فرماید:

»اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ اَلْأَمْنُ…» (انعام / 82(.

»آنان که به خدا ایمان آورده و ایمان خود را با ستم و گناه نپوشانیده‌اند، براى آنان آرامش خاطر است«.

ب. دین‌داران مى‌گویند: در جهان سکولار اخلاق کلیت و اطلاق خود را از دست مى‌دهد و کاملا جنبه نسبى پیدا مى‌کند، و دلیل آن روشن است؛ زیرا یکى از پایه‌هاى اخلاق، عدل اجتماعى و احترام به حقوق دیگران است. فرد سکولار به ارزش اخلاقى تا آنجا که با منافع او مزاحم نباشد یا منافع شخصى او در گرو احترام به آن اصل باشد، پاى‌بند است، ولى اگر منافع شخصى او که دهها وسیله لذت براى او فراهم مى‌آورد، با این اصل در تزاحم بود، روى چه اصلى از لذت شخصى خود بگذرد و به لذت دیگران احترام گذارد، اگر بگوید اقتضاى اخلاق این است که شادیها را باید بین تمام افراد منصفانه قسمت کنیم، و عدالت را رعایت کنیم، هر چند مزاحم سعادت و لذت زندگى شخصى باشد، این فرد از جرگه سکولار که هر نوع معنویت را منکر است و به لذت و اصالت ماده اعتقاد دارد، بیرون رفته و به ارزشهایى که سراسر معنویت و فراطبیعى است معتقد گردیده است.

ج. دینداران مى‌گویند: اخلاق در محیط سکولار، جنبه شخصى پیدا کرده و به هرج و مرج منتهی مى‌گردد؛ زیرا از انکار هر نوع معنویت و اصالت دادن به ماده و لذت، جز این نمى‌توان نتیجه گرفت.

نیلسن مى‌گوید: سعادت من در سایه همکارى افراد با یکدیگر رعایت احترام به حقوق دیگران میسر است در چنین جامعه‌اى سکولار، شانس بیشترى براى ارضاى تمایلات خود وجود دارد، پس براى اخلاق مطلق مبناى سکولارى نیز وجود دارد.

ولى این اندیشه در صورتى جامه عمل مى‌پوشد که همگان داراى چنین طرز تفکرى باشند و تمام «من‌ها» و «خود» ها در مصالح جامعه که تأمین کننده مطلوب فرد نیز هست، خلاصه گردد اگر چنین روزگارى پیش بیاید، بشر از هر نوع شیوه باز دارنده از ظلم و تعدى بى‌نیاز خواهد بود، ولى این همان جامعه و مدینه فاضله افلاطونى است که فقط روى کاغذ وجود دارد نه در خارج، و چیز دیگرى نیست.


1) Kai Nielsen.

2) محمد محمد رضایى، پیشین، صص 29 – 25.

3) مثنوى: 5 / 91.