جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

الصمد

زمان مطالعه: 8 دقیقه

الصَّمد لغةً

«الصَّمد» صفة مشبهة من مادّة «صمد». وله معنیان: أَحدهما: القصد، والآخر: الصلابة فی الشیء(1)

إِنّ إِطلاق اسم «الصَّمد» على اللّه سبحانه فی ضوء المعنى الأَوّل یعود إِلى أَنّ اللّه هو السیّد المصمود إِلیه فی الحوائج، وفی ضوء المعنى الثانی یعود إِلى أَنّ اللّه هو الذی لا جوف له، والقصد من «لا جوف له» خلوّه من النقص، ومن هنا فصمدیّته تعالى تعنی أَنّه الوجود المطلق، ولا سبیل للنقص إِلى ذاته المقدّسة، وعلى هذا الأَساس، لا یصحّ إِشکال المرحوم الکلینیّ الذی یستلزم تفسیره الثانی، أَی فیه تشبیه الخالق بالمخلوق(2)

الصَّمد فی القرآن والحدیث

لقد وردت صفة «الصَّمد» مرّةً واحدةً فی القرآن الکریم(3)، وقد فَسّرت الأَحادیث

فصل سى و هشتم

صمد

واژه‌شناسى «صمد»

واژه ی «صمد (بى‌نیاز کننده / بى نیاز)»، صفت مشبّهه از مادّه ی «صمد» است که دو معنا دارد: یکى «قصد» و دیگرى «استوارى در کار». اطلاق نام «صمد» بر خداى سبحان، در پرتو معناى نخست، بدان باز مى‌گردد که خدا همان سرورى است که در نیازها، آهنگ او مى‌کنند، و در پرتو معناى دوم، به این بر مى‌گردد که خدا کسى است که میانْ‌تهى نیست و منظور از «میانْ‌تهى نبودن»، عارى بودن از نقص (نیاز) است.

پس صمد بودن خداى متعال، به این معناست که او وجود مطلق است و هیچ نقصى در ذات مقدّس او راه ندارد. بنا بر این، اشکال مرحوم کلینى (که: لازمه ی تفسیر دوم، تشبیه خالق به مخلوق است)، وارد نیست.(4)

صمد، در قرآن و حدیث

در قرآن کریم، صفت «صمد»، یک بار به کار رفته است و احادیث، این صفت

صفة «الصَّمد» بکلا المعنیین المذکورین فی البحث اللغویّ. وتشیر بعض التعابیر مثل «السَّیِّدُ المَصمودُ إِلَیهِ فِی القَلیلِ وَالکَثیرِ»(5) إِلى المعنى الأَوّل، وبعضها یشیر إِلى المعنى الثانی نحو: «الصَّمَدُ الَّذی لا جَوفَ لَهُ»(6)، والملاحظة اللافتة للنظر فی الأَحادیث هی أَنّ صفات سلبیّة عدیدة قد تُطرح فی تفسیر الصَّمد أَحیانا، وهذا اللون من التفسیر هو من لوازم المعنى الثانی للصَّمد؛ ذلک أَنّ الکمال المطلق للّه یقتضی أَن نسلب منه جمیع النقائص.

38 / 1

الصَّمَدُ الّذی لا جَوفَ لَهُ

4804. رسول اللّه صلى الله علیه و آله: الصَّمَدُ الَّذی لا جَوفَ لَهُ.(7)

4805. الإمام الحسین علیه السلام: الصَّمَدُ: الَّذی لا جَوفَ لَهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذی بِهِ اِنتَهى سُؤدَدُهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذی لا یَأکُلُ ولا یَشرَبُ، وَالصَّمَدُ: الَّذی لا یَنامُ، وَالصَّمَدُ الَّذی لَم یَزَل ولا یَزالُ.(8)

4806. الإمام الصادق علیه السلام- لَمّا قیلَ لَهُ: مَا الصَّمَدُ؟

قالَ-: الَّذی لَیسَ بِمُجَوَّفٍ.(9)

راجع: ص 364 ح 4902.

را به هر دو معناى یاد شده در بحث لغوى، تفسیر کرده‌اند. برخى تعبیرها چون «السَّیِّدُ المَصمودُ إِلَیهِ فِى القَلیلِ وَ الکَثیرِ؛ سَرورِ قصد شده در ریز و درشت»، به معناى نخست اشاره دارند و برخى به معناى دوم اشاره دارند، مانند: «الصَّمَدُ الَّذى لا جَوفَ لَهُ؛ صمد، کسى است که میانْ‌تهى نیست».(10)

نکته ی درخور توجّه در احادیث، آن است که گاه در تفسیر صمد، صفات سلبى متعدّدى مطرح مى‌شود. این گونه تفسیر، از لوازم معناى دوم صمد است؛ زیرا مقتضاى کمال مطلق خدا این است که همه ی کاستى‌ها را از او سلب کنیم.

38 / 1

صمد، کسى است که میانْ‌تهى نیست

4804. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: صمد، کسى است که میانْ‌تهى نیست.

4805. امام حسین علیه السلام: صمد، کسى است که میانْ‌تهى نیست و صمد، کسى است که سرورى او، به او پایان یافت و صمد، کسى است که نمى‌خورد و نمى‌آشامد و صمد، کسى است که نمى‌خوابد و صمد، کسى است که همیشه بوده و هماره خواهد بود.

4806. امام صادق علیه السلام- آن گاه که به ایشان گفته شد: صمد به چه معناست؟-: کسى که میانْ‌تهى نیست.

راجع: ص 365 ح 4902.

38 / 2

الصَّمَدُ القائِمُ بِنَفسِهِ

4807. الإمام الباقر علیه السلام: کانَ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّةِ رضى‌الله‌عنه یَقولُ: الصَّمَدُ القائِمُ بِنَفسِهِ الغَنِیُّ عَن غَیرِهِ، وقالَ غَیرُهُ: الصَّمَدُ المُتَعالی عَنِ الکَونِ وَالفَسادِ، وَالصَّمَدُ الَّذی لا یُوصَفُ بِالتَّغایُرِ.(11)

38 / 3

الصَّمَدُ الّذی یَصمدُ إلَیهِ کُلُّ شَیءٍ

4808. الإمام الباقر علیه السلام- لَمّا سُئِلَ عَن شَیءٍ مِنَ التَّوحیدِ-: إِنَّ اللّهَ تَبارَکَت أَسماؤُهُ الَّتی یُدعى بِها، وتَعالى فی عُلُوِّ کُنهِهِ، واحِدٌ تَوَحَّدَ بِالتَّوحیدِ فی تَوَحُّدِهِ، ثُمَّ أَجراهُ عَلى خَلقِهِ، فَهُوَ واحِدٌ صَمَدٌ قُدّوسٌ، یَعبُدُهُ کُلُّ شَیءٍ، ویَصمُدُ إِلَیهِ کُلُّ شَیءٍ، ووَسِعَ کُلَّ شَیءٍ عِلما.(12)

4809. الإمام الجواد علیه السلام- لَمّا قیلَ لَهُ: مَا الصَّمَدُ؟

قالَ-: السَّیِّدُ المَصمودُ إِلَیهِ فِی القَلیلِ وَالکَثیرِ.(13)

38 / 2

صمد، یعنى استوار به ذات خود

4807. امام باقر علیه السلام: محمّد بن حنفیّه رضى‌الله‌عنه مى‌گفت: «صمد، استوار به ذات خود و بى‌نیاز از غیر خود است» و دیگرى گفته: «صمد، برتر و بالاتر از هستى و تباهى است و کسى است که به ناهمگونى وصف نگردد».

38 / 3

صمد، کسى است که همه ی چیزها آهنگ او مى‌کنند

4808. امام باقر علیه السلام- هنگامى که از ایشان درباره ی خداشناسى پرسیدند-: خداوند- که نام‌هاى او که به آنها خوانده مى‌شود، برتر و بالاترند و در بلندْپایگىِ حقیقتِ خود والاست- یگانه‌اى است که در یکتایىِ خود، به یگانگى، بى‌همتا گشته است. سپس آن (یگانه‌پرستى) را بر آفریده‌هاى خود جارى ساخت. پس او یگانه ی صمدِ بسیار پاک است که همه چیز او را مى‌پرستد و همه چیز آهنگ او مى‌کند، و همه چیز را به دانش فرا گرفته است.

4809. امام جواد علیه السلام- هنگامى که به ایشان گفته شد: صمد چیست؟-: سَرورى که در ریز و درشت، آهنگ او کنند.

38 / 4

الصَّمَدُ السَّیِّدُ المُطاعُ

4810. الإمام الباقر علیه السلام: الصَّمَدُ: السَّیِّدُ المُطاعُ، الَّذی لَیسَ فَوقَهُ آمِرٌ وناهٍ.(14)

38 / 5

الصَّمَدُ مَن اجتَمَعَ فیهِ الصِفاتُ السَّلبِیَّةُ

4811. سنن الترمذی عن اُبیّ بن کعب: إِنَّ المُشرِکینَ قالوا لِرَسولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله: اِنسِب لَنا رَبَّکَ، فَأَنزَلَ اللّهُ «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ- اَللّهُ اَلصَّمَدُ»(15) فَالصَّمَدُ: الَّذی لَم یَلِد ولَم یُولَد؛ لِأَنَّهُ لَیسَ شَیءٌ یُولَدُ إِلاّ سَیَموتُ، ولا شَیءٌ یَموتُ إِلاّ سَیورَثُ، وإِنَّ اللّهَ عز و جل لا یَموتُ ولا یورَثُ «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ».(16)

قالَ: لَم یَکُن لَهُ شَبیهٌ ولا عَدلٌ ولَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ.(17)

4812. الإمام علیّ علیه السلام: تَأویلُ الصَّمَدِ لا اسمٌ ولا جِسمٌ، ولا مِثلٌ ولا شِبهٌ، ولا صورَةٌ ولا تِمثالٌ، ولا حَدٌّ ولا مَحدودٌ، ولا مَوضِعٌ ولا مَکانٌ، ولا کَیفٌ ولا أَینٌ، ولا هُنا ولا ثَمَّة، ولا عَلى ولا خَلاءٌ ولا مَلاءٌ، ولا قِیامٌ ولا قُعودٌ، ولا سُکونٌ ولا حَرَکاتٌ، ولا ظُلمانِیٌّ ولا نورانِیٌّ، ولا روحانِیٌّ ولا نَفسانِیٌّ، ولا یَخلو مِنهُ مَوضِعٌ ولا یَسَعُهُ مَوضِعٌ، ولا عَلى لَونٍ، ولا عَلى خَطَرِ قَلبٍ، ولا عَلى شَمِّ رائِحَةٍ، مَنفِیٌّ مِن

38 / 4

صمد، یعنى سرورِ فرمان‌روا

4810. امام باقر علیه السلام: صمد یعنى: سرورِ فرمان‌روایى که بالاتر از او، امر کننده و نهى کننده‌اى نیست.

38 / 5

صمد، یعنى کسى که صفات سَلبى در او جمع است

4811. سنن الترمذى- به نقل از اُبَىّ بن کعب-: مشرکان به پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: پروردگارت را براى ما وصف کن.

پس خدا فرو فرستاد: «بگو: اوست خداى یگانه، خداى صمد». صمد، کسى است که نزاده و زاده نشده است؛ زیرا چیزى نیست که زاده شود، مگر آن که خواهد مرد، و چیزى نیست که بمیرد، مگر آن که از او ارث مى‌برند؛ ولى خدا عز و جل نمى‌میرد و از او، ارث برده نمى‌شود.

«و کسى همتاى او نیست». فرمود: [یعنى] همانندى و همسنگى ندارد و چیزى مانند او نیست.

4812. امام على علیه السلام: تأویل صمد، [آن است که] نه اسم و نه جسم و نه مثل و نه مانند و نه صورت و نه پیکره و نه حد و نه محدود و نه موضع و نه مکان و نه چگونگى و نه کجایى و نه این جا و نه آن جا و نه بر روى و نه تهى و نه پُرى و نه ایستادن و نه نشستن و نه سکون و نه حرکت و نه تاریک و نه روشن و نه روحانى و نه نفسانى است. و جایى از او تهى نیست و جایى او را در بر نمى‌گیرد و رنگى ندارد. و نه به قلبى راه مى‌یابد و نه بوییدنى

هذِهِ الأَشیاءِ.(18)

4813. عنه علیه السلام: صَمَدٌ لا بِتَبعیضِ بَددٍ(19)(20)

4814. الإمام الحسین علیه السلام: إِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَد فَسَّرَ الصَّمَدَ، فَقالَ: «اَللّهُ أَحَدٌ- اَللّهُ اَلصَّمَدُ». ثُمَّ فَسَّرَهُ، فَقالَ: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ- وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ».(21)

4815. الإمام زین العابدین علیه السلام: الصَّمَدُ: الَّذی لا شَریکَ لَهُ، ولا یَؤودُهُ حِفظُ شَیءٍ، ولا یَعزُبُ عَنهُ شَیءٌ.(14)

4816. الإمام الباقر علیه السلام: الحَمدُ للّهِ‌ِ الَّذی مَنَّ عَلَینا ووَفَّقَنا لِعِبادَتِهِ، الأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذی لَم یَلِد ولَم یُولَد ولَم یَکُن لَهُ کُفُوا أَحَدٌ، وجَنَّبَنا عِبادَةَ الأَوثانِ، حَمدا سَرمَدا وشُکرا واصِبا.(22)

4817. الإمام الکاظم علیه السلام- فِی الدُّعاءِ-: أَنتَ الصَّمَدُ الَّذی لا یَطعَمُ.(23)

4818. الإمام الرضا علیه السلام: ولا صَمَدَ صَمدَهُ مَن أَشارَ إِلَیهِ.(24)

است. از این چیزها، دور است.

4813. امام على علیه السلام: صمد (جامع همه چیز) است، نه با بخشْ بخش بودنِ پراکنده‌ها [در وجودش].(25)

4814. امام حسین علیه السلام: خداى سبحان، صمد را تفسیر کرد و فرمود: «خدا یگانه است، خداى صمد». پس آن را تفسیر کرد و فرمود: «نزاده و زاده نشده است و کسى همتاى او نیست».

4815. امام زین العابدین علیه السلام: صمد، کسى است که انبازى ندارد و نگهدارىِ چیزى بر او گران نیست و چیزى از [فرا چنگ] او در نمى‌رود.

4816. امام باقر علیه السلام: ستایشْ خداى راست که بر ما منّت نهاد و ما را به پرستش خود توفیق داد؛ یگانه ی صمدى که نزاده و زاده نشده و کسى همتاى او نیست و ما را از پرستش بت‌ها بر کنار داشته است؛ ستایشى جاودان و سپاسى پایدار.

4817. امام کاظم علیه السلام- در دعا-: تویى صمد که [غذا] نمى‌خورَد.

4818. امام رضا علیه السلام: صمد بودنِ او را قصد نکرده است، آن که به او اشاره کند.

4819. تحف العقول عن داوود بن القاسم: سَأَلتُهُ [الجوادَ علیه السلام] عَنِ الصَّمَدِ؟

فَقالَ علیه السلام: الَّذی لا سُرَّةَ(26) لَهُ.

قُلتُ: فَإِنَّهُم یَقولونَ: إِنَّهُ الَّذی لا جَوفَ لَهُ؟

فَقالَ علیه السلام: کُلُّ ذی جَوفٍ لَهُ سُرَّةٌ.(27)

4819. تحف العقول- به نقل از داوود بن قاسم: از ایشان (امام جواد علیه السلام) درباره ی صمد پرسیدم. فرمود: «کسى که ناف ندارد».

گفتم: مى‌گویند: او کسى است که میانْ‌تهى نیست؟

فرمود: «هر میانْ تهى‌اى ناف دارد».(28)


1) معجم مقاییس اللغة: ج 3 ص 309.

2) راجع: الکافی: ج 1 ص 124.

3) راجع: الإخلاص: 2.

4) مترجم به معادل دقیقى براى «صمد» در فارسى دست نیافت. از این رو، در ترجمه ی حاضر، در بسیارى از موارد، برابر نام «صمد»، خودِ همین واژه به کار برده شده است.

5) راجع: ص 306 ح 4809.

6) راجع: ص 304 ح 4804.

7) المعجم الکبیر: ج 2 ص 22 ح 1162 عن بریدة، کنز العمّال: ج 2 ص 15 ح 2952؛ معانی الأخبار: ص 6 ح 1، التوحید: ص 93 ح 7 کلاهما عن الربیع بن مسلم عن الإمام الکاظم علیه السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 226.

8) معانی الأخبار: ج 7 ص 3 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام، التوحید: ص 90 ح 3 عن الإمام الباقر عن أبیه عنه علیهم السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 223 ح 12.

9) التوحید: ص 93 ح 8 عن محمّد بن مسلم، بحار الأنوار: ج 3 ص 220 ح 9.

10) یا: «از هیچ چیزى خالى نیست»، یا: «هیچ نیازى در او نیست»، یا: «پُر است».

11) التوحید: ص 90 ح 3، معانی الأخبار: ص 7 ح 3 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عنه علیهما السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 223 ح 12.

12) الکافی: ج 1 ص 123 ح 2، التوحید: ص 94 ح 9 وص 136 ح 7، المحاسن: ج 1 ص 376 ح 828 کلاهما نحوه وکلّها عن جابر بن یزید الجعفی، بحار الأنوار: ج 3 ص 220 ح 10.

13) الکافی: ج 1 ص 123 ح 1، التوحید: ص 94 ح 10، معانی الأخبار: ص 6 ح 2 کلّها عن داوود بن القاسم الجعفری، بحار الأنوار: ج 3 ص 220 ح 8.

14) التوحید: ص 90 ح 3، معانی الأخبار: ص 7 ح 3، بحار الأنوار: ج 3 ص 223 ح 12.

15) الإخلاص: 1 و 2.

16) الإخلاص: 4.

17) سنن الترمذی: ج 5 ص 451 ح 3364، المستدرک على الصحیحین: ج 2 ص 589 ح 3987، الأسماء والصفات: ج 1 ص 92 ح 50، تاریخ بغداد: ج 3 ص 281 ح 1367 نحوه.

18) جامع الأخبار: ص 38 ح 25 عن محمّد بن الحنفیّة، بحار الأنوار: ج 3 ص 230 ح 21.

19) تَبَدَّد الشیءُ: تَفَرّق (مجمع البحرین: ج 1 ص 121).

20) تحف العقول: ص 63، مجمع البیان: ج 10 ص 862، روضة الواعظین: ص 24.

21) التوحید: ص 91 ح 5 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام.

22) التوحید: ص 93 ح 6 عن وهب بن وهب القرشی عن الإمام الصادق علیه السلام، بحار الأنوار: ج 3 ص 225 ح 15.

23) بحار الأنوار: ج 95 ص 445 ح 1 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی.

24) التوحید: ص 35 ح 2، عیون أخبار الرضا: ج 1 ص 150 ح 51، کلاهما عن محمّد بن یحیى بن عمر بن علیّ بن أبی طالب علیه السلام والقاسم بن أیّوب العلوی، نهج البلاغة: الخطبة 186، تحف العقول: ص 62 کلاهما عن الإمام علیّ علیه السلام وفیهما «لا صمده من أشار إلیه وتوهمه»، الأمالی للمفید: ص 254 ح 4 عن محمّد بن زید الطبری، الأمالی للطوسی: ص 22 ح 28 عن محمّد بن یزید الطبری، الاحتجاج: ج 2 ص 360 ح 283، بحار الأنوار: ج 4 ص 228 ح 3.

25) یعنى تجزیه و پراکنده شدن، هرگز در او راه ندارد.

26) فی حدیث حذیفة: «لا ینزل سرّة البصرة» أی وسطها وجوفها (لسان العرب: ج 4 ص 362) والمراد أنّه لا وسط له.

27) تحف العقول: ص 456، بحار الأنوار: ج 3 ص 229 ح 20.

28) ناف، نشانه ی وجود سوراخ است. از سوى دیگر، هر موجود میانْ‌تهى، یا داراى سوراخ بالفعل است یا بالقوّه. اساسا سوراخ، ناف و میانْ‌تهى بودن، واژگانى هستند که بر نیازمندىِ موجود به غیر، دلالت دارند و نام صمد، همه ی نیازمندى‌ها را از خدا نفى مى‌کند.