جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آزار انبیا (1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

انبیا، هم با اعمال نارواى مخالفان روبه رو بودند و هم افکار نادرست و گفتار غلط آنان را شاهد بودند که قرآن نمونه‏هایى از آن را براى ما نقل مى‏کند.

البتّه آشنایى با مشکلات انبیا براى ما دو فایده دارد:

1- روح قدردانى را در ما شکوفا مى‏کند و مى‏فهمیم که مکتب‏هاى آسمانى به سادگى در دست ما قرار نگرفته و انبیا براى رساندن آن، چه خون دلهایى خورده‏اند.

2- به رهروان راه انبیا مى‏آموزد که هدایت امت و اصلاح جامعه به پشتکار و صبر و تحمل نیاز دارد.

اینک به سراغ قرآن مى‏رویم و گوشه‏اى از آنچه را در قرآن آمده بازگو مى‏کنیم.

مخالفان حضرت نوح به او مى‏گفتند: «وما نراک اتبعک الّا الّذین هم اراذلنا»(1) پیروان تو افرادى

بی‌شخصیت و بى سروپا هستند و تو هیچ امتیازى بر ما ندارى.

و زمانى هم که حضرت نوح به فرمان خدا شروع به ساختن کشتى کرد هر دسته‏اى که از کنارش عبور مى‏کردند، با تمسخر و متلک به او مى‏گفتند: گویا پیامبرى تو نگرفت و دست به نجّارى زدى: «ویصنع الفلک وکلّما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه»(2)

به حضرت شعیب مى‏گفتند: تو در میان ما بسیار ضعیفى و اصولًا ما بیشتر حرف‏هاى تو را نمى‏فهمیم: «یا شعیب ما نفقه کثیراً مما تقول و انّا لنراک فینا ضعیفاً»(3)

و پیامبر دیگر حضرت ابراهیم علیه السلام است که براى سوزاندن او توطئه کردند و دیگرى حضرت هود است که مخالفانش بزرگ‏ترین جسارت را به او روا داشتند و

گفتند: «انّا لنراک فى سفاهة»(4) ما تو را شخص سفیهى مى‏بینیم. امّا آن بزرگوار نه قهر کرد و نه عقده‏اى شد و نه پشیمان و نه سست و همچنان به کار خود ادامه داد و در مقابل سخن مردم تنها یک جمله گفت: «لیس بى سفاهة»(5) من کم خرد نیستم.

به پیامبر دیگرى مى‏گفتند: ما تو را در گمراهى آشکار مى‏بینیم: «انّا لنراک فى ضلال مبین»(6) او نیز همچون حضرت هود با یک جواب کوتاه پاسخ مى‏داد که: «یا قوم‏ لیس بى ضلالة»(7) اى مردم! من گمراه نیستم.

قرآن از توطئه‏هاى شوم مخالفانِ حضرت محمّد صلى الله علیه و آله نیز چنین سخن مى‏گوید:

مشرکان مکه نقشه کشیدند که تو را یا به زندان افکنند، «اذ یمکر بک الّذین کفروا لیثبتوک» و یا آنکه با اجراى طرحى تو را بکشند، «او یقتلوک» و یا حداقل تو را از مکه بیرون نمایند. «او یخرجوک»(8)

آرى، این بود وضع رفتار مخالفان با رسول گرامى اسلام.

پیامبر اسلام، از بعضى نزدیک‏ترین بستگانش نیز رنج مى‏برد، ابولهب عموى او بود و هر کجا که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله گامى براى اصلاح و هدایت امّت و جامعه ی اسلامى برمى‏داشت، او کارشکنى مى‏کرد، در اولین جلسات تبلیغى پیامبر صلى الله علیه و آله شرکت نمود و جلسه را بهم زد و از آمادگى تبلیغى انداخت.

نسبت شاعر و ساحر و مجنون و کاهن به انبیا بزرگوار یک تهمت رسمى بود.

قرآن مى‏فرماید: «وما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزون»(9) هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه او را مسخره مى‏کردند. فرعون براى تحریک مردم علیه حضرت موسى از نسبت دادن هر تهمتى به حضرتش خوددارى نمى‏کند، گاهى مى‏گوید: «یریدان أن یخرجاکم من ارضکم»(10) موسى و هارون بنا دارند شما را آواره و

زمین‏هایتان را تصاحب کنند.

و گاهى با ایجاد یک غرور کاذب به مردم مى‏گفت: «و یذهبا بطریقتکم المثلى»(10) موسى و هارون

مى‏خواهند شما را از راه حقى که انتخاب کرده‏اید منحرف کنند!!

گاهى مخالفت با انبیا به جایى مى‏رسید که هرگاه پیامبر خدا شروع به سخن مى‏کرد انگشتان خود را در گوش گذاشته و لباس خود را بر سر مى‏افکندند تا مبادا کلام خدا و سخن پیامبر به گوش آنان برسد. «جعلوا اصابعهم فى آذانهم واستغشوا ثیابهم»(11)


1) سوره هود، آیه 27.

2) سوره هود، آیه 38.

3) سوره هود، آیه 91.

4) سوره اعراف، آیه 66.

5) سوره اعراف، آیه 67.

6) سوره اعراف، آیه 60.

7) سوره اعراف، آیه 61.

8) سوره انفال، آیه 30.

9) سوره حجر، آیه 11.

10) سوره طه، آیه 63.

11) سوره نوح، آیه 7.