هر موقع سخن از آزادى بیان و گفتار به میان مىآید، تصور مىشود که لازمهى آزادى بیان این است که از هر قید و شرطى پیراسته باشد، زیرا در غیر این
صورت، موضوع (آزادى) منتفى خواهد شد.
این اندیشهى افراط گرایانهى برخى از نویسندگان است که تصور مىکنند که هر نوع قید و شرط، در مورد انواع آزادىها ضدّ آزادى است و در این مورد مىنویسد: «بحث بهطور مطلق، بر سر خواستن و نخواستن است، و دیگر شرط و شروطى وجود ندارد بدین معنى شاید بتوان گفت آزادى از مقوله «همه یا هیچ است» به نظر مىرسد یا آزادى هست که هست و دیگر خط قرمز در میان نخواهد بود.(1)
گویا آزادى لغوى با آزادى اصطلاحى یا به تعبیر دیگر آزادى جنگلى با آزادى عقلانى به هم آمیخته شده است، در قسم نخست، هر نوع قید و شرط، نافى آزادى است، در حالىکه در آزادىهاى عقلانى و مدنى، آزادى بىقید و شرط، ضدّ مدنیت تلقّى مىشود و نام قانونشکن به خود مىگیرد.
در آزادترین نقاط جهان، آزادى مدنى، رها از قید و شرط نیست، و اصولا لازمهى دمکراسى و حکومت مردم بر مردم، تحدید آزادىها است که بتواند، سعادت بشر را تأمین کند. لذا «منتسکیو» آزادى را به «انجام هر چیزىکه قانون اجازه داده است«، تعریف مىکند.
اینک ما در اینجا به برخى از حدود آزادى بیان و رفتار اشاره مىکنیم که در جوامع عقلانى و مدنى کاملا پذیرفته شده است.
1) خط قرمز آزادى اندیشه و بیان و حد و مرزهاى آن، ص 54.