مرغ اندیشه انسانهاى عادى در فضاى امور محسوس پر و بال مى گشاید، و بال فکرشان به سوى موضوعات فلسفى که دور از افق حس مى باشند، اوج نمى گیرد، زیرا دستگاه تعقل آنان از ابزار حسى تغذیه مى شود، و به آنان امکان تحلیل چنین مسائلى را نمى دهد.
ولى در میان مسائل فلسفى، موضوعاتى دیده مى شود که خصیصه همگانى دارند و نوع افراد خواهان فهم و درک و داورى در آن هستند مانند:
1. از کجا آمده ام.
2. براى چه آمده ام.
3. به کجا مى روم.
و اگر شاعر در شعر معروف خود مى گوید:
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود
به کجا مى روم آخـر ننمایى وطنم
در حقیقت از زبان همه انسانهایى که خواهانِ پاسخ به این پرسشها هستند، سخن مى گوید زیرا این مسائل خصیصه همگانى دارند از افراد معمولى گرفته تا نوابغ جهان، همگان مایلند با مبدأ هستى، و غرض از
خلقت، و سرانجام زندگى خود، آشنا شوند.
4. مسأله جبر و اختیار، و این که انسان در زندگى، فاعل آزاد است و یا لااقل بخشى از کارهاى اختیارى او واقعاً کار اختیارى او است و زور و فشارى پشت سر آن نیست یا این که «مجبور آزادنما است؟» و در حقیقت عوامل مرئى و نامرئى او را به سوى هدف خاصى سوق مى دهند، و او مى اندیشد که خود مى رود در حالى که او را مى برند؟
به هر حال، این مسأله یکى از آن مسائل فلسفى همگانى است و از قدیم الأیّام مورد توجه همه یا اکثریت افراد بشر بوده و هر فردى در حدود استعداد خود به تحلیل آن پرداخته است.
ادبیات کهن فارسى، بیانگر عقاید متضاد مردم پیرامون همین مسأله است برخى از نظریه جبر طرفدارى مى نماید و گناه را به گردن کوکب بخت مى افکند و مى گوید:
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتى به چه طالع زادم؟
و دیگرى در تأیید همین نظریه مى گوید:
گلیم بخت کسى را که بافتند سیاه
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
در حالى که ناصرخسرو بر خلاف این مى اندیشد و مى گوید:
تو خود گر کنى اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اخترى را
اشعار و قصاید و امثال و حکایات که در این زمینه در ادبیات فارسى و عربى وارد شده است، به گونه اى بیانگر نظریه هاى مختلف پیرامون مسأله جبر و اختیار است.
ولى در برابر این اظهار نظرهاى سطحى، فلاسفه یونانى و حکیمان و متکلمان اسلامى با ژرف نگرى خاصى به این مسأله نگریسته و پیرامون آن به بحث و گفتگو نشسته اند و مکتبهایى را پایه گذارى نموده اند و به تدریج دامنه این بحثها گسترش یافته، و هر دو طرف (جبر و اختیار) مسأله به مکتب هایى پى ریزى شده مثلاً عقیده به جبر خود به چند مکتب تقسیم شده و همچنین مکتب اختیار به صورتهاى گوناگونى عرضه شده است در حالى که در گذشته جبر و اختیار از دو مکتب تجاوز ننموده و غالباً تنها مسائل قضاء و قدر و به قول عوام «خط پیشانى» محور بحث بوده است.
در عصر ما نیز مسأله مجبور یا آزاد بودن انسان مورد توجه متفکران و صاحب نظران قرار گرفته و هر یک از دو مکتب جبر و اختیار با اشکال و صور جدیدى، براى خود طرفداران و پیروانى پیدا کرده است.
این کتاب که عصاره بحث هاى اینجانب پیرامون همین مسأله است، در بحث اصول به مناسبت مسأله «وحدت طلب و اراده» ایراد، و کوشش شده است که مجموع مکاتب معروف پیرامون این دو موضوع به صورت مستند مورد بحث و بررسى قرار گیرند.
این بحثها به قلم فاضلانه محقق عالیقدر حجة الإسلام والمسلمین جناب آقاى حاج شیخ على ربّانى گلپایگانى ـ دام مجده ـ به رشته تحریر درآمده و قبلاً نیز به صورت دلپذیرى در شماره هاى مختلف مجله علمى «نور علم»،
نشریه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به چاپ رسیده و سپس با اضافات، به صورت فعلى عرضه شده است و من از زحمات توان فرساى ایشان در تحریر مطالب و رجوع به مدارک و مصادر و جهات دیگر که به کتاب آرایش و زیبایى بخشیده متشکر و سپاسگزارم و از خداوند بزرگ توفیق معظم له را خواهانم امید است این نگارش چراغى فرا راه پویندگان مسائل فلسفى و کلامى باشد.
قم ـ حوزه علمیه
مؤسسه امام صادق(علیه السلام)
جعفر سبحانى
22 / 2 / 1368هـ.ش