در زمان مارکس، روانشناسى و روانکاوى، پیشرفت قابل ملاحظه اى نکرده بود و این دو علم دوران جنینى خود را مى گذراند و لذا وى موفق به استفاده از اصول مسلم این دو علم، نگردیده و از میان خواسته هاى انسان فقط به خواسته اقتصادى او توجه نموده است در صورتى که روانکاوى امروز براى روح انسان ابعاد قابل ملاحظه اى ذکر کرده که هر کدام عامل مهم و سرنوشت سازى مى باشند.
این ابعاد چهارگانه عبارتند از:
1. حس کنجکاوى.
2. حس نیکى.
3. حس زیبایى.
4. حس مذهبى.(1)
الف: انسان در سایه حس کنجکاوى، علوم و صنایع را پایه گذارى نموده است تاریخ زندگى علما و دانشمندان مملو از محرومیت است و بزرگ ترین محرک آنان در چشم پوشى از لذایذ زندگى، همان عشق آنان به علم و دانش بوده است و علم را براى علم و یا اهداف انسانى ـ الهى، نه براى ثروت و مال تحصیل مى کردند.
تاریخ علوم «پى یر روسو» در اختیار همگان است، مطالعه چند برگ از این کتاب ما را به زحمت توان فرسایى که دانشمندان در طریق گشودن رازهاى طبیعت و یا مهار طبیعت سرکش متحمل شده اند و به نیت پاک و پیراسته آنان از مادى گرایى، رهبرى مى کند.
هر یک از اکتشافات و اختراعات این دانشمندان که عمده ترین انگیزه آنان جز حس کنجکاوى و عشق به علم، چیزى دیگرى نبوده است تاریخ بشر را دگرگون ساخته است.
ب: بشر در سایه حس نیکى به یک رشته از خوبى ها کشیده مى شود و از بدى ها منزجر مى گردد، برخى از احساس هاى درونى انسان مانند حس دادگرى، ضعیف نوازى، نوع دوستى و نظایر آن شاخه هایى از این حس مى باشد.
بدون شک یک رشته از تحولات اجتماعى و تاریخى معلول حس نیکى بشر بوده است. تاریخ، نام بسیارى از انسانهاى خیراندیش را که به انگیزه
حس نیکى، خدمات بزرگى را در جهت تأمین نیازمندهاى اقتصادى، فرهنگى، درمانى و… همنوعان خود ارائه داده اند، ضبط نموده است و اگر چه طرفداران مکتب مارکسیسم همه این خدمات بزرگرا با عینک مادى گرایى ویژه خود مطالعه کرده و آنها را به انگیزه متوقف ساختن انقلاب تهى دستان بر ضد ثروتمندان تلقى مى کنند، ولى از دیدگاه منصفان و تاریخ شناسان واقع نگر تفسیر یاد شده واقع بینانه نیست و در تاریخ بشر کم نیستند کسانى که تنها به خاطر انگیزه هاى خیرخواهانه و بشر دوستانه از همه لذتهاى مادی چشم پوشیده و امکانات فکرى و مالى خود را در مسیر آسایش همنوعان محروم خود به کار گرفته اند و در نتیجه عامل بخشى از تحولات کوچک و بزرگ در تاریخ بشر گردیده اند.
ج: تجلیات ذوقى و شاهکارهاى هنرى هنرمندان در تاریخ بشر بر کسى پوشیده نیست، انواع کاشى کارى ها و معمارى ها و تابلوها و مناظر زیبا و الوان، خطوط و تذهیب کارى، صنایع ظریف دستى که بخشى از تاریخ بشر را تشکیل مى دهد محصول حس زیبایى او است نه مبارزه طبقاتى و نه نحوه دستگاههاى تولیدى وروابط اقتصادى که حاکم بر جوامع بشرى بوده است.
د: به اعتراف روانشناسان حس مذهبى از اصیل ترین حس هاى انسانى است و هر فردى در سایه این حس به سوى خدا و جهان وراء طبیعت گرایش مى یابد.
این حس به گواهى باستان شناسان در تمام ادوار زندگى بشر، حتّى زمانى که مبارزه طبقاتى براى او مطرح نبوده و بشر در شکاف کوهها و دل جنگلها و درون غارها زندگى مى کرد; تجلى داشته است و پیوسته یک حس
نیرومند و تاریخ ساز و حادثه آفرین بوده است.
انیشتین درباره تأثیر این حس در پیشرفت علوم چنین مى گوید:
«من تأیید مى کنم که مذهب، قوى ترین و عالى ترین محرک تحقیقات و مطالعات علمى است و فقط آنها که معنى کوشش خارج از حد متعارف و باور نکردنى دانشمندان را مى شناسند، مى توانند نیروى عظیم هیجاناتى که مصدر این همه ابداعات عجیب و کاشف واقعى فنومن هاى زندگى است، دریابند.(2)
محرک فداکارى در راه هدف، وجانبازى در راه اشاعه عقیده و جهاد در راه اندیشه هاى پاک و ایده هاى سازنده در موارد زیادى حس دینى بوده است. تاریخچه نبردهاى یهودیان با مسیحیان، مسلمانان با مشرکان و صلیبیان و… گواه روشنى بر اصالت و حادثه آفرینى و سرنوشت سازى این حس مى باشد. در این صورت چگونه مى توان گفت عامل منحصر به فرد در حوادث تاریخى امور اقتصادى و سودجویى بشر مى باشد؟
پدیده شگرف انقلاب اسلامى ایران گویاترین دلیل بر نقش فوق العاده مذهب در تحولات اجتماعى و تاریخى است آیا با این انقلاب اصیل که مولود عقیده راسخ مردم به دین و رهبران مذهبى است باز مارکسیسم مى تواند یگانه عامل تاریخ ساز و تحول آفرین را اقتصاد و تکامل دستگاههاى تولید بداند؟
1) به کتاب «حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی» رجوع شود.
2) دنیایی که میبینیم: ص 59.