جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آزادی فقط در گزینش خیر آزادی نیست

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در جهان، موجودات به دو قسم تقسیم می شوند: 1- مختار، 2- مجبور، روش کاردر قسم دوّم در اختیار آنها نیست، بلکه از نظر طبیعی به یک سو متوّجه

می شوند. سنگ فرود می آید و دود بالا می رود، و درخت در شرایطی سبز می شود، و حیوان نیز می زاید، و انتخاب راه درست آنها نیست. در حالی که قسم نخست از موجودات حقّ انتخاب و گزینش دارند، یعنی هنگامی که در سر دو راهی قرار می گیرند، با میل و رغبت یکی را برگزیده و دیگری را رها می کنند؛ مسلّماً این نوع گزینش کمالی است در موجود و آفریدن آن نیز کمال است. و هرگز معقول نیست که از توانای مطلق انتظار رود که دست به آفرینش این قسم نزند.

ولی سخن در این جاست که آیا تبعیض در آزادی ممکن است و می توان نام آن را آزادی نهاد؛ مثلاً در گزینش کارهای خیر مختار باشد و یا در دستگیری از تهی دستان از دادن پول، لباس، غذا و کمک های دیگر آزاد باشد که یکی را برگزیند، ولی در انتخاب میان خدمت و خیانت، راستگویی و دروغگویی و بالأخره کارهای نیک و بد، مختار نبوده، ملزم باشد که فقط جانب خیر را بگیرد؟! یک چنین تصویری از اختیار در حقیقت انکار آن است. واقعیت اختیار آن است که انسان میان دو طرف و بر سر دو راهی مختار باشد؛ نه فقط در گزینش اصناف یک طرف (خوبیها(.

بنابراین، انسانی که فقط کار خیر بتواند انجام دهد و در انجام کار شرّ ناموفق باشد، چنین انسانی آزاد نیست.

از این بیان روشن می شود پیشنهادی که برای ساختار انسان از جانب معترض مطرح است و آن این که انسان آزاد به هنگام قصد شر موفّق به انجام آن نگردد، چون ممکن است انسان دارای یک نوع سیستم دفاعی باشد که قصد شر در آن مؤثّر نگردد، کاملاً غیرمنطقی است؛ زیرا نتیجه این پیشنهاد یکی از دو مطلب زیر است:

1- یا زندگی انسان، زندگی معجزه آسا باشد و این خود نفی جهان طبیعت است؛ زیرا حقیقت اعجاز خرق قوانین طبیعی است که در موارد محدود انجام می گیرد، نه در همه موارد؛ گردش عالم به صورت اعجاز به طور مطلق نفی عالم طبیعت است.

2- یا در انسان مهاجم، چنین اراده ای رخ ندهد؛ زیرا وقتی بداند که تیر او به

سنگ اصابت می کند نه به انسان، هرگز در او چنین داعی ایجاد نمی شود و نتیجه آن نفی آزادی در انسان است و به یک معنا، سلب قدرت از انسان مهاجم است.

مقایسه این نوع سلب آزادی با دیگر محدودیتهای تکوینی صحیح نیست، زیرا نداشتن قدرت بر پرواز کردن یا خوردن سنگ و آهن، سلب آزادی نیست، بلکه ساختار طبیعی انسان است، در حالی که سلب قدرت از انسان در انتخاب کارهای بد، کاملاً بر خلاف مقتضای آفرینش اوست.

این که می گوید: «من به شما می گویم اگر خدا نتواند سیستمی بدون شر که در آن انسان آزاد باشد تدبیر کند، قادر مطلق نیست» یک نوع تناقض گویی است؛ زیرا موضوع سخن در زندگی انسانها در این جهان به صورت طبیعی است، ولی در این محدوده می خواهیم هر انسانی واجد سیستم غیر طبیعی باشد.