جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اتحاد و پراکندگى دو عامل مهم پیروزى و شکست ملتها

زمان مطالعه: 2 دقیقه

قرآن مجید به این اصل کلّى آفرینش در آیه یاد شده در زیر تصریح مى کند و مى فرماید:

(وَأَطِیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ریحُکُمْ…)(انفال/46).

«پیرو فرمان خدا و رسولش باشید و راه اختلاف و تنازع پیش نگیرید، چون در اثر تفرقه از هم پاشیده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد».

در این زمینه در نهج البلاغه، مطالب بسیار ارزنده و روشنگرى مطرح گردیده است که نمونه هایى را بازگو مى کنیم:

در خطبه قاصعه به تفصیل درباره تاریخ امتهاى گذشته سخن گفته و عوامل موفقیت و تعالى و شکست و انحطاط آنان را بیان کرده است، و در قسمت44 از آن خطبه چنین آمده است:

«در تاریخ گذشته مؤمنان بیندیشید، ببینید آنگاه که اجتماعاتِ آنان به هم پیوسته، و خواسته ها هم آهنگ، و قلب ها آرام و یکسان، و دست ها و

شمشیرها یار و پشتیبان یکدیگر، و اندیشه ها نافذ و ژرف و تصمیم ها یکسو و یک جهت بود; در چه موقعیت حساسى بودند؟ آیا در اوج قدرت و سیادت نبودند؟ و بر اقطارِ زمین و همه جمعیت ها سیطره و اقتدار نداشتند؟ پس به سرنوشت آنان آنگاه که تفرقه و جدایى در صفوف آنان راه یافت، و به صورت دسته هاى پراکنده پراکنده و با خواسته ها و دل ها ناهماهنگ، ور در وی یکدیگر قرار گرفتند، بیندیشید و در ین حال خداوند لباس کرامت و سیادت را از تن آنان بیرون آورد، و نعمت هایى که خود به آنان داده بود، باز پس گرفت، و از آنان جز سرگذشت غم انگیز و عبرت آموزى براى پندپذیران باقى نمانده است.

پس، از حال فرزندان اسماعیل و اسحاق و بنى اسرائیل، عبرت و پند گیرند و ببینند که چقدر حالات امّتها به یکدیگر شباهت دارد، پس در تاریخ زندگى آنان تأمّل نمایند، آنگاه که از یکدیگر پراکنده و جدا بودند، کسرى ها و قیصرها، آنان را بَرده خود کرده بودند… تا آن که خداوند پیامبران خود را به سوى آنان فرستاد و آنان را بر اساس آیین یکتاپرستى، متحد و هم آهنگ نمود. پس نعمت خوشوقتى، بالهاى خود را بر آنان گشود و سرانجام به اقتدار و سیادت جهانى دست یافتند».(1)

بنابراین یکى از سنتهاى قطعى حاکم بر زندگى اجتماعى بشر این است که اتحاد و یکپارچگى در پیروزى و موفقیت ملتها، نقش فوق العاده اى داشته و دارد، همان گونه که تفرقه و پراکندگى نقش مخالف آن را دارد.


1) نهج البلاغه، فیض الإسلام، فراز 44ـ 49 از خطبه 234 و نیز به خطبه 25 رجوع شود.